از رنج و زخم و خون مردم فلسطین به صحرای کربلا نزنید!

فقط جریانات اسلامی نیستند که از رنج و بیخانمانی و قتل عام مردم فلسطین برای خود اندوخته سیاسی میسازند و از آن پروار میشوند، ناسیونالیسم عرب هم چنین کرده و میکند، حالا هم بخشهایی از چپ ناسیونالیست ایرانی که در جبهه های مختلف فکری و سیاسی و عملی از کمونیسم شکست خورده اند، رنج و درد و خون ریخته شده مردم فلسطین را سپری برای دفاع از خود یافته اند.

هر از چند گاهی چپ ملیگرایی که عرصه ملیگرایی و عقب ماندگی بر آنها تنگ شده و دیگر نمیتوانند مانند سابق حرف بزنند و سیاست کنند، به جنگ کسی که این بلا را بر سرشان نازل کرده است و آنها را مجبور ساخته است تا از مصدق و طالقانی و شریعتی دست بکشند، مجبورشان کرده تا زنده باد سوسیالیسم را زیر نشریه شان بیاورند، مجبورشان کرده که دیگر با زبان مذهبی و ملی سخن نگویند، مجبورشان کرده که دیگر مشاور حزب دموکرات در قتل و کشتار کمونیستها نباشند، مجبورشان ساخته بود تا از دفاع ملی در جنگ ایران و عراق دست بکشند و دیگر کارگران را به ساعات کار اضافی برای جبهه های جنگ ترغیب نکنند، مجبورشان کرده که با زبان راسیستی در باره افغانستانیهای مهاجر حرف نزنند و از حمله به آنها هورا نکشند، مجبورشان ساخته است که منتالیته جبهه ملی و حزب توده را به دور بیاندازند، مجبورشان ساخته که بپذیرند کودکان حجاب، فرهنگ، آداب و رسومی ندارند و مذهب پدر و مادرشان ربطی به آنها ندارد، مجبورشان ساخته تا ازادی بی قید و شرط را تقبل کنند، مجبورشان ساخته که دیگر دست از تفسیر اصلاح طلبانه از قرآن بردارند، مجبورشان ساخته که دیگر حرفهایشان را در نشریه نیمه مذهبی- نیمه ملی شان کمی سکولارتر بیان کنند و دیگر نگویند ” پیامبر اسلام مرد روشنگری بود که در عصر جاهلیت و تاریکی و در میان اعراب بادیه نشین حقوق زن را ارتقاء داد” ( راه کارگر شماره 114، نویسنده شالگونی). مجبورشان کرد که دیگر برای اسلام پروپاگند نکنند و دیگر ننویسند: ” با این همه در هیچ یک از کشورهای اسلامی تاکنون هیچ جنبشی نتوانسته است به اندازه اسلامگرایی زنان را برای شرکت در تظاهراتهای سیاسی به خیابانها بکشد، اما حکم شریعت هر چه باشد، زنانی که برای تظاهرات سیاسی به خیابان میریزند دیگر به آسانی در خانه زندانی نخواهند شد و درست همین زنان حکم شریعت را در باره زن زیر سوال میبرند، کاری که در ایران هم اکنون آغاز شده است” (راه کارگر شماره 104 نوشته اقای محمد رضا شالگونی)، مجبورشان کرده دست از اصلاحات دینی بکشند: ” بتازگی بسیاری از زنان مسلمان خودمان نیز باب بحث در باره برابری زن و مرد و اعاده حقوق زن در اسلام و پاره ای اصلاحات در شریعت را باز کرده اند” (راه کارگر شماره 119، مریم مولودی) که نویسنده آن را قدم مهم در راه احقاق حقوق زن و سکولاریسم میدانست،  ناراضی و خشمگین علارغم پذیرش این تحمیلات به جنگ عامل تغییر خود میایند و هر بار یک شوالیه را وارد میدان میکنند.  چنین سازمانها و کادرهایی نمیتوانند دل خونی از کسی که ادبیات ملی و اسلامی را از دهانشان انداخته است و عرصه سیاسی را بر افکار و دیدگاهشان تنگ کرده است نداشته باشند. جنبششان زیر ضربات کوبنده خرد شده است و حرفی ندارد. برای همین هر از چند گاهی بیخود یکیشان فیلی هوا میکند و بقیه به تنگ آمدگان کلوپ ملیون چپ که ریشه شان به حزب توده و جبهه ملی سوم میرسد برایش دست میزنند. ریختن خون مرد فلسطین و درد و رنج آنها دست مایه بازارگرمی آنهاست.

در این آخرین نمونه آقای بهروز فراهانی برای بار چندم با انتساب جمله ای دروغین به منصور حکمت برای خودش بازاری باز کرده است. بهروز فراهانی ادعا دارد منصور حکمت گفته است “اسرائیل تنها دموکراسی خاورمیانه است” شارلاتانیسم تا این حد! واقعیت چیست؟ در مصاحبه ای آقای صفا حائری از منصور حکمت در باره روابط احتمالی دولت اینده مورد نظر او با اسرائیل میپرسد. منصور حکمت پاسخ میدهد:

” صفا حائرى: در مورد جهان صحبت کنيم و از مناطق خودمان در خاورميانه شروع کنيم. بنظر شما روابط با کشورهاى اين مناطق، از جمله اسراييل، چگونه بايد باشد؟
منصور حکمت: من نظر شخصى خودم را ميگويم که ممکن است نظر سازمانى نباشد. کشورهاى عربى را در نظر بگيريم. بيشتر آنها اگرچه نه همه‌شان، فاسد، ديکتاتور، غاصب، غيردمکراتيک و مرتجع هستند. مشکل اساسى ما با اسرائيل اين است که کشور بر اساس مذهب بنا شده است و اين عليه سياست ما در امر برابرى همه مردم دنيا صرف نظر از مذهب، جنسيت، قوميت، نژاد و غيره است. چيزى که امروز در مورد اسرائيل صادق نيست. از سوى ديگر ما همچنين اسراييل را به مثابه ملتى که در اينجا به دنيا آمده است در نظر ميگيريم. به لحاظ سياسى، اسراييل مدرن تر، دمکراتيک‌تر و غربى شده‌تر است. اگر زندانهاى مخصوصى دارد، ولى امکان اعتراض و انتقاد هم در آنجا هست. چيزى که فکر نميکنم در زندانهاى ملک حسين و ملک فهد امکان داشته باشد.
ما همچنين به سياست اسراييل در قبال اعراب و ساکنين اوليه اين کشور، که از همه حقوق خود در مورد سرزمينشان و زندگى در کشورى که در آن متولد شده‌اند محروم شده‌اند، معترضيم. اين به نظر ما غيردمکراتيک، غيربشرى و غيرمتمدنانه است. اما اين خود موضوع بحث ديگرى است که شايد موضوع اصلى سؤال شما نباشد.” (از مصاحبه منصور حکمت با صفا حائری)

این تمام حرفی بوده که در آن مصاحبه در رابطه با اسرائیل زده شده است. معلومه تز آقای فراهانی همان تز منتظری آخوند محبوب این طیف است که گفت یک میلیارد مسلمان هر کدام با ریختن یک پارچ اب میتوانند اسرائیل را نابود کنند. وگرنه اگر این سه جمله را نزد هر انسان بیغرضی گذاشته شود نمیتواند پروپاگاند فراهانی را از آن درآورد.

اقای فراهانی خوب میداند که در کشور اسرائیل احزاب از چپ تا راست ازادند و از جمله حزب کمونیست اسرائیل هم همیشه ازاد بوده است. این هیچ چیزی از اشغالگری اسرائیل کم نمکند. چنانکه وجود دموکراسی و پارلمانتاریسم در آمریکا نافی ستم بر سیاهان نیست. خوب است اقای فراهانی به جای متلک به ما برگردد به استالین، خروشچف و برژنف و…که رهبران مورد علاقه اش بوده وشایدهنوز هم الان باشند متلک بگوید که چرا با اسرائیل رابطه سیاسی و اقتصادی داشتند. چرا اولین کشوری بود که اسرائیل را برسمیت شناخت. زمانی که منصور حکمت این حرف را میزد هنوز روند صلح زنده بود و نماینده چپ پارلمان اسرائیل با عرفات و حافظ اسد ملاقات میکرد و خواهان پایان دادن به اشغالگری فلسطین بود. احزاب چپ اسرائیلی ضد اشغالگری و خواهان تشکیل کشور مستقل همین امروز با همه پیشروی راست در آن کشور هنوز در پارلمان آن کشور نماینده دارند و فعالیت تقریبا ازادی دارند. تظاهرات و تجمع میکندد و….گفتن اینکه این حد از آزادی سیاسی در اسرائیل وجود دارد اما در عربستان و کویت و ایران وجود ندارد و مشکل ما با اسرائیل ستم او بر مردم فلسطین است، بیان یک واقعیت ساده، آنهم در پاسخ به یک سوال در باره رابطه دولت آینده مورد نظر حزب کمونیست کارگری ایران با دولتهای خاورمیانه بوده است.

البته از کسانی که سالها دنبال تفسیر چپ از قرآن و احیای حقوق زن در اسلام بوده اند انتظار تعمق در مسئله ای نیست. اما بد نیست آقای فراهانی و دوستانش به این فکر کنند که ما وقتی در باره برسمیت شناختن کشور اسرائیل در کنار یک کشور فلسطینی و روابط احتمالی سیاسی و اقتصادی اینده صحبت میکنیم، داریم میگوییم قرار نیست در اینده فقط با عربستان و اردن و عراق و کویت رابطه سیاسی و اقتصادی داشته باشیم. با اسرائیل هم ممکن است در شرائطی رابطه اقتصادی و سیاسی داشته باشیم، تازه اسرائیل نسبت به عربستان و اردن و مصر کشوری آزادتر و دموکراتیک تر است. این حرف که به روضه خوانی در باره صحرای کربلا احتیاج ندارد. هر آدمی با فهم اندک میفهمد گفتن اینکه در اسرائیل ازادی سیاسی وجود دارد و از لحاظ سیاسی از عربستان و کویت و ایران دموکراتیک تر است، مسئله اشغالگری و ستم بر مردم فلسطین را زیر سوال نمیبرد. با صحرای کربلا زدن آنهم به این شیوه شارلاتانیستی اصلا نمیشود راجع به واقعیتی در دنیا حرف زد. اقای فراهانی حتما خوانده است که زمانی در دهه شصت و هفتاد قرن 19 مارکس و انگلس امکان انقلاب غیرقهری در انگلیس و آمریکا را به دلیل ضعف بوروکراسی و وجود دموکراسی در آن دو کشور ممکن میدانستند. حالا اگر کسی مثل اقای فراهانی پیدا میشد و در باره استعمار و جنایات و قتل عامهای بی حد و حساب انگلیس در هند، چین و دیگر مستعمرات انگلیس و یا به بی حقوقی و نژادپرستی بر علیه سیاهان و وجود برده داری ( علارغم پایان یافتن قانون برده داری) در آمریکا و جنایات دولت آمریکا بر علیه دیگر مردم آمریکای لاتین داد سخن میداد، مارکس میگفت عزیزم به صحرای کربلا نزن کمی تعمق کن ببین در باره چه چیزی دارم حرف میزنم.

حالا آن سه جمله را نگاه کنید ببنید طرف دارد چه میگوید. منصور حکمت کوهی از ادبیات و سخنرانی و قطعنامه و تعیین سیاست دارد، به آنها بپردازید. دروغ و شانتاژ نکنید. درسته از اعوان حزب توده و مشاور سیاسی حزب دموکرات و نزدیک به طیف ملی و مذهبییها بوده اید، اما ما به اشتباه فکر میکردیم از آن دوره و فرهنگ فاصله گرفته اید. ثابت میکنید از همان جنسید، عوض نشدید.

محمود قزوینی

5 ژوئیه 2021