نامه به رفقا کورش مدرسی و ریبوار احمد در رابطه با انتخابات در عراق

به رفیق کورش مدرسی و ریبوار احمد

با تشکر از پاسخ شما به سوالاتم در رابطه با انتخابات عراق. جوابهای شما به سوالهای من بیشتر من را قانع کرد که تاکتیک ما در عراق با “تلاش برای ایجاد یک پلاتفرم سیاسی در مقابل اسلامی گری، قومی گری و اشغال آمریکا و در چارچوب اهداف” خوانایی نداشت. حتما رفیق ریبوار و رفقای ما در عراق همین هدف را مورد نظر داشتند، اما روشی که به مساله برخورد کردند، این هدف را نقض کرده است. تلاش میکنم تا دلائلم را توضیح دهم.

حرکت رفقای ما در عراق، نمیتواند به تلاش برای ایجاد یک پلاتفرم سیاسی در مقابل قومی گری و اسلامی گری و اشغال ترجمه شود. استدلالات رفیق ریبوار که در نامه اش در پاسخ من آمده است که قبلا عین همین استدلالات را از رفیق رحمان شنیده بودم، حکایت از این دارد که رفقای ما در عراق با عنوان کردن ضعف خود میخواستند لیست مشترک با جریانات ارتجاعی بدهند. نمیتوان با دادن عنوان ایجاد یک پلاتفرم سیاسی به تلاش برای ائتلاف و دادن لیست مشترک، ماهیت موضوع را عوض کرد. شاید تلاش برای ایجاد یک پلاتفرم سیاسی، ائتلاف و لیست مشترک را با خود بیاورد. اما حرکت رفقا در عراق این دومی را برجسته کرد و نه ایجاد پلاتفرم سیاسی را.

قبل از هر چیز بگذارید برگردم و نظرم را در باره مسائلی که رفیق ریبوار بطور کلی در رابطه با انتخابات عراق طرح کرده است بنویسم. نقل قولهایی که من از نظرات رفیق ریبوار میاورم، بر اساس ترجمه شفاهی است که رفیق فاتح برایم تلفنی انجام داده است. برای همین این نقل قولها دقیق نیست. بلکه فقط بیان نظرات رفیق ریبوار است.

رفیق ریبوار نوشته است که تحریم پی در پی انتخابات در عراق حزب را از دخالتگری فعال در جریان انتخاباتها محروم کرده است و برای همه عیان شده است که این سیاستها اشتباه بوده است.

من خوشحالم که این را میشنوم و بسیار هم خوشحالم که حزب کمونیست کارگری عراق به این فکر افتاده است که این اشتباهات را جبران کند. به نظر من اگر حزب عراق در جهت جدید اشتباهی هم مرتکب شود، مسئله ای نیست. منظورم این نیست که اشتباه را نادیده بگیریم. اما به هر حال جهت جدید بهتر از حرکت خشک قبلی است. البته در صورتی که اشتباه وخیم نباشد. بنظر من اشتباه رفقای حزب عراق در انتخابات در صورت تحقق جدی بود و به حزب لطمه میزد. سعی میکنم دلالیم را توضیح دهم.

در هر دو دور انتخابات عراق من با برخی ازرفقا در حزب ما از جمله رفیق فاتح شیخ در این مورد بحث کرده بودم و این برایم سوال بوده است که چرا حزب کمونیست کارگری عراق که امکان شرکت در انتخابات را دارد خود را از شرکت در انتخابات محروم میسازد. رفقا توضیح میدادند که به خاطر ترورهاست و یا شرکت در انتخابات تایید اشغال میباشد و… مساله ترورها من را کمی قانع کرده بود که به عنوان حزب شاید نشود شرکت کرد. اما حالا وقتی که به عقب نگاه میکنم، فکر میکنم سیاست شرکت، سیاست درستی بوده است. تایید اشغال برای من اصلا قانع کننده نبود.میگفتم خوب رفقای ما شرکت کنند و بگویند خواهان پایان اشغال هستند.

متاسفانه امکان این را نداشتم که در جریان تصمیم گیریها و مباحث حزب کمونیست کارگری عراق باشم. اما پس از مطلع شدن علنی تصمیمات شما من با برخی از رفقا در مورد اشتباه بودن تصمیم حزب عراق بحث کردم. خوب بود آنزمان نظراتم را برایتان میفرستادم. در دور دوم پس از اعلام تحریم شما، من نامه ای به دفتر سیاسی حزب نوشتم و در آن گفتم چرا ملالی جویای ما در عراق در لویه جرگه عراق نیست. چرا ما نسبت به انتخابات بیتفاوتیم. من در آنموقع از حرکت کنگره آزادی عراق اطلاعی نداشتم. اما این یک اصل برای من است که اگر حزب کمونیستی در جایی میتواند در انتخاباتی شرکت کند، باید شرکت کند، و در شرائط نادری دست به تحریم بزند. شرکت در انتخابات و تبلیغ اهداف و نظرات حزب در انتخابات بسیار مهم است. حزبی که امکان آزادانه در یک انتخابات ارتجاعی را دارد و خود را از انتخابات کنار میکشد، خود را ایزوله میسازد.  حزب کمونیستی باید در انتخابات ارتجاعی هم شرکت کند و نظرات خود را تبلیغ کند. شرط شرکت در انتخابات باید تامین آزادی تبلیغ باشد. حتی آزادی نسبی تبلیغ هم برای شرکت کافی است. آزادی نسبی تبلیغ مانند شرائطی که بلشویکها در دومای تزاری شرکت میکردند هم برای شرکت کافی است.

رفیق ریبوار عزیز این نظرات من است. من نه تنها شرکت کنگره آزادی عراق در انتخابات را درست و بجا میدانم، بلکه معتقدم که حزب کمونیست کارگری عراق هم میبایست در انتخابات شرکت میکرد. بگذار همینجا به اتخاذ یک سیاست اشتباه شما اشاره کنم.

به نظر من نمیشود یک حزب انتخابات را تحریم کند و به سازمانهای تحت نفوذ خود مانند اتحادیه و شورا و… فراخوان دهد که در  انتخابات شرکت  کنند. کاری که شما کردید. حزب عراق انتخابات را تحریم کرد. اما کنگره آزادی عراق میخواست در انتخابات شرکت کند. حزب عراق نمیتواند با یکدست انتخابات را تحریم کند و با یک دست دیگر مردم را به رای دادن به کاندیداهای کنگره آزادی عراق دعوت کند. البته تحریم انتخابات نمیتواند نافی این باشد که در منطقه ای که حزب شخصیتی مانند ملالی جویا را دارد و میداند که او امکان رفتن به مجلس را دارد، سیاست دیگری پیش نگیرد. حزب میتواند نیروهای خود را در یک منطقه خاص پشت شخصیتی بسیج کند. سیاست شما در عراق از این نظر متناقض بوده است. حزب انتخابات را تحریم کرد و کنگره آزادی عراق میخواست شرکت کند.

نامه ام در نقد برخورد حزب عراق به انتخابات و عدم معرفی شخصیتهایی برای شرکت در انتخابات که برای دفتر سیاسی فرستادم را در زیر میاید. امیدوارم با این تفاصیل با نظرات من در باره برخورد به انتخابات آشنا شده باشید.

ریبوار عزیز با همه سیاست انعطاف پذیری که من در باره شرکت در انتخابات دارم، برخورد کنگره آزادی عراق در انتخابات را غلط و از آنجا که حزب کمونیست کارگری عراق حامی آن سیاست بوده است، آن را یک گسست از سیاست کمونیستی میدانم. نوشته بودی که کنگره آزادی عراق میتواند کارهایی بکند که حزب نمیتواند و حتی از نظر پرنسیبی برای حزب ممکن نیست.  من این را نمیتوانم رد کنم،اما ما در مورد یک مسئله مشخص، در مورد شرکت در انتخابات حرف میزنیم و در این مورد تصمیم کنگره و حزب اشتباه بوده است.

سیاست درست از نظر من شرکت حزب و کنگره آزادی عراق در انتخابات و یا شرکت کنگره آزادی عراق در انتخابات و پشتیبانی حزب از کنگره آزادی عراق بود.

در نامه ات نوشته اید کنگره آزادی عراق 7 بند را در رابطه با تشکیل یک دولت غیر مذهبی و غیر قومی و خروج نیروهای اشغالگر اعلام نمود و از آنجا که خود کنگره نمیتوانست تعداد آرا لازم برای فرستادن چند نفر به مجلس را کسب کند، پس کنگره این سیاست را در پیش گرفت که لیست مشترکی با نیروهایی که مثلا چند بند از این 7 بند را میپذیرند وارد ائتلاف شود و لیست مشترکی برای انتخابات ارائه دهد.

من این سیاست را از بیخ و بن غلط میدانم و آن را مغایر با پرنسیب کمونیستی میدانم.این مغایر هدف شرکت کمونیستی در انتخابات میباشد. هدف کمونیستی در انتخابات، بر فرستادن نماینده به مجلس استوار نیست. حتما اگر نماینده هایی بتوانند به مجلسی راه یابند،  نتایج بهتری دارد. اما هدف از شرکت در انتخابات نباید بر آن استوار باشد.  شرکت کمونیستی در انتخابات، هدفش تبلیغ و ترویج اهداف و سیاتهای حزب و نزدیک شدن به میلیونها نفرمردمی است که بورژوازی آنها را بر سر انتخابات  بسیج کرده است و به میدان آورده است و شناساندن حزب و شخصیتهای آن به جامعه با استفاده از موقعیت انتخابات. این حرف که ما میدانستیم رای کافی نمیاوریم و میبایست با دیگران ائتلاف میکردیم، با سیاست کمونیستی منافات دارد. البته من سیاست ائتلاف در انتخابات را بطور کلی رد نمیکنم. اما این لازمه اش این است که نیروهای نزدیک به حزب و سیاستهای آن و یا کنگره آزادی قبلا خود را در جامعه شناسانده باشند و این نزدیکی عملی نه فقط در انتخابات بلکه در عرصه های دیگر خود را نشان داده باشد. چگونه شما میخواستید در ائتلاف انتخاباتی شرکت کنید، که هیچ گونه نشانی دال بر وجود نیروی که این ائتلاف با آنها صورت گیرد وجود نداشت.

بر اساس این سیاستی که شما بیان میکنید، کنگره آزادی عراق تلاش کرد که با جریانات ارتجاعی نزدیک شود و ائتلاف پارلمانی با آنها تشکیل دهد. همانطوری که شما نوشتید هر جریانی که چند بند مثلا 4 بند از 7 بند را میپذیرفت میشد یک لیست مشترک و ائتلاف با او تشکیل داد. برای همین ایاد علوی در لیست کنگره آزادی عراق قرار گرفت. ایاد علوی که به عنوان نیروی حامی آمریکا و اشغال بوده است و دولت اشغال را در عراق تشکیل داد، اما بطور بسیار صوری حرف از دولت سکولار میزند( راستش  در رابطه با سکولاریسم، کلمه بسیار صوری هم در مورد علوی زیادی است)، توانست شرط 4 بند از 7 بند کنگره را پر کند و کنگره آزادی عراق بدنبال لیست مشترک با  ایاد علوی بگردد.

استدلال دیگری که هم در نامه شما آمده است و هم رفیق رحمان آن را شفاها به من گفت، این است که برای راهیابی به پارلمان باید به جایی تکیه داشت. باید نیروئی در آن بالا هوای شرکت کننده را داشته باشد. رفیق رحمان استدلال میکرد که ملالی جویا بدون لابی در بالا نمیتوانست به لویه جرگه راه یابد. برای همین کنگره آزادی عراق هم برای راه یافتن افرادش به پارلمان میبایست لابی در بالا میداشت. اگر هدف از شرکت در انتخابات فقط به فرستادن نماینده به پارلمان معنی شود، آنوقت داشتن لابی در بالا هم  مهم تلقی میشود.  آنوقت ایاد علوی لابی خوبی برای ورود افرادکنگره آزادی عراق میشود.

چنین سیاستی برای هیچ حزب کمونیستی قابل توجیه نیست. من نمیدانم شما چگونه میتوانید قبول کنید که شما و ایاد علوی در یک لیست انتخاباتی قرار گیرید. رفقای عراقی ما، به تبلیغ ایاد علوی و دیگر جنایتکاران برای پیروزی در انتخابات بپردازند. اگر چنین سیاستی اجرا میشد، حزب ما در عراق و به تبع آن در ایران با اجرای سیاست بی سابقه ای در تاریخ خود روبرو میشدند، که هیچ جایی در تاریخ کمونیسم نداشته است.

لیست مشترک پارلمانی با یک اتحاد عمل موضعی بسیار متفاوت است. در لیست مشترک پارلمانی احزاب و نیروهای شرکت کننده اهداف بلند مدت تر خود را در جامعه تبلیغ میکنند و جامعه هم آنها را در یک صف واحد برای امری در طی دوره ای میبیند.

ریبوار عزیز برای من مسلم بود که حزب عراق، ریبوار احمد و همه رفقای ما در عراق نمیتوانستند به پای چنین اشتباهی بروند. شکست این سیاست حتمی بوده است. این تاکتیک با اهداف و تاکتیکهای کمونیسم کارگری در تناقض بوده است.

متاسفانه رفقای عراقی ما ، هدفی را در عراق پیش روی خود قرار دادند که نادرست بوده است. به جای اینکه هدف از شرکت در انتخابات،  تبلیغ گسترده تر سیاستهای حزب و کنگره عراق، نزدیک شدن به توده های وسیع مردم و سازماندهی آنها و برداشتن قدمهایی به سمت اهدافی که در بیانیه کنگره آزادی عراق بیان شد، باشد،  فرستادن چند نماینده به پارلمان هدف شد و برای ملزومات آن داشتن لابی در بالا و وارد شدن به ائتلاف و دادن لیست مشترک ضروری تلقی شد.

. از رفیق رحمان حسین زاده شنیدم که رفیق رحمان و کورش از قبل در جریان این سیاست بوده اند و از پیشنهاد دهندگان آن بوده اند. رفیق رحمان از سیاست دادن لیست مشترک با ایاد علوی با همان استدلالاتی دفاع کرده است که در نامه شما به من بطور کلی از دادن لیست مشترک دفاع شده است. رفیق کورش هم نوشت توضیحات شما توضیحات ایشان هم است.

من فکر میکنم خوب است ما در این مورد بحث کنیم تا به نتیجه برسیم. حتما ما در اوضاع پیچیده جهان امروز به این نوع مسائل زیاد برمیخوریم و باید سیاست روشنی داشته باشیم.

قربان شما محمود قزوینی

10 مارس 2006

فاتح عزیز

اگر سخنرانی ملالی جویا در ماهانه کمونیست میاید، باید مقدمه ای بر آن نوشت. چون ماهانه نشریه حزب است. من از ستایشگران ملالی جویا و این شیوه فعالیت او هستم. اما سخنرانی ملالی جویا را نمیتوان در نشریه حزبی منتشر کرد. ملالی جویا سخنرانی اش را با بنام خدا شروع کرد که ما در ایران تریبون مجبور شدیم ایندوکلمه را سانسور کنیم.حرفهای دیگر او هم علارغم ارزشمندی فراوان، بدون یک مقدمه، مناسب نشریه کمونیست نیست.   .

اما بگذار از این موقعیت استفاده کنم و یک حرف دیگرم را بزنم که بیشتر بدرد دفتر سیاسی حزب میخورد. من از شیوه کار و فعالیت ملالی جویا فوق العاده کیف میکنم و فکر میکنم شیوه کارش بسیار اجتماعی و عالی است. او همه ما را به کار و و فعالیت وامیدارد. اما نه حزبی دارد و نه سازمانی(حداقل در ظاهر) چند سال پیش که سر و صدای زیادی در لویه جرگه افغانسان براه انداخته بود، من برای کمپین کنندگان او درافغانستان نامه نوشتم وآنها از من خواستند کارهایی را در خارج برای کمپینشان انجام دهم که متاسفانه نتوانستم.اما ناهید در دانمارک برایشان تلاشهایی کرد که البته وسعتش زیاد نشد. من همچنین مقاله ای در ستایش از ملالی جویا نوشتم و از سازمان ازادی زن هم خواسته بودم سریع اطلاعیه برای ملالی جویا دهد.. که آن مقالات روی سایت ملالی جویا است(قبلا بود)

ما اگر در افغانستان بودیم و ملالی جویا عضو ما بود، او را از رفتن به لویه جرگه و همین مجلس فعلی محروم میکردیم. اما ملالی جویای خارج از حزب ما توانست لویه جرگه و مجلس فعلی افغانستان را به تریبونی برای دفاع از زنان  مردم افغانستان تبدیل کرد و یا بهتر است بگویم از آن تریبون برای بیان حقوق مردم استفاده کرد و خود از چهره های برجسته جهانی مدافع حقوق زن شد. ملالی جویا حزب و جامعه را بهتر از ما به کار میبندد و مکانیسم اجتماعی جامعه را خوب میشناسد.! ..

مسلما در افغانستان میبایست به عنوان حزب لویه جرگه را تحریم میکردیم. اما به عنوان شخصیتهای جامعه این اشتباه بود. به عنوان شخصیتهای جامعه میبایست کار ملالی جویا را میکردیم.  در عراق هم این نوع امکانات است. باید بیشتر حزب ما در عراق روی اینگونه فعالیتها خم شود. چرا نمیشد در عراق شخصیتهای ما بروند و خودشان را کاندید همین مجلس کنند و از مبارزه انتخاباتی بهره بگیرند و حرفهایمان را بزنند. حزب ما در عراق انتخابات را تحریم کرده است اما آیا نمیشد کسی برود و خودش را کاندید کند و بگوید من میگویم آمریکا و غرب به اشغال عراق پایان دهند و دولت غیر قومی و غیر مذهبی تشکیل شود و حقوق زن و کارگر چنین و چنان است و صدایش در عراق و جهان بپیچد. چرا در لویه جرگه میشود اینکار را کرد و در عراق نمیشود. مگر لویه جرگه خیلی دموکراتیک تر از مجلس عراق است. به هر حال من بحثم بر سر همین انتخابات عراق نیست. شاید کسی استدلال کند و بگوید نه ملالی جویا در افغانستان خوب بود در لویه جرگه شرکت کرد  اما ملالی جویای عراق درست نیست اینکار را کند. من بحثم بیشتر شیوه فعالیت است. بحث من این است که ما اصلا اینطوری فکر نمیکنیم. ماهیت ارگانها و انتخابات و پارلمانها تاکتیک فعالیت ما را تعیین میکنند. فکر میکنم در ما کفر بزرگی میبود اگر بحثی در باره شرکت برخی از رفقای ما در لویه جرگه عراق میکردیم و اصلا چنین فکری به سراغ ما نمیاید. من مطمئنم اگر ما در افغانستان بودیم ملالی جویا عضو ما ملالی جویا نمیشد. ملالی جویای ما نشریه میداد و احتمالا اگر میتوانست تظاهرات میکرد. کسی صدای ملالی جویای ما را نمیشنید. اما امروز ملالی جویای ما در افغانستان به نمایندگانی از میلیونها مردم حرف میزد و به همه جانیان حمله میکند و ما هم این سر دنیا از شجاعات و کارش لذت بیمانند میبریم

اسلامیها هم همینطور اجتماعی عمل میکنند. صدر میگوید آمریکا باید به اشغال عراق پایان دهد و عراق اسلامی شیعه شود اما در انتخابات شرکت میکند  یا آدمهایش را میفرستد شرکت کنند. اسلامیها رفتند و گفتند قانون اساسی عراق باید اسلامی باشد. اینطور نبود که قانون اساسیاسلامی خواست آمریکا و غرب بود. به نظر من حتی اسلامیها خود را به غرب تحمیل کردند. در یک دست اسلحه دارند و میزنند و در دست دیگر در انتخابات شرکت میکنند و حرفشان را پیش میبرند. صدر اینکار را میکند، سیستانی اینکار را میکند و..به نظر من آمریکا و غرب اینها را نمیخواهند، بلکه مجبور شدند اینها را بپذیرند.

من در دور قبلی انتخابات عراق هم همین بحث را با شما در میان گذاشتم. اما دیدگاه من همین بود که الان برای شما مینویسم. در عراق حتی به عنوان یک کمونیست میشد کاندید شد و حرف زد. میدانم ترور است و…اما به هر حال از نظر قانون انتخابات همه اجازه داشتند کاندید شوند و حرفشان را بزنند.

یادم است که دفعه پیش استدلال شما این بود شرکت در انتخابات تایید اشغال است. به نظرم این موضع غلط است. چرا نمیتوان رفت و مانند ملالی جویا حرف زد؟ برای ما وارد شدن به مجلس مهم نبود اما موقعیت انتخابات باعث میشد تا رفقای ما حرفهای خود را در سطح وسیع به عنوان کاندید به مردم بزنند و از موقعیت انتخاباتی بهره ببرند.

بلشویکها که برای وارد شدن به دومای تزاری سوگند نامه به تزاررا نیز امضا میکردند. حالا ما خوشبختانه به امضای سوگند نامه به اسلام و یا بوش و… در عراق و افغانستان نیاز نداریم و شرائط بسیار بهتری از شرکت بلشویکها در دوما روبروی ماست. اما از آن بهره نمیگیرم. حزب ما فعالیت نسبتا ازادی در عراق دارد اما شیوه فعالیت ما در عراق بیشتربه شیوه فعالیت یک حزب زیر زمینی در دیکتاتوریهای نظامی و اسلامی شبیه است.

.

محمود قزوینی

23-12 -2005

برای بحث به دفتر سیاسی بفرست

سال نو را به شما و همه رفقا تبریک میگویم

.. رفیق فاتح عزیز

برای رفقای دفتر سیاسی

در پاسخ به سوال رفیق محمود،

من از سیاست “لیست مشترک با نیروهای ارتجاعی” خبری ندارم. سیاست کنگره آزادی عراق به درست تلاش برای ایجاد یک پلاتفرم سیاسی در مقابل اسلامی گری، قومی گری و اشغال آمریکا و در چارچوب اهداف این سازمان بود. این پلاتفرم در چند بند فرموله شده بود و کنگره آزادی عراق تلاش کرد که حول این پلاتفرم متحد بگیرد. نشد.

به نظر من ایراد این بود که این تلاش و این سیاست به صورت علنی با بوق و کرنا و از طریق نشریات و طی یک قطعنامه اعلام نشد یا اگر شد من خبر ندارم.

دادن این تصویر که ما دنبال ائتلاف بودیم به نظر من واقعی نیست.  ممکن است در این تاکتیک اختلاف داشته باشیم اما دادن نام بدعت در ائتلاف با مرتجعین از طرف رفیق محمود به این تکتیک به نظرم عنوان درست و گویائی نیست.

به هر صورت پاسخ رفیق ریبوار پاسخ من هم هست.

با تشکر

کورش مدرسی.