ایل بختیاری عنوان مردمی شده است که هفته پیش در خیابانهای شهرهای دزفول و سمیرم و ایذه و….تظاهرات میکردند. میگویند به آنها اهانت شده است. حقیقتی است، یک خان بختیاری دهه ۲۰ در صحنه ای از فیلم سرزمین کهن به انگلیسیها و سلطنت منتسب شده است. همین و بس. پس به ایل بختیاری توهین شده است. البته برای رژیم اسلامی هم کاری نداشت. آنها هم فیلم را محکوم و از مردم معذرت خواهی کردند و قائله پایان یافت. فیلم سرزمین کهن نه در باره ایل بختیاری است و نه پروپاگاند و نفرت پراکنی بر علیه این ایل و نه حتی ایجاد نفرت نسبت به سران گذشته ایل. این فیلم در باره تاریخ ایران از شهریور ۲۰ تا انقلاب ۵۷ را در برمیگیرد. از این چند بخشی که پخش شده میتوان هدف فیلم را فهمید. تلاش فیلم این است تا جنبش اسلامی را در مرتبه ای والای این برهه از تاریخ ایران جای دهد. کمونیستها را نه به شیوه خام حزب الهی، بلکه به شیوه مدرن و ظریفی میزند. هدف این فیلم دور کردن جوانان از مارکسیسم و کمونیسم در ایران است. پشت این فیلم وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی خوابیده است. اما هدفش قوم بختیاری نیست. فیلم سرزمین کهن مانند کاریکاتور مانا نیستانی در روزنامه ایران در سال ۸۵ هیچ ربطی به جنجالی که بر سرشان آفریده شده است، ندارند. مفسر باید برای خود آسمان و ریسمان ببافد تا حتی مسئله توهین به مقدسات قومی را از آنها در بیاورد، چه برسد به توهین به مردم منتسب به یک قوم و مذهب را . اقایان و خانمهایی که حداقل ۳۰ سال در اروپا و آمریکا زندگی کرده اند و یا برخیهایشان اساسا عمرشان را در این کشورها گذرانده اند، باید این را دیگر فهمیده باشند که توهین به دسته ای از مردم منتسب به یک مذهب و ملیت و جنسیت معین باید روشن و غیر قابل تفسیر باشد تا شامل مجازات شود. در غیر این صورت هر کتاب و فیلم و نقدی میتواند شامل توهین به دسته ای از مردم شود. در ایران زن هر روز مورد توهین وتحقیر در قوانین، مطبوعات، فرهنگ و عرف اسلامی و محل کار و خیابان قرار دارد. اصلا جمهوری اسلامی یعنی تحقیر و توهین به زن. به بهایی و افغانستانیها هر روز توهین و تحقیر و تبعیض میشود، به مذاهب غیر شیعی به نسبت ضدیت حکومت با هر کدام از آنها کم و بیش تحقیر و توهین روا میشود. و این تحقیر و توهینها و سرکوبها و اعدامها به مفسر احتیاج ندارد بلکه اشکار و روشن است. اما در این مورد مشخص و تحرک ایجاد شده بر سر آن هیچ زمینه و حقیقتی وجود ندارد. فیلم سرزمین کهن یک فیلم ضد کمونیستی است. اما کسانی با عنوان کمونیست در این سر دنیا و در فضای آزاد سیاسی پیدا شده اند که به جای اعتراض به ماهیت ضد کمونیستی این فیلم و نوشتن و گفتن در باره آن، پشت تظاهرات توهین به بختیاریها سنگر گرفته اند. این حزب ( حزب کمونیست کارگری) قبلا در سال ۸۵ پشت تظاهرکنندگانی در آذربایجان ایران ایستاد که خواهان دستگیری و مجازات مانا نیستانی کاریکاتوریست خوش ذوق و مبتکر و مخالف رژیم بوده اند. قومگراها شعار مرگ بر کاریکاتوریست را در خیابانهای آذربایجان سرمیدادند و این حزب با دنباله روی از آنها خواهان مجازات کاریکاتوریست شده بود. مانا نیستانی بعد از آزادی بارها اعلام کرد که قصدش از آن کاریکاتور رنجانیدن هیچ کس نبوده است و اصلا در مخلیله اش چنین تصوری نبوده است. خوشبختانه مانا نیستانی آزاد شده و امروز کاریکاتورهای او بر علیه حکومت و در دفاع از آزادی و انسانیت و زن و ستار بهشتی و در دفاع از تظاهرکنندگان سال ۸۸….او را به عنوان یکی از بهترین هنرمندان نزد مردم مخالف جمهوری اسلامی معرفی کرده است. حزبی که آن زمان پشت ناسیونالیستهای آذری قرار گرفته بود و خواهان مجازات مانا نیستانی بود، باز هم همانطور رفتار میکند. به جای معذرت خواهی از مانا نیستانی دارند اسکاندل دیگری برای خود درست میکنند. ایل بختیاری نه تاریخ و پیشینه ستم ملی و تحقیر و تبعیض دارد و نه تاریخ و پیشینه ستم مذهبی. اما انجمنهای بختیاری و هیئتهای سینه زنی بختیاری که در همه شهرها وجود دارند توانسته اند ازهیچ برای خود سرمایه ای بیندوزند، تاریخی بسازند و قوم و ملتی را خلق و روی نقشه سیاست و جامعه مدنی ایران قرار دهند. هنوزجهان پس از سقوط دیوار برلین است. دیگر حتی شکافی بین مردم لازم نیست تا قومیت خلق شود. یک نام کافی است. الان دیگر اگر کسی پیدا شود تا ایل و طایفه و روابط درونی و بیرونی آن، خشونتها و زورگویهای غیر قابل تصور ایلخانها و بیگها و سران خانواده های بزرگ ایل را آنطور که بوده به تصویر بکشد و رابطه آنها را با قدرتهای حاکم افشاء کند، با تظاهرات مواجه میشود.غشای مقدسات ایل بختیاری شکل گرفته و دارد ضخیم هم میشود. فردا هم بساط آی توهین شد پهن است و هر حرف و سخنی در باره این مذهب و آن قوم با عکس العمل ایلی و مذهبی روبرو میشود.تظاهرات بختیاریها بر علیه توهین به “مقدسات” ایل بختیاری است. این عکس العمل فقط شامل فیلم سرزمین کهن نمیشود. فردا این نیروها و جنبشها در صحنه سیاسی ایران حضور دارند و قدرت خود را به نمایش میگذارند. میگویند نباید از آزادی بیان در مقابل این زورگویی قومپرستانه دفاع کرد. میگویند جمهوری اسلامی میخواهد تفرقه قومی و ملی راه بیندازد. گویا جمهوری اسلامی از یک مشت مشنگ و خل وضع تشکیل شده است که کارشان این است که هر روز دسته ای از مردم را بر علیه خود بشورانند. در تاریخ معاصر ۱۰۰ سال اخیر ایران هیچ دسته و جناح حکومتی پیدا نشده است که با ایل بختیاری و با بختیاریها مشکل داشته باشد. هیچ نوع ستم و تحقیری بعنوان ایل بختیاری بر آنها روا نشده است. قوم اصیل آریایی و “پارسها” به آنها اطلاق میشود. برای همین سران قوم مرتبه خاصی نزد دربارها و شوینیزم ایرانی داشته اند. حالا جمهوری اسلامی برای تفرقه، آنها را بر علیه خود میشوراند! کاش این مفسران و تحلیگران اندازه انجمنهای بختیاری و هیاتهای سینه زنی آنها در شهرهای ایران شم سیاسی داشتند. آنوقت میدانستند که برای هر کاری باید تاریخی داشت و یا تاریخی ساخت و نیرو فراهم کرد. آنوقت میدانستند که هیچ جنبش و حکومت و دسته ای بدون تاریخ و پیشینه نیست. آنوقت میفهمیدند که جمهوری اسلامی کرم ندارد ضد بختیاری باشد. باند و جناح ضد بختیاری نه در حکومت سلطنتی جایی داشت و نه در حکومت اسلامی. هیچ چیزی خلق الساعه خلق نمیشود. حکومت شیعه به خون بهایی تشنه است، مخالف سنی است، مخالف ارمنی و یهودی است. اینها همه در ماهیت و تاریخ این جنبش و نظام است. این مخالفتها، تبعیضات و سرکوبهای خونین مذاهب دیگر برای تفرقه میان مردم انجام نمیشود، بلکه در ذات نظام اسلامی و جناحهایش و در تاریخ و وجودشان است. آپارتاید جنسی برای تفرقه میان زن و مرد نیست، بلکه در ذات نظام اسلامی است. جنبش اسلامی، حکومت اسلامی با این ذات و ماهیت خود دارد تلاش میکند تا به حکومتش ادامه دهد. با همه تبعیضات و سرکوبها، سعی میکند هر طوری شده نارضلیتی مردم را کاهش دهد، جناحهای افراطی ضد سنی و ضد ارمنی را کنترل میکند، هفته وحدت شیعه و سنی میگذارد، در برابر زنان و جوانان کوتاه میاید، تا حکومتش به عمرش ادامه دهد. مانور میدهد، عقب مینشیند، از اهداف خود و از آنچه وجودش را ساخته است کمی فاصله میگیرد تا بماند. خل وضع نیستند که بیخود و بیجا به این و آن قوم توهین کنند و برای خودشان دردسر بیافرینند. ادعا میکنند کسانی که مخالف این تحرکات مردم هستند، از آزادی بیان جمهوری اسلامی دفاع میکنند. مسئله ای را تحریف و لوث میکنند و بعد به آن پاسخ میدهند. ما و همه مردم در جمهوری اسلامی مورد سرکوب قرار داریم و نمیتوانیم بگوییم چه آزاد باشد و چه ممنوع باشد. صحبت از آزادی بیان جمهوری اسلامی توهین به من و هر کسی است که تحرکات اخیر را ارتجاعی میداند. صحبت بر سر کاریکاتور و مقاله و فیلم مشخصی است که بدون فرض وجود جمهوری اسلامی در باره آن اظهار نظر میکنیم. چه در آذربایجان سال ۸۵ و چه امروز بحث در مورد یک کاریکاتور و یک فیلم مشخص است. بحث بر سر این است که آیا آن کاریکاتور و این فیلم توهین به کسی بوده است یا نه؟. اگر توهین به کسی نیست، پس چه امروز و چه در فردای پس از جمهوری اسلامی هم میتوانند پخش و منتشر شوند. به سرکوب و اختناق جمهوری اسلامی نباید اختناق قومی و مذهبی از پایین افزوده شود. اگر دفاع از انتشار هر مقاله و کاریکاتور و فیلم در مطبوعات تحت کنترل رژیم اسلامی دفاع از آزادی بیان رژیم است، پس امروز دفاع از مقاله هرمیداس باوند بر علیه قصاص در نشریه آسمان هم دفاع از آزادی بیان رژیم اسلامی است. حداقل به خود زحمت هم نمیدهند تا دو تا استدلال فریب دهنده پیدا کنند. بی فکر و خشکمغز. چنین هستند پوپولیستهای عصر ما. آقایان و خانمهای مفسر باید پس از ۳۰ سال و با پدیده مانا نیستانی آموخته باشند که هر ژورنالیست و کاریکاتوریستی که در روزنامه های ایران قلم میزند مزدور رژیم و تابع سیاستهای آنها نیست. آقای هرمیداس باوند سیاست وزارت اطلاعات را پیش نمیبرد، بلکه برعکس زندان و بدتر از آن در انتظار اوست. نمیتوان به خاطر جنجال قومی خواهان ممنوعیت فلان کاریکاتور و مقاله و فیلم شد. تظاهرات و اعتراض به خودی خود دلیلی بر حقانیت مسئله ای نیست. هر چند فیلم ضد کمونیستی سرزمین کهن برخلاف نمونه مانا نیستانی و مقاله ضد قصاص هرمیداس، در خدمت سیاستهای رژیم و بر علیه کمونیسم و جنبش آزادیخواهی است، اما تظاهرات قومی مشکلش توهین به بختیاریهاست و نه اختناق و سرکوب رژیم. حزب کمونیست کارگری مشغول بازیگوشی است. جهان را آب ببرد، آنها را خواب میبرد. برای همین برای آنها مهم نیست چه میگذرد، حقیقت چیست و اصلا حقیقتی هم وجود دارد. اگر اینها زمان رژیم سلطنتی حضور داشته اند حتما در سال ۴۲ در جنبش اسلامی حضور پیدا میکردند. نمیشود به هر تظاهرات در جمهوری اسلامی مثل همین تظاهرات بختیاریها که حتی ضد رژیمی نیست آری گفت، و به تظاهرات ضد رژیمی سال ۴۲ نه گفت. ردپایی از حزب کمونیست کارگری در میان مردم ایران نیست.( الان دیگر خودشان هم به این اعتراف دارند) هیچ کارگر و دانشجوی کمونیستی نمیتواند خود را با این سیاستها تداعی کند. در خارج با کمپینهای حقوق بشری خود را سرگرم میکنند و داخل را به قومگراها و جناحهای حکومتی و انواع و اقسام مرتجع سپرده اند و آنوقت هر کسی به آنها ایراد میگیرد را با بدترین توهینها و به عنوان کسانی که کاری نمیکنند، سرزنش میکنند. عده ای کمونیست را در این حزب معطل و عاطل و باطل ساخته اند و کارشان این شده که فردا کدام مرتجع حرکتی راه میاندارد تا آنها سوار مرکب شوند. ۲۳ فوریه ۲۰۱۴/ ۴ اسفند ۱۳۹۲