صندوق همبستگی سرمایه داران در حمایت از کارگران

8 ژوئن 2014، 18 خرداد 93

(بازی دیگری با برگ اسانلو)

آقای اسانلو در یک شوی تلویزیونی دربرنامه تلویزیونی همصدا در تلویزیون انددیشه شرکت کرد و در آنجا میلیونرهای ایرانی لوس آنجلس نشین با شعبده بازی تشکیل صندوق حمایت سرمایه داران از کارگران را با وسادت و مسئولیت آقای اسانلواعلام کرده اند.

شویی مسخره با ناشیگریهای معمولا احمقانه سیاسی و فرهنگی سکتهایی از ناسیونالیستهای عظمت طلب ایرانی صاحب پول و سرمایه که در سیاست جز پول و نوکر منشی و مجیزگویی و قسم به نقشه گربه وعکس شیر و خورشید و شمشیر چیزی در چنته ندارند که به نمایش بگذارند. حتی پس از سالها زندگی در خارج از ایران دنیای سیاست برایشان از “جان نثاری” و یا رشوه دادن و رشوه گرفتن و کلاهبرداری در بازار فراتر نرفته است. فرهنگ و سنت بورژوازی عصر حاضر برخلاف سنت فئودالیته و جامعه عهد قدیم انسانهای باهوش و زرنگ و پرکار میافریند. اما این تن پرواران که در سنت اشراافی و فئودالیته بورژوازی ایران و در زندگی روزمره بسته و عقب مانده این بورژوازی پرورش یافته اند، حتی به خود زحمت نمیدهند تا راه و رسم کاری را که بلد نیستند یاد بگیرند. شوی تلویزیونی تشکیل “صندوق همبستگی سرمایه داران از کارگران” اینها با شرکت آقای اسانلو پر است از این شعبده بازیها و حیله گریهای احمقانه و ساده که جز خودشان کسی نیست تا ته ماجرا را نخوانده باشد.

در فرهنگ و سنت این عناصر پر فیس و افاده، کارگر در قالب همان “حمال” بازار و یا نوکر وکلفتشان تصویر میشود. علارغم جنبش کارگری گسترده و پر و فراز و نشیب در تاریخ ایران، فکر اینها از تجربه زندگی محدود فردیشان فراتر نرفته است و همین را هم به نمایش میگذارند. ناشیگری سیاسی و رفتاری این عناصر که پولهای بادآورده خودشان به اضافه پولهای دوائر مختلف دولتهای غربی و عربستان و…زمینه ساز فعالیت سیاسی آنها شده است، زمخت و دور از هرگونه فکر و ظرافت است.

میخواهند به کارگران و جنبش کارگری نزدیک شوند، اما تنها راه و رسم را در رشوه دادن یافته اند. به برنامه، تبلیغات، تاکتیک، مطالعه و فکر احتیاج ندارند و اصلا آنها را نمیشناسند. در زندگیشان معجره پول و رشوه را دیده اند و فکر میکنند این امامزاده  در همه جا میتواند برایشان معجزه کند. مطالعه تجربیات کارگری و اتحادیه های جهان ، بخصوص در آنجایی که دموکراسی دولتهای غربی توانست آنها را هدایت کند به کنار، حتی نمیروند کتاب ” اتحادیه های کارگری و خودکامگی در ایران” که حبیب لاجوردی زحمت کشید و برای بورژوازی ایران نوشت و راه و رسم را نشان داد مطالعه کنند تا ببینند از کجا باید آغاز کنند و مسئله  را از کدام سرش بگیرند. به دوائر ” دموکراسی” و ” اتحادیه ای”  دولتهای محبوبشان هم رجوع نمیکنند تا کمک فکری و برنامه ای بگیرند. بالاخره مسعود ده نمکی هم که از چاقوکشی و عربده کشی در خیابان به عرصه ” فیلمسازی” وارد شد مجبور شد در این عرصه کمی ظرافت به خرج دهد، اما تااکنون پیچیدگی سیاسی و ظریفی از جانب این جماعت برای نزدیک شدن به جنبشهای اجتماعی و سیاسی صورت نگرفته است.

بازی آنها با برگ اسانلو پر از ناشی گریهای زمخت است. ابتدا امیر حسین جهانشاهی، میلیاردی که پول برایش سیاست میکند و در بازی “الماسی برای فریب” نشان داد که تا چه اندازه از هوش و ذکاوت برخوردار است، خواست قرعه اسانلو را به نام خود کند. اسانلو به عنوان بازوی کارگری امیر حسین جهانشاهی شروع به کار کرد، اما فضا را برای بازی نامناسب دید. با هم توافق کردند و قراداد را فسخ کردند.

در دور جدید همجنسهای با پول و بی فکر آقای امیر حسین جهانشاهی در تلویزیون اندیشه راه جدیدی را به آزمایش گزاردند، شعبده بازی به عنوان تشکیل صندوق همبستگی سرمایه داران با کارگران. اینها که فکر میکنند با شوهای زمخت و بی مزه و خالی از هنر تلویزیونیشان میتوانند کاری در جهان مادی در ایران صورت دهند، در این مورد هم فکر کردند کار و معجزه باید از شعبده بازی تلویزیونی آنها شروع شود و آن شو تلویزیونی را اجرا کردند.

بسیار بعید میاید که مرکز هدایتی پشت این بازیها خوابیده باشد. بورژوازی عقل و سیاست دارد و.برای نزدیک شدن و تحت تاثیر قرار دادن و هدایت جنبشها برنامه و استراتژی دارد و پول را برای آن برنامه ها و با ظرافت سرمایه گذاری میکند.  بازی با برگ اسانلو تاکنون خالی از هرگونه فکر و برنامه ای بوده است. اینها عناصر غیر سیاسی و غیراجتماعی هستند که با پول و پله خود و پول اختصاص یافته  در دوائر برخی از دولتهای غربی و کشورهای حاشیه خلیج میخواهند به شهرت و مقام و منزلتی برسند.

این عناصر با جعبه مارگیریشان ( کانال تلویزیونشان) نماینده هیچ گرایش و جناح و حتی سکت سیاسی بورژوازی در دنیایی سیاست ایران نیستند. آنها  با و یا بدون آقای اسانلو نمیتوانند چراغ نفتی برای بورژوازی طرفدار غرب ایران روشن کنند.

اسانلو نه محصول گرایشی در جنبش کارگری ایران، بلکه محصول سرکوب و از پا افتادن سندیکای شرکت واحد است که توهم قانونیت در شرائط جمهوری اسلامی فعالین آن را هم پس از سرکوب سندیکا، از تاب و توان انداخته است. اعمال او مجموعه ای از بروز گرایش سیاسی او در یک شرائط نامناسب فردی است که شکل کمدی- تراژیک یافته است، باضافه منفعت فردی به همراه مقدار زیادی توهم در باره جایگاهش است. او قربانی جاه طلبی خود شده است.

سیاست شغل کاسبکارانه و پردرآمد دیگری برای عناصری از سرمایه داران ایرانی بی پایگاه اجتماعی و سیاسی در خارج از کشور است. ماحصل دمخور شدن اسانلو با این عناصر هیچ است. سرنوشت صندوق حمایت سرمایه داران از کارگران بهتر از سرنوشت بخش کارگری امیرحسین جهانشاهی نمیشود.

اسانو، نه برای جنبش کارگری، بلکه برای حفظ شخصیت و اعتبار فردی گذشته خود هم شده، باید از این منجلاب دوری گزیند.