علیه بیکاری متحد شویم

این مقاله در نشریه کارگر کمونیست شماره ٣ درج شد

  

کارگران و مردم زحمتکش در ایران، فقط زیر خط فقر زندگى نمیکنند، فقط جسم و روحشان از ساعات کار سخت و طولانى فرسوده نمیشود، فقط کودکانشان برای تامین معاش به کار روی نمى آورند، فقط در بى مسکنى و عدم بهداشت و درمان رنج نمى برند، فقط از دریافت همان دستمزد ناچیز هم محروم نیستند. بلکه بخش وسیعى از طبقه کارگر و مردم زحمتکش ایران در اثر بیکاری وسیع به فقر مطلق رانده شده اند. بیکاری، بخش وسیعى از کارگران و خانواده اش را به تباهى روحى و جسمى کشانده است. آمار بالای اعتیاد، وجود کودکان خیابانى، فحشا و … همه از تبعات این بیکاری وسیع مى باشند.

بنا به آمار دولتى رقم بیکاری به ٣/١٦ درصد رسیده است. صحبت از ٦ میلیون بیکار است. اگر هر خانواده کارگری را ٤ نفر حساب کنیم حدود ٢٥ میلیون نفر در ایران بدون هیچ نوع تامینى دارند زندگى مى گذرانند. بنابر گفته صفدر حسینى وزیر کار و امور اجتماعى رژیم اسلامى، بین گروههای سنى از ٢٢ تا ٢٩ سال از هر سه نفر یکنفر بیکار است. به این رقم ٦ میلیونى بیکاران باید کارگران فصلى را نیز افزود که رقم قابل توجهى از طبقه کارگر ایران را تشکیل مى دهند. بیکاری در ایران آنقدر گسترده شده است که در مشاغلى هم که معمولا به دلیل تخصص بالا وجود بیکاری در آن رشته ها معمول نیست، بیکاری وسعت یافته است. مثلا بنا به آمار دولتى ٣٣ هزار دکتر و ماما و پرستار و ٤٤ هزار مهندس کشاورزی بیکارند

اهمیت مبارزه علیه بیکاری

بیکاری نه تنها موجب تباهى روحى و فیزیکى بخشى از طبقه کارگر میشود، بلکه به رقابت در میان طبقه کارگر و بخشهای مختلف آن دامن میزند. برای همین مبارزه بر علیه بیکاری یکى از اساسى ترین عرصه های نبرد طبقه کارگر بر علیه طبقه سرمایه دار است. طبقه کارگر برای از میان برداشتن رقابت و پراکندگى در میان خود و برای ایجاد اتحاد و تشکل خود باید بطور دائم علیه بیکاری بجنگد. طبقه سرمایه دار با استفاده از اهرم بیکاری شرایط سختتری از زندگى و کار را به کارگران تحمیل میکند و رقابت را در میان آنان دامن میزند. تصور یک طبقه کارگر قدرتمند و متشکل بدون چیره شدن بر معضل بیکاری مقدور نیست. طبقه کارگر هم برای گذران زندگى روزمره خود و هم برای مبارزه برای رهایى کامل از یوغ سرمایه، باید در کشمکش بر سر حل معضل بیکاری طبقه سرمایه دار را تسلیم خود سازد، هزینه بیکاری در جامعه باید به دوش طبقه سرمایه دار باشد.

پاسخ رژیم جمهوری اسلامى به معضل بیکاری چیست؟

رژیم جمهوری اسلامى از ابتدای موجودیت خود با به گلوله بستن و به خون کشیدن تظاهرات بیکاران در اصفهان و با حمله اوباشان خود با چاقو و قمه به تجمعات بیکاران در سراسر ایران پاسخ و روش برخورد خود را به مساله بیکاری داد. بیکاری در رژیم جمهوری اسلامى نه تنها از اقتصاد، بلکه از سیاست نیز سرچشمه میگیرد. جمهوری اسلامى رژیم متعارف سرمایه داری ایران نیست. فلسفه وجودی این رژیم، سرکوب انقلاب و جنبش آزادیخواهانه کارگران و مردم بود و امروز با اوج گرفتن جنبش سرنگونى و به میدان آمدن مردم برای سرنگونى حکومت، همه تلاش رژیم و از جمله سیاستهای اقتصادی اش در خدمت وقت خریدن برای به تعویق انداختن مرگ خود است. ابعاد بسیار گسترده بیکاری در ایران، نه تنها ریشه در نظام سرمایه داری جهانى و کارکرد سرمایه برای کسب مافوق سود در حوزه بازار کار ارزان، بلکه ریشه در بیرون افتادن ایران از حوزه بازار جهانى سرمایه دارد. بیکاری در ایران، ریشه در خود رژیم جمهوری اسلامى نیز دارد.

اگر سرمایه داری بطور کلى راه حلى برای پایان دادن به بحران بیکاری ندارد، رژیم جمهوری اسلامى راه حلى برای تحفیف مرحله ای این بحران نیز ندارد. جمهوری اسلامى با بحران اقتصادی و سیاسى عمیقى روبروست و مردم برای پایان دادن عمر آن به میدان آمده اند. هر قدر هم رژیم جمهوری اسلامى کار ارزان در اختیار سرمایه قرار دهد، سرمایه برای انباشت و سودآوری به چنین بازار نامطمئنى روی نمى آورد. جمهوری اسلامى که از دایره بازار جهانى سرمایه بیرون افتاده است، علیرغم بازگشائى بازارهای جدید بروی سرمایه جهانى، مانند بازار اروپای شرقى، نمى تواند حتى با جلب سرمایه خارجى این بحران را تخفیف دهد. بیکاری در ایران با حیات رژیم اسلامى گره خورده است و مبارزه بر علیه بیکاری، مبارزه ای بر علیه وجود رژیم جمهوری اسلامى است. پاسخ رژیم جمهوری اسلامى به معضل بیکاری پاسخى است که این رژیم در فروردین سال ٥٨ به تظاهرات بیکاران در اصفهان و به حرکتهای اعتراضى علیه بیکاری از بدو به روی کار آمدنش داد. یعنى سرکوب خشن، یعنى گلوله و زندان و اعدام. اما اوضاع عوض شده است. اگر جمهوری اسلامى در سالهای ٥٨ تا ٦٠ در حال استقرار بود، امروز در حال اضمحلال است. رژیم اسلامى نمیتواند بسادگى از تاکتیک معمول خود یعنى سرکوب بهره جوید.

درس آموزی از جنبش علیه بیکاری در سالهای ٥٨ تا ٦٠1

پس از سرنگونى رژیم سلطنتى، جنبش سراسری علیه بیکاری شکل گرفت. این جنبش با حرکتهای اعتراضى مانند تظاهرات و تحصن در مقابل وزارت کار و استانداری ها و ادارات کار به میدان آمده بود. “کار کار کار این است شعار بیکار” و مطالبه حق بیکاری (بیمه بیکاری) خواست و شعار اصلى این جنبش بود که حول آنها خود را متحد و متشکل میساخت. این جنبش، با همه تلاشهای فعالین آن نتوانست به یک تشکل سراسری دست یابد. سازماندهى بیکاران برای دستیابى به حقوقشان برای اقدامات روزمره اعتراضى رو به پیش انجام میگرفت و تشکل پایدار اساسا در دستور کار جنبش بیکاران و فعالین آن قرار نگرفت. شوراهای بیکاران اینجا و آنجا شکل گرفت اما مدت عمر آنها خیلى کوتاه تر از تشکلهای کارگران در فابریکها بود.

این جنبش در آنزمان علیرغم قدرتمندی و رادیکالیسم آن نتوانست مطالبه و خواستى را به کرسى بنشاند. میتوان گفت در همه شهرها در راس جنبش بیکاران فعالین کمونیست و رادیکال قرار داشتند. علیرغم اینکه این جنبش سراسری بود و برخى از چهره های این جنبش در سطح سراسری شناخته شده بودند، اما ارتباطات و سازماندهى بیکاران بطور محلى و بى ارتباط با یکدیگر صورت میگرفت. دولت بازرگان و کل رژیم جمهوری اسلامى برای مقابله با این جنبش دو تاکتیک را در پیش گرفت. رژیم در کنار سرکوب بیکاران و انداختن عناصر اوباش خود در همه شهرها به جان بیکاران و به گلوله بستن و به زندان افکندن فعالین این جنبش، با دست گذاشتن بر یک نقطه ضعف جنبش بیکاران، توانست در آن دوره بر این جنبش فائق بیاید. جنبش بیکاران در همه شهرها در درجه اول بر خواست کار میکوبید و مطالبه بیمه بیکاری بطور جدی طرح نشد و در سایه قرار گرفت. در تهران، کرج، قزوین، سنندج، اصفهان و در میان کارگران پروژه ای جنوب و.. که جنبش بیکاران قدرتمند بود متاسفانه خواست شغل پیشتر از بیمه بیکاری طرح میشد. در بسیاری از تجمعات و تشکلات، خواست بیکاران به این شکل فرمولبندی شده بود “برای ما کار فراهم کنید و اگر کار نیست بیمه بیکاری بدهید”. رژیم جمهوری اسلامى با نرمش نشان دادن در مقابل خواست فراهم آوردن شغل، در واقع با دست به سر کردن و دنبال نخود سیاه فرستادن بیکاران، توان جنبش بیکاران را از آن گرفت. این در حالى بود که جنبش بیکاران در آن دوره آنقدر قدرتمند بود که در همه جا خواستهای سیاسى مانند حمایت از جنبش مردم در کردستان و آزادی تشکل و غیره را طرح میکرد و با اشغال ادارات کاریابى به تشکل و مرکزیت خود قدرت میبخشید. اما رژیم جمهوری اسلامى در آن دوره با نقشه به پای بیمه بیکاری و چک و چانه زدن بر سر بیمه بیکاری با کارگران نرفت. رژیم جمهوری اسلامى اینجا و آنجا با دست به سر کردن کارگران و فرستادن شماری از آنها بر سر کار چند روزه و چند ماهه توانست با تفرقه میان کارگران، ضربه سنگینى به جنبش بیکاران بزند. این درسى است که جنبش بیکاری باید از مبارزات آن دوره بر علیه بیکاری بگیرد و اینبار با خواست روشن و شفاف بیمه بیکاری مکفى برای همه افراد بیکار جامعه به میدان بیاید. باید بر مکفى بودن بیمه بیکاری تاکید شود. باید در مقابل بهانه بودجه نداریم ایستاد و گفت از هزینه ارتش و سپاه و وزارت اطلاعات و کمیته های امر به معروف و نهى از منکر و دزدی های میلیاردی و حقوق های میلیونى تان بزنید. همه افراد جامعه باید تامین کامل داشته باشند و هیچ بهانه ای نباید پذیرفته شود.

یک نقطه ضعف دیگر جنبش علیه بیکاری در آنزمان این بود که علیرغم پشتیبانى کارگران شاغل از مبارزات کارگران بیکار، خواست بیمه بیکاری به مطالبه طبقه کارگر تبدیل نشده بود.

درس آموزی از یک نقطه قوت مهم جنبش بیکاری برای پیکار امروز جنبش بیکاران ضرورتى حیاتى دارد. یک نقطه قوت مهم جنبش علیه بیکاری در سالهای پس از انقلاب، روی آوری به جنبش مجمع عمومى و شورایى بود. تا آنجا که تشکلى در این جنبش شکل گرفت اساسا بر مبنای مجمع عمومى و شورا بوده است. همه تصمیمات در مجمع عمومى و با تکیه بر اراده خود شرکت کنندگان در مجمع عمومى ها گرفته میشد و نمایندگان منتخب به طور مرتب به مجمع عمومى گزارش میدادند.

امروز طبقه کارگر ایران، باید با درس گیری از جنبش شورایى و مجمع عمومى پس از انقلاب، دست به تشکیل شوراهای واقعى خود بزند. خواست بیمه بیکاری مکفى باید در همه مجمع عمومى ها طرح شود. بیکاران باید با تشکیل اجتماعات خود، خواست بیمه بیکاری مکفى را طرح کنند. تجارب تشکیل مجمع عمومى ها در مقابل ادارات کار و استانداری ها، میتواند در تشکل یابى سریع بیکاران آموزنده باشد.

بیمه بیکاری مکفى همین امروز

 

همانطور که قبلا توضیح دادم رژیم جمهوری نه میتواند و نه میخواهد به مشکل بیکاری پاسخ دهد. مبارزه بر علیه بیکاری باید مطالبه اش را بر بیمه بیکاری مکفى برای همه افراد بیکار جامعه قرار دهد. این خواست باید به یکى از خواستهای اصلى کل طبقه کارگر ایران تبدیل شود. مبارزه بر علیه بیکاری، فقط مربوط به بیکاران نیست. بیکاری شتری است که هر آن ممکن است دم خانه هر کارگر شاغل بخوابد.

بنا بر اظهارات خود سران رژیم هیچ راه حلى برای بیکاری وسیع و رشد فزاینده آن در رژیم جمهوری اسلامى متصور نیست و ابعاد فاجعه انگیز فقر و فلاکت ناشى از آن میلیونها نفر را به تباهى میکشاند. سران رژیم جمهوری اسلامى به طور مرتب به یکدیگر درباره خطری که از جانب بیکاری رژیم اسلامى را تهدید میکند هشدار میدهند و میگویند اگر این سیل به حرکت در آید همه چیز را نابود خواهد ساخت. روزنامه اعتماد جدیدا نوشت “اگر فکری به حال بیکاری نشود، انفجار و بحران اجتماعى را بدنبال خواهد اشت.” کارگران و مردم به تجربه در طى سالها دریافتند که رژیم جمهوری اسلامى خود عامل بیکاری و فقر و فلاکت است. مردم علت بیکاری و فقرشان را در هیبت خامنه ای و خاتمى و یزدی و شاهرودی و غیره میبینند. این ترس سران رژیم از به حرکت درآمدن این سیل بنیان کن واقعى است. “انفجار و بحران اجتماعى” ناشى از بیکاری که مطبوعات و سران رژیم مرتب ورد زبانشان است، خود به اندازه کافى گویاست که مبارزه بر علیه بیکاری امروز نیروی عظیمى را برای سرنگونى رژیم اسلامى به حرکت در میاورد و جمهوری اسلامى را یکقدم دیگر به سرنگونى نزدیک میسازد.

شرایط سیاسى در ایران طوری است که سرنگونى جمهوری اسلامى در دستور روز مردم قرار دارد. باید خواست “بیمه بیکاری مکفى همین امروز” به مطالبه و شعار همه مردمى تبدیل شود که دارند رژیم جمهوری اسلامى را به زیر میکشند. خواست بیمه بیکاری مکفى باید روز اول پس از سرنگونى رژیم به قانون جامعه تبدیل شود و به اجرا در آید. کارگران و مردم باید سرنگونى جمهوری اسلامى را به یک انقلاب بر علیه بیکاری تبدیل کنند. نه تنها جمهوری اسلامى، بلکه هیچ نظم سرمایه دارانه دیگری پاسخى به معضل بیکاری ندارد. فقط یک جمهوری سویسالیستسى میتواند معضل بیکاری را همراه با نظم سرمایه داری آن برای همیشه به گور بسپارد.