گارد آزادی، نامفهومی که مفهوم نخواهد شد

آگوست ٢٠٠٨

حزب حکمتيست وظايف و طرحهايی را پيش رو ميگذارد که مربوط به وظايف روز يک حزب کمونيستی نيست، بلکه وظايفی بی ربط به وظايف روز و وظايف احتمالی آينده اند. برای همين وظايف روز به حاشيه رانده ميشود و يا انجام نميشود. يکی از اين طرحها گارد آزادی است که با شکست روبرو شد و امروز ديگر خود حزب حکمتيست کمتر از آن حرفی ميزند. گارد ازادی نه تنها يک طرح بلکه يک ديدگاه و يک متد فکری و سياسی است. در اين ديدگاه حزب کمونيستی با تصور اينکه احتمال سناريوی سياه وجود دارد، تاکتيک سازماندهی برای آن زمان را امروز در دستور کار خود قرار ميدهد. اينکه به قول لنين ” يک مارکسيست نبايد از آنچه که ممکن است، بلکه بايد از آنچه واقعی است آغاز کند” برای رفقای حزب حکمتيست بی معنا است. حزب حکمتيست برعکس هر مارکسيست از آنچه در آينده ممکن است آغاز ميکند. بقول رفقای حزب اين حزب ضد انتظار است. اينکه کمونيستهايی شرائط روز را نبينند و پراتيک اشتباهی را در دستور روز خود بگذارند دور از انتظار نيست . اگر اشتباه بزرگی نباشد جبران آن هم سخت نيست. يکبار در دهه نود حزب کمونيست کارگری عراق از سر شيفتگی به شورا (که اين شيفتگی را بايد قدر دانست) فکر ميکرد با تبليغ شورا در هر شرائطی ميتوان مردم را در شوراها متشکل کرد و دست به اين عمل زد. فکر ميکنم هر کسی که از دور شاهد قضيه بود ميدانست که اين تلاش بيهوده است و پا نميگيرد و پا نگرفت و شکست خورد. اما ديدگاه گارد آزادی فقط يک اشتباه مانند اشتباهی که رفقای عراقی مرتکب آن شدند نيست، اين يک روش فکری است، اشتباهی بسط يافته است. من قبلا در نوشته هايی تناقضات سند گارد ازادی و تناقضات فعاليت آن با زندگی و مبارزه مردم را بررسی کرده ام. نشان داده ام نميشود مردم را با تبليغات به شرائط و دنيای سناريوی سياه و جنگ برد و تصوير آن دنيا را برايشان ساخت و در آن دنيا جنگيد و مبارزه کرد. کاری که ديدگاه گارد ازادی خود را به آن مشغول ساخته است. در اينجا به جنبه های ديگری از ديدگاه گارد ازادی ميپردازم. در اين ديدگاه از آنجا که در عراق و سومالی شيرازه جامعه از هم پاشيده است و مرز اپوزيسيون و پوزيسيون در آنجاها به هم خورده است، در ايران هم ميتوان با نشان دادن آن به مردم، مردم را قانع کرد که به صف گارد ازادی بپيوندند و از خودشان دفاع کنند. يکی از طرحها و ايده های اساسی حزب حکمتيست در سند گارد آزادی فورموله شده است. از نظر حزب حکمتيست قراربود کارگر سنديکای شرکت واحد و نفت و هفت تپه و نساجی سنندج، جوانان اهواز و مشهد و تهران… و ديگر توده های مردم در محيط زيستشان همين امروز در نيروی مسلح گارد آزادی متشکل شوند. آنهم برای يک احتمال ممکن در آينده، احتمال بوجود آمدن سناريوی سياه! . اين ايده که بيشتر به يک فانتزی شباهت داشت تا يک ايده مبتنی بر واقعيت به مدت ٤ سال پراتيک شد. اگر حزب حکمتيست حتی يک حزب با نفوذ اجتماعی در ايران بود با همين يک طرح ميتوانست کاملا حاشيه ای شود. سازمان گارد آزادی يا نيروی مسلح حزب حکمتيست، که حزب حکمتيست ٤ سال پيش آن را اعلام کرده بود، اساسا موجوديت خارجی نيافت. فقط در کردستان در سطح بسيار محدود تلاشهايی برای شکل گيری آن شد که به سرعت با شکست مواجه شد. حزب حکمتيست در سال ٢٠٠٥ بدون هيچ پيش زمينه قبلی و بدون هيچ گونه تدارک از پيشی اعلام نمود که تشکيل سازمان مسلح حزب حکمتيست را در سراسر ايران در دستور خود دارد و اين سازمان را در محيط زيست کارگران و مردم تشکيل ميدهد. ضرورت تشکيل اين سازمان، نه از سازماندهی مبارزه مردم برای اهداف امروز و برای سرنگونی رژيم، بلکه از احتمال وقوع سناريوی سياه در آينده در ايران و پاسخ به آن استنتاج شده است. يک طرح عجيب و غريب و ناسوتی برای يک شرائط احتمالی در اينده. شايد هم تلاشی برای تحقق يک فانتزی. طرحی که در بی نظير بودن شبيه طرح کنترل کارگری علی جوادی و حزب اتحاد در شکل بسط يافته اش است که معلوم نيست که تئوری اش بر مبنای کدام واقعيت و از کدام آسمان بر حزب اتحاد نازل شده است. حالا ديگر کاملا روشن شده است که ضرورت مسلح شدن يک حزب و ايجاد يک سازمان مسلح از احتمال وقوع وقايعی در آينده صورت نميگيرد، بلکه به فاکتورهای مختلف ديگری در بطن اوضاع روز بستگی دارد که بايد مورد ملاحظه قرار گيرند. از آن فاکتورها ميتوان از درجه سلطه رژيم بر جامعه، اشکال و سنت های مبارزاتی و روحيه مردم، نفوذ حزب سياسی کمونيستی در ميان مردم، و….را نام برد. بحث سازماندهی نظامی مردم در محيط زيست و يا سازماندهی حزب مسلح، بحث اسلحه داشتن و يا داشتن چند هسته نظامی مسلح با اهداف محدود در اين و يا آن شرائط در کشورهايی با رژيمهای سرکوبگر وحشی مانند ايران نيست. به اين معنا همه احزاب سياسی چپ در ايران پس از انقلاب ” مسلح” بودند. در دست و بال همه احزاب سياسی اسلحه بود. اما به جز در کردستان و يا در مقطعی در ترکمن صحرا که مبارزه مردم بر عليه رژيم با کمک احزاب چپ شکل مسلحانه به خود گرفت، هيچ سازمان و حزبی در تهران و مشهد و اهواز…. از سازماندهی نظامی مردم و يا ايجاد سازمان مسلح حزبی حرفی نميزد. فقط برخی از آنها مانند اقليت فدائی در زمان سرکوبگريهای سال ٦٠ به تشکيل هسته های نظامی روی آورد و جريانی مانند اتحاديه کمونيستها با تئوری شبيه تئوری حزب حکمتيست دست به سازماندهی مسلح و مبارزه مسلحانه زد. تئوری حزب حکمتيست مبنی بر سازماندهی مسلح مردم در محيط زيست بدون در نظر گرفتن فاکتور شرائط روز، سنت های مبارزاتی مردم و….از تئوری نوع اتحاديه کمونيستها است. به هر حال اگر اتحاديه کمونيستها توانست يک حرکت جدی بر اساس آن تئوريش عرضه کند، حزب حکمتيست حتی نتوانست تئوريش را کمی پراتيک کند. اين تئوری در همان گامهای اول به سنگ خورد. اما با اصل طلائی “تئوری و سند حرف ندارد و مشکل سنت آدمهاست”، تلاش شده است تا شکست اين پروژه پنهان بماند. طبق سند گارد ازادی قرار بود سازماندهی گارد ازادی که نيروی مسلح حزب تعريف شده بود توسط کميته های کمونيستی در کارخانه و محله و دانشگاه صورت گيرد. خوشبختانه حزب حکمتيست در عمل به اين طرف نرفت و يا اينکه نتوانست برود. اجرای چنين طرحی در ايران توسط يک حزب کمونيستی ميتواند به يک فاجعه ختم شود. يک ايده ديگر که حالا با روشن شدن غلط بودن طرح گارد ازادی سعی ميشود تا در ميان رهبران و کادرهای حزب حکمتيست جا انداخته شود اين است که ما امروز مردم را به شکل غير مسلح در گارد آزادی متشکل ميکنيم تا در آينده همين سازمان را مسلح کنيم. ظاهرا به نظر ميايد عقب نشينی خوبی از طرح اوليه باشد. اما اگر قرار نيست مردم را همين امروز در شکل نظامی متشکل کنيم، ديگر متشکل کردن مردم در سازمان مسلح و يا سازمانی که عنوان نظامی دارد بی معناست. مسلما زمانی که سازماندهی مسلح در دستور کار يک حزب سياسی قرار گيرد، هزار و يک فعاليت اجتماعی ديگر هم در پرتو آن و يا جدا آن سازماندهی ميشود. اين را بسياری از رفقايم که سابقه فعاليت طولانی در يک مبارزه اجتماعی وسيع نظامی و اجتماعی در کردستان دارند، بايد بهتر از من بدانند. اما در اين مورد شيپور از سر گشاد آن زده ميشود. ميخواهند از سر نمايش قدرت نظامی، به قدرت اجتماعی تبديل شوند. اما اگر شرائط برای مسلح شدن و ابراز وجود نظامی و نمايش نظامی وجود نداشته باشد و زمانش هنوز فرا نرسيده باشد( البته از رفقا معذرت ميخواهم که از انتظار و زمان تغيير شرائط حرف ميزنم) فعاليت نظامی به همراه فعاليت اجتماعی دود ميشود و به هوا ميرود. ميگويند گارد ازادی فقط مسئله مسلح شدن نيست. بعيد ميدانم کسی در دنيا پيدا شده باشد که گفته باشد هدفش از مسلح شدن و مسلح کردن فقط جنبه نظامی دارد. حتی امير پرويز پويان هم ميگفت هدفش از فعاليت مسلحانه نيرو دادن به توده هايی است که از ديکتاتوری و سرکوب مرعوب شده اند. طرفداران طرح گارد ازادی مرتب با مثالهايی از قدرتمند شدن و توده ای شدن حماس در فلسطين، حزب االله در لبنان و مقتدا صدر در عراق کوشش ميکنند تا نمونه ای از امکان پذيری سازماندهی مسلح در هر شرائطی بدست دهند. اين رفقا فراموش ميکنند که مقتدا صدر تا قبل از سقوط صدام اصلا وجود خارجی نداشت. اما با فروريختن دولت عراق و جامعه اينها به سرعت رسيدند و خودشان را مسلح کردند. يعنی مقتدا صدر و اسلاميون هم شرائط مشخص را کاملا در نظر گرفتند. فاکتی که ظاهرا هر مارکسيستی درتعيين تاکتيک آن را در نظر ميگيرد. در باره فلسطين و لبنان هم همينطور است. يک فاکتور مسلح شدن و مسلح ماندن نيروهای سياسی، چه ارتجاعی و چه انقلابی در آن مناطق، نه تنها وضعيت دولت و سابقه تاريخی اشکال مبارزه مردم در مقابل اسرائيل، بلکه دخالت و حمايت يک جبهه از دولتها از آنهاست. حزب االله بدون جمهوری اسلامی نميتوانست موجوديت يابد و حماس با سوار شدن بر مبارزه جاری مردم فلسطين که اساسا هميشه شکل نظامی داشته است و در لابلای تضادهای دولتهای عربی با اسرائيل رشد کرد. از آنجا که نه ايران شرائط لبنان و فلسطين و عراق و سومالی را دارد و نه حزب حکمتيست ميتواند به عنوان يک حزب کمونيستی چشم اميد به اين و آن دولت و نيمه دولت داشته باشد، گارد آزادی هم پوچ از آب در ميايد. در ديدگاه گارد ازادی درک مارکس ناقص بود که به کارگران انگليس نگفت که از کارگران فرانسه ياد بگيرند و مسلح شوند. مگر نه اينکه کارگران فرانسه در هر نبردی از ١٨٤٨ تا ١٨٧٠ مسلح بودند. در اين ديدگاه مارکس و انگلس دچار يک اشتباه بزرگ شده بودند که کارگران انگليس را در آن زمان فرانخواندند که مانند کارگران فرانسه عمل کنند و از آنها ياد بگيرند. همچنين همه مارکسيستها در طول تاريخ اشتباه کرده اند که هميشه شرائط مشخص را در اتخاذ تاکتيکهايشان بکار بسته اند، آنها همه منتسب به حزب انتظار بوده اند. قرن ٢١آغاز شده است و شرائط مشخص در اين تاريخ بی معنا است، تفاوت وظايف گذشته و روز و اينده معنايش را از دست داده است. در قرن ٢١ کافی است از بررسی اوضاع جهان به خلق تئوريها و طرحهای تاريخی- خيالی رسيد. نقد طرح گارد ازادی در ميان کادرها و رهبران حزب حکمتيست، معمولا با درک مخالفت با هرگونه سازماندهی مسلح در هر شرائطی معنی ميشود. بعيد ميدانم مارکسيستی پيدا شود که چنين درکی از مسئله داشته باشد، آنچه مورد بحث است يک طرح و يک عمل مشخص است، نه يک بحث علی العموم در باره مسلح شدن حزب و مردم. در کردستان ايران در هر برآمد و بحران سياسی جديی، مبارزه مردم و احزاب با رژيم به سرعت شکل مسلحانه خواهد گرفت، برای اين هر حزبی بايد در کردستان خود را برای اين شرائط آماده نگه دارد. مسلما روش يک حزب کمونيستی مانند احزاب ناسيوناليست، ٢٠ سال اردوگاه داری سر مرزها و لای دعواهای دولتها و نيمه دولتها نيست. حزب حکمتيست که پای در سنت کمونيسم کارگری دارد از اين روشها بری است. اما روش گارد ازادی همچنين هيچ سنخيتی با زندگی و مبارزه مردم ندارد. هيچ کارگر و دانشجو و فعال حقوق اجتماعی پيدا نميشود که در شرائط کنونی وارد سازمانی با عنوان مسلح شود. اين به معنای بستن کامل دست و پای خودش و دود شدن فعاليت فعال و مبارز کارگری و زن و دانشجو است. طرح گارد ازادی با مفاهيمی که برای يک حزب کمونيستی اساسی هستند، يعنی جنبش طبقه کارگر و مبارزه مردم در شهرها، اعتلای سياسی و قيام و… خوانائی ندارد. با متحد و متشکل کردن مردم در شرائط کنونی تناقض دارد. هيچ کارگر و دانشجو و فعال حقوق اجتماعی و.. نميتواند در شرائط کنونی وارد سازمانی با عنوان مسلح شود و وظايف مبارزتی امروز خود را پيش ببرد. يک حزب کمونيستی فردا به موقع حزب و سازمانهای تحت نفوذ خود را مسلح ميکند. آب در هاون کوبيدن در سمينار کميته مرکزی که در١٤ ژوئيه ٢٠٠٨ برگزار شد، اعضای کميته مرکزی حزب ما اين را پذيرا شدند که سند گارد آزادی بايد تغيير کند و بند مربوط به اينکه گارد آزادی نيروی مسلح حزب ميباشد تغيير کند و به عنوان يک تشکيلات ميليتانت اساسا غير مسلح در شرائط کنونی معرفی شود. تشکيلاتی ميليتانت که بموقع دست به اسلحه هم خواهد برد، اما فعلا و در شرائط کنونی تشکيلاتی اساسا غيرنظامی است و مبارزه مردم را با توجه به سطح کنونی آن متحد و متشکل ميکند. ظاهرا اين تغيير به عنوان تغيير يک بند از سند گارد آزادی صورت ميگيرد، اما اگر با اين مسئله آنطور که بايد مواجه شويم، در واقع ما با يک تغيير اساسی و زير و رو کننده در سند و ديدگاه مربوط به گارد ازادی روبرو هستيم. مواجهی که از آن اجتناب ميشود. تمامی بحث چند سال اخير من اين بود که با هر تحليلی و با وجود پيش فرض هر اتفاقی مانند قيام و يا سناريو سياه، نميتوان امروز ابتدا به ساکن از سازماندهی مسلح شروع کرد. اين بحث به شيوه خاصی در حزب ما پذيرفته شد و الان در تبليغات ما هم تکرار ميشود. اما اگر دقت کنيم وارد کردن چنين تغييری در سند گارد آزادی اهميتش برای اين سند مانند اين است که حزبی بند مربوط به سوسياليسم و انقلاب سوسياليستی را از سند خود حذف کند و يا آن را وارد سند خود کند. چنين تغييری يا با چرخش سريع در احزاب شکل ميگيرد و يا در پايان يک دگرديسی. در اين مورد ما نه شاهد چرخش سريع هستيم و نه پايان يک دگرديسی، بلکه تناقض فعاليت کمونيستی با متد و سنت غير کمونيستی چنين تغيير و تجديد نظری را ضروری ميسازد. چنين تغييری يک تغيير ساده نيست که گويا تناقضات تاکنونی سند گارد آزادی که موجب فعاليتهايی به همان اندازه متناقض ميشد، با تغيير يک بند مرتفع ميشود و همه دوباره بدنبال کارشان ميروند. بحث گارد آزادی اساسا با مسئله سازماندهی مسلح مردم در محيط زيست شروع شده است، از داشتن پتانسيل نظامی شروع شده است. نام گارد آزادی نام يک نيروی مسلح است، نميشود با تغيير يک بند مسئله را عوض کرد. تمامی گارد آزادی از سازماندهی آن تا تعيين فرمانده نظامی و شخصيت انتخاب شده برای اين هدف دارد ميگويد گارد ازادی نيروی مسلح حزب است، اين را نميتوان با تغيير يک و يا ١٠ بند عوض کرد. برای تغيير گارد آزادی از عنوان بازوی نظامی حزب به عنوان نيروی متشکل ميليتانت و نيروی اعمال اراده مردم، بايد نام و کل سند و ديدگاه پشت آن را تغيير داد. اين تغيير يک تغيير ساده در يک سند حزبی نيست. با چنين تغييری هيچ چيزی از گارد آزادی به معنای تاکنونی آن باقی نميماند. نه نام، نه سند و نه فعاليت آن. با پذيرش اين تغييربحث اينکه سند و ايده گارد ازادی درست بوده است اما در عمل چيز ديگری پراتيک ميشد دور ريخته ميشود و معلوم ميشود کار و فعاليت تاکنونی کاملا منطبق با سند و طرح ارائه شده بوده و اين سند و متد پشت آن است که بايد کاملا و به طور پايه ای نقد شود و کنار گذاشته شود. به اين ١٢ بند گارد آزادی و به همه تبليغات تاکنونی حول گارد آزادی و به شکل سازماندهی آن ( فرمانده و عنوانهای نظامی ديگر) توجه کنيد تا ببينيم برای تغيير گارد آزادی از نيروی مسلح به نيروی غير مسلح با چه چيزی مواجه هستيم. “داشتن پتانسيل و قدرت نظامي توسط حزب طبقه کارگر يک امر حياتي تبديل است و حزب کمونيست کارگري – حکمتيست براي دادن پاسخ همه جانبه به اين موقعيت “گارد آزادي” را تشکيل ميدهد. 2 .­ گارد آزادي نيروي مسلح حزب کمونيست کارگري – حکمتيست است و بعنوان بازوي نظامي حزب در خدمت اهداف، آرمانها و برنامه اين حزب سازمان ميابد. هدف فوري اين نيرو تضمين قدرت نظامي حزب، طبقه کارگر و و مردم انقلابي براي دفاع از آزادي و امنيت سياسي و اجتماعي در جامعه است. 3 .­ گارد آزادي هسته تسليح عمومي مردم و تشکيل ميليس توده اي است و يکي از اشکال اصلي سازمان يابي جوانان و مردم بخصوص در محلات و شهر ها است. 4 .­ در شرايط کنوني، با توجه به موقعيت حزب و شرايط خاص سياسي در کردستان، که از همان ابتدا احزاب بدون پتانسيل نظامي را فاقد هر شانسي ميکند، سازمان دادن گارد آزادي وظيفه عاجل حزب در کردستان است. اين نيرو، در کردستان، بعلاوه وظيفه حفاظت از رهبران کمونيست مردم و فعاليت هاي حزب (دسته هاي سازمانده و غيره) در مقابل تعرض و مزاحمت جمهوري اسلامي و يا دارودسته هاي مسلح سياسي، قومي و مذهبي ديگر را بر عهده دارد. 5 .­ حزب بتدريج و طبق يک نقشه دقيق و حساب شده سازمان دادن گارد آزادي در ساير نقاط ايران را نيز در دستور خود قرار خواهد دهد. 6 .­ گارد آزادي در هر منطقه جزو سازمان حزب در آن منطقه است و سلسله مراتب فرماندهي آن توسط کميته حزب در منطقه تعيين ميشود. 7 .­ گارد آزادي داراي فرماندهي سراسري و ستاد مرکزي است. فرمانده سراسري گارد آزادي به پيشنهاد دبير کميته مرکزي و تاييد دفتر سياسي تعيين ميشود. فرمانده سراسري گارد آزادي معاون نظامي دبير کميته مرکزي خواهد بود و مستقيما تحت اتوريته او کار خواهد کرد. 8 .­ واحد هاي گارد آزادي در محيط زيست مردم و اساسا در شهرها سازمان ميابند. بعلاوه گارد آزادي ميتواند در شرايط لازم واحد هاي منظم و متحرک را نيز سازمان دهد. علني بودن يا مخفي بودن اين نيرو تابع شرايط سياسي و نيازهاي حزب است. 9 .­ سازمان گارد آزادي هر جا که اختناق سياسي حاکم است از سازمان حزب در محيط کار و زيست جدا است. مبناي سازمان دهي آن واحد هاي منفصل است که مستقيما به فرماندهي وصل هستند. 10 .­ شرط عضويت در گارد آزادي، مانند عضويت در حزب يعني تقاضاي فرد و پذيرش او توسط کميته حزب است. 11 .­ عضويت در گارد آزادي و عضويت در حزب يکسان نيستند. اما هر کس با پيوستن به گارد آزادي بطور اتوماتيک عضو حزب خواهد شد مگر اينکه خود صراحتا عکس اين را بخواهد. 12 .­ آئين نامه ها، مقررات و ضوابط عمومي گارد آزادي توسط دبير کميته مرکزي تهيه ميشود و بايد به تصويب دفتر سياسي برسد. در هر حال اين ضوابط و مقررات نميتوانند با اصول سازماني حزب در تناقض قرار گيرند. رفتار گارد آزادي و اعضاي آن نميتواند با مواد برنامه حزب و فلسفه انساني، آزاديخواهانه و برابري طلبانه کمونيستي حزب در تناقض قرار گيرد. ” .­ 13 من در طول چند سال اخير مرتب سند گارد آزادی و فعاليتهای آن را نقد کرده ام و ناممکن بودن عملی آن را نشان داده ام. از نظر من پذيرش صحيح تغييری که در سمينار حزبی عنوان شد، زمانی ميتواند به نتايج درست ختم شود که رفقای ما اين تغيير را تا سطح متد در زمينه فعاليت سياسی پيش ببرند و اين يعنی نفی پروژه گارد ازادی. نميشود پريروز در سمينار کميته کردستان از “مشغول بودن به تسليح عمومی مردم و منتظر نماندن مانند ديگران” حرف زد و پس فردا يکباره گفت اصلا منظور از گارد آزادی سازمان مسلح نبوده است. يکروز فرمانده نظامی برای آن تعيين کرد و فردا اعلام نمود که اصلا اين تشکيلات نظامی نيست. سند تشکيل گارد آزادی و فعاليت حول آن گواه جان سختی ديدگاه سنتی مسلح شدن و مبارزه مسلحانه در کردستان و تلاشی برای انطباق اين سنت بر مبارزه کارگری و مردم در شهرها بوده است. در اين سنت در کردستان حزب غير مسلح معنائی ندارد، برای همين در اين ديدگاه، دانشجو و کارگر بندرعباسی و تهرانی و مشهدی هم بايد همين امروز در سازمانی مسلح سازماندهی شود. واقعيات سرسخت نشان داد که اين گونه تلاشها بيهوده اند و چنين انطباقی غير محال. تلاش برای چنين انطباقی با خود خطرات زيادی را برای جنبش جاری کارگری و مردم به همراه مياورد. اين ذهنيت در کنگره ٢ حزب عدم شکل گيری و موفقيت گارد آزادی را با اين استدلال توضيح ميداد که “همانطور که سنديکا و شورا ساخته نشد، گارد آزادی هم ساخته نشد”. اما سنديکا و شورا و تشکيلات های توده ای و غير توده ای بر يک مبارزه جاری استوار هستند. اعتراض و اعتصاب خود نشان از اشکالی از سازمانيابی کارگران و مردم است که از قبل بدست آمده اند و حزب سياسی بر روی همين پايه دست به سازماندهی ميزند. عناصر تشکيل اتحاديه و شورا بدون وجود دائمی و شکل گرفته آنها هميشه وجود دارد. به يک معنا هر تجمع و اعتراض و اعتصاب کارگری يک سنديکا و شورای موقت است. رهبران و محافل کارگری هميشه هستند. سطحی از تشکل يابی کارگران هميشه است. اما آيا سازماندهی مسلح مردم چنين حالتی دارد؟ آيا سازمانيابی مسلح مردم به طور خودبخودی وجود دارد؟ آيا رهبران و محافل مسلح کارگران و مردم را ميتوان يافت؟ ولی گارد آزادی به عنوان نيروی مسلح حزب نه تنها بر هيچ مبارزه جاری استوار نيست، بلکه بر هيچ تحليلی از شرائط سياسی که امکان پذيری آن را ممکن ميسازد نيز استوار نبوده است. برای حزب حکمتيست اين سوالات معنا ندارد. اين حزب “ضد انتظار” است. شرائط مشخص برايش مفهومی ندارد. به نظر من نام و چهره مسلحی که گارد آزادی به خود گرفته است، آن را از هرگونه کارکردی در شرائط جاری خارج ساخته است و اگر حزب حکمتيست ميخواهد شايسته نام يک حزب کمونيستی باشد، بايد پروژه گارد ازادی را به عنوان يک پروژه غلط و انحرافی کاملا از دستور کار حزب خارج سازد و آن را مورد نقد قرار دهد. شکی نيست که يک حزب کمونيستی و انقلابی بموقع سازماندهی مسلح مردم را در دستور کار خود قرار ميدهد، اما بدون در نظر گرفتن اين شرائط سازماندهی مسلح را در دستور حزبی گذاشتن به معنای حاشيه ای شدن و نابودی آن حزب است. خوشبختانه در سطح عملی اين پروژه در دستور حزب قرار نگرفت و يا بسيار محدود به آن عمل شد. برای همين اثرات منفی آن هم محدود ماند. هر چه بود امروز نميتوان پروژه ای را که برای داشتن پتانسيل نظامی شکل گرفته بود را با يک تبصره به پروژه غيرنظامی تبديل کرد. علارغم تلاشها و فداکاريهايهای بسيار، گارد ازادی فقط در سطح تبيغات خالی و در حرف مانده است، برای پايان فعاليت آن بايد اين تبليغات را قطع کرد. پايان تبليغات برای گارد ازادی، پايان پروژه گارد آزادی است. زمانی فکر ميکردم نام گارد آزادی برای حزب حکمتيست در کردستان ايران مثبت است اما به طور واقعی نام گارد آزادی خود مانع جدی برای نزديک شدن اين حزب به مردم و متحد و متشکل کردن آنها در شرائط کنونی است. نام و عنوان يک پديده گاها بيان کننده کامل محتوی پديده است. کلمه گارد برای عنوان و نامگذاری يک نيروی مسلح بکار برده ميشود و با همين هدف هم در اين مورد به کار رفته است، نميتوان همين نام را برای متحد و متشکل کردن مردم در يک سازمان غير نظامی بکار برد. همچنان که نميتوان مردی را فاطمه ناميد و زنی را حسن و فکر کرد بدينوسيله جنسيتشان عوض ميشود. تجديد نظر در سند گارد آزادی و تغيير آن از نيروی مسلح به نيروئی اساسا غير مسلح و توده ای در شرائط کنونی جز با اعلام پايان کل اين پروژه ممکن نيست. برای سازماندهی يک تشکيلات ميليتانت که پايه آن در محلات قرار داشته باشد بايد فکر ديگری کرد. بايد مبارزه جاری ميليتانت مردم را در محلات سازمان داد. اما نه با گارد آزادی. با اينکه برداشت و درک صرف نظامی ناشی از تعرف دقيق سند گارد ازادی است. با اين همه در ميان رهبران و دست اندرکاران اين پروژه و تقريبا عموم رهبری حزب حکمتيست مرتب از عدم درک اين سند و مفهوم نشدن آن برای دست اندکاران و فعالين آن و جان سختی سنتهای قديمی حرف زده ميشود و بالاخره امروز رضايت داده شد که اشکال کوچکی هم در سند گارد ازادی است که با تجديد نظر آن مشکل حل ميشود. اما تجديد نظر در “نامفهوم” گارد آزادی، آن را برای کسی مفهوم نميکند، بلکه فقط فانتزی را اجازه ميدهد تا مدتی خود را مفهوم بپندارد. اگر جايی صحبت از جان سختی سنت قديمی در ميان مبارزين کمونيست در حزب حکمتيست باشد، اين جان سختی قبل از همه به همين سند گارد آزادی برميگردد.عقب نشينی از سند گارد ازادی کافی نيست. بايد آن را نقد کرد و کنار زد. سازماندهی غيرنظامی مردم در سازمانی با عنوان مسلح اب در هاون کوبيدن است. رهبری حزب حکمتيست آب در هاون کوبيدن را بهتر از پذيرش يک اشتباه و تصحيح آن ميداند

محمود قزوینی آگوست 2008

.—————————————————————————————————–

در طول چند سال گذشته گارد آزادی را از جنبه های مختلفی مورد نقد قرار دادم. نوشته زير را که به کنگره ٢حزب ارائه داده بودم و در نشريه کنگره منتتشر شد را برای مطالعه خوانندگان ضميمه ميکنم. بحثی برای کنگره ٢٠٠٦مه ٩ در باره نيروی مسلح حزب رفقا در رابطه با سازمان دادن نيروی مسلح حزب، اولين سوالی که در حزب ما بايد پاسخ گيرد اين است که آيا يک حزب سياسی در هر شرائطی مسلح ميشود؟ يا اينکه حزب در چه شرائطی مسلح ميشود و مسلح ميماند؟ چنين سوالی در حزب ما اصلا طرح نشد. فقط توضيح ضرورت حزب مسلح کافی بود تا حزب ما ايجاد سازمان مسلح را در دستور خود قرار دهد. کنگره ما اين سوال را جلوی خود قرار دهد و به آن بپردازد. نکات انتقادی زير به سازماندهی گارد آزادی بخشی از انتقادهای من به پروژه گارد آزادی است که از زمان آغاز فعاليتهای آن داشته ام. از آن زمان تاکنون هم اوضاع سياسی تغيير زيادی کرده است و هم در باره پروژه گارد آزادی و تاثيرات آن ميتوان با فاکتهای بيشتری حرف زد و قضاوت کرد. ساختن گارد آزادی در خارج از کردستان برخلاف قطعنامه های کنگره ها و تاکيدات پلنوم ها از دستور کار همه حزب عملا خارج شده است و در حزب فقط گاه به گاه حرف آن زده ميشود. اما تقريبا برای همه روشن است که چنين پروژه ای در شرائط کنونی قادر به پراتيک شدن نيست. مگر اينکه حزب ما بخواهد تشيکلات حزب در ايران را وارد فعاليتهای آوانتوريستی و غير اجتماعی کند. تاکنون تشکيلات حزب بدرست از اين عمل دوری جسته است. پس از سه سال از تشکيل گارد آزادی امروز ميتوان راحتتر در باره آن قضاوت کرد و نشان داد که آيا اين طرح برای حزب مناسب بوده است يا نه. پس از سه سال حتی در خود کردستان حزب ما نتوانست يک واحد پايدار گارد آزادی را در محيط زيست و کار مردم تشکيل دهد. تشکيل گارد ازادی از افراد در محل بيشتر همان حالت حضور رهبران علنی و ديدار رفقايی مانند عبداالله و مجيد و…را دارد و پروژه سازماندهی مردم در محل زيست و کار ممکن نشد. من دو سال پيش اين انتقاداتم را در مورد پروژه گارد آزادی نوشتم. امروز در شرائط سياسی جديد و با تجربيات تاکنونی ديگر بايد به اين پروژه به اين شکل خاتمه داد. سازمان مسلح حزب در محيط زيست و کار حتی در شرائط کردستان هم ممکن نيست. حزب ما تاکنون ميبايستی در کردستان ايران به يک حزب موثر در حيات جامعه تبديل شود. کمونيسم در کردستان ايران دارای وزن و قدرت خاصی است که با بقيه نقاط در منطقه خاورميانه قابل مقايسه نيست اما حزب ما از ابتدای تشکيل تاکنون پيشرفت بسيار کمی برای فتح اين کمونيسم داشته است و حتی در موارد زيادی پسرفت داشته است. جستجوی علت اين مسئله و راههای فائق آمدن بر آن بايد يک موضوع بحث کنگره ما باشد. فعاليت در عرصه های مختلف اجتماعی، متحد و متشکل کردن کارگران و مردم و اشکال تشکل يابی آن، نقاط قوت و ضعف ما در هر کدام از عرصه ها بايد مورد بحث کنگره باشد. يکی از عرصه های مهم فعاليت حزب ما در کردستان ايران پروژه گارد آزادی است. کنگره بايد به اين عرصه فعاليت و بررسی آن توجه خاصی کند. بخش بسيار محدودی از حزب بايد مسلح باشد اما همين بخش هم نبايد دست به عمليات آشکاری که تاکنون ميزد بزند. گسترش نيروی مسلح حزب نبايد با هدف و جهت سازمان دادن يک نيروی مسلح در محيط زيست و کار و سازمان دادن سازمان مسلح ” توده ای” باشد، بلکه بايد سازمان مسلح ما سازمانی محدود برای حفظ چهره نظامی حزب در کردستان باشد. در خارج از کردستان نه تنها سازمان نظامی، بلکه هرگونه وارد کردن انسانها در سازمانی که نام و چهره نظامی دارد يک آوانتوريسم تمام عيار است که فقط قابل مقايسه با حرکت جريانات حاشيه ای مانند جريانات چريکی و تروريستی است. حزب ما بايد از اين حرکت دوری کند. بخشی عمده حزب ما فکر ميکند يک حزب سياسی ميتواند در هر شرائطی مسلح شود و اساسا به پيش شرطی برای مسلح شدن حزب قائل نيستند. اين برای يک حزب سياسی خطرناک است. قدرت مسلح در پيشروی و عدم پيشروی يک حزب نقش زيادی دارد و حتی زمانی تماما به آن گره ميخورد. اما دادن قدرت معجزه آسا به آن در هر شرائطی حاکی از درک غلط بخش عمده رفقای حزب ما از مسئله است. اگر رفقايی فکر ميکنند تمام و يا بخش عمده ضعفهای حزب عراق و يا هر حزب و سازمان کمونيستی ديگری به مسلح نبودن آن بر ميگردد ديگر دادن جايگاه غلط به يک وسيله است. متاسفانه طرح غلط گارد آزادی و تلاش برای فراهم آوردن عملياتهای آشکار که خارج ار توان و ظرفيت نيروی حزبی ما در کردستان ايران بوده است، تاثيرات منفی خود را بر فعاليت حزبی و کار توده ای ما در کردستان ايران آشکار ساخته است. امروز بايد به جای صحبت کردن از وجود برداشتهای غلط بر سر گارد آزادی، کل پروژه گارد آزادی به اين شکل را تغيير داد و وزن و اهميت صحيحی به جايگاه اسلحه در حزب داد. تعريف پروژه نيروی مسلح حزب به شکل امروز آن و تعريف فلسفه وجودی آن اشتباه بوده است و بايد تغيير کند. حزب بايد با نيروی مسلح محدود فعااليتهای محدودی را در اشکال ديگری دستور بگذارد. بايد ديد حفظ چهره نظامی حزب در کردستان چه اشکالی در شرائط کنونی ميتواند بگيرد. شرائط جنبش کارگران و مردم و شرائط روحی مردم، وضعيت قدرت حکومتی و درجه سيطره نيروهای آن بر جامعه، مهمترين فاکتور در وجود و عدم وجود نيروی مسلح و يا اشکال و حد و حدود آن است در زير يک يادداشت انتقادی گذشته ام را برای مطالعه نمايندگان کنگره ميفرستم

. محمود قزوينی

——————————————————————————————————- —

هدف نيروی مسلح در شرائط کنونی چيست. آيا حزب در هر شرائطی ميتواند مسلح شود و آيا سازماندهی نظامی و مسلح به هيچ شرائط عينی و اوضاع سياسی وابسته نيست و در هر شرائطی يک حزب ميتواند مسلح شود.؟

چند مشکل مربوط به گارد آزدی

مقدمه

رفقای عزيز من مخالف تشکيل نيروی مسلح حزب( گارد آزادی) در خارج از کزدستان در شرائط کنونی هستم. به نظر من سند گارد ازادی و فعاليتهای ما حول آن دارای اشکالاتی است که من سعی ميکنم آنها را در اينجا بنويسم. هر چه زمان ميگذرد تناقضات تشکيل گارد آزادی بيشتر نمايان ميشود. از اينکه تاکنون حتی در يک مورد و به شکل ضعيفی هم شده، گارد آزادی نتوانسته است در مقابل تعرضات رژيم سدی ببندد، در عدم درک رهبران و سازماندهندگان گارد آزادی از فلسفه وجودی گارد آزادی نيست، بلکه اين در خود فلسفه وجودی گارد آزادی است که در سند حزبی آمده است. سوال بالای سر ما اين است که چرا سازمانی که چندين عمليات مهم و سخت داشته است، نتوانسته است حتی در يک مورد در مقابل تعرض نيروهای رژيم سد ببندد. علت اين مسئله در سند اهداف و شکل سازماندهی گارد آزادی نهفته است. با اينکه کسی از سر اهداف گارد آزادی يعنی مقابله با سناريو سياه در آينده جذب گارد آزادی نميشود، بلکه جوانان از سر مبارزه با رزيم به سراغ گارد آزادی ميايند، با اين همه گارد آزادی نميتواند آنها را در محلات برای همين امرشان سازمان دهد. تناقضات اين مسئله در سند اهداف گارد آزادی است. شکل عمليات تاکنونی گارد آزادی دير يا زود به بن بست کامل ميرسد و نشانه های آن همين الان هم هويداست. اين وضعيت به ضد خود تبديل ميشود و دستاوردهای مثبت تاکنونی گارد آزادی برای ما از بين ميرود. صحبت از استقبال از گارد آزادی در بقيه نقاط ايران ميشود. اولا ابعاد اين استقبال خيلی محدود است و قابل نام بردن نيست و دوما طبيعی است که با بسته شدن فضای سياسی، جوانان سرخورده از مبارزه سياسی، به عمليات منفرد مسلحانه و يا به هر حال دست بردن به اسلحه حذب شوند. به نظر من ابراز تمايل بسيار محدود در بقيه نقاط ايران به گارد آزادی از سر استيصال مبارزاتی است و نه قدرت متشکل عنصر پيشرو. مشکلات سند گارد آزادی اعلام تشکيل گارد آزادی تاکنون نتايج مثبتی برای ما داشته است. اول از همه به ما چهره قوی تری به عنوان حزبی که قدرت نظامی هم دارد در کردستان داده است. اين چهره برای حزب ما برای دخالت در سياست در کردستان از ابتدا مهم و ضروری بوده است. کلمه کومه له و دموکرات در سياست، قبل از هر چيز مردم را به ياد توان نظامی اين جريانات و قدرت آنها برای دخالت در اوضاع سياسی با اهرم نظامی مياندازد. اين البته با يک تاريخ طولانی مبارزه مسلحانه اين احزاب حاصل شده است. در مورد ما اينطور نيست. اما گشتهای سياسی ونظامی و سپس اعلام گارد آزادی، کمی ما را در اذهان به عنوان حزبی که قدرت نظامی هم دارد و يا ميتواند داشته باشد، شناسانده است. نقطه متبت اعلام گارد ازادی در اين است. اما سند گارد آزادی و امری که برای آن تشکيل شده است آن را دچار مشکلات لاعلاجی ميسازد که قادر به پيشبرد همين وجه مثبت آن نيز نخواهد بود. – سند گارد آزادی به احتمال وقوع شرائطی در آينده ارجاع دارد. گارد آزادی برای شرائطی که در آينده احتمال وقوع دارد تشکيل ميشود. اما هيچگاه نميتوان مردمی را و يا بخش پيشرو مردمی را جهت احتمال وقوع شرائطی در آينده سازماندهی کرد. کارگران و مردم را بايد در مبارزات روزمره شان سازماندهی و متحد کرد. و همان نيروی متحد شده را در هر شرائطی در آينده به کار گرفت. اگر قيام شد، اگر جنگ داخلی و سناريوی سياه ايجاد شد، اگر شرائط جنگی ايجاد کردند و…بايد همان نيرو را با توجه به شرائط جديد به کار گرفت و مردم را در شرائط جديد سازماندهی کرد. نميتوان مردم را بر اساس وقوع شرائطی در آينده سازماندهی کرد. با هيچ حجم تبليغاتی نميتوان مردم و يا بخش پيشرو مردم را در شرائط سناريو سياه، جنگ و يا قيام قرار داد. حتی اگر مردم حرف ما را در مورد وقوع سناريو سياه و يا قيام قبول کنند، امروز برای آمادگی برای قيام و يا مقابله با سناريو سياه مسلح نميشوند. – شرائطی که سازماندهی گارد آزادی را در کردستان ممکن ميکند، وجود يک سنت طولانی مقاومت مسلحانه در مقابل جمهوری اسلامی و وارد شدن اسلحه در زندگی و مبارزه مردم و وجود احزاب سياسی مسلح در کردستان است. اين شرائط در مناطق ديگر وجود ندارد و بر اساس اراده ما بوجود نميايد. وارد کردن اسلحه در محيط زيست مردم تا شرائطی که رژيم به شکل امروزی سرجايش است ممکن نيست. مردم را در خارج از کردستان فقط در شرائط قيام و يا در شرائط فروپاشی رژيم ميتوان مسلح سازماندهی کرد. اينکار الان ممکن نيست و به ما و تشکيلات ما ضربات مرگباری خواهد زد. – به نظر من گارد ازادی در شرائط کنونی فقط در کردستان ممکن است و سازماندهی آن بايد در سطح محدود و به شکل واحدهای نظامی مستقل که گاها مانورهايی مانند گشت سياسی و نظامی ميدهند صورت گيرد. سازماندهی گارد ازادی در محل زيست مردم فقط زمانی ممکن ميشود که شرائط آن فراهم شود. تضعيف و يا در هم شکستن نيروی نظامی رژيم از جمله ضروريات اين شرائط است. در شرائط کنونی بايد نيروی مسلح محدود و کوچک را سازمان داد تا به حزب چهره نظامی و چهره حزبی که آماده نبرد نظامی است بدهد. سازماندهی گارد آزادی در شهرهای کردستان و آمادگی روحی و روانی جوانان و مردم برای دست بردن به اسلحه، سازماندهی در محيط زيست را در سطح محدود در کردستان ممکن ميسازد. برای همين بايد بگويم شرائط برای سازماندهی مسلح مردم در کردستان در سطح محدود فراهم بوده و هست. براساس داده ها و تصورات خودم واحدهای گاردهای آزادی ما واحدهای نظامی مستقل هستند و با سازماندهی مردم در محيط زيست فاصله دارند. فعاليت گارد ازادی در خارج از کردستان و کردستان بيشتر همان کنترل محله تعريف ميشود. چگونه گارد آزادی به عنوان نيروی مسلح حزب به اين عمل دست ميزند مسئله ای ناروشن است. اگر ما تشکيلات کنترل محلات را سازماندهی کرده بوديم و الان شرائط آماده ای برای مسلح شدن وجود داشت، حتما همان تشکيلات محلات و يا بخشی از آن را مسلح ميکرديم. لزومی به سازمان مسلح جداگانه ای نيز نبود. يا اگر شرائط برای سازماندهی مسلح بوجود آمده بود، ما هم تشکيلات خودمان را مسلح ميکرديم و هر کدام از تشکيلات ما بسته به موضوع فعاليت خود مسلح ميشدند. اما سند گارد ازادی به اينها رجوع ندارد. علت مسلح شدن مردم به شرائطی گره خورده است که ممکن است در آينده بوجود بيايد. – فعاليتهای گارد آزادی در داخل شهرهای کردستان بيشتربا پخش اعلاميه و اعلام کنترل محلات که هر کسی ميتواند از دور هم ببيند که کنترل محلات بيشتر به معنای کنترل برای پخش اعلاميه است و کنترلی به ان معنا در کار نيست. اگر کنترل محلات به معنای کنترل نظامی بخشی از محله معنی شود، آنوقت اين کنترل، کنترل يک قدرت نظامی ديگر در مقابل قدرت رژيم است. اين نوع کنترل با کنترل محله ای که مورد نظر امروز ماست خيلی متفاوت است. چنين کنترلی حتی در کردستان فقط در صورت گشت سياسی و نظامی معنی پيدا ميکند. در غير اينصورت کنترل سياسی و نظامی ممکن نيست و معنی نميابد. حضور رهبران مردم در ميان مردم موقتی و موضعی است. اما کنترل سياسی و نظامی محله بدست انسانهايی درهمان محله و شهر چيز ديگری است که در شرائط کنونی و در توازن قوای کنونی ممکن نيست. بايد تاکيد کنم که حزب ما در کردستان بايد چهره مسلح داشته باشد. دلائل من همان است که حتی در سندهای اوليه تشکيل حزب کمونيست کارگری ايران در سال ٩١ هم بيان شد و سپس فاکتورهايی که بعدا به آن اضافه شد. در دوره قبل، يعنی در دوره قبل از گارد ازادی تلاش داشتيم تا دادن چهره مسلح به حزب را با گشت سياسی و نظامی و يا با استقرار در کردستان عراق زير پوشش حزب عراق تامين کنيم. گارد آزادی از اين فراتر رفته است و سازماندهی هسته های مسلح در محل زيست مردم را در دستور حزب قرار داده است و اين اشتباه بوده است. بايد تشکيل گارد آزادی پس از سازماندهی مردم در محلات و کنترل محله وارد دستور شود. به اين صورت گارد آزدی کنترل محله را تکامل ميدهد. نميتوان با تشکيل گارد آزادی به سراغ کنترل محلات رفت. تشکيل گارد آزادی قبل از سازماندهی کنترل محلات، نيروی مسلح حزب را از مردم و از محلات جدا ميکند و آن را تثبيت ميکند. تناقض های گارد آزادی با سازماندهی روزمره مردم و تناقض آن با تشکيلات حزبی ما در ايران – گارد ازادی نيروی مسلح حزب تعريف شده است و سازماندهی آن در سراسر ايران از سنندج تا مشهد ضروری و به موقع تشخيص داده شده است . از آنجا که سازماندهی مسلح نميتواند در دستور حزب در خارج از کردستان قرار گيرد، مرتب سردرگمی در تعريف اين وظايف وارد تبليغات ما ميشود. گارد آزای نيروی مسلح حزب تعريف ميشود. اما نميشود به هيچ کارگر و دانشجو و زن و جوانی در تهران و شيراز گفت بيا اسلحه بگير. تازه زمانی که اسلحه هم گرفت، معلوم نيست ميخواهد با آن چه کند. اين است که وظايف روتين و معمولی حزب در شرائط کنونی مانند کنترل محلات و پخش اعلاميه و اوراق تبليغی حزب، فعاليت گارد ازادی تعريف ميشود و ميخواهد اين تناقض ر ا بپوشاند. تاکنون در تعريف فعاليتهای گارد آزادی بخصوص در خارج از کردستان ايران مرتب دچار مشکل شده ايم. هيچکس تاکنون تعريف روشن و يا حتی تعريف ناروشنی که سرخط فعاليتهای گارد آزادی را بدست بدهد ارائه نداده است. فقط اکتوئل شدن حمله آمريکا به ايران ضرورت وجود نيروی مسلح حزب در سراسر ايران را آنهم بيشتر در تبليغات ما در شرائط کنونی آشکار ساخته است. از آنجا که سند بدون وجود اين فاکتور نوشته شده است در رجوع به سند و فعاليتهای امروز گارد ازادی من به مسئله جنگ و مسئله تبليغات ما جهت مسلح شدن مردم در صورت بوجود آمدن شرائط جنگی و يا شرائط فروپاشی رژيم و سناريوی های آينده ديگری نميپردازم. در اين مورد هم بايد ميان تبليغات جنگی و خود واقعه تفاوت قائل شد. تا زمانی که تبليغات جنگی جريان دارد و نه خود جنگ ما هم نميتوانيم مردم را مسلح کنيم بلکه بايد تبليغات برای مسلح شدن در صورت جنگ را در دستور داشته باشيم. در برخورد به گارد آزادی مانند هر مورد ديگر بايد تبليغات را از خود مسئله جدا کرد. امروز ميشود در باره مسلح شدن مردم در صورت حمله آمريکا تبليغات کرد و راه های آن را گفت. اما کمتر کسی امروز حاضر ميشود مسلح شود. روشن بود که در خارج از کردستان نميتوان به سراغ سازماندهی دسته های مسلح رفت. برای همين گارد ازادی شد بچه های محل که بايد محله را کنترل کنند. شد هشياری نسبت به عوامل رژيم و… وظايفی که برای گارد آزادی در خارج از کردستان بيان ميشود، بيشتر همان وظايف تشکيلات حزبی، وظيفه سازمان جوانان ما ميباشد. چيزی به ان افزوده نميشود. سوالی که در رابطه با گارد آزادی طرح ميشود اين است که: آيا ما ميتوانيم درحالت معمولی، در شرائط غير انقلابی، در شرائط غير سناريو سياه، درشرائط غير نظامی، در شرائطی که هنوز بحران سراپای جامعه را فرانگرفته است، مردم و يا تشکيلات حزب را در محيط زيست مسلح کنيم. مسئله مسلح شدن مستقيما به مسئله روحيه مردم گره خورده است. تشکيلات حزب ما يک هسته جدا از مردم نيست. اگر روحيه مردم به اين سطح نرسيده است، اگر روحيه تهور و بيباکی در مردم به آن اندازه نرسيده است که دست به اسلحه ببرند، تشکيلات ما هم نميتواند اين کار را کند. و اگر اين کار را کند به يک هسته جد ااز مردم که دلمشغوليهای خود را دارد تبديل ميشود. گارد آزادی در خارج از کردستان ميتواند اين بلا را سر تشکيلات حزب ما بياورد. هيچ اندازه از احتمال در بوجود آمدن شرائط انقلابی، هيچ اندازه از احتمال درباره بوجود آمدن شرائط سناريوی سياه نميتواند، مردم و حتی بخش پيشرو مردم را که معمولا دراحزاب متشکلند، را به شيوه مبارزه ای جلب کند که در آينده ضروری ميشود. قيام ضرورتی است که ما امروز آن را برای مردم توضيح ميدهيم، اما مسلح کردن مردم برای قيام و سازماندهی قيام، فعاليتی نيست که امروز ان را در دستور خود قرار دهيم. سازماندهی قيام به شرائط بحرانی و انقلابی نياز دارد که کمتر به اراده ما بستگی دارد. سناريوی سياه خطری است که ما آن را امروز برای مردم توضيح ميدهيم و هشياری در آنها بوجود مياوريم. نيروهای سناريوی سياه و فاکتورهايی که ميتواند سناريوی سياه را ايجاد کند را برای مردم بازگو ميکنيم. اما مردمی که دارند روزها به سر کار ميروند و مشغول تامين معيشت خود هستند، دانش آموزان و دانشجويانی که مشغول درسند و هزار و يک مشکل برای تامين تحصيل و ادامه تحصيل دارند و…را نميتوان برای مقابله با سناريوی سياه در آينده سازماندهی کرد. نميتوان آنها را در محيط زيستشان به اين منظور سازماندهی کرد. برای همين اگر نخواهيم دست به کارهايی بزنيم که ما را از مردم و از مبارزات روزمره مردم جدا کند، مجبور ميشويم تعاريف و وظايفی را جلوی خود قرار دهيم که هم اکنون ضروريند. کنترل محلات، طرد جريانات قومی و هشياری در مقابل آنهاو..وظايفی که ربطی به گارد آزادی و وظايف آن ندارند. رفيق کورش در معرفی بحث گارد ازادی هم به همين نکات پرداخته است و وظايفی را برای گارد آزادی تعريف کرده است که وظايف عمومی تشکيلات حزب در شرائط معمولی است. با هشياری نسبت به خطر سناريوی سياه نميتوان انسانهايی را متحد و متشکل کرد. هوشياری و متحد شدن مردم در شرائط کنونی نه با اسلحه، بلکه بر مجموعه ای از فعاليتهای متنوع سياسی و اجتماعی استوار است. گارد ازادی به عنوان نيروی مسلح حزب تعريف شده است. نميتوان آن را به يک تشکل غير نظامی تقليل داد و بعد برايش وظايف تعريف کرد. مردم و همينطور فعالين ما وارد يک سازمان نظامی نميشوند که وظايف سياسی ضروری روز را انجام دهند. حتما سازمان نظامی هم به مسائل سياسی و اجتماعی روز ميپردازد. اما آن يک سازمان نظامی است و نه يک سازمان سياسی غير نظامی. وارد شدن به يک سازمانی که چهره نظامی به خود گرفته است، قيد و بند زيادی بر روی فعاليت سياسی و اجتماعی در شکل نافرمانی مدنی و سازماندهی اجتماعی مردم به منظور کنترل محله ايجاد ميکند. گارد آزادی و سازمانی که قيافه نظامی به خود گرفته است، سازمانی که نيروی مسلح يک سازمان سياسی تعريف شده است، نافرمانی سازمان نميدهد، بلکه فرمان صادرميکند و با قدرت آن را اجرا ميکند. پست بازرسی برای کنترل درست ميکند و…. برای کنترل محله بايد سازمانهای محله را سازمان داد که بر سر مسائل روز مردم، کنترل محله را از دست رژيم و نيروهای مرتجع خارج ميکنند. برای اين منظور بايد تشکيلات حزب، مردم وسيعی را وارد شبکه فعاليت خود کنند. بايد سازمان اين کار را ساخت. با تشکيلات گارد آزادی که به عنوان نيروی مسلح حزب تعريف شده است نميتوان به سراغ اين مسئله رفت. اگر کسانی برای کنترل محله که بيشتر يک فعاليت گسترده نافرمانی مدنی و کنترل فضای ارزشی و سياسی و فکری محله است، وارد گارد آزادی يعنی بازوی مسلح حزب ما شوند، در شرائط کنونی خود رااز کار روزمره خود دور ساخته اند. مردم را بايد امروز هنوز در سازمانهای غير مسلح متحد و متشکل کرد. سازمان محله در اين مورد استثناء نيست. مسلما بايد نقشه داشت و همين سازمانها را بموقع مسلح کرد. اما نبايد امروز با سازمان مسلح به سراغ کنترل محله رفت. سازمان مسلح مانعی بر کتنرل محله در شرائط کنونی است. نيروی مسلح بدون اسلحه هم نقض غرض است. حزبی که امروز به رهبر مبارزات مردم در ايران تبديل شود و يا نفوذ قابل ملاحظه ای در ميان مردم داشته باشد، بموقع ميتواند مردم را در شرائط ديگر در اشکال ديگر سازماندهی کند. حزبی که امروز رهبر مبارزه کارگران شرکت واحد شود، رهبران دانشجوئی را داشته باشد، در ميان سربازان و ارتش هم نفوذ خواد کرد و اين خمير مايه و هسته ميليس توده ای آينده خواهد بود. البته ميتوان با يک نيروی مسلح کوچک در شرائط خاصی به يک نيروی مادی مسلح نيز تبديل شد. اما نميتوان درشرائط معمولی، در شرائط مبارزه سياسی، مسلح شدن را در دستور قرار داد. مسلح شدن بدون چشم انداز تبديل شدن به يک نيروی مسلح مادی در همين شرائط حاضر غيرممکن است. نيروی مسلحی که بتواند اظهار وجود نيز کند. تشکيلات حزب و گارد آزادی يکی از مشکلات اساسی ما در برخورد به گارد آزادی در کردستان و خارج کردستان اين است که کادرهای خوب ما که امروز در سازماندهی فعاليت اجتماعی و سياسی و حزبی نقش دارند نبايد در فعاليت گارد آزادی شرکت کنند. و واقعا شرکت در فعاليت گارد آزادی ميتواند برای تشکيلات ما مرگبار باشد. افرادی که در فعاليت اجتماعی و سياسی امروز شرکت دارند نميتوانند و نبايد وارد سازماندهی گارد آزادی شوند. شرکت هر فعال کارگری، هر فعال حقوق زن، هر فعال حقوق کودک، هر دانشجوی مبارز دانشگاه در گارد آزادی، به معنی فاصله گرفتن از فعاليت روزمره خود ميباشد. در حالی که همين فعالين و کادرهای کمونيست ما در ايران که تشکيلات ما را امروز ميسازند هستند که ميتوانند موفقيت و يا عدم موفقيت هر پروژه ما در ايران را رقم بزنند. از اول ماه مه امروز تا مسلح شدن مردم و قيام فردا به همين کادرها گره خورده است. در حالی که ما بايد هشيار باشيم تا اين کادرها و تشکيلات ما با اين بخش تشکيلات تماس حاصل نکنند. البته در همين مورد هم تناقض کم نيست. مثلا قرار است سازمان گارد آزادي در شرايط فعلی از سازمان حزب در محيط کار و زيست جدا باشد و مبناي سازمان دهي آن واحد هاي منفصل باشد که مستقيما به کميته کل کشور مرتبط هستند. اما از طرف ديگر تشکيل گارد آزادی به کميته های کمونيستی سپرده ميشود که البته اگر در شرائط کنونی چنين شود ما نه کميته کمونيستی خواهيم داشت و نه گارد آزادی، نه در فعاليت اجتماعی و سياسی موفق خواهيم بودو نه در فعاليت نظامی. به دليل مجموعه دلائلی که ذکر کردم ما بايد از گارد آزادی آنطور که در سند حزبی ما آمده است عقب نشينی کنيم. نام گارد آزادی را حفظ کنيم. آن رامحدود به کردستان کنيم. گشت سياسی و نظامی و حضور در کردستان عراق ( منظورم حضور اردوگاهی نيست) را سازماندهی کنيم. در سطح محدودی سازمان مسلح در شهرها ايجاد کنيم. اين سازمان مسلح هيچ نوع فعاليت رو به بيرونی نبايد داشته باشد. بلکه بايد فقط مسلح باشد و آمادگی داشته باشد تا بموقع وارد عمل شود. در حال حاضر تا زمانی که فضای جنگی و خطر جنگ وجود دارد، گارد آزادی را به عنوان مرکز جنگی مردم بر عليه رژيم و در آينده نيروهای جنگی ديگر بشناسيم و از مردم بخواهيم که آن را تقويت کنند و در زمان جنگ به گارد آزادی بپيوندند. اين را در خارج از کردستان فقط بايد در سطح تبليغاتی حفظ کنيم. تبليغ اينکه مردم بايد مسلح شوند و ارگان آن هم وجود دارد و ميتوان بموقع به آن پيوست مهم است. در سازماندهی مسلح مردم و يا تشکيلات ما بايد يک نکته مهم را در نظر گرفت و آنهم اينکه ١ -در کردستان مردم سالها در سطح وسيع با رژيم مسلحانه جنگيدند و احزاب سياسی اصلی درکردستان مسلحند ٢ -در کردستان ارتش و نيروهای نظامی رژيم، نيروی “بيگانه” و اشغالگر محسوب ميشوند که وجب به وجب خاک کردستان را با زور اسلحه به تصرف در آوردند. در حالی که اين حالت در بقيه نقاط ايران وجود ندارد. در کردستان قيام و مبارزه مردم با ارتش و قدرت نظامی رزيم، به منظور بيرون راندن آن از کردستان معنی دارد. انحلال ارتش وسپاه در کردستان صورت نميگيرد. اما در تهران و مشهد قيام و مبارزه مسلحانه مردم بايد ارتش را در برگيرد و بخشی از ارتش به قيام و به مردم بپيوندد. مسلح شدن مردم در تهران فقط در زمان اعتلای انقلابی و قيام و درشرائط درهم شکستن ارتش و يا شرائط فروپاشی رزيم صورت ميگيرد، اما در کردستان مردم مسلحند و هر اعتراض گسترده ای ميتواند مردم را به رويارويی نظامی با رژيم و نيروهای نظامی آن بکشاند، برای همين چهره نظامی داشتن برای يک حزب مهم است.

محمود قزوينی ٩ مه 2006