گروه اتحاد بازنشستگان در اطلاعیه توضیحی با عنوان ” توضیح کوتاهی درباره مجمع عمومی” نشان داده است که مانند بسیاریها برداشت کاملا درستی از مجمع عمومی ندارد و به جنبش مجمع عمومی که در جنبش کارگری ایران جریان دارد دقت کافی نکرده است.
الف- گروه اتحاد بازنشسگان مینویسد:
“برخی از فعالان بجای سندیکا، «مجمع عمومی کارگران» را مطرح می کنند. باید توجه داشت که مجمع عمومی یک ارگان مجری نیست. کار مجمع عمومی که هر از گاهی به طور موقت تشکیل می شود تعیین اهداف و برنامۀ عمل مبارزه بر اساس رأی اکثریت یا اجماع اعضای یک تشکیلات است.”
فعال جنبش مجمع عمومی میگوید:
1- هیچ کسی “مجمع عمومی کارگران” را به جای سندیکا مطرح نکرده است. سوال این است که در ایران آیا واقعا سندیکا به عنوان تشکل توده ای وجود دارد که شخصی و یا جریانی تلاش کرده باشد که مجمع عمومی را جای آن بگذارد؟ سندیکا جمع فعالین کارگری، یک محفل کارگری و یا کانون و کمیته کارگری فعالین در یک مرکز و یا چند مرکز کارگری نیست، سندیکا تشکل توده ای است. اگر توده ها به هر دلیلی در تشکیلاتی که نام سندیکا بر خود دارد عضو نیستند، سندیکای مزبور سندیکا نیست. سندیکا باید قادر باشد مجمع اعضاء خود را برقرار کند و مجمع اعضاء نمایندگان خود را انتخاب کنند. نمیشود در یک کشور 20 سال ما با داشتن تنها یک سندیکا در یک مرکز کاری مواجه باشیم که حتی قادر نباشد یک مجمع اعضاء داشته باشد و یا با نام سندیکا طرف حساب دولت و کارفرما شود. سندیکا باید بتواند خود را دوفاکتو بر دولت و کارفرما تحمیل کند و آنها مجبور شوند مشروعیت سندیکا را به رسمیت بشناسند. جمع فعالینی که حتی بتوانند توده کارگر را در یک محل متشکل و رهبری کند، سندیکا و یا شورا به عنوان تشکل توده ای نیستند. 40 سال ( از دهه 60) است که مبارزه اعتراضی و اعتصابی کارگران در ایران به طرق مختلف جریان دارد. در همه مراکز بزرگ و متوسط محافل و جمعهای کارگری فعالین از طریق مجمع عمومی کارگران این مبارزه را پیش برده اند. مجمع عمومی کارگران تنها به هفت تپه محدود نشده و نیست بلکه قدمت 40 ساله ای در همه مراکز کارگری دارد. سندیکا تنها در شرکت واحد تشکیل شده و مورد سرکوب قرار گرفته و به جمع فعالین تقلیل پیدا کرده است. سندیکای هفت تپه یک مجمع نمایندگان بود که نامش را سندیکا گذاشت و مورد سرکوب قرار گرفت و از هرگونه عمل متشکل با توده کارگر بازماند. حالا چگونه میشود مجمع عمومی و 40 سال حرکت جنبش کارگری را در مراکز بزرگ و متوسط کارگری را جای یک جمع فعال در یک مرکز کاری مطرح کرد؟
2- مجمع عمومی کارگران با مجمع عمومی سندیکا و یا هر تشکیلات دیگری زمین تا اسمان تفاوت دارد. مجمع عمومی یک کارخانه و مرکز تولیدی، مجمع عمومی اعضاء یک تشکیلات نیست، بلکه هر کارگر شرکت و مرکز تولیدی عضو مجمع عمومی محسوب میشود. مجمع عمومی در مرکز کاری تشکیل میشود و نماینده و یا نمایندگانی برای این و یا آن مطالبه و مشکل انتخاب میکنند و نمایندگان قدرت خود را از همین مجمع عمومی میگیرند. مجمع عمومی سنگ بنای شورای کارگری میباشد و اساسا به سنت شورایی متعلق میباشد. مجمع عمومی در صورتی که توازن قوا عوض شود به شورای کارخانه، یعنی شورای پایه ارتقاء مییابد و تشکل پایه شوراهای منطقه ای و کشوری کارگران محسوب میشود. شوراهایی کارگری به عنوان تشکل پایدار ضمن دارا بودن نمایندگان دائمی تر به فونکسیونهایی نظیر تقسیم کار، ارتباطات و آموزش و…..دست مییابند. مشکل این است که امروز توازن قوا اجازه تشکیل تشکل پایدار چه سندیکا و چه شورا را نمیدهد. سنت سندیکایی کارش برعکس سنت شورایی و مجمع عمومی است. از کارگران تک تک عضو میگیرد و مجمع اعضاء خود را برگزار میکند. سنت سندیکایی شبیه سنت پارلمانی است. هر کارگر یک رای میباشد که هر یک یا دو سال یکبار میتواند نماینده خود را به کنگره سندیکا بفرستد. البته در ایران هر 20 سال یکبار هم نمیتوانند از اعضایشان رایگیری کنند. میگویند به دلیل اختناق نمیشود! جنبش مجمع عمومی هم به خاطر هم میگوید به دلیل اختناق ما سندیکا نداریم.
3- تشکیل سندیکا به عنوان یک تشکل پایدار هنوز در شرائط کنونی ممکن نیست و در اثر سرکوب مانند شرکت واحد به جمع فعالین محدود میشود و یا مانند هفت تپه کاملا از حرکت و دم و بازدم کارگران دور میماند و به موجودیت در فضای مجازی اکتفاء میکند.
از این نظر برداشت گروه بازنشستگان در باره رابطه سندیکا با مجمع عمومی کاملا اشتباه است. مجمع عمومی کارگری با جنبش کارگری ایران چفت شده است و ارتقاء آن به شورایی که دارای فونکسیونها و تقسیم کار ثابت باشد احتیاج به توازن قوای دیگری دارد. مدافعین تشکیل سندیکا با همه پیشروی جنبش کارگری و مبارزه مردم و با همه عقب نشینیهای حکومت هنوز قادر به سازماندهی سندیکا نیستند. وقتی زمانش فرابرسد دهها و صدها سندیکا و شورا در ایران تشکیل خواهد شد.
ب- گروه اتحاد بازنشستگان مینویسد:
“….کار مجمع عمومی که هر از گاهی به طور موقت تشکیل می شود تعیین اهداف و برنامۀ عمل مبارزه بر اساس رأی اکثریت یا اجماع اعضای یک تشکیلات است.”
یک فعال مجمع عمومی میگوید:
مجمع عمومی در همه جا موقت نیست از جمله در هفت تپه به یک امر دائمی تر تبدیل شده است. منظم کردن مجمع عمومیها کار رهبران و فعالین سنت مجمع عمومی و شورایی میباشد. حتی در دل اختناق دهه 60 و 70 هم ما در برخی مراکز کارگری شاهد مجمع عمومی منظم بوده ایم. مثلا در تولید دارو در مقابل انتقال شرکت به تاکستان مجمع عمومی دائمی با 30 نماینده شکل گرفت که با تشکیل مجمع عمومی منظم چند سالی در مقابل کارفرما ایستادند و بسیاری از مطالبات کارگران از جمله جلوگیری از انتقال شرکت به تاکستان و جلوگیری از اخراجها و مطالبات دیگر را کسب کردند. این فقط به تولید دارو محدود نبود، بلکه در دهها شرکت دیگر هم جریان داشت.
پ- اتحاد بازنشستگان مینویسد:
“اگر فرد یا گروهی که وظیفه ای به او محول شده مسئول نباشد، کاری به درستی صورت نخواهد گرفت و اگر مسئول باشد باید قدرت و اختیارات و در عین حال مسئولیت داشته و پاسخگو باشد که در این صورت از یک طرف مجمع عمومی دیگر به عنوان یک ارگان تعیین کنندۀ اهداف و استراتژی مبارزه نخواهد بود و از طرف دیگر باید به عنوان یک ارگان مجری دائماً حضور فعال داشته باشد.”
فعال مجمع عمومی میگوید:
نماینده و نمایندگان منتخب مجمع عمومی اختیارات و مسئولیت مشخص خود را از مجمع عمومی میگیرند و در مقابل آن و افکار عمومی کارگران مسئول و پاسخگو هستند. در ضمن مجمع عمومی هم مطالبات مشخص، تاکتیک و اهداف را تعیین میکند و هم مجری مطالبه و اهداف میباشد. این را در هفت تپه همه ما به عینه دیدیم. مجمع عمومی چندین مطالبه مشخص را طرح و بحث و در نهایت تعیین میکرد ، زمان و مکان مجمع عمومی بعدی و یا اعتراض بعدی، ادامه اعتصاب و یا پایان آن را تصمصم میگرفت، در باره مذاکره یا عدم مذاکره با مسئولین به توافق دست مییافت ….همه اینها هم جلو چشم همه و با سخنرانیها و رایگیریها انجام میشده است. این کجا و نشستن یک هیئت مدیره و تصمیم گیری آن کجا. تازه از نظر فعالین جنبش مجمع عمومی فعالین سندیکایی قادر نیستند در شرائط امروز موجودیت سندیکای خود را حفظ کنند و باید و مجبورند به جنبش مجمع عمومی روی بیاورند. وقتی توده کارگری عضو سندیکا نیستند، مسئولیت و اختیارات محول شده از طرف توده از کجا میاید؟
با فرض تشکیل سندیکا، اتفاقا در سیستم سندیکایی است که اعضاء سندیکا یکبار در سال و یا دو سال یکبار در کنگره خود هیئت مدیره را انتخاب میکنند و هیئت مدیره به طور دائمی به کارگران پاسخگو نیست. اما در مجمع عمومی نمایندگان همیشه پاسخگو هستند و در ضمن کارگران به طور مرتب اراده خود را در مجمع عمومی واحد میکنند و نمایندگان مانند هیئت مدیره سندیکا از توده کارگر دور نمیشوند. فعلا در ایران امکان تشکیل سندیکا نیست و کارگر مبارز سندیکایی اگر در جایی استثناعن موفق به تشکیل سندیکا شود بشدت درگیر مبارزه با دولت و کارفرما میشود و بر توده کارگر تکیه میکند. بهترین راه این است که به جای تشکیل سندیکا به مجمع عمومی تکیه کنند و تشکیل سندیکا را به آینده و زمان تغییر توازن قوا بسپارند. چون سرکوبگری رژیم هیئت مدیره سندیکا و فعالین را از توده جدا میسازد و از تشکیلات توده ای چیزی باقی نمیماند.
ت- اتحاد بازنشستگان مینویسد
“ایدۀ نشاندن مجمع عمومی کارگران بجای سندیکا در تحلیل نهائی ترویج بی سازمانی است”.
فعال مجمع عمومی میگوید:
کسی مجمع عمومی را به جای سندیکا نمیشناند. برعکس به دلیل اینکه سندیکاها به عنوان تشکیلات نمیتوانند تشکیلات کارگری توده ای باقی بمانند و خود را حفظ کنند، فراخواندن کارگران به عضویت در سندیکای ناموجود و یا سندیکایی که معلوم نیست چه زمانی باید تشکیل شود، ترویج بی سازمانی محض میباشد. فعالین جنبش مجمع عمومی تلاش میکنند مجمع عمومی منظم تری از نظر زمانی تشکیل شود و مجمع عمومیها محدود به زمان اعتصابات و اعتراضات نباشد. آنها همچنین محافل و کمیته ها و تشکلهای فعالین و رهبران را دارند که غیررسمی و یا مخفی میباشد. این محافل و جمعها و کمیته های فعالین و رهبران هستند که در شرائط امروز با تشکیل مجمع عمومی طبقه کارگر را صاحب تشکل و قدرت میکنند و ادامه کاری را تضمین میکنند و نه سندیکا.
ج- اتحاد بازنشستگان مینویسد:
” جنبش های کارگری چند سال اخیر در ایران نشان داده اند که مجامع عمومی کارگران در شکل گیری اعتصابات و تظاهرات های کارگری، در طرح و اعلام خواست های کارگران و در مورد ادامه یا توقف و یا از سرگیری اعتصاب و اعتراضات نقش مؤثری داشته اند. این نقش بویژه در نبود سندیکاها بیشتر جلوه گر می شود. البته حتی در صورت وجود سندیکاها و فعالیت وسیع آنها باز نقش مجامع عمومی منتفی نیست و این مجامع در تداوم و قوت یابی اعتصابات و اعتراضات و توده ای کردن هرچه بیشتر آنها نقش مهمی ایفا می کنند.”
فعال جنبش مجمع عمومی میگوید:
اتحاد بازنشستگان در اینجا کاملا و بطور روشنی بر واقعیت جنبش مجمع عمومی تاکید میکند و بدرستی مینویسد، “مجامع عمومی کارگران در شکل گیری اعتصابات و تظاهرات های کارگری، در طرح و اعلام خواست های کارگران و در مورد ادامه یا توقف و یا از سرگیری اعتصاب و اعتراضات نقش مؤثری داشته اند.” باید همچنین گفت که مجامع عمومی کارگری فقط در چند سال اخیر تشکیل نشده اند، بلکه قدمت آن به 40 سال اخیر و کل تاریخ جنبش کارگری ایران میرسد. فعالین مجمع عمومی کارگری از زمان سرکوبهای سال شصت، تنها راه ادامه مبارزه کارگران و دستیابی به درجه ای از تشکلیابی توده ای را تشکیل مجمع عمومی دانسته اند و این در عمل کارگران جریان داشته است و اختراع فعالین جنبش مجمع عمومی نیست.
فعالین مجمع عمومی هم همین حرف اتحاد بازنشستگان را میزنند. اما اتحاد بازنشتگان از مشاهده درستش نتیجه گیری درستی نمیکند. اتحاد بازنشستگان میتواند از خود سوال کند که جنبش کارگری در طول این 40 سال که از تشکیلات توده ای محروم بوده و نتوانسته است به تشکل پایدار دست بیابد، چگونه صدها و هزاران مبارزه اعتصابی خود را پیش برد؟ در پاسخ به این سوال حتما اتحاد بازنشستگان وجود مجمع عمومی را در بسیاری از اعتصابات و تحرکات کارگری مشاهده میکند و بر آن صحه میگزارد.
فعالین مجمع عمومی در نبود تشکل شورا و سندیکا، همین حرف اتحاد بازنشستگان را میزنند و میگویند مجمع عمومی کارایی بزرگی دارد. اما برخلاف اتحاد بازنشستگان بعد از بیان کارآیی مجمع عمومی به سراغ تشکیل سندیکا نمیروند بلکه میگویند، ما در نبود شورا و سندیکا به مجمع عمومی کارگری و مجمع نمایندگان کارگران تکیه میکنیم و آن را دامن میزنیم، منظمش میکنیم و ابتکارات زیادی را واردش میکنیم. در ادامه حتما تلاش میکنیم به تشکل پایدار دست پیدا کنیم. تشکل پایدار ما شوراست که مجمع عمومی سنگ بنای آن میباشد. اگر هم همین امروز در جایی کسانی موفق به تشکیل سندیکا شوند، بسیار عالی است اما از نظر فعالین جنبش مجمع عمومی این ممکن نیست و هرز دادن نیروست. بهتر است فعالین سندیکایی هم امروز به جنبش مجمع عمومی بپیوندند و تلاش کنند در همه جا مانند رهبران و فعالین مجمع عمومی هفت تپه عمل کنند. با تغییر توازن قوا زمان برپایی تشکلهای پایدار میرسد. اتفاقا ارتباط و اتصال مجامع عمومی کارگری و نمایندگان منتخب مجمع عمومیها به یکدیگر سریعترین راه دستیابی به تشکل سراسری و تشکل پایدار خواهد بود.
مشاهده درست و صادقانه اتحاد بازنشستگان از کارآیی مجمع عمومی در پیشبرد مبارزه کارگران، این حرف آنها را که ” ایدۀ نشاندن مجمع عمومی کارگران بجای سندیکا در تحلیل نهائی ترویج بی سازمانی است.” باطل میکند. اتحاد بازنشستگان میتواند مشاهده کند که امروز شرائط تشکیل سندیکا وجود ندارد و کسی هم نمیتواند سندیکا تشکیل دهد و یک سندیکای تشکیل شده یعنی شرکت احد به تشکل فعالین محدود مانده است و از سندیکای هفت تپه که در واقع یک مجمع نمایندگان در سال 87 بود که نام سندیکا را اختیار کرد چیزی نماند. نمیتوان هزاران مرکز کارگری و دهها میلیون کارگر را که از طریق مجامع عمومی و نمایندگان منتخب مجامع مبارزه خود را پیش میبرند گفت سندیکای هفت تپه باید الگوی شما باشد که در طول 5 سال مبارزه عظیم در هفت تپه نشانی از سندیکا، رهبران آن و توده عضوآن ( که هیچکدام از این عناصر در سندیکا وجود خارجی ندارد) حتی برای یکساعت در هفت تپه ظاهر نشد. کسی نمیتواند و نمیخواهد مجمع عمومی را جای سندیکا بگذارد. مجمع عمومی، مجمع عمومی است و همانطور که بدرست گفتید دارد کارش را میکند.
گروه اتحاد بازنشستگان با این مشاهده درست طبیعتا باید به جنبش مجمع عمومی ارج بگذارد، به آن دامن بزند و تلاش کند تا مجمع عمومیها دائمی شوند. تا فردا در شرائط دیگر جنبش مجمع عمومی با قدرت بطر ف تشکیل شوراهای سراسری برود. شکلگیری شوراهای کارگری از دل مجمع عمومیهای در آینده بسیار ساده میباشد.
اتحاد بازنشستگان باید توجه کنند که این حرف “نشاندن مجمع عمومی جای سندیکا” نظر و عمل هیچ فعال جنبش مجمع عمومی و شورایی نیست و جایی گفته و پراتیک نشده است، این حرف کسانی است که نمیخواهند واقعیت موجود را بپذرند. نمیخواهند دیگران این واقعیت ساده را مشاهده کنند که مبارزه کارگران هفت تپه در طول چندین سال با مجمع عمومی و نمایندگانش پیش رفت. آنها میخواهند سنیدکای ناموجود را جای مجمع عمومی بگذارند، میخواهند اقیانوس مجمع عمومی را در حوضچه سندیکا جای دهند.
اگر در هفت تپه و یا هر مرکز کارگری دیگر طرفداران سندیکا بتوانند سندیکای واقعی تشکیل دهند که بخشی از توده کارگر و رهبران آن مرکز کاری عضو آن باشند. حتما همه به آن ارج خواهند گذارد. کسی جای کسی را تنگ نکرده است. فعالین مجمع عمومی کار خودشان را میکنند و نه تنها مزاحم آنها نیستند، بلکه حامی آنها هستند. اما کسانی که میخواهند یک جمع فعالین را سندیکا بنامند و یا با وجود یک یا دو نفر میخواهند “سندیکا” داشته باشند، خود را در مقابل جنبش کارگری و جنبش مجمع عمومی ایزوله میبینند و برای همین میخواهند مجمع عمومی نباشد تا آنها باشند. با وجود مجمع عمومی صدها و هزاران نفره و انتخاب نمایندگان مجمع عمومی، جمع سه چهار نفره فعالین و یا تکنفره فعال که نام سندیکا بر خود گذاشته است احساس انزوا میکنند. تمام این حرف و قیل و قال که برخی مجمع عمومی را جای سندیکا میگذارند از همین احساس انزوا برمیخزد.
چه فعالین سندیکای شرکت واحد که به عنوان یک جمع فعالین فعالیت میکنند و چه فعال سندیکای هفت تپه با پیوستن به جنبش مجمع عمومی و به کارگیری سنت مجمع عمومی هفت تپه است که میتوانند از وضعیت کنونی خارج شوند. بحث نام نیست بحث محتوی و حقیقت در میان است.
بزرگترین خدمت این فعالین سندیکایی که نام جمع فعالین خود را سندیکا گذاشته اند به جنبش کارگری این است که بگویند تشکل توده ای ما سرکوب شده است و دیگر تشکل توده ای به نام سندیکا نداریم و ما فعالین و رهبران مبارزه خود را از طرقهای دیگری پیش میبریم تا آینده سندیکا و یا شورای خود را سازمان دهیم.
محمود قزوینی
23 اکتبر 2021، 1 ابان 1400