“سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه” کجا ایستاده است

سندیکا تشکل توده ای کارگران و تشکل علنی- قانونی است( غرض از قانونی رجوع به نص قانون نیست، بلکه شرائط دوفاکتو و ممکن میباشد) سندیکا بدون وجود توده متشکل در آن که مبارزات خود را از طریق آن پیش میبرند سندیکا نیست. سندیکایی بدون رهبران و نمایندگان شناخته شده که طرف حساب کارفرما و دولت قرار میگیرند سندیکا نیست، سندیکایی که نتواند فشار توده کارگران را بر دولت و کارفرماها مادی کند و مجبورشان سازد تا تن به مذاکره با سندیکا دهند، سندیکا نیست. سندیکایی که توده کارگران به دلیل سرکوب جرات نکنند به آن نزدیک شوند و عضوش شوند سندیکا نیست. یک کمیته کارگری کوچک و یا بزرگ که حتی مبارزه کارگران را در یک مقطع کوتاه و یا بلند رهبری میکند، سندیکا نیست. سندیکا تشکل توده ای کارگران میباشد که یا در شرائط ازادی سیاسی توسط کارگران تشکیل میشود و یا اینکه با مبارزه کارگران به شکل دوفاکتو بر کارفرمایان و دولت تحمیل میشود. نمیتوان هر تشکلی را سرخود سندیکا، شورا و تشکل توده ای نامید. تشکلهای توده ای که مورد سرکوب قرار میگیرند، رهبرانش زندانی میشوند و توده کارگر به دلیل سرکوب نمیتوانند به آن نزدیک شود، دیگر تشکل توده ای نیستند. سندیکای مخفی نداریم. سندیکایی که هیئت مدیره و مسئولین آن غیبی باشند نداریم. سندیکایی که رابطه رهبری آن با توده کارگران روشن نباشد نداریم، سندیکایی که فونکسیون انتخاباتی آن بر توده کارگر و مردم اشکار و روشن نباشد نداریم. سندیکا سازمان مخفی نیست، سندیکا تشکل توده ای کارگران است و بالطبع علنی است و دوفاکتو قانونی است.

در ایران همه اینها عوض شده است. سندیکایی که حتی نمیتواند نقش یک محفل و یا کمیته کارگری کوچک را بازی کند، نام سندیکا را 15، 20 سال با خود یدک میکشد و با یک سایت و اطلاعیه در فضای مجازی خود را سندیکای فلان مرکز کارگری بزرگ با هزاران کارگر مینامد و اطلاعیه حماسی صادر میکند که بله علارغم تلاش دشمنان برای انحلال سندیکا، سندیکا وجود دارد و وحشت در دل همه دشمنان سندیکا انداخته است.!

چندین سال است که “سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه” دیگر نه تنها تشکل توده ای کارگراننیست، بلکه متاسفانه باید گفت در سوخت و ساز مبارزاتی کارگران هفت تپه نقشی بازی نمیکند. سرکوب مستمر رژیم بعد از تشکیل سندیکای هفت تپه، سندیکا را کاملا زمینگیر کرده است. سندیکا نه امروز بلکه درست بعد از تشکیلش از کارآیی افتاد. الان مدت 13 سال میباشد که سندیکا از هرگونه دم و بازدمی که بتوان بر آن نام یک تشکل کارگری گذاشت بازمانده است. نه تنها توده کارگر از طریق هیچ اهرمی با سندیکا وصلت ندارد، بلکه رهبران و فعالین کارگری هفت تپه هم هیچ گونه رابطه ای با سندیکا ندارند و امور خود برای رهبری مبارزات هفت تپه را از طرق دیگری پیش میبرند. از اعضای هیئت مدیره قدیمی سندیکا تنها یکنفر باقی مانده که او هم بازنشسته است و رابطه مستمری حتی با کارگران هفت تپه ندارد. ناظری که فقط اخبار هفت تپه را در طی این سالها دنبال کرده باشد، متوجه شده است که سندیکای هفت تپه به اخبار هفت تپه هم دسترسی ندارد و آن را از منابع دیگر مانند ” کانال مستقل کارگران هفت تپه” تامین میکند.

نشانه های سرکوب و زمینگیر شدن سندیکای هفت تپه نه امروز بلکه یک دهه پیش ( سال 2011) زمانی که رضا رخشان عنوان رئیس هیئت مدیره سندیکای هفت تپه را یدک میگشید و چپ و راست اطلاعیه های عجیب و غریب به نام سندیکا صادر میکرد، هویدا بود. از همان زمان که در اطلاعیه ای ” روشنگری” میشد که دستگیری دو تن از فعالین کارگری هفت تپه به فعالیت سندیکایی مربوط نیست، بلکه توهین به رهبری است و به این طریق برای رژیم و نیروهای امنیتی ” روشنگری” صورت میگرفت و یا اطلاعیه بر علیه تظاهرات در مقابل آی ال او برای اخراج نمایندگان رژیم صادر میشد و…. آدم از حال زار سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه آگاه میشد . من در آن زمان در مطلبی با عنوان ” فرصت طلبی زیر تابلوی سندیکای استقرار نیافته” نوشتم: ” این نوع ” جسارتها” حتی در میان لیبرال ترین جریانات سیاسی و اجتماعی جایی ندارد و منسوخ است و نباید هم در میان کارگران جاپایی داشته باشد. این درست است که عنوان رئیس هیئت مدیره سندیکا  مهم است اما نمیتوان هر نظر و اطلاعیه شخصی را با این عنوان نشر داد. متاسفانه در اثر سرکوبگریهای رژیم نه سندیکایی مانده است و نه کارگران هفت تپه از این مسائل باخبرند و نه دیگر اعضای هیئت مدیره و فعالین کارگری در داخل میتوانند به این فرصت طلبی ها اعتراض کنند”

از نظر من از سالها پیش در همان زمان صدارت رضا رخشان معلوم بود کار سندیکای هفت تپه دارد به جاهای باریک میکشد. بعد از ترک رضا رخشان و دیگر اعضای هیئت مدیره فکر میکردم سدیکای هفت تپه میتواند به عنوان یک کمیته کارگری فعالیت کند و با توجه به اینکه نام و روابط بین المللی این کمیته کارگری ( یعنی سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه) و همچنین رهبران و فعالین آن یک دستاورد جنبش کارگری برای هفت تپه و کل جنبش کارگری میباشد، استفاده از این نام را برای فعالیت یک کمیته کارگری مفید ارزیابی میکردم. افسوس که چنین نشد و فرصت طلبی زیر نام سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه بیشتر اوج گرفت.

کمیته کارگری ( حتی کمیته کارگری که خارج از مرکز کاری میباشد) امرش و وظیفه اش دخالت در مبارزه روزمره جاری، نزدیک کردن و ایجاد همدلی بیشتر میان رهبران و فعالین در یک مرکز و رشته کاری و ایجاد ارتباط رهبران و فعالین کارگری با مراکز دیگر کارگری، مشورت دادن و انتقال تجربه، تمرکز بر سوالها و راه اندازی مباحث جهت متحد کردن رهبران و فعالین بر سر مسائل پیش رو، تلاش جهت تعیین تاکتیکهای مرحله ای و روزانه و…..است.

متاسفانه سندیکای کارگران شرکت هفت تپه به عنوان یک کمیته کارگری از انجام وظایف خود بازمانده و نتوانسته است به عنوان یک کمیته کارگری در هفت تپه در مبارزات جاری کارگران نقش بازی کند. در حالی که نام و دستاوردهای سندیکای هفت تپه بهترین سرمایه برای نقش بازی کردن به عنوان یک کمیته کارگری قوی و علنی بوده است. اما تنها عضو باقی مانده از هیئت مدیره سیزده سال پیش فریب عنوان سندیکا را خورد و به جای تلاش به عنوان یک محفل و یا کمیته در میان کارگران، به زنده داشتن عنوان مجازی نام سندیکا روی آورد. این با خود اپورتونیسم و بیماریهای دیگری به همراه میاورد.

نسل ما سرکوبهای دهه شصت را بیاد دارد. سرکوبهای سالهای 60 و 61 به عمر دهها تشکل کارگری بزرگ در مدت کوتاهی خاتمه داد. در همان سال 60 تقریبا همه شوراهای و سندیکاهای کارگری سرکوب و منحل شدند. رهبران و فعالین زندانی و بعضا اعدام شدند و یا به خارج از کشور گریختند. کسی در آن سالها اطلاعیه حماسی در باره اینکه شورا و سندیکا شکست نمیخورد صادر نکرد. مسلما اوضاع تغییر کرده است و سرکوبگریهای امروز مانند دهه شصت نیست و کارگران و مردم هم در شرائط دیگری قرار دارند. اما این شرائط آنچنان عوض نشده است که رژیم نتواند به عمر یک تشکل توده ای در یک مرکز پایان دهد. فقط در شرائط برقراری آزادی سیاسی است که تشکلهای توده ای میتوانند پایدار بمانند. تفاوت در این است که کسی در دهه 60 نمیتوانست با اطلاعیه دادن صحبت از ادامه موجودیت تشکل خود کند. متاسفنه امروز استفاده ناصحیح از فضای مجازی باعث شده است که تشکل توده ای سرکوب شده و از هم پاشیده موجودیت خود را با دادن اطلاعیه و داشتن یک سایت اینترنتی زنده جلوه دهد و این منشاء بروز فرصت طلبی و ریاکاری میشود که شایسته هیچ فعال و رهبر کارگری نمیباشد. فعال و رهبر کارگری در این صورت به جای جستجو برای حل مشکل، خود مشکل زا میشود. سندیکایی که نه توده کارگران را با خود دارد و نه حتی فعالین و رهبرانی که مبارزه جاری آن مرکز کارگری را پیش میبرند رابطه ای با سندیکا دارند، به عنوان تشکل توده ای یعنی نماینده همه کارگران در فضای مجازی ظاهر میشود.

اینکه تشکل توده ای در شرائط سرکوب و دیکتاتوری مورد سرکوب قرار گیرد و از کارایی بیافتد و منحل شود یک امر معمولی و قابل انتظار میباشد. برای همین رهبران و فعالین کارگری نمیتوانند در شرائط اختناق برای پیشبرد مبارزات جاری کارگران تنها به تشکل توده ای کارگران بسنده کنند، بلکه بطور دائم در جستجوی ایجاد کانونها و جمعهای مستحکم تری از رهبران و فعالین کارگران و راههای گوناگونی برای استحکام رابطه میان این رهبران و فعالین با توده کارگران میباشند. متاسفانه رهبران سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه به جای پذیرش وضعیت واقعی و در جستجوی راه و چاره گشتن، به نام سندیکا چسبیدند و از هرگونه عمل واقعی بازمانده اند و این منشاء بروز بیماریها و مشکلاتی شده است. رضا رخشان و نیکوفر قربانیان این وضعیت هستند و هر کسی که خود را از این وضعیت بیرون نکشد زمین میخورد، حتی اگر رادیکالترین و خوشنامترین رهبر کارگری باشد.

جنبش مجمع عمومی هفت تپه و فعالیت مجازی سندیکایی

اگر سندیکای هفت تپه جایگاه خود را میشناخت میتوانست به جای فراخوانهای بیهوده مبنی بر عضو شدن کارگران در سندیکا که احدی به آن توجه نکرده است، مانند یک مرکز و یک کمیته کارگری به فعالین و رهبران کارگری نزدیک شود، مشورت بدهد و رابطه محکمی با آنها ایجاد کند.

“سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه” به جای درس آموزی از ابتکارات کارگران هفت تپه با فعالیتها و فراخوانهای مجازی خود را در مقابل ابتکارات و شیوه های مبارزاتی کارگران هفت تپه قرار داده است و اعلام داشته است “کارگران باید تشکل مستقل خود را برپا کنند”، که ” روند اعتصاب، داشتن مجمع نمایندگان، برگزاری مجمع عمومی و… هیچ کدام  نمیتواند جایگزین تشکل یابی و ایجاد تشکل های  مستقل و پایدار کارگران بشود….”

این را کسی مدعی است که با بازی با نام سندیکا در فضای مجازی از هرگونه عمل مبارزاتی دور افتاده است. در دور اخیر به مدت بیش از 5 سال است که کارگران هفت تپه مبارزات خود را از طریق مجمع عمومی و انتخاب نمایندگان و همچنین تشکل فعالین کارگری به عنوان یک مرکز و کانون پیش میبرند. سندیکای هفت تپه کجای این مبارزه ایستاده است؟

سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه “روند اعتصاب، مجمع عمومی، مجمع نمایندگان کارگران”، مجمع رهبران و فعالین، سخنرانی هر روزه رهبران و فعالین در محل کار و یا مقابل مراکز دولتی در تجمعات کارگران هفت تپه، مذاکره با دولت و کارفرما و…..را تشکل کارگری نمیداند، اما نام سندیکا در فضای مجازی را تشکل کارگری میداند. وارونگی عجیبی است! به جای اینکه سندیکای هفت تپه فراخوان رهبران و فعالین را به گوش گیرد و خود را در مجمع عمومی و فعالیتهای جاری دخیل کند، کارگران را فرامیخواند تا عضو آن شوند. سندیکایی که سالهاست هیچ دم و بازدمی با مبارزه کارگران ندارد و نتوانسته است حتی برای حفظ ظاهر هم شده در مجمع عمومیها و سخنرانیها در میان جمعیت بزرگ کارگران ظاهر شود و یک سخنران داشته باشد، به کارگران فرامیخواند عضوش شوند. هیچ رهبر و فعال کارگری در هفت تپه با سندیکا نیست تا در مجامع بزرگ کارگری به نام سندیکا سخنرانی کند و یادی از سندیکا کند و فراخوان به عضویت در سندیکا دهد. فراخوان سندیکا در فضای مجازی برای دل خوشکنک ” هواداران کارگران” صادر میشود.

نویسنده اطلاعیه فراخوان به عضویت در سندیکا حتی نتوانست ابتکار کارگران هفت تپه ، فولاد اهواز ، پتروشیمیها و صدها مرکز کارگری دیگر را که از طریق برگزاری مجمع عمومی و انتخاب نماینده مبارزات خود را پیش میبرند را درک و هضم کند. نویسنده اطلاعیه مینویسد: ” مجمع عمومی در هر تشکلی، بالاترین ارگان تصمیم گیرنده  در تشکل می باشد.” اطلاعیه به این طریق میخواهد نقش مجمع عمومی و جنبش مجمع عمومی را زیر سوال ببرد. نویسنده نمیتواند درک کند که مجمع عمومی هر تشکل با مجمع عمومی مراکز کارگری و یا آنچه جنبش مجمع عمومی نام گرفته است زمین تا آسمان با هم فرق دارند. مجمع عمومی مورد نظر نویسنده شامل هر جمع و تشکل از کارفرمایی تا کارگری و تعاونیها و نهادهای حقوق بشری و.. میشود. روزنامه های ایران در همان دهه 60 که شوراها و سندیکاها سرکوب شده بودند پر از فراخوانهای مجمع عموی هیئت مدیره های شرکتها و یا تشکلات دیگر بوده است. سندیکا هم اگر واقعا سندیکاست به عنوان تشکلی که از آحاد کارگران عضو میگیرد حتما باید مجمع عمومی اعضاء و یا کنگره سالانه نمایندگان خود را داشته باشد. اما مجمع عمومیهای جاری که کارگران ایران مبارزات خود را از طریق آن پیش میبرند، مجمع عمومی در سنت سندیکایی نیست و برای همین هم برای این سنت قابل درک و هضم نیست. مجمع عمومی در مراکز بزرگ کارگری مانند هفت تپه که به یک سنت تبدیل شده و منظم گشته است و نمایندگان و رهبران شناخته شده دارد، سنگ بنای شورای کارخانه است. در آستانه تشکیل شورا میباشد. مجمع عموی شورای کارخانه هیچ شباهتی به مجمع عمومی ” هر تشکل” ندارد، مجمع عمومی کارخانه و مرکز کارگری مجمع عمومی “اعضاء” شورا نیست و شورا عضوگیری از آحاد کارگران نمیکند. هر کارگر کارخانه خودبخود عضو مجمع عمومی است. میتواند انتخاب کند و انتخاب شود، سخنرانی کند و یا پیشنهاد خود را به مجمع عمومی دهد. با یک نگاه به هر مجمع عمومی کارگران هفت تپه میتوان دید مجمع عمومی چیست. فردا وقتی شورای کارخانه هم شکل بگیرد، مجمع عمومی شورا که بالاترین ارگان تصمیم گیری شورای پایه (شورای فابریک) میباشد، اینگونه عمل میکند. این با مجمع عمومی اعضاء سندیکا و یا مجمع عمومی هر تشکل دیگری زمین تا آسمان متفاوت میباشد. مجمع عمویی که امروز در جنبش کارگری ایران در جریان است و سنگ بنای شورای کارگران اینده میباشد، جنبش کارگری ایران را در وضعیت دیگری در آینده قرار میدهد. امروز هفت تپه، نفت و پتروشیمیها، فولاد اهواز و…..به هر ناظری میگوید تنها راه پیشروی مبارزه کارگران در همه مراکز بزرگ و متوسط کارگری در اوضاع جاری تشکیل مجمع عمومی منظم میباشد. در هفت تپه جنبش مجمع عمومی “مجمع نمایندگان کارگری” را از خود بیرون داد. “مجمع نمایندگان کارگری” همه کارگران هفت تپه را به شکل شورایی متشکل نمود و 22 نماینده به کارگران و جامعه معرفی کرد و بر پایه مجمع عمومی کارگران مبارزه را پیش میبرده است که کارفرما و دولت مجبور شدند به عنوان طرف حساب با آنها مذاکره کنند و قرارداد ببندند. این شیوهالگوی متشکل شدن سریع را به همه کارگران ایران داد. هفت تپه با مجمع عمومی باضافه مجمع نمایندگان کارگری یک الگو و تجربه گرانبهایی را به جنبش کارگری ایران و جنبش مجمع عمومی آن عرضه کرد و نشان داد که در صورت سرکوب و عدم امکان حفظ تشکل “مجمع نمایندگان کارگری”، میتوان به مجمع عمومی کارگری عقب نشست و آن را حفظ و ادامه داد و به شکل دوفاکتو رهبران و فعالین را حفظ کرد ورهبران و فعالین جدیدی جای اخراج شده ها و زندانی شده ها و…را بگیرند. امروز جنبش مجمع عمومی مانع میشود تا کارگرانمانند سبک کار سندیکایی زمنینگیر شوند. برای آموزش از این تجربه فقط باید به هفت تپه و جنبش مجمع عمومی آن نگاه کرد. مجمع نمایندگان کارگری سرکوب شد اما مبارزه در ابعاد وسیعی پیشروی کرده و هر روز و هفته دهها رهبر کارگری بر سکوی سنگر ظاهر شده اند و یا به عنوان نماینده مورد اعتماد کارگران به پیگیری مطاتلبات آنها پرداخته اند. مجمع عمومی “سنگر” مطالبه و اراده کارگران را واحد میکند و رهبران کارگری با اعتماد دست به عمل میزنند. اما شکل سندیکایی تشکل که با عضو گیری از فرد فرد کارگران و انتخابهیئت مدیره سندیکا و برگزاری مجمع عمومی سالانه اعضاء سندیکا میباشد، نمیتواند در مقابل سرکوب دوام بیاورد. با اخراج و دستگیری هیئت مدیره دیگر چیزی از سندیکا نمیماند. نه هیئت مدیره ای میماند و نه مجمع عمومی. بعد از سرکوب سندیکا از آنجا که سندیکا بر سنت مجمع عمومی مرکز کارگری استوار نیست، قدرت کارگری هم محو میشود. به جز همه اینها خود تشکیل سندیکا هم به یک فضای آزادی سیاسی نسبی احتیاج دارد و نمیتواند در شرائط سرکوب ایجاد شود. تشکیل سندیکای واحد یک استثناء بود که با استفاده از شرائط جدال شدت یافته جناحهای حاکمیت در شرائط دوخرداد توانست تشکیل شود وگرنه تشکیل سندیکا در شرائط اختناق ممکن نیست. سندیکای شرکت واحد هم پس از سرکوب به یک کمیته کارگری بزرگ تبدیل شده است. اگر رهبران سندیکای شرکت واحد سنت هفت تپه را پیش بگیرند و به برگزاری مجمع عمومیها در بخشهای مختلف شرکت روی آورند کارایی آنها دهها برابر میشود و از این وضع در میایند. اما این کار احتیاج به تغییر نگاه و سبک کار دارد.

فعال سندیکایی هم باید به جای رفتن به طرف ” آموزش سندیکایی” و آموزش قانون اساسی و قانون کار و…” به جنبش مجمع عمومی بپیوندند. فردا فرصت تشکیل سندیکا نیز میاید. امروز بهتر است به جای فراخوان توخالی به کارگران و رهبران کارگری هفت تپه برای عضویت در سندیکا، به جنبش کارگران، به جنبش مجمع عمومی پیوست.

هر کارگر وقتی به هفت تپه و مجمع عمومی هفت تپه نگاه میکند میفهمد که مجمع عمومی میتواند چگونه معجزه کند. روز سه شنبه 6 مهر 1400 یک رهبر کارگری، آقای ابراهیم عباسی در محل سنگر با قدرت تمام ضمن حمله به تمام مسئولین مملکتی و فراخوان از همکاران برای دخالت بیشتر و اینکه هر کدام شما یک رهبر هستید و پا جلوبگذارید، از بی تفاوتی بخشی از همکاران کارگر خود مینالد و به آنها نهیب میزند، روز بعد چهارشنبه 7 مهر یکی از بزرگترین مجمع عمومیهای کارگران هفت تپه در محل سنگر برگزار میشود و اتحاد کارگران محکم تر گشته و صدای رهبران کارگری با اعتماد به نفس تر و بلند تر میشود. این است معجزه مجمع عمومی. این مجمع عمومی اعضاء سندیکا نیست، مجمع عمومی کارگران کارخانه و سنگ بنای کارخانه و شورای کارخانه میباشد.

مسلما کارگران هفت تپه هم بدنبال ایجاد تشکل مستقل و پایدار خود هستند، اما سبک کارشان با آنچه سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه نامیده میشود متفاوت میباشد. آنها مانند سندیکا و بشیوه سندیکایی بدنبال عضوگیری از کارگران نیستند، بلکه هر کارگری در هفت تپه عضو مجمع عمومی تلقی میشود و میتواند از طریق مجمع عمومی با همه همکاران خود در هفت تپه متحد شود و در مبارزه شرکت کند. نماینده خود را انتخاب کند و یا خود نماینده شود و در رهبری و پیشبرد مبارزه روزمره دخیل شود. آنها بهترین، ساده ترین و کاراترین راه را انتخاب کرده اند. حتما در زمانش همین مجمع عمومیها، با همین نمایندگان و رهبران و یا رهبران و نمایندگان دیگری شورای خود را تشکیل خواهند داد و به تشکل پایدار هم دست خواهند یافت. امروز اگر کارگران وارد زورازمایی بر سر تشکل پایدار خود شوند به سرنوشت سندیکای نیشکر هفت تپه دچار خواهند شد که فقط باید موجودیت آن را در فضای مجازی جستجو کرد. سبک کار مبارزاتی کارگران هفت تپه تاکنون دهها رهبر مبارزاتی به هفت تپه و جنبش کارگری ایران عرضه کرده که سنت سندیکایی خوابش را هم نمیدید.

آیا “سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه” میتواند خود را بازتعریف کند؟ 

سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه خود اتفاقا در سنت شورایی شکل گرفته بود. سندیکا با آموزش سندیکایی و آموزش قانون کار و عضوگیری از آحاد کارگران شکل نگرفت، بلکه از دل یک مبارزه عظیم چند ساله بیرون آمد. در اردیبهشت سال 1387 با رای گیری عمومی در محل کار و با انتخاب نمایندگان موجودیت سندیکا اعلام شد. این شیوه معمول تشکیل یک سندیکا نیست، این سنت تشکلیابی مبارزه مستقیم کارگری و شورایی میباشد . در واقع هیئت مدیره سندیکا در یک مجمع عمومی انتخاب شد و نمایندگان منتخب یک مجمع عمومی بودند و نه هیئت مدیره منتخب اعضای سندیکا. به دلیل فراهم نبودن ایجاد تشکل پایدار، سندیکا و یا شورا نمیتوانست استقرار یابد. اما سنگینی ذهنیت سندیکایی بر رهبران کارگری باعث شد که نمایندگان منتخب یک مجمع عمومی تصور کنند که به سندیکا دست یافته اند و آن را اعلام داشته اند. ولی با اعلام آن دیگر چیزی از موجودیت سندیکا به جز هیئت مدیره باقی نماند. ذهنیت سندیکایی باعث شد آنها نتوانند مانند دور اخیر مبارزات هفت تپه از مجمع نمایندگان کارگری به تشکیل مجمع عمومی کارخانه عقب نشینی کنند. کاری که کارگر بار آمده در سنت مجمع عمومی و سنت شورایی به طور خودبخودی انجام میدهد. مجمع عمومی نمایندگان کارگری منحل میشود، رهبران و فعالین به مجمع عمومی عقب نشینی میکنند و به آن بسنده میکنند. همچنین هیئت مدیره سندیکا نمیتوانستند و توازن قوا اجازه نمیداد که مقاومتی را با بسیج توده کارگران برای پایداری تشکیلات سازمان دهند و موجودیت خود را به صورت دوفاکتو به رژیم تحمیل کنند. تشکل توده ای که موجودیش دوفاکتو پذیرفته نشود، نمیتواند به عنوان تشکل توده ای به موجودیت خود ادامه دهد. رژیم توانست با دستگیری و زندان و اخراج رابطه رهبران و فعالین را با توده کارگر تضعیف و بعدا قطع کند و به عمر سندیکا در مدت کوتاهی بعد از اعلام تشکیل آن خاتمه دهد. در واقع سندیکای هفت تپه اصلا حتی برای مدت کوتاهی هم استقرار نیافت. بعد از سرکوب و جلوگیری از تشکیل سندیکا کسانی که به عنوان هیئت مدیره سندیکا انتخاب شده بودند سعی کردند نام سندیکا را زنده نگه دارند. اما همین خود باعث بروز فرصت طلبیها، شهرت طلبیتها، خودفریبیها و باندبازی های …فراوان شد. رضا رخشان و اطلاعیه های درخشانش به نام هیئت رئیسه در این کارزار تنها نبود. دروغ و فریب خود و دیگران سرمنشاء ایجاد فساد شد. برخیها به شورای اسلامی پیوستند، دیگرانی به خدمت اشکار کارفرما درآمدند. پیش آمدن این عوارض در شرائط اختناق عجیب نیست، عجیب این است که کس و یا کسانی با لاپوشانی حقیقت نخواهند از این وضعیت عبور کنند.

اگر میشود 5 عضو هیئت مدیره نزدیک به 15 سال سندیکا باشند، خوب 3 عضو از 5 عضو میتوانند انشعاب کنند و سندیکای( سندیکای رخشان و نیکوفر) دیگری شوند. سندیکا به خاطر مواضع انقلابیش سندیکا نیست، بلکه بدلیل سازمانیابی توده کارگران در خود میتواند سندیکا باشد و این باید به طور دائم و زنده صورت گیرد و یکبار برای همیشه نیست. وقتی که توده کارگران نیستند تا معلوم شود کی به کیه، پس میتواند هر کی به هر کی شود. میتوان پذیرفت که یک محفل انقلابی و رادیکال است و محفل دیگر کارفرمایی، اما هیچکدام سندیکا و تشکل توده ای نیستند.

رفتن رضا رخشان و نیکوفر و جلیل احمدی …این امیدواری را ایجاد کرد که شاید یک عضو باقی مانده هیئت مدیره که از رهبران خوشنام سندیکای هفت تپه است از نام و شهرت سندیکا استفاده کند و از سندیکا به عنوان یک کمیته کارگری قوی بهره ببرد و به مبارزه کارگران یاری دهد. متاسفانه اینطور نشد. به جای استفاده صحیح از نام و شهرت سندیکا، نام سندیکا وسیله ای برای شهرتیابی و محفل بازی قرار گرفت. حقیقتی که کارگر هفت تپه از آن آگاهست، یعنی عدم موجودیت سندیکا به عنوان یک تشکل توده ای از اذهان پنهان شد و به فرصت طلبی میدان داده شد.

مسئله فقط تشکیل سندیکا و شورا به عنوان تشکل پایدار توده ای نیست، مسئله حفظ و ادامه کاری تشکل توده ای است. اگر سندیکا و شورا نتوانند مجمع عمومی برگزار کنند و توده کارگران در آنها فعل و انفعال کنند، تشکل توده ای نیستند. فعال کارگری که تحت نام سندیکای هفت تپه فعالیت میکند به جای اینکه سرکوب سندیکای هفت تپه را به رسمیت بشناسد و راههای دیگری برای پیشبرد مبارزه کارگران جستجو کند و از ابتکارات و اقدامات کارگران و رهبران و فعالین آنها بیاموزد، خود را در مقابل ابتکارات و سبک کار هفت تپه ایها قرار داده است. متاسفانه کار به آنجا کشیده شده است که یک فعال سندیکا به طور علنی بر علیه تنها مرکز خبری هفت تپه یعنی ” کانال مستقل کارگران هفت تپه” شمشیر میکشد و آنها را در کلاپ هاوس به فعالین سیاسی در خارج از کشور متصل میکند تا به این شیوه اپوتونیستی آنها را زیر سوال ببرد و خود را اثبات کند، کاری که رضا رخشان با او میکند.

فرد و یا افرادی که تحت نام ” سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه” به فعالیت میپردازند تنها زمانی میتوانند تاثیر مثبتی در هفت تپه و جنبش کارگری داشته باشند که جایگاه سندیکای هفت تپه را درست تشخیص دهند. سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه در بهترین حالت یک کمیته کارگری میباشد و میتواند به عنوان یک محفل و کمیته کارگری عمل کند. فراتر از این افراد دچار فرصت طلبی و وارونه جلوه دادن حقایق میشوند، حقیقت خود را از دیگران پنهان میکنند و در مقابل مبارزه کارگران میایستند. تنها چاره فرد و یا افراد باقی مانده در “سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه” بازتعرف فعالیت خود و جایگاه خود میباشد. در غیر این صورت روز به روز فاصله آنها با جنبش جاری کارگران هفت تپه و رهبران آن عمیق و عمیق تر میشود.

محمود قزوینی

جمعه 9 مهر 1400، 1 اکتبر 2021