آقای محمود صالحی و عثمان اسماعیلی اطلاعیه ای بر علیه کارگران هفت تپه و رهبران و فعالین آن صادر کرده اند. پوشش و بهانه این اطلاعییه حضور محمد حنیفر و مسلم چشمه خاور در ستاد انتخاباتی رئیسی است.
اطلاعیه آقایان اصلا معلوم نیست راجع به چیست. خواننده اطلاعیه فقط متوجه میشود که ایندو کینه عمیقی به جنبش کارگران در هفت تپه و رهبران آن دارند. کینه و عداوتی که غیرقابل درک میباشد. مینویسند: این دو ( منظورشان خنیفر و مسلم است) ” که از زمان شروع اعتراضات و اعتصابات کارگران این شرکت در سال 1397 تا جشن و پایکوبی برای خلع ید از اسد بیگ و دولتی کردن شرکت فوق الذکر ، در به اصطلاح ” شورای کارگری هفت تپه ” فعال بودند؛….. ..شرکت این کارگران و فعالین کارگری در ستاد انتخاباتی کاندیدای خاص، به این دلیل ما را بر آن می دارد تا مواضع مان را چون سنوات گذشته رو به جامعه و طبقه کارگر اعلام داریم ، که نامبردگان از سازمان دهندگان اعتراضات و اعتصاباتی بودند که گویا بیرق پیشروی جنبش کارگری را بر دوش گرفته ( یا حداقل این گونه القا کرده بودند ) و در این راستا صراحتا بیان می داشتند ” مرتجعین ، ناسیونالیست ها و فرصت طلبان خودشان را به ما نچسپانند، آلترناتیو ما شوراهای کارگری است “.
با این حرفها دیگر کاملا روشن میشود که بحث اقایان در باره خلع ید و بند کردن به شعار “خلع ید، یک کلام واسلام” هم بهانه ای برای ابراز انزار و کینه بوده است و نه چیز دیگر. این انزجار و کینه از رهبران و فعالین کارگران هفت تپه و مبارزه شان در اینجا به روشنی بیرون زده است. انزجار و کینه ای که فهم و درک و چرائی آن برای انسان غیر قابل درک میباشد. حتما خودشان را رهبر فرض کرده اند و فکر میکنند جایشان تنگ شده است.
اقایان در روز روشن و جلوی چشم همه به دروغ مینویسند که کارگران هفت تپه از شروع اعتراضات سال 97 تا مرحله خلع ید دارای “باصطلاح شورای کارگران هفت تپه” بودند . که بزعمشان اقایان خنیفر و مسلم در آن فعال بوده اند. این را دیگر فقط بدنیا نیامدگان و مردگان مطلع نیستند که کارگران هفت تپه مانند همه کارگران ایران از تشکل مستقل خود محرومند. این چندین سال مبارزه را هم بدون وجود تشکل مستقل خود و با وجود اخراج شدن از کار، زندانی و شکنجه شدن و تهدید به مرگ خود و خانواده شان پیش برده اند. یک مدت کوتاه توانستند مجمع نمایندگان تشکیل دهند که در اثر فشار و سرکوب منحل شد. “شورای کارگران هفت تپه” اختراع ذهنی آقایان محمود صالحی و عثمان اسماعیلی میباشد تا بتوانند بدینویسله طرح مسئله اداره شورایی که توسط اسماعیل بخشی در سخنرانیهایش مطرح شد و انعکاس وسیعی در جنبش کارگری ایران داشته است را تحقیر و کوچک کنند.
آسمان و ریسمان بافتن اقایان هم در نوع خود جالب است. بعد از اینکه برای خودشان یک شورای کارگری در هفت تپه دایر کرده اند، به سراغ اصل هدفشان رفته اند. خنیفر و مسلم بهانه بود تا به آنجایی بروند که میخواهند. یعنی سراغ اسماعیل بخشی تا او را زمین بزنند. جمله او را بر علیه ناسیونالیستها و مرتجعین را با همان حالت تمسخرآمیز خود آوردند، بعد پیروزمندانه اعلام کردند که آنها سالهاست برای آلترناتیو شورایی علیه سیستم سرمایه داری جهانی تلاش میکنند. “شوراهایی که آلترناتیو ما بعنوان عضوی از جنبش کارگری نیز می باشد و برای احقاق آن سال هاست سازمان یابی طبقه کارگر علیه ساختار فسادزای سیستم سرمایه داری جهانی را در دستور کار خود داریم”.
باید بگویم محمود صالحی و عثمان اسماعیلی به جای صحبت از آلترناتیو شورایی، بهتر است فکر کنند که چه شده که سالها رزم آنها برای “آلترناتیو شورایی” و “بر علیه سیستم جهانی سرمایه داری” به اینجا منجر شده که در شهر چند صد هزار نفره سقز که سلفیها دارند در آنجا جولان میدهند، باید به تنهایی مراسم اول ماه مه برگزار کنند و حتی قادر نیستند در شهر و محلی که بسیاری از مردم را از دوران کودکی میشناسند، نزدیک شوند و مجبورند “پرچم رزم جهانی” را تنهایی بلند کنند. متاسفانه محمود صالحی مجبور است بپذیرد که سالها رزم جهانی او اندازه یک سخنرانی بخشی برایی نداشته است و این صدای بخشی بود که اداره شورایی و تشکیل شوراها را در جنبش کارگری ایران مجددا طرح کرد.
محمود صالحی زمانی فعالیتهای ارزنده ای انجام داد و به خاطر همان فعالیتها ارج و قربی داشته است، اما چند سالی است همان ارج و قرب را هم دارد زیر پایش له میکند. همراهی با شوی مسخره شورای اسلامی شرکت واحد زیر عنوان مجمع عمومی سندیکای شرکت واحد تنها یک نمونه زمخت آن بود. اگر محمود و عثمان به جای الصاق این و آن عنوان به خود و آکسیونهای دو نفره در مرکز شهر تنها یک کار انجام میداند، آنهم ایجاد مقاومت در مقابل سلفیها، بزرگترین خدمت را به طبقه کارگر ایران و مردم کردستان و شهر سقز کرده بودند. اما این کارها در شان مبارزان کارگری ما نیست. آنها باید در کار سندیکای شرکت واحد به آن شکل دخالت کنند، بر علیه اسماعیل بخشی و رهبران هفت تپه حرفهایی سر و هم کنند و خلاصه بدین طریق مطرح باشند.
محمود صالحی فکر کرده است با وضعیتی که امروز هفت تپه و رهبران و فعالین آن گیر کرده اند و با این حرکت خنیفر و مسلم چشمه خاور، حتما اسماعیل بخشی و دیگر فعالین و رهبران هفت تپه زمین خورده اند و زمینگیر شده اند، پس زمان آن فرا رسیده است که او هم بیاید و یک تیپا به آنها بزند. اما آقای صالحی اشتباه میکند. حتی اگر رهبران و فعالین هفت تپه زمین خورده باشند، آنقدر قدرتمندند که کسی نیتواند سرخود بیاید و یک تیپا هم به آنها بزند.
نقد و و کوبنده ترین نقد با عقده گشایی و تحقیر دیگران و خرابکاری در کار و فعالیت دیگران فرق دارد. پس لطفا به جای عقده گشایی نقد کنید، تحلیل کنید.
محمود قزوینی
7 ژوئن 2021، 17 خرداد 1400