بدون منصور حکمت، چپ ایران، چپ توده ایستی و ملیگرا باقی میماند و کمونیسم جایگاه واقعی خود را به عنوان امر و جنبشی برای رهایی کارگران و جنبش کارگران نمییافت. کمونیسم کارگران زیر نفوذ انواع و اقسام کمونیسم بورژوازی باقی میماند. منصور حکمت کسی است که دگرگونی عمیقی در نگاه و پراتیک یک نسل از کمونیستها، یک نسل از کارگران کمونیست بوجود آورده است. او با ذهنی خلاق و منعطف و با تسلط به مارکسیسم و مسائل روز دنیا، به نقد جهان معاصر، به پدیده ها و تحولات اجتماعی و سیاسی میپرداخت و به جنگ سنتها، افکار و ایدئولوزیهای حاکم بر جامعه میرفت و متفکران طبقه حاکم که همیشه تلاشمیورزندتا همان سنتها و افکار را به طور ظریفی توجیه کنند را با نوشته ها و گفتارهای طنزالود خود خرد میکرد.
او سه حزب کمونیستی در ایران و عراق بنیاد گذاشت که هر کدام از آنها در دوره هایی تاثیرات وسیعی بر پیشروی کمونیسم و کارگر داشته اند و بر زندگی کارگران و مردم تاثیر گذار بوده اند. زمانی که او وارد کمونیسم ایران شد، رادیکالترین جریان چپ مثل سازمان پیکار سالگرد تولد و مرگ مصدق را مانند سالگرد مرگ مائو و استالینشان گرامی میداشتند و از مرگ آخوند طالقانی عزادار میشدند و نزدیک به نصف نشریه خود را به تجلیل از او اختصاص میدادند. فقط چند سال پس از اولین نبردهای او با کمونیسم جهان سومی و ملیگرا و عقب مانده، دیگر کسی با عنوان چپ جرات نمیکرد نام مصدق السلطنه را ببرد، مگر اینکه با چپ خداحافظی کند. چه رسد به اینکه در نشریه خود به شیوه توده ایها از مصدق السلطنه تجلیل و انتقاد ملیگرایانه به عمل آورد. قبل از او کمونیسم ملیگرا بر کمونیسم ایران، بر کمونیسم در میان کارگران سیطره داشت. بخش اعظم آنها برای بالا دادن رتبه “شهدایشان” عنوان ناسیونالیستی و ارتجاعی ” میهن پرست” را به طرف الصاق میکردند، دانشجویانشان در کوه سرود ای ایران سر میدادند و فرهنگ ناسیونالیستی و استقلال طلبانه، فرهنگ و سنت غالب بر چپها بود. پس از تاثیرات کمونیسم او فکر میکنم تنها در مغزهای فریز شده گروه یک نفره توفان و محافل باقی مانده از حزب توده باشد که میتوان چنین فرهنگهای ارتجاعی و ناسیونالیستی را یافت. کسانی که هنوز دل در داستانهای شیرین دوران قاجار، صنعت مستقل افتابه مسی، میرزا تقی خان امیر کبیر، میرزاکوچک خان و مصدق السلطنه و نبردهای عشایر دارند.
ادبیات او و شیوه سخنرانی او هم خاص بود. سبک ادبی او که ساده و روشن و طنزالود بود خود میتواند مورد بررسی کسانی باشد که در ادبیات سررشته دارند. ” رویاهای ممنوع مجاهد” ” آل احمدهای پلاستیکی” و….ضمن ارائه تحلیل عمیق از نیروها و مسائل جامعه، پر از طنز و هجو نیروها، جنبشها و شخصیتهایی میباشد که مورد نقد کوبنده او قرار داشتند.
در مقابل چپ ملیگرا، حامی فرهنگ خودی و شرقزده که حتی اعتراض زنان بر علیه حجاب و قوانین اسلامی را در سال 58 و 59 اقدام ” امپریالیستی” مینامیدند( نمونه حزب توده و سازمان چریکهای فدایی) و یا مانند سازمان راه کارگر و پیکار که میگفتند ” حجاب مشکل زحمتکشان نیست” که بطور گویایی مانیفست نانوشته خود را در رابطه با حقوق و ازادیهایی زن را بیان میکردند. در مقابل چپی که حتی وحشت داشت کلمه ازادی زن را بکار ببرد و بجایش از کلمه گنگ برابری، آنهم برابری در مزد استفاده میکرد تا یک زمانی ” غرب زده ” تلقی نشود. منصور حکمت و احزاب و نهادهایی نزدیک به او بدون هیچ قرابتی با این جریانات، آزادی و حقوق و رهایی زن را بر اساس پیش رفته ترین معیارها در جوامع غربی در برنامه و فعالیت روزانه خود گنجاندند.
مقابله او با ملیگرایی و مذهب در همه زمینه ها از سیاست و فرهنگ تا سنتهای معمول بر جامعه خط پررنگ و قویی را در میان کمونیستها و حتی بخشا چپها کشیده است. مدرنیسم و انساندوستی او هم همینطور.
تاکیدات و تمرکز و صرف نیروی او در هر مقطع از تحولات ایران وجهان خود درسهای فراوانی برای آموزش دارد. در دوره سقوط شوروی و بلوک شرق، با اینکه از منتقدین عمیق باصطلاح آن ” اردوگاه سوسیالیستی” بود و آن را چیزی جز سرمایه داری در شکل دولتی نمیدانست، اما از پس لرزه های آن سقوط و حمله به سوسیالیسم و هر نوع برابری طلبی، چرخیدن جهان به راست و تحت فشار قرار گرفتن و عقب رفتن سوسیالیسم و مبارزه کارگری و هرگونه آزادیخواهی، شب و روز نداشت و بشدت نگران بود. تمام نوشته ها و سخنرانیهای او در آن دوره در باره تاثیرات عمیق آن وقایع در براست چرخیدن جهان و مقابله با آن بود. او در آن دوره با تمام وجود خود به دفاع از مارکسیسم و کمونیسم پرداخته و به مقابله با دموکراسی طلبی رفت. بسیاری از چپها ( از توده ای، فدایی و راه کارگر) که خود هوادار شوروی بودند در آن مقطع دموکراسی طلب شده بودند و دفاع از همان حداقل دستاوردها که حتی نام سوسیالیسم و کمونیسم بخودی خود با خود میاورد را به کمونیسم او سپردند. وجود او از سقوط شوروی و غالب شدن افق بازار بر افکار عمومی مردم در دنیا و ریختن آوار آن بر کمونیسم کارگران و حمله به کمونیسم تکان سختی خورده بود. تاثیرات آن حمله سیاسی و ایدئولوژیک بورژوازی به کمونیسم را هنوز داریم میبینیم. علاقه مندان میتوانند با رجوع به کتاب “مارکسیسم و جهان و امروز” و دیگر آثار آن دوران او، منصور حکمت را در روزهای سقوط بلوک شرق دنبال کنند. این تنها یکی از آثار او در آن مقطع تاریخی است. با این همه امیدواری و خوشبینی همیشگی او به پیشروی کمونیسم در او ذره ای تحلیل نرفت و او از جمله در مارکسیسم و جهان امروز نوشت:
“اما موج دور شدن از مارکسيسم ربطى به حقيقت داشتن يا نداشتن تبيين مارکسيستى ندارد. اين روندى سياسى است. انتخابها سياسى است و نه علمى. اينطور نيست که با تحولات اخير شوروى ناگهان نور معرفت در دل کسى تابيده شده باشد. حقيقى بودن يا نبودن تبيين مارکسيسم از جامعه اينجا نقش زيادى بازى نميکند و آنها که ميکوشند به اين عقب نشينى سياسى چپ در مقياس اجتماعى ظاهر يک تجديد نظر علمى را بدهند بنظر من بيمقدارترين عافيت طلب ها و نان به نرخ روز خورها هستند. واقعيت اينست که هجوم سياسى و ايدئولوژيکى بورژوازى به مارکسيسم و سوسياليسم، با تکيه به فروريختن يک بلوک سوسياليسم کاذب، فشار سياسى و تبليغاتى زيادى روى جناح چپ جامعه گذاشته است. روند روى آورى روشنفکران اصلاح طلب جامعه به مارکسيسم که مشخصه دوره پايان جنگ دوم تا اواسط دهه هفتاد بود برعکس شده است. طول ميکشد تا اين موج تعرض خنثى بشود و ضربات کارگرى مهمى بايد به بورژوازى وارد بشود تا بار ديگر روشنفکر بورژوا، مارکسيست ناميدن خود را مايه افزايش اعتبار خود بداند. به اين واقعيت هم بايد تاکيد کنم که بخش عظيمى از “مارکسيستها” در واقع ناراضيان و منتقدين غير سوسياليست جامعه موجود بوده اند که با توجه به اعتبار عمومى مارکسيسم در جنبشهاى اعتراضى ضد سرمايه دارى ناگزير اين جامه را به تن کرده بودند. ناسيوناليستها، اصلاح طلب ها، صنعت گراها در جهان سوم، استقلال طلبها، مخالفين انحصارات، اقليتهاى تحت ستم و بطور کلى طيفهاى گوناگونى مارکسيسم و سوسياليسم را به قالب بيان اعتراض و مطالباتشان در جامعه موجود تبديل کرده بودند. ديروز مارکسيسم مد بود و اينها مارکسيست بودند، امروز “دموکراسى” مد روز است و همه گرد آن حلقه زده اند و تحقق همان اهداف و تمايلات را از دموکراسى و بازار انتظار دارند. جدايى اينها از مارکسيسم در اين دوره قابل انتظار و بنظر من مايه خوشنودى است. اين اگر چه فضا را بر مارکسيسم تنگ تر ميکند، اما کار شکل دادن به يک کمونيسم کارگرى و عميقا مارکسيست را از بسيارى جهات ساده تر ميکند.”
امروز سالهاست که عواقب مخرب بازار و سیستم سرمایه داری خود موجب خنثی کردن آن تعرضات در سطح جهانی شده است. در ایران از اعماق جنبش کارگری، از مراکز بزرگ صنعتی گرایش به سوسیالیسم و جنبش سوسیالیستی خود را به جامعه معرفی میکند. بورژوازی ایران در حاکمیت و اپوزیسیون خطر کارگر و کمونیسم را میبیند. دیگر حتی آلترناتیوهای راست هم دفترها و مطبوعات دفاع از کارگر کنار احزاب و نهادهایشان دایر کرده اند. آرزوی منصور حکمت متحزب شدن این کمونیسم و دخالتگری آن در جامعه و کسب قدرت سیاسی توسط آن بود. وجود نسل جوان از کمونیستهای کارگری نویدبخش تحقق این آرزوست.
به محض اینکه در اواخر دهه هفتاد فرجه ای برای دخالتگری کمونیستی در فضای سیاسی ایران باز شد، با تمام نیرو به این سمت رفت تا حزب کمونیستی را در صحنه سیاسی ایران به جلو براند. تا کمونیسم را به عنوان یک قدرت سیاسی در صحنه جامعه طرح کند و امکان انتخاب آن را به کارگران و مردم بدهد.
شناخت او از طبقه کارگر و فعل و انفعال مبارزاتی آن فوق العاده بود. واقع بین و رادیکال. هر نوشته و سخنرانی او در این زمینه حاوی درسهای زیادی است. فعل و انفعال کمونیسم کارگران، متحد شدن و تحزب یافتن آن و حاکم شدن افق رادیکال بر آن مشغله شب و روزش بود. اینکه کمونیسم هم مانند ناسیونالیسم و لیبرالیسم و…یک گرایش اجتماعی است و بدون احزاب در جامعه، میان کارگران و جنبش کارگری فعل و انفعال دارد و پایگاه اساسی اش در میان کارگران میباشد، بینش و سبک کاری بر تشکلیابی کمونیستی طبقه کارگر استوار کرده که بیان عملی این جمله مانیفست کمونیست میباشد: ” کمونيستها حزب خاصى نيستند که در برابر ديگر احزاب کارگرى قرار گرفته باشند.آنها هيچگونه منافعى، که از منافع کليه پرولتارها جدا باشد ندارند.آنها اصول ويژهاى را بميان نميآورند که بخواهند جنبش پرولتارى را در چهارچوب آن اصول ويژه بگنجانند. فرق کمونيستها با ديگر احزاب پرولتارى تنها در اين است که از طرفى، کمونيستها در مبارزات پرولتارهاى ملل گوناگون، مصالح مشترک همه پرولتاريا را صرف نظر از منافع مليشان، در مد نظر قرار ميدهند و از آن دفاع مينمايند، و از طرف ديگر در مراحل گوناگونى که مبارزه پرولتاريا و بورژوازى طى ميکند، آنان هميشه نمايندگان مصالح و منافع تمام جنبش هستند.”
در کردستان ایران با تلاش وافر خود سعی نمود پیرایه های ناسیونالیستی را از جریان کمونیستی بتکاند. در مقابله و مبارزه چندین ساله او با سیاستها و سنتها و سبک کار ناسیونالیستی و محلی یک صف بزرگ از مبارزین کمونیست انترناسیونالیست در کردستان پرورده شدند و به عنوان یک جریان اجتماعی تحزب یافته ابراز وجود کرده اند که مقابله با دسته های رنگارنگ ناسیونالیستی و قومی و مذهبی را در دستور خود دارند.
لیست حوزه هایی که او بر جنبش کمونیستی کارگران و جامعه تاثیر گذارده است طولانی است و در یک مطلب کوتاه نمیگنجد. از سال 59 که اولین بار با جزوه اسطوره بورژوازی ملی و مترقی، دو جناح در ضد انقلاب بورژوا امپریالیستی و… و با دفاع او از آزادی بی قید و شرط بیان آشنا شدم تا زمان مرگ تاسف بار او همیشه او را با آوردن تئوریها، سیاستها و تاکتیکهای راهگشا و تازه یافته ام. نشریه و سخنرانی از او نیست که حاوی چیز نو و تازه نباشد.
راستی این انسان این همه انرژی را از کجا میاورد! همچون لنین در کوران فعالیت تشکیلاتی و سازماندهی، در کوران زندگی مخفی، در کوران تق و لق بودن یک زندگی نرمال، در شرائط بیماری و…انبوهی نوشته و اثار خلق کرده است که موجب حیرت آدم از نقطه نظر فرصت زمانی و درجه خلاقیت میشود. تازه از بیرون سازمانهای حزبی که او عضو آنها بود، شاید مطلع نباشند که او آچار فرانسه تشکیلاتها بود.
تنها یک جنبش وسیع کمونیستی، تنها یک صف از رهبران کمونیست کارگران، تنها عرض اندام یک حزب قوی کمونیستی در ایران و یا کشور دیگری که هدفش تغییر زندگی مردم همین امروز باشد، بمعنای تحقق عملی امیدها و آرزوهای بلندپروازانه او میباشد.
محمود قزوینی
4 ژوئن 2021، 14 خرداد 1400