حککا از هول حلیم افتاد تو دیگ
اخیرا بخشهای زیادی از جمهوریخواهان رنگارنگ و سلطنت طلبان مشروطه و مشروعه و فرشگردیها و عناصر مختلف ریخته شده از باندهای مختلف رژیم جمهوری اسلامی و آریاییهای طوق که قبلا وحدت کلمه شان را در ضدیت با کمونیسم اعلام داشته اند و چندین سال است دنبال اتحاد با یکدیگر میگردند، شعار و بهانه ای برای عقد اتحاد خود یافته اند و در فضای مجازی این عقد اتحاد را اعلام کرده اند. ملیگرای دلتنگ از سردادن اشعار ملی بدون رنگ و لعاب اسلامی، سپاهی و بسیجی خط عوض کرده، شاهزاده ای که امکان برقراری سلطنت را غیرممکن میداند و یا اصلا خود را در لباس رئیس جمهور و وزیر راحت تر میبیند و از خیر سلطنت گذشته است، متمول و کلاهبردار، سیاست بازان ساده دل، مدافع حقوق بشری که با او و نهاد حقوق بشری او مانند یک کمونیست و نهاد کمونیستی برخورد میکنند، فدایی سابق که به رهبران مبارز و مقاوم فدایی و گذشته خود لعنت میفرستد و هوادار نظام سابق پادشاهی شده است، نجیب زاده تبعیدی، مبارز ضد نظام ولایت فقیه که قبلا در خدمت فقیه بوده است، شاعر و نوازده و نویسنده که در کشورهای استبدادی خودشان را سیاستمدار مبارز میپندارند و یا پنداشته میشوند، بسیجی و سپاهی سابق و فرشگردی امروز که فعالیت دیروزش دستگیری و حمله به کمونیستها و اذیت و آزار مردم بود و رویای آینده چنین روزهایی را در حکومت سکولار مورد نظرش میکشد، مدافع حقوق زنی که تا دیروز دنبال تفسیر “صحیح” فقه و کلمه ” رجل” به “نفع زنان” در قانون اساسی جمهوری اسلامی میگشت، و صد البته بخشی از مردم زخم خورده و ستمدیده که واقعا ناآگاهانه و فقط بدلبل نفرت از رژیم اسلامی دنبال نابودی آن میگردند ( که حسابشان از بقیه جداست) و ….. شروع به امضاء بیانیه کوتاهی با عنوان “نه به جمهوری اسلامی” کرده اند. خودشان میگویند که این شروع یک کار و شروع ایجاد یک آلترناتیو واقعی برای جایگزین رژیم اسلامی میباشد. و واقعا هم ممکن است از دل این کمپین و یا چنین کمپینهایی آلترناتیو جایگزینی مشخص رژیم اسلامی سربرآورد. مدیای قوی دارند، صدایشان همین الان در وزارت خارجه آمریکا انعکاس پیدا کرده است. شخصیتهای شناخته شده زیادی به آن پیوسته اند و…..
حزب کمونیست کارگری هم برای اینکه از قافله عقب نماند و از آنجا که حزب و سخنگو و سازمانده و کادرهایش همه چیز را “کمپین” میبینند و در فضای مجازی “کمپین” میکنند، به سرعت دست بکار شدند و کمپین ” نه به جمهوری اسلامی” خود را در فضای مجازی به راه انداخته اند. مثل اینکه کمپین ” نه به جمهوری اسلامی” رضا پهلوی و دیگران زمان و مکان برای مبارزه با جمهوری اسلامی و “نه” گفتن به رژیم را از این حزب ربوده است. البته باید به این همه سرعت و ابتکار و درایت درود فرستاد. ایندفعه شاید برخلاف کمپین بوسه و روز حجاب برگیران که احدی در ایران و خارج از کشور به آن نگاه نکرد، کسی پیدا شود و به کمپین مجازی این حزب نیم نگاهی بیندازد. به این همه درایت باید درود فرستاد که ایندفعه در مسابقه ای در فضای مجازی زود جنبیده اند و نگذاشته اند معنای ” نه به جمهوری اسلامی” “مصادره” شود. باید درود فرستاد چون ” چپی” با نام کمونیست هم وارد میدان شد و به این وحدت کلمه “نه به جمهوری اسلامی” در فضای مجازی به شکل “مستقلی” لبیک گفت.
حمید تقوایی در گفتگویی تلویزیونی با کیوان جاوید اعلام داشت “این حرکت مثبتی است و ما هر کسی که بگوید نه به جمهوری اسلامی از او حمایت میکنیم و این حرکت انعکاس صدا و مطالبات مردم است، من کاری ندارم که اینها راست هستند و یا چپ و چه تمایلات سیاسی و استراتژیکی دارند و….من به نفس بیانیه رجوع میکنم و میگویم این نه به جمهوری اسلامی انعکاس مبارزه مردم است، اما وقتی مام میهن میاید مسئله برای ماعوض میشود، اگر بگویند “مام میهن” با آنها مسئله داریم و مشکل ما با این بیانیه “مام میهنش” است. ( نقل به مضمون)
انتظار ساده از یک سازمان که تنها عنوان کمونیست را بر خود دارد این است تا شعارها و تاکتیکها و توطئه های جریانات رنگارنگ بورژوازی را برای کارگران و مردم روشن کند. اما حزب کمونیست کارگری به جای اینکار خود به زیر پرچم و ابتکار جریانات ارتجاعی بورژوازی خزیده است.
باید هالو بود یا فریبکار و یا اصلا هم جنس همین جریانات ارتجاعی که تصور شود و یا این تصور را دامن زد که چون یک عده جمع شده اند و امضاء کرده اند و گفته اند ” نه به جمهوری اسلامی”، پس این انعکاس صدای ” نه به جمهوری اسلامی” مردم است و بقولی ” سلبی” است. باید فریبکار بود که وقتی جنبشی ارتجاعی تلاش برای از آن خود کردن مردم میکند، به جای مخالفت و افشای نیروی مزبور راه افتاد و آتش بیار معرکه شد و یک کمپین یدکی “نه به جمهوری اسلامی” در فضای مجازی راه انداخت و بحث کرد که باید با فلان شرط از تلاش بورژوازی ارتجاعی برای لانسه کردن خود حمایت کرد؟ برای هر انسان تازه وارد در سیاست روشن است که این “نه به جمهوری اسلامی” کمپین و سیاست یک جنبش خاص، یک طبقه خاص، یک قشر خاص، یک صف ارتجاعی خاص و کلا ” نه به جمهوری اسلامی” یک جنبش اثباتی خاص میباشد که دارد خود را حول همین شعار متحد و متشکل و نیرومند میکند تا توجه مردم را به خود جلب کند و به عنوان آلترناتیو ظاهر شود و قدرت را فتح کند. “عمیق” و “رادیکال” شدن این بیانیه هم تغییری در ماهیت مسئله نمیدهد. حککا و حمید تقوایی که قبلا صراحتا اعلام کرده بودند که مبحث سلبی و اثباتی منصور حکمت نباید به سیاست و استراتژی حزب ترجمه شود، خوب بود میرفتند نزد همینها و در باره نقش نیرو و جنبش اثباتی در جنبش سلبی چیزهایی میاموختند. میرفتند از آنها یاد میگرفتند که شخصیت و اتوریته به جامعه معرفی کردن یعنی چه. ؟همین تحرک اخیرشان درسهای کافی برای آموزش نقش جنبش اثباتی در جنبش سلبی دارد. لزومی به تفکر و عمیق شدن در مباحث کمونیستی نیست، طرف با زبان ساده آدمیزاد و آشکارا میگوید دارد جنبشش را میسازد تا قدرت را فتح کند، یکی هم مثل حککا با بیرجامه وسط پریده و فکر میکند اینها کمپین ” نه به جمهوری اسلامی” دارند و حالا همه باید ورقه ” نه به . جمهوری اسلامی” و ” نه سلبی” در فضای مجازی در دست بگیرند. واقعا خرده بورژواها نمیتوانند تا نوک دماغشان را ببینند.
برای حزب کمونیست کارگری ایران این “کمپین” “نه به جمهوری اسلامی” “سلبی” است. فریبکارانه کلمات را به مردم نشان میدهند و میخواهند مردم نیرو و برنامه و استراتژی و کلا جنبش اثباتی پشت کلمات را نگاه نکنند. میگویند تاریخ و برنامه و استراتژی و سیاست نیروها را خط بزنید و به این برگه نگاه کنید که آنها دست گرفته اند. مهم همین بیانیه است، اگر مام میهن توش نبود حتما پشتیبانی میکردیم. کمونیست هم میگوید اینکه شد ” وحدت کلمه” خمینی. اگر حزب کمونیست کارگری در سال 57 وجود خارجی داشت حتما در کنار حرفهایی خمینی مبنی بر ازادی بیان و مارکسیستها و زنان هم در اسلام آزادند، یک ورقه میگرفت که بله ما هم هستیم و ” وحدت کلمه ” حفظ شود. احتمالا شرطش این میشد که خمینی کمتر اسلام اسلام کند. همانطور که الان میخواهد عظمت طلبان و میهن پرستان کمتر میهن میهن کنند.
حتما “نه به جمهوری اسلامی” حزب تقوایی در زیر نویس “نه ” پیمان نوین” رضا پهلوی و نیروهایی که این “نه به جمهوری اسلامی” را براه انداخته اند نوشته میشود، همچنان که نه چپ سال 57 زیرنویس نه خمینی در سال 57 شد.
شنیده بودند و خوانده اند که نه به جمهوری اسلامی باید عمیق شود. ابتکار زدند و در فضای مجازی به “نه به جمهوری اسلامی” (که حمید تقوایی میفرماید “مهم نیست کی هستند و تاریخشان چیست)، چند مطالبه هم افزودند، البته خود رضا پهلوی و دست اندرکاران تنظیم بیانیه برای جنبششان میتوانند چند مطالبه دیگر هم به آن بیفزاید تا عمیقترش کنند و از حزب حمید تقوایی هم جلو بزنند.
رسیدن حککا به اینجا نشان میدهد که این حزب دارد ظاهر سازی را هم کنار میگذارد. علنا میگوید ما کاری نداریم که اینها راست هستند و یا چپ، ارتجاعی و ضد کمونیست هستند یا یک اومانست حقوق بشری و…مهم متن بیانیه است. اگر تنظیم کنندگان بیاینیه از قبل میدانستند چنین احزاب چپی هم در ایران وجود خارجی دارند، حتما بیانیه خود را طوری تنظیم میکردند که حمایت چنین حزبی را هم داشته باشند. واقعا هم کلمه مام میهن در این بیانیه نقش مهمی ندارد و محور و اساس بیانیه، یک بیانیه نه به جمهوری اسلامی است.
گفتن ندارد که مبنای برخورد کمونیستها به نیروهای دیگر در پوزیسیون و اپوزیسیون نه حرف و تبلیغات و حتی عمل جریانات سیاسی در لحظه حاضر، بلکه برنامه، تاریخ جنبشهای سیاسی، احزاب و شخصیتهای آنها و سیاستهای استراتژیک و تاکتیکی آنهاست. حالا حمید تقوایی مدعی است ما کاری به اینها نداریم، به بیانیه نگاه میکنیم اگر حرفشان با ما یکی است از آنها حمایت میکنیم. مصاحبه کننده و شونده هر دو از موارد زیادی عرصه فعالیت نام میبرند که میتوانند با نیروهای دیگر همکاری و از آنها حمایت کنند. ابتذال سیاسی تا کجا؟
عمیق تر شدن نه به جمهوری اسلامی به چه معناست
عمیقتر شدن نه به جمهوری اسلامی هر چه باشد، این نیست که حزبی و کسی در حاشیه یک کمپین ارتجاعی، در حاشیه یک آلترناتیوسازی، در حاشیه جبهه ملی، در حاشیه سلطنتطلبان مشروطه و مشروطه خواهان سلطنتی، در حاشیه جمهوریخواهان، در حاشیه اصلاح طلبان، در حاشیه لیبرالها و…. بپاخیزد و ورقه نه به جمهوری اسلامی در فضای مجازی بردارد.
عمیقتر شدن نه به جمهوری اسلامی به معنی نه کارگران، نه مردم زحمتکش و ستمدیده، نه رادیکال جنبش زنان به زیر پرچم یک حزب کارگری و کمونیستی است. عمیقتر شدن نه به جمهوری اسلامی به معنی سازماندهی جنبش طبقه کارگر و سازماندهی قیام مسلحانه طبقه و مردم زحمتکش به زیر اتوریته یک حزب کمونیستی است. حزب فضای مجازی از همه اینها این را یاد گرفته است که در فضای مجازی به مسابقه ” نه به جمهوری اسلامی” با جنبشها و احزاب ارتجاعی دیگر بپردازد. کیست که ذره ای از انگیزه کمونیستی در او مانده باشد تا به این شامورتی بازی نه نگوید. البته این شکل “نه به جمهوری اسلامی” حداقل 10 سالی از تاریخ هم عقب است. شاید زمانی که بسیجیهای فرشگردی شده و خیل دوخردادیها و احزاب توده ای و اکثریتی مدافع خاتمی و مدافعین اسلام پاستوریزه مانند شیرین عبادی برو بیایی داشته اند و دنبال تفسیر فقه اسلامی به نفع ” زنان” بوده اند تا بالاخره روشن شود منظور کلمه رجل در قانون اساسی زن را هم شامل میشود یا نه، چنین کمپینی برای افشاگری اینها محلی از اعراب داشت، اما بعد از دی ماه 96 و آبان 98 دیگر جایی برای کمپین تبلیغاتی نه به جمهوری اسلامی هم نمانده است. نه به جمهوری اسلامی اینبار جز دیماه 96 و ابان 98 دیگر، جز سازماندهی مردمی که آماده اند تا رژیم را به زیر بکشند معنی ندارد. جز سازماندهی هر روزه دهها جوان برای اینکه نظیر جوان کرجی به بالای سکو بروند و خواهان نابودی رژیم اسلامی شوند نیست، و حزب و نیرویی میتواند این را سازمان دهد که نیرو و امکان برای فرار و نجات آنها از دست ماموران رژیم و یا درگیری و زدن نیروهای رژیم را هم آماده کند . مردم توهمی به جناحی ندارند تا کسی کمپین رفع توهم راه بیندازد. کمپین دوستان رقیب حککا ایران هم برای چنین هدفی تنظیم نشده است، بلکه برای لانسه کردن آلترناتیوشان، لانسه کردن شخصیتهایشان، از آن خود کردن مردم ستم دیده تنظیم شده است. حزب و سازمانی که نمیتواند قدمی جدی در راه ایجاد یک جنبش اثباتی کمونیستی بر راس جنبش سلبی نه مردم بردارد، سنگینتر است ساکت باشد تا در فضای مجازی با خیل شیادان همراه شود و ” نه به جمهوری اسلامی” سر دهد. رضا پهلوی و جمهوریخواهان مشروطه خواه و مشروطه خواهان جمهوریخواه و….دارند جنبش اثباتی خود را بر متن یک جنبش سلبی میسازند، دارند آلترناتیو خود را به مردم ارائه میدهند و حزب آقای تقوایی در حاشیه این جنبش اثباتی بورژوازی ارتجاعی، اوراد ” سلبی” میخواند و در هوا فوت میکند.
اوراد ” زنده باد سوسیالیسم” برای جبران مافات
برخی از چپها هم با همان ستاپ فکری حمید تقوایی و حزبش مشکل را در کمبود شعار “زنده باد سوسیالیسم” یافته اند. اینها به جای حضور جنبش سوسیالیستی، به جای حضور کارگران، به جای حضور رهبران و سازماندهندگان کمونیست و کارگر و در نهایت به جای سازمان و حزب سوسیالیستی که مردم دور آن حلقه بزنند و نابودی جمهوری اسلامی را از طریق این جنبش و حزب ممکن کنند، بدنبال تنظیم شعار هستند. به جای حضور نیروی کمونیستی، دنبال کمبود “شعار” کمونیستی میگردند..
تصور کنید کاسترو و چه گوارا به جای سازماندهی مسلح و یورش مسلحانه به حکومت باتیستا مشغول این بحث میشدند که چگونه زنده باد سوسیالیسم را تو دهن مردم بندازند تا آن را تکرار کنند، تصور کنید لنین به جای سازماندهی حزبش و سازماندهی کارگران و مردم حول آن و درنهایت حمله به کاخ زمستانی و تسخیر قدرت، مشغول این میشد که امروز مردم چه شعاری بدهند تا روح سوسیالیسم در آنها حلول کند. لنین هم از شعار حرف میزند، اما منظورش مثل طبع شاعرانه ایرانیان شعار دادن گفتاری نبود، بلکه تعیین سیاست، تعیین استراتژی و تاکتیک بود. تعیین سیاست حزب سوسیالیستی برای گسترش و قدرت گیری بود. تعیین سیاست کمونیستی در مقابل جنگ و جلب نظر مردم به حزبی که میتواند صلح را به ارمغان بیاورد بود و نه اینکه توده سربازان بیایند در پتروگراد و شعار بدهند “زنده باد سوسیالیسم”.
از آنجا که نزد ایرانیان شعر و شاعری و شعار دادن جای خاصی دارد اینها هم فکر میکنند همه مشکل در درست ادا کردن شعار در فضای مجازی و یا در خیابان میباشد. فکر میکنند کارگران و مردم باید در تظاهرات و اعتصاب روزمره خود و یا در قیام فردا شعار زنده باد شورا و زنده باد سوسیالیسم سردهند و وظیفه آنها هم امروز بردن این شعارها به میان اعتصاب و قیام است. پیشنهاد میدهند برای جدایی و یا مقابله با الترناتیوهای ارتجاعی باید شعار ” زنده باد سوسیالیسم” سر داد تا آنها رم کنند. تصوری از سازمان و حزب توده ای کمونیستی، تصوری از کمونیست و کارگری ندارند که در سطح توده ای مردم را متحد و متشکل میکند و اتوریته و رهبری او و یا سازمان او، اتوریته و رهبری کمونیسم است، اتوریته او پراتیک زنده شعار “زنده باد سوسیالیسم” است. نمیتوانند درک کنند که در هیچ کجای تاریخ مبارزه کارگر و کمونیسم و تاریخ مبارزه و انقلابات این تفکر کج و معوج جایی نداشته و ندارد. مسخره است که قیام کنندگان مسلح که میروند قدرت را فتح کنند شعار ” زنده باد سوسیالیسم” سر دهند، مسخره است که کارگرانی که اعتصاب میکنند و قدرت خود را به میدان میاورند شعار ” زنده باد سوسیالیسم” دهند. برای کمونیسم شعار زنده باد شورا یعنی فراخوان رهبران عملی به سازماندهی شورا، برای کمونیسم شعار زنده باد سوسیالیسم یعنی تفوق و چیرگی افق و رهبری حزب کمونیستی بر مبارزه کارگران و مردم، یعنی تفوق و چیرگی رهبران کمونیست بر مبارزات توده ای کارگران و مردم. اینکه رهبر مبارزه کارگری و کمونیستی به جای رهبری مبارزه جاری و کسب پیروزیهای در این مبارزه در صف مقدم تظاهرات بایستذ و شعار زنده باد سوسیالیسم سر دهد فقط در مخیله چپهایی خطور میکند که مبارزه و سازماندهی توده ای را با آکسیونهای چند نفره سازمانی در مراکز شهرهای اروپایی اشتباه گرفته اند. حزب کمونیست کارگری هم نظیر اینها حداکثر فعالیت سوسیالیستیش این است که بروند در تظاهراتی در تورنتوی کانادا و یا تظاهرات قومی در تبریز شعارها را تغییر دهند و فریاد بزنند ” سوسیالیسم بپا خیز برای رفع تبعیض” و خودشان مسرور و خرسند از فعالیتشان به خانه برگردند. قبلا اینکار را میکردند. خسته شدند و از خیرش گذشتند. برخی از کادرهایی جدا شده این حزب که قبلا با همین ستاپ فکری زیست میکردند الان برگشتند و نقد را به کل تاریخ کمونیستی حزب کشانده اند.
اما کمونیست و سازمان کمونیستی که با برنامه و تبلیغات کمونیستی و سازماندهی کمونیستی خود رهبران مبارزه کارگری و مردم را به خود نزدیک کرده است، در دوره انقلابی ضمن پمپاز ایده های خود در جامعه، خود و رهبران و سازماندهندگان خود را برای رهبری مبارزه جاری و رهبری قیام کارگران و مردم و یا سازماندهی رهبری قیام آماده میکند. فقط گروهها و فرقه های عقیدیتی که با فشار کمونیسم فعلا موقتا قانع شده اند که به جای انقلاب دموکراتیک شعار انقلاب سوسیالیستی سر دهند، فکر میکنند سازماندهی انقلاب سوسیالیستی با تکرار زنده باد سوسیالیسم” در فضای مجازی و یا در خیابان عملی میشود. کمونیسمی که رهبری کارگران و مردم را از آن خود کرده یکجا به کاخ” زمستانی حمله میکند و قدرت را تسخیر میکند، جایی دیگر هم مانند کاسترو با یک دسته مسلح به رژیم حمله میکند و انقلاب را شروع و به پایان میبرد و قدرت را کسب میکند، جایی هم توده کارگر و مردم به سرش قسم میخورند. تمام مسئله این است که جنبش کمونیستی به عنوان جنبش اثباتی باید به رهبر جنبش سلبی کارگران و توده های مردم تبدیل شود. نه اینکه مانند حزب حمید تقوایی یک ورقه در فضای مجازی بگیرند و بگویند جنبش سلبی است و ما هم سلبی، اثباتیش فعلان توسط دوائر دیگر دائر شده و وظیفه ما حمایت و انتقاد از آنهاست. اگر “مام میهن” بگویند حمایت نمیکنیم، اگر “مام میهن” نگویند حمایت میکنیم.
زمانی کمونیستها میگفتند:
“در نتيجه من به جاى شعارهاى اثباتى و تحليلهاى اثباتى و اندازهگيرى و بودجهبندى سوسياليسم، رهبران متعدد و سرشناس را پيشنهاد ميکنم. به جاى شعارهاى چه بايد بکنيم، نيروى نظامى قوى را پيشنهاد ميکنم، به جاى خيلى کارهاى ديگر راديوى قوى و چند ساعته را پيشنهاد ميکنم. تلويزيون را پيشنهاد ميکنم. شهرت هر چه بيشتر حزب را پيشنهاد ميکنم. بگذاريد مردم مقايسه کنند. مردم مقايسه کنند اينها ميتوانند حکومت کنند. به نظر من بلشويکها هيچ چيز اثباتى نگفتند جز اينکه جنگ را ختم ميکنند. مردم جنگ را نميخواستند، بلشويکها گفتند آن را ختم ميکنيم. مردم گفتند تزار هم نميخواهيم، تازه او از قبل رفته بود. مردم ميخواستند جنگ را ختم کنند، گفتند يک نيروى ضد جنگ در جامعه هست و آنهم اينها، بلشويکها، هستند.
تازه، بر خلاف تصور دمکراتها، بلشويکها در روسيه مردم را قانع نکردند، يک عدهشان رفتند و حکومت را گرفتند و اعلام کردند حالا حکومت در دست ماست، چه مىگوئيد؟ بالاخره مىآئيد پشت اين قضيه که جنگ را ختم کنيم و نان را تقسيم کنيم يا خير؟ تصميمت را بگير، برو تصميمت را بگير. مطمئنا اگر مردم مىگفتند نه، نمىخواهيم با شما بيائيم، شخصا فکر نميکنم که آنوقت بلشويکها حکومت را تحويل ميدادند………………………………….من فکر ميکنم اين جمع روشن است که ما کى هستيم و چه ميخواهيم و به عنوان يک حزب تا چه اندازه تصوير و شعارهايمان و اهدافمان را به جامعه ميبريم و حتى شيوه پياده کردن آنها در جامعه چگونه است. سؤال بر سر شيوه رهبرى و کسب هژمونى در يک جنبش سياسى است که در يک دوره معين در يک کشور معين برپا ميشود. در نتيجه به نظر من حزب کمونيست کارگرى بايد هر روز آرمانها و شعارها و اهداف و سياستهايش را در جامعه پمپ کند تا بتواند تصوير خود را به جامعه ارائه دهد. بخشى از معرفى حزب به جامعه اين است که اهداف چيست و چه سيستمى را ميخواهد به جامعه بياورد. بحث من اين است،….” (جنبش سلبی و جنبش اثباتی از منصور حکمت)
حالا کسانی با یدک کشیدن نام کمونیسم میگویند ما نیازی به دادن تصویری از خود و ایده هایمان به جامعه نداریم، رهبران و نوازندگان و سرایندگان، نویسندگانی …. از جنبشی ساخته شده در دوائر دیگر آمده اند و دارند به جمهوری اسلامی میگویند نه، وظیفه ما هم همراهی با آنهاست. فقط خود را تصحیح کنند و دیگر “مام میهین” نگویند. البته اگر دفعه بعد به رضا پهلوی و مسعود نقره کار ای میل بزنند و بگویند در بیانیه تان “مام میهن” نگویید. باور کنید آنقدر درایت دارند که اینکار را نکنند. جنبششان عظیمتر و گسترده تر و تاریخی تر از آن است که به خاطر دو کلمه خود را از عمله و اکره مجانی محروم کنند.
مسئله انقلابات را نیرو حل میدهد. نیروی اثباتی رهبران و سازماندهنگان کمونیست و کارگر ، نیروی جنبش سوسیالیستی کارگران با حاشیه ای و منزوی کردن نیروها و آلترناتیوهای دیگر نزد مردم، در راس نیروی مردم قدرت را تسخیر میکند. مسئله نیرو و کسب قدرت سیاسی است و نه شعار و کمپین.
این حرکت دنباله روانه حککا از یک کمپین ارتجاعی، نشان میدهد که حککا ظرفیت این را دارد تا تاکتیکهای خود را بر اساس بیمقدارترین تحرکات نیروهای ارتجاعی اپوزیسیون رژیم اسلامی تنظیم کند.
محمود قزوینی
16/03/21، 26/12/99