مهمترین مسئله رهبری متحد کارگران میباشد!

در مقابل نوشته من با عنوان ” رهبری واحد، غایب بزرگ هفت تپه” که بر معضل رهبری در هفت تپه تکیه داشته ام و معضل عدم تشکیل مجمع عمومی و عدم تشکیل نشست رهبران و فعالین را در مشکل رهبری متحد و واحد دانستم، رفیق مظفر محمدی در مطلبی با عنوان ” رهبری واحد یا کارگران متحد” اصلا مشکلی به نام مشکل رهبری در هفت تپه نمیبیند و حتی مینویسد رهبری و نمایندگی واحد مال سنت سندیکایی است. او در مقابل طرح مشکل رهبری، مجمع عمومی کارگران را به ما نشان داده و نوشته است چاره کار همین مجمع عمومی است که اتحاد کارگران را ایجاد و تحکیم کرده است. سوال این است اگر رهبری انسجام ندارد، اگر مجمع عمومی تشکیل نمیشود و یا نمیتواند تشکیل شود، چگونه باید بر معضل غلبه کرد؟ آیا باز هم باید به مجمع عمومی رجوع کرد؟! به جز این نقد رفیق مظفر محدود به هفت تپه و شرائط کنونی نیست، یعنی بحث او در مسئله رهبری و نمایندگی بحث توازن قوا نیست، بلکه او مجمع عمومی را برای همه چیز کافی میداند و تشکیل یک رهبری واحد و منسجم و نمایندگی کردن کارگران را سنت سندیکایی مینامد.

رهبران و فعالین مبارز کارگری مانند خود مجمع عمومی، از داده های جنبش کارگری هستند. روابط، اعتبار و فعالیتهای این رهبران و فعالین در میان توده کارگران، فقط مربوط به زمان مجمع عمومی نیست، بلکه یک رابطه درهم تنیده، یک جزء از هستی طبقه، یک فاکتور درجه اول برای ایجاد اتحاد میان کارگران است و فعالیت و زمینه گسترده ای را شامل میشود. مجمع عمومی ظرف توده ای مبارزه امروز میباشد که این رهبران و فعالین از طریق آن توده کارگران را برای عمل مشخصی متحد و به میدان میاورند. مجمع عمومی به آنها و توده کارگران امکان میدهد تا اراده خود را واحد کنند و خود را مانند یک تن واحد به میدان بیاورند. پیوندها و استحکام و افق مبارزاتی کارگران تنها با مجمع عمومی شکل نمیگیرد، بلکه مجمع عمومی یک ظرف و یک اهرم برای شکلگیری و تظاهر بیرونی قدرت کارگران میباشد. بدون رهبری و صفی از فعالین مبارز نه میتوان از مبارزه کارگری حرف زد و نه مجمع عمومی و…این رهبران و فعالین هستند که باید به سمت تشکیل مجمع عمومی بروند و این مجمع را نه فقط در شرائط اعتصاب و اعتراض که در شرائط معمولی هم تشکیل دهند. اهمیت هماهنگی، انسجام یافتن و تعیین سیاستها و تاکتیکها در میان رهبران در خارج از مجمع عمومی از خود مجمع عمومی بالاتر میباشد. بدون چنین انسجامی نه مجمع عمومی و نه هیچ شکل تشکل دیگری میتواند راه به جایی ببرد. این عدم انسجام و هماهنگی در هفت تپه به شکل عیانی قابل مشاهده است. حالا کسی میتواند مخالف راه حل من یعنی تشکیل نشست علنی نمایندگان باشد و بگوید مثلا توازن قوا چنین اجازه ای را نمیدهد، اما نمیتوان مشکل انسجام رهبری و فعالین را درز گرفت و در باره آن حرفی نزد و مسئله را به مجمع عمومی حواله داد. استحکام یافتن کمیته های کارگری مبارزه اقتصادی که در هفت تپه مانند هر مرکز دیگر کارگری وجود دارد یک جزء دیگر مسئله رهبری متحد میباشد. برخیها این را تامین شده میدانند مثلا ادعایی وجود دارد که در هفت تپه تشکل “فعالان مستقل هفت تپه” وجود دارد. تعریفی که از تشکل مستقل فعالین میشود چیزی تقریبا مانند شورای نمایندگان میباشد که از بیشتر بخشها هم نماینده و فعال در تشکل مستقل فعالین وجود دارد. قبلا هم به نام ” فعالان مستقل هفت تپه” و یا جمعی از کارگران اطلاعیه صادر شد. من حرفم این است که هفت تپه رهبران و فعالین شناخته شده ای دارد که دارند بطور فردی مصاحبه و اظهار نظر میکنند. این امکان وجود دارد که این رهبران به شکل جمعی اظهار نظر کنند، اطلاعیه جمعی بدهند و اتحاد جمعی رهبران را هم علنی بمیدان آورند.

با توجه با تفاوتهای هفت تپه با مراکز دیگر کارگری یک راه این انسجام و واحد شدن رهبری و تشکیل مجمع عمومی نشست علنی و رسمی رهبران و فعالین و یا نشست علنی و رسمی نمایندگان میباشد و یا حداقل در ابتدا صدور بیانیه جمعی در باره مسائل مهم میباشد.

1-    من نوشتم:

“وقتی رهبران و فعالین هفت تپه به عنوان نمایندگان کارگران هفت تپه در جامعه شناخته شده اند، چرا نباید این رهبران و فعالین جلسه مشترک داشته باشند و با اطلاعیه و بیانیه تصمیمهای جلسه خود را به کارگران و مردم گزارش دهند و به عنوان یک تن واحد ظاهر شوند؟ مسلم است که ابهت جلسه نمایندگان هفت تپه که حتی از قبل میتوانند دستورات جلسه خود را به اطلاع عموم برسانند، از جلسه هیئت داوری و …مهمتر تلقی میشود و در صورت چنین اطلاع رسانی کارگران هفت تپه و جامعه میتوانند مطلع شوند که تصمیمات جلسه رهبران و فعالین هفت تپه چه هست، دولت و جناحهای حکومتی چه میگویند، همکاران کارگر به نظردهی و دخالت دعوت میشوند و….موقعیتی که امروز رهبران و فعالین جنبش هفت تپه دارند، موقعیتی که هر روز شاهد مصاحبه و اظهار نظر آنها در باره این و آن مسئله هستیم و حتی مطبوعات دولتی با هر انگیزه و دلیلی آن را منعکس میکنند، شرائط مناسبی را فراهم کرده است که رهبران و فعالین هفت تپه ” نشست رهبران و فعالین” و یا ” نشست نمایندگان کارگران هفت تپه” خود را به عنوان یک ارگان مهم برپا دارند…… در صورت تشکیل چنین ارگانی، زمینه برای تشکیل مجمع عمومی دائمی هفت تپه مثلا 20 روز یکبار کارگران برای گزارش دادن و دخالت همکاران کارگر و انتخابات برای “مجمع نمایندگان کارگران ” هم، راحت فراهم میشود.”( از مطلب غائب بزرگ هفت تپه)

این کار ساده ای است که برای مجمع عمومی و قدرت آن شعار دهیم و یقه خود را از مشکلات خلاص کنیم. کارگران باید بلکه بطور مشخص در باره مشکل عدم تشکیل مجمع عمومی در هفت تپه حرف بزنند. الان کارفرما آنچنان پر رو شده که یکی از رهبران کارگری، ابراهیم عباسی را به کمیته انظباطی کشانده است و به جای خلع ید اسد بیگی، اسد بیگی دارد “خلع ید” رهبران و فعالین ما را استارت میزند و مزه مزه میکند. چرا مجمع عمومی در این موقعیت حساس تشکیل نمیشود؟ ماههاست مجمع عمومی نداریم. من درد را در جمع رهبری و یا بهتر است بگویم پراکندگی رهبری میبینم. هر کارگری باید فکر کند که چرا ما مدت 5 ماه است مجمع عمومی نداریم. آن هم در این شرائط حساس. چرا کارگران بعد از گرفتن بخشی از حقوق معوقه به سر کار رفتند و دیگر تاکنون هیچ مجمع عمومی و انتخاب نماینده و هیات نمایندگانی نداشته ایم. این مشکل چگونه حل میشود؟ با شعار دادن در باره مجمع عمومی و فوائد آن مشکل حل نمیشود.

2-     – من از کلمات نماینده و نمایندگی، نشست رهبری و فعالین و یا نشست نمایندگان در مطلبم استفاده کردم. چون کارگران در مجمع عمومیها دست به انتخاب نماینده و نمایندگی نزدند. مجمع نمایندگان هم قبلا بدست خود این نمایندگان منحل اعلام شد. برای همین مجبور بودم بجای نشست نمایندگان از کلمه نشست رهبران و فعالین و یا رهبری واحد استفاده کنم. مظفر از “رهبری واحد” “هیات مدیره سندیکا” را درآورد. رهبری و یا نمایندگان واحد میتوانند رهبری واحد کمیته ها باشند، شوراها باشند و یا سندیکا و یا هر تشکل دیگری. این نتیجه گیری کاملا دلبخواهی از یک کلمه میباشد.

3-     بدون نماینده و هیات نمایندگی و یا “مجمع نمایندگان کارگران” و مذاکره و فرصت دادن و فرصت خریدن هیچ مبارزه ای نمیتواند پیش برود. بالاخره هر چقدر هم در مجمع عمومی بحث و سخنرانی شود و مشخص شود چه میخواهیم و چکار باید بکنیم، نمایندگانی باید انتخاب شوند تا مطالبه مربوطه را در مذاکره با کارفرما و دولت پیش ببرند. پیشبرد مبارزه و حفظ و استحکام اتحاد کارگران بدون نماینده و هیات نمایندگی ممکن نیست. بر سر مطالبه خلع ید این نیاز صد چندان میشود.

4-     در هفت تپه رهبری واحد یعنی “مجمع نمایندگان کارگران” در سال 97 شکل گرفت و حتی مورد پذیرش کارفرما و شورای تامین استان و دولت و ….قرار گرفت و طرف حساب همه بود و کارگران را بخوبی نمایندگی میکرد. اما بعد از دستگیری اسماعیل بخشی و با فشار کارفرما و شورای تامین استان و …نمایندگان بدست خود انحلال مجمع خود را اعلام کردند و متاسفانه اطلاعیه دادند که وارد انتخابات شورای اسلامی میشوند که اکثریت آنها هم وارد شورای اسلامی کار شدند. این عمل با انتقادات تند قعالین قدیمی تر در هفت تپه و از جمله فعالینی که در سندیکای کارگران هفت تپه فعالیت میکنند ( سندیکا در این رابطه اطلاعیه تندی داده بود) روبرو شد. این انتقادات و تجربیات خود نمایندگان و فعالین موجب شد تا آنها از شورای اسلامی بیرون بیایند و بعدا با جمع کردن 2000 امضاء انحلال شورای اسلامی را مجددا اعلام کنند. کارفرما و شورای تامین استان با حربه اینکه اگر وارد شورای اسلامی نشوید با شما وارد مذاکره و قرارداد و طرف حساب نمیشویم و با نشان دادن ثمرات “پربار” دروازه قانونی، آنها را به انحلال مجمع تشویق کردند. کسی که خود را جزء صف کارگران میداند نمیتوانست در آنجا بایستد و بگوید ” آنچه هفت تپه نیاز دارد تنها حمایت همه ماست”!!!. بلکه مثل یک همکار و رفیق میایستاد و میگفت همکاران، رفقا این کار شما خبط است و تمام دستاوردها را برباد میدهد و تلاش میکند تا آنها را قانع کند که تصمیمشان را عوض کنند. این رابطه کارگر با کارگر، همکار با همکار است.

5-     ” دوما رهبری واحد را در معرض مخاطرات پلیسی و سرکوب قرار می دهد”. از مظفر محمدی ) من صحبت از رهبری واحد و یا متحد کردم و نه نمایندگان یک تشکل پایدار مانند نمایندگان شورا و یا سندیکا که نمایندگان دائمی تری هستند . بنظر من در هفت تپه امکان تشکیل مجمع نمایندگان و یا هیات نمایندگی وجود دارد. رهبران و فعالین هفت تپه چهره های شناخته شده در هفت تپه و جامعه ایران هستند. با ارگانهای مختلف حکومتی از دولت و مجلس و…مذاکره میکنند و با مطبوعات رژیم مصاحبه میکنند و…..مطرح کردن اینکه این رهبران و فعالین نباید مانند مورد قبلی “مجمع نمایندگان کارگران” دنبال مشروعیت قانونی بگردند( زیرا موقعیت گذشته هم اکنون وجود ندارد)، بلکه خود را به عنوان یک مجمع و یا هر عنوان دیگری که خود بر آن میگذارند مثل نشست نمایندگان و فعالین و… اعلام کنند و مذاکراه دسته جمعی خود با دولت و مجلس و ….را با همین عنوان جمعی پیش ببرند، نشست و مصوبه داشته باشند و به صورت یک قدرت جمعی در مقابل همه ظاهر شوند، انتظاری بدیهی است. چنین رهبری واحدی و یا نشست نمایندگان و فعالین هیچ گونه مخاطره امنیتی برای رهبران هفت تپه ندارد. چون از قبل دولت و مجلس و مطبوعات با آنها به عنوان نماینده و که معمولا دائمی ترندسخنگوی کارگران طرف شده اند. وقتی یک مرکز کارگری مانند هفت تپه به آنجا رسیده است که رهبران و فعالین آن توسط ارگانهای دولتی به عنوان نماینده مورد خطاب قرار میگیرند، برای پلیس امنیت دشوار است بدلیل اینکه این رهبران و فعالین به عنوان نمایندگان جمعی کارگران و به عنوان تن واحد ظاهر میشوند مخاطرات امنیتی فراهم کند. نمایندگان به عنوان نماینده مذاکره جمعی میکنند اما هیات جمعی و نشست جمعی باعث مخاطره میشود. واقعا اگر مخاطره ای در این مورد باشد مخاطره آن به اندازه هر اعتصاب و اعتراض کارگری است. و نه بیشتر

6-     “مساله رهبری واحد معمولا در سنت سندیکایی با انتخاب هیات مدیره (رهبری واحد) آنهم برای مدت طولانی معنی می شود. اما در سنت شورایی (مجامع عمومی کارگری) موضوعی به نام رهبری واحد به مثابه خلای در اتحاد و مبارزه کارگران وجود ندارد. در مجامع عمومی کارگری و تصمیم گیری جمعی امکان ظهور رهبران وسخنگویان و آژیتاتورهای کارگری عملا فراهم است.” از مظفر محمدی)
رهبری واحد، هیات نمایندگی و مجمع نمایندگان هیچ ربطی به سنت سندیکایی ندارد و جزء داده جنبش کارگری است و بدون آنها پای مبارزه کارگری جدا لنگ است و اصلا نمیتواند قدم از قدم بردارد. به نظر من در اینجا همچنین با تصویر بسیار عجیب و غریبی از جنبش مجمع عمومی روبرو هستیم .مثل اینکه شوراها نماینده و مجمع نمایندگان، تقسیم وظائف میان نمایندگان و داوطلبین دیگر، آموزش نمایندگان در تخصصی ترین مسائل مانند ایمنی کار، حسابرسی، تبلیغات، جلسه، سمینار، سخنوری…..ندارند و فقط مجمع عمومی دارند و میروند سخنرانی میکنند و کارگران را متحد میکنند. این طرز نگاه کاریکاتوری از سنت شورایی و مبارزه کارگری است. اگر نمایندگان و یا هیات نمایندگان به مجمع عمومی محل کارتکیه داشته باشد و قدرت و مشروعیت خود را از آن بگیرد، دیگر بحث سندیکا و سنت سندیکایی معنی ندارد. امروز ما شاهد تشکیل مجمع عمومی و نمایندگان و هیات نمایندگی منتخب این مجامع هستیم که برای پیگیری این و یا آن مطالبه مشخص انتخاب میشوند، اما بمحض اینکه سرکوبها شل شود و رهبران و فعالین امکان یابند حتما به سمت تشکیل شورا یعنی نه تنها نمایندگان دائمی تر که میان خود تقسیم کار دارند، بلکه تشکیل کمیسیونهای مختلف برای پیشبرد وظائف گسترده ، دفتر و آرشیو و تیمهای ورزشی و علمی و تفریحی و…..میروند. اینکه این نمایندگان در هر مجمع عمومی قابل عزلند، این مساله را عوض نمیکند که این نمایندگان کارگران را در مقابل کارفرما و دولت نمایندگی میکنند، با مجمع عمومیها و تشکلهای کارگری دیگر مراکز ارتباط برقرار میکنند. بسیاری از این رهبران به رهبران و نمایندگان کم و بیش ثابت کارگران تبدیل میشوند که در هر مجمع عمومی مجددا انتخاب میشوند.

7-     ما هم میخواهیم کارگران به تشکل پایدار دست بیابند. اصلا این عجیب است که بگوییم ما دنبال تشکل پایدار و نمایندگی پایدارنیستیم و از مجمع عمومی فراتر نمیرویم. مجمع عمومی پایه تشکل ماست، اما همه تشکل نیست. رهبری و نمایندگی هم به همان اندازه مجمع عمومی مهم است و گاها شاید مهمتر از خود مجمع عمومی باشد. رهبری واحد و یا نمایندگان متحد و منسجم سنت سندیکایی نیست. بوروکراسی اتحادیه ها با رهبری منسجم و واحد( تن واحد، متحد) یکی نیست.

8-     “اعلام یک رهبری واحد اولا کارگران را مدام منتظر تصمیمات این رهبری نگه می دارد” از مظفر محمدی). یعنی ما دیگر باید فاتحه شورا و سندیکا و مجلس و کنگره شوراها و …بخوانیم. چون با انتخاب نمایندگان و جلسات نمایندگان که به تصمیمگیری واحد و رهبری واحد منجر میشود مواجه میشویم و کارگران منتظر نمایندگان میمانند. ما در دنیای امروز، از عصر پس از قرون وسطی تاکنون، شیوه دیگری به جز انتخاب نماینده و نمایندگی برای پیشبرد مسائل جامعه و امر اجتماعی و سیاسی بشریت نمیشناسیم. بشریت تاکنون هیچ راه دیگری را نشناخته است که کارگران ایران آن تجربه را بیاموزند. هیات نمایندگی و انتخاب نماینده برای مذاکره با کارفرما و دولت که در هفت تپه به شکل عالیتری در شکل مجمع نمایندگان بروز کرد یک داده جنبش کارگری است که در اکثر مراکز کارگری و در اکثر اعتراضات وجود دارد و ایده ذهنی نیست که من دارم طرح میکنم. بیان تجربه جنبش کارگری است. آخرین نمونه آن در همین اعتصابات کارگران پتروشیمیها در شرکتهای پیمانکاری بود که با انتخاب نماینده و مرکز نمایندگی برای خود با دولت و کارفرما طرف مذاکره شدند. با تشکیل جلسات و تصمیم گیریها به تصمیم واحد رسیدند. حتی در اوج سرکوب و اختناق دهه 60 هم انتخاب نماینده و هیات نمایندگی در برخی از مراکز صنعتی وجود داشت. اما از اواخر دهه 70 دیگر به یک داده روتین هر اعتراض و اعتصاب بزرگ تبدیل شد.

9-     برخلاف تصور رفیق مظفر نداشتن نشست و مشورت کردن، نداشتن نماینده و سخنگو ضربات جدی به مبارزه هفت تپه زده است. عدم هماهنگی به قدری مشهود بود که کافی بود مظفر اخبار هفت تپه را کامل دنبال میکرد و متوجه قضایا میشد. فقط یک نمونه از آن: در هفتادمین روز اعتصاب که نمایندگان مجلس مقابل فرمانداری حضور پیدا کردند، کارگران با اینکه از یک ماه قبل میدانستند که نمایندگان مجلس برای دیدار جلوی فرمانداری میایند، هیج آمادگی و نقشه ای برای آن نداشتند. نقشه نداشتند چه کسانی با نماینده ها مذاکره کنند، چه بگویند، مهلت و اخطار بدهند و یا مهلت بگیرند، هیچی و هیچی. چه شد؟ دو نماینده شیاد مجلس به یکی از رهبران کارگری گفتند به ما 15 روز مهلت دهید تا خلع ید را تمام کنیم. نماینده هم گفته بود موافقه. اعتصاب تموم شد و همه رفتند سرکار. دیگر از آن زمان تاکنون نه از مجمع عمومی خبری است و نه نشستی بین رهبران و…میتوان حدس زد که عمل فردی همان نماینده منشاء کلی دلخوری و دودستگی و…شده است. در ضمن اگر نشست جمعی به دلیل توازن قوا ممکن نباشد، دادن بیانیه و اطلاعیه ای با امضاء جمعی رهبران و فعالین که ممکن میباشد. حتی الان در رابطه با مسئله مهم خلع ید ما شاهد یک بیانیه و اظهار نظر جمعی که امضای رهبران و فعالین را داشته باشد نیستیم. اگر توازن قوا و چنین قدرتی وجود ندارد، ما نمیتوانیم حرف از خلع ید بزنیم.

من خود را جزء آن دسته از کارگران رادیکال میدانم که نمیتوانم هر چیزی را جلوی من انداختند قبول کنم. یکراه حمایت از هفت تپه، نقد کاستیهاست، نقد رفیقانه و دوستانه کاستیهاست. همانطوری که نوشتم مسئله فقط هفت تپه نیست.

محمود قزوینی

6 ژانویه 21، 18 دی 99