رای نه مردم آمریکا به سیاستهای نظم نوین جهانی آمریکا و تاثیرات آن در جهان

 شکست حزب جمهوریخواه، حزب بوش در انتخابات کنگره آمریکا یک اتفاق مهم در صحنه سیاست جهانی است. این انتخابات بیش از آنکه انتخاباتی میان حزب جمهوریخواه و حزب دموکرات باشد، رای نه مردم آمریکا به سیاستهای نظم نوین جهانی آمریکا است ، به سیاست مبارزه با تروریسم،  به سیاست تهاجم نظامی، به سیاست اشغال عراق، به سیاست آمریکا در خاورمیانه و مسئله فلسطین و…است.

رای نه مردم آمریکا به سیاستهای دولت بوش و سیاستهای مبارزه با ترور و نظم نوین جهانی آمریکا، هم نتیجه بن بست و شکست سیاسی و نظامی آمریکا در عراق و خاورمیانه است و هم تاثیرگذاری قویی در چرخش سیاستهای آمریکا و جلوگیری از قلدری و قدرقدرتی آن در جهان دارد. در اولین قدم دولت بوش مجبور شد که دونالد رامسفلد  رهبر آرشیکتت حمله به عراق  و یکی از افراطی ترین چهره های راست را برکنار کند. حزب دموکرات با گرفتن چهره انتقادی آشکارتر به سیاستهای بوش در عراق و خاورمیانه توانست حزب رقیب را شکست دهد و مجبور است به این انتقاد خود هم جامع عمل بپوشد. مردم آمریکا با انتخاب چهره های منتقد سیاستهای افراطی دولت بوش و محافل محافظه کار افراطی راست که از کابرد بمب اتمی برای نشان دادن قدرقدرتی آمریکا ابائی ندارند و با انتخاب منتقدین حمله نظامی و اشغال عراق و دیگر سیاستهای دولت بوش در راس مجلس نمایندگان، به دولت بوش و محافل محافظه کار افراطی در آمریکا افسار زدند.

با بن بست سیاسی و نظامی آمریکا در عراق، نابودی شیرازه اقتصادی و اجتماعی جامعه، فقر و گرسنگی و کشته شدن چند صد نفر در روز در اثر انفجار بمبهای اسلامیون و یا بمبارانهای ارتش آمریکا،  سربر آوردن جنگهای قومی و مذهبی و از دست رفتن امنیت مردم عراق،  کشته شدن نزدیک به دو هزار سرباز آمریکائی در آنجا، تقویت شدن جریانات اسلامی در جهان، افکار عمومی مردم آمریکا بیش از پیش بر سر حمله و اشغال عراق توسط آمریکا و دیگر سیاستهای نظم نوین جهانی آن در خاورمیانه جلب شد. این وقایع چشم مردم آمریکا را باز نمود تا ببینند که ادعای بردن ارمغان دموکراسی دورغ است، ادعای مبارزه با تروریسم دروغ است و سیاستهای دولت بوش و سیاستهای تاکنونی دولت آمریکا، مردم عراق و جهان را در مخاطره عظیمی قرار داده است. مردم آمریکا به این سیاستها نه گفتند.

شکست حزب جمهوریخواه ادامه شکست سیاست نظم نوین جهانی آمریکا در خاورمیانه و جهان و مهری دیگر بر آن است. قبل از این شکست، بن بست و شکست سیاسی در خارج از آمریکا اتفاق افتاده بود. اعترافات مقامات بلند پایه آمریکا از جمله بوش مبنی بر شکست سیاستهایشان در عراق و اینکه عراق در آستانه از هم پاشیدگی کامل است، شکست اسرائیل و آمریکا در جنگ لبنان ، تمایل بیش از پیش آمریکا برای سازش با جمهوری اسلامی بر سر مسئله هسته ای، به دست گرفتن ابتکار عمل در برخورد به ایران توسط کشورهای اروپائی، کله شقی و زیر بار نرفتن چین و روسیه در برابر سیاستهای آمریکا در خاورمیانه و در برخورد به جمهوری اسلامی، نرمخوتر و محتاط تر شدن آمریکا در برخورد به معضلات پیش رو، نافرمانی اتحادیه اروپا از آمریکا و.. همه تغییر و تحولاتی بودند که میشد در ورای آن شکست سیاست نظم نوین جهانی را که بر قدرقدرتی و نیروی نظامی متکی بود دید.

قرار بود آمریکا با سیاست تهاجمی نظامی در جهان پس از سقوط بلوک شرق، اقتدار و سرکردگی خود را علارغم افول قدرت اقتصادی خود حفظ کند تا در میان مدت امکان آن را یابد تا حفظ سرکردگی نظامی و سیاسی خود را به اهرمی برای پیش راندن قدرت اقتصاد خود به جایگاه سرکردگی به کار برد. این سیاست که  نظم نوین جهانی نام گرفت در شروعش در گل نشست و راه به جائی نبرد.

چرخش سیاسی در آمریکا، سرآغاز چرخش سیاسی در جهان است . این چرخش عمیق تر هم خواهد شد. این چرخش  چشم انداز حل  برخی از مسائل گرهی جهان معاصر مانند مسئله فلسطین را ممکن میسازد. امید به خاتمه اشغال عراق در جهان قوت میگیرد.

برای مردم ایران، شکست سیاست نظم نوین جهانی آمریکا و شکست معماران اصلی حمله به عراق و تهاجم نظامی در جهان و رای نه مردم آمریکا به آنها، معنای بسیار مشخص دارد. مردم آمریکا بیش از پیش سایه جنگ و حمله نظامی آمریکا را از بالای سر مردم کنار زدند. با کنار رفتن این فاکتور،  فضا برای پیشروی  مبارزه طبقه کارگر و مردم برای سرنگونی جمهوری اسلامی بیشتر فراهم میشود.

شکست سیاسی و نظامی آمریکا در جهان، شرائط مناسبتری را برای پیشروی طبقه کارگر در جهان فراهم میسازد. باید به وضعیت کنونی پایان داد که ارده مردم از لابلای احزاب و نمایندگان طبقات حاکمه و به شکل حقنه شده جاری شود. خواست و اراده مردم جهان برای صلح، رفاه و آزادی و برابری فقط با رهبری احزاب کارگری کمونیستی قوی در سطح جهان میتواند متحقق شود. رقابتهای امپریالیستی در جهان همیشه سایه جنگ امپریالیستی را بر فراز جهان باز نگه میدارد. فقط قدرت طبقه کارگر و مبارزه و انقلابهای کارگری میتواند جهان را از خطر جنگهای بی خانمان دور و رها کند.