دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب یک پدیده و حرکت جدید در تاریخ سیاسی ایران است. تاکنون چنین پدیده ای در ایران نداشتیم. یعنی تاکنون ما شاهد ابراز وجود یک سازمان و نهاد سوسیالیستی و مارکسیستی علنی و مبارز در شرائط اختناق در ایران نبودیم. ما هم به دلیل اینکه با تجربیات دوره های قدیم آموزش دیده ایم قادر به دادن چنین طرح و نقشه ای نبودیم. این را مدیون رفقای بسیار گرانقدری هستیم که بخشی از آنها امروز در زندانند.
من نظرم را در این مورد قبلا در نامه ای برای دانشجویان ازادیخواه و برابری طلب نوشتم و همین را اینجا برای دفتر سیاسی میفرستم. همانطور که در این نامه نوشتم اگر دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب به یک سازمان زیر زمینی تبدیل شود به عمر خود خاتمه میدهد. این سازمان امروز یک سازمان نیمه علنی است. فعالین آن علنا در دانشگاها خود را به این نام مینامند و با این نام فعالیت میکنند. چند سالی است که فعالیت زیر نام سوسیالیسم در دانشگاهها حالت علنی پیدا کرده است. نشریات و نهادها به همین نام ایجاد شده است. علنا عکس لنین را روی نشریات خود زدند. نمیگویم در این کارها چپ روی و تندروی وجود نداشت، اما هر چه بود این فعالیتها جریان سوسیالیست و کمونیست را به یک جریان نسبتا علنی در دانشگاه و جامعه تبدیل کرد. فکر میکنم تا اینجا را همه ما توافق داریم.
نهاد دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب یکی از این نهادها است که الان به یک چتر عمومی تبدیل شده است. این نهاد مانند نام “چپ رادیکال” بیشتر به یک طیف و یک حرکت رجوع دارد تا یک نهاد و تشکل و سازمان خاص. سوسیالیست نامیدن این جریان از اساسنامه و برنامه ای که ندارد استخراج نمیشود. بلکه از رهبران و کادرها و نشریات و فعالیتهای آنها استخراج میشود.
این حرکت نه مانند ان جی او ها یک حرکت قانونی و علنی است و نه مانند احزاب یک حرکت مخفی است. برای همین من در نامه ام به رفقای دانشجو در ایران از این حرکت به عنوان یک حرکت علنی و نیمه علنی نام بردم. این تشکلی نیست که مانند اتحادیه دانشجویان و یا نهاد دیگر بتواند برود و خود را قانونا ثبت کند. این یک حرکت مبارزاتی علنی است. اتحادیه ها و نهادهای ان جی او در مقابل یورشهای هر از چند گاه رژیم نمیتوانند مقاومت کنند. اما نهاد دانشجویان ازادیخواه و برابری طلب از این قابلیت برخوردار است و میتواند یورش ها را به راحتی از سر بگذراند. این فلان نهاد کودکان و زنان و یا حتی تشکل صنفی معلمان و کارگری نیست. این حرکت و نهاد سوسیالیستی است که در دانشگاه شکل گرفته است. جنبش مستقیم ماست که قد علم کرده است.
آیا 13 آذر یک چپ روی بود؟
به نظر من نه. دستگیری دانشجویان طیف آزدیخواه و برابری طلب به خاطر حرکت 13 آذر نبود. 13 آذر ابعاد این دستگیری را افزایش داد، اما علت دستگیریها نبود. عکس العمل رژیم در مقابل 13 آذر میتوانست مانند 8 مارس بوده باشد. در 8 مارس هم دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب در چندین دانشگاه مراسم مستقل برگزار کردند. مراسمهایی که بسیار چشم گیر بود و در روزهای پیش و بعد از 8 مارس سال 85 در دانشگاهها برگزار شد. اما اتفاقی نیفتاد. مراسمهایی که با رنگ قوی سوسیالیستی و با سخنرانیها و پلاکاردهای رادیکال برگزار شد. اما در 13 آذر امسال رژیم از قبل تصمیم داشت دست به دستگیری بزند.
الان دیگر وقایع تاکنونی نشان داده خود دستگیری به خاطر حرکت 13 آذر، نشریات سوسیالیستی دانشجوئی، نهادهای چپ دانشجوئی و…مانند همه دستگیریهای دیگر، دستگیری فعاللین کارگری، فعالین حقوق زن، دستگیری فعالین حقوق مدنی است. فقط میزان جرم آن سنگین تر است و نه چیز دیگر. اگر فعالیتهای علنی موجب از پرده بیرون افتادن رابطه تشکیلاتی حزبی نشود، حرکتی مانند 13 اذر و کل فعالیتهای علنی چند سال اخیر مانند همه حرکتهای اجتماعی دیگر در جامعه است.
چیزی که ما همیشه تاکید داشتیم این بود که رابطه حزبی و تشکیلاتی باید بشدت مخفی بماند، متاسفانه به این جنبه عمل نشد و میتوان گفت تمام مشکل کنونی از این جنبه مطرح است.
تداخل کار مخفی و علنی
طی این مدت در باره جنبه های مختلف کارمان و تصمیم ما و رفقایمان فکر کردم. من به این نتیجه رسیدم که حتی انتقاد ما در باره برخی از جنبه های شیوه های فعالیت آنها، یعنی برپائی جلسات بزرگ نیمه علنی برای تصمیم گیری، جلو آمدن چهره های شناخته شده در تظاهراتها و کلا پیش روی “بیش از حد آنها در کار علنی” که به نظر ما غلط میاید، انتقاد درستی نیست. من خودم گاها این را سنت تحکیم تعریف کردم، رفیق کورش آن را سنت چپ اروپا تعریف کرد و رفقای دیگری هم برای این وجه مشخصه فعالیت رفقا تعریفهایی دادند که به نظر من الان همگی غلط میاید. نقدی عمومی به کار علنی رفقا نمیتوان داشت. اینجا و آنجا میتوان بکارشان نقد داشت اما کلا رو خط درستی حرکت میکردند که با این حرکت درست خود جنبشی را آفریدند که امروز شاهد آن هستیم. مشکل اصلی این است که رابطه حزبی و تشکیلاتی بشدت با این فعالیتها توام شد و ما موفق نشدیم کار مخفی را کاملا از علنی جدا کنیم. ضربه ای که خوردیم از اینجاست. عناصر اجتماعی و علنی وارد کار مخفی میشدند و دوباره به کار علنی میپرداختند. عناصر علنی عضو کمیته ای بودند که همه فعالیتهای حزبی مخفی هم به عهده آن کمیته بود. فعالین و رهبران ما شب شعار نویسی میکردند و روز در دانشگاه سخنرانی و…، ارتباطات حزبی بشدت با ارتباطات علنی توام شد. بر دوش رهبران علنی، همه نوع فعالیت مخفی کمیته قرار داشت. به نظر من رفقای ما از اینجا ضربه خوردند. وگرنه 13 آذر یک حرکت بسیار طبیعی در ادامه حرکتی است که در چند سال اخیر صورت گرفته است. فقط 13 آذر موجب بیرون آمدن تمام قد این جنبش در جامعه شد. یک دلیل آن هم سرکوبگری و عکس العمل رژیم به این حرکت بود. که اتفاقا اگر مسئله در چهارچوب همین حرکت و دستگیریها در رابطه با همین حرکت بود، خود عکس العمل رژیم و دستگیریها بنفع جنبش ما و به ضرر رزیم بود. تا حالا هم تا آنجائی که به این جنبه از مسئله بر میگردد همینطور است. یعنی جنبش ما پس از 13 آذر در ایران و جهان شناخته شده است و مهر خود را بر روند سیاسی در ایران زده است. و بعید میدانم رزیم بتواند بر این حرکت غلبه کند. ابعادی که این جنبش دارد به خود میگیرد حیرت انگیرز است. در این شرائط سرکوب توجه تمام جامعه را به خود جلب کرده است و حتی تا همینجا توانسته است نیروهای دیگر را به پشتیبانی از چپ در جامعه بکشاند و مشخصا اعتبار ما را در میان جریانات سیاسی و در اجتماع بشدت بالا برد
در باره تنها ماندن این جنبش در میان دانشجویان
آیا راه پیروزی جنبش دانشویان ازادیخواه و برابری طلب این است که به سراغ طبقات و اقشار اجتماعی دیگر برود و از آنها استمداد و همبستگی جستجو کند؟ حتما باید تلاش کرد تا مردم دیگر از حرکت دانشجویان حمایت کنند، بخصوص کارگران. اما ماندگاری این حرکت به این وابسته نیست. این باید دیگر در عرض این چند بطور تجربی هم باید برای همه ما ثابت شده باشد که ما نمیتوانیم و اساسا کسی نمیتواند جنبش اجتماعی را به حرکت در آورد. فرخوانهای شداد و غلاط دادن هم به این امر کمکی نمیکند و قشری را به حرکت نمیکشاند( در این مورد باید جداگانه بحث کرد). ماندگاری این حرکت به گسترش آن در درجه اول در دانشگاه و سپس در میان کارگران و تمام مردم مربوط است. کار ما نه فراخوان به کارگران و مردم برای پشتیبانی از دانشجویان و حرکتشان و دستگیر شده شان، بلکه گسترش حرکت آغاز شده است. گسترش جنبش دانشجویان ازادیخواه و برابری طلب و گسترش و قوام دادن حرکت سوسیالیستی میان کارگران و مردم. برای ما معلوم است که جنبش ما به همین شکل و سیاق در میان کارگران و اقشار دیگر مردم زحمتکش شکل نمیگیرد. از شکل سازمانی تا شیوه های مبارزاتی و سازماندهی آن از بخشی به بخشی دیگر متفاوت است. اما هر چه است همین جنبش، جنبش ما باید در همه جا نیروی خود را مانند دانشگاه پرورش دهد و به صحنه آورد.
فاکتوری که حرکت 13 اذر را ممکن کرد، یعنی اعترض عمومی مردم به رژیم، فاکتوری است که فشار به رژیم را برای آزادی دانشجویان نیز ممکن ساخته است. رزیم در مقابل مردم در وضعیتی نیست که بزند و برود. رژیم نمیخواهد برای خود یک 16 آذر دیگر بسازد. آنهم 16 اذری که چپها صاحب آن باشند. حدود 50 سال پیش 3 دانشجو با گلوله های شاه جان باختند، هنوز که هنوز است شاه و حکومت پس از شاه دارند تاوان آن را پس میدهند. الان جنبش دانشجوئی که در میدان است میتواند در صورت شدت عمل بیش از حد رژیم، به عکس العمل واداشته شود، عکس العملی غیرقابل انتظار برای رزیم. رژیم از این مسئله آگاه است. برای همین تا حالا اکثریت دستگیر شدگان را آزاد کرد و دارد کلا این و آن پا میکند تا ببیند به این معضل چه پاسخی دهد.
با این همه، همه ما میدانیم از رژیم جمهوری اسلامی همه چیز برمیاید، فردا شاید یک جلادی از آنها به سیم آخر بزند و کاری کند که معمولا از جمهوری اسلامی برمیاد. رفتن مسئله به چنین جائی بیش از پیش بحث اشتباه بودن حرکت 13 اذر و بحث توازن قوا و حفظ نیرو را مطرح خواهد ساخت. میخواهم اینجا یکبار دیگر تاکید کنم که حتی پیش آمدن وقایع ناگوارتر از حالا نمیتواند نشان از اشتباه بودن حرکت 13 اذر باشد. تا آنجائی که به رابطه رزیم به این حرکت برمیگردد، در خود هیچ چیز بیشتری از حرکتهایی مانند 8 مارس سال گذشته و یا اول ماه مستقل سقز ندارد.
در باره شانس پیروزی و فائق شدن این جنبش بر مشکلات کنونی
به نظر من جنبش آغاز شده آنقدر نیرو و آنقدر گستردگی دارد که بتواند از مرحله کنونی عبور کند. سیر پیوستن تعداد زیادی از دانشجویان به این حرکت این را به ما میگوید. وجود سمپاتی زیاد در میان دانشجویان به این حرکت و به نظر من مهمتر از همه وجود اعتراض عمومی در جامعه که فشار زیادی را بالای سر رزیم نگه میدارد، فشاری که حتی در نبود اعتراض علنی در خیابان کاملا برای رژیم و همه جامعه محسوس است، امکان پیشروی این جریان را فراهم میسازد. آیا پیروزی این حرکت تضمین شده است؟ اصلا نمیتوان این را گفت. هنوز این جریان امروز به خود شکل نداده است. هنوز در مرحله بعد از بحران دستگیریها قرار دارد. هنوز رهبری جدید شکل نگرفته است. اگر شکل گیری و پیشروی یک جنبش به ظرفیت و کالیبر و آگاهی رهبران آن جنبش بستگی دارد، فائق آمدن بر مشکلات کنونی و پیروزی جنبش دانشجویان آزادیخواه برابری طلب در این نبرد به رهبران و کادرهایی بستگی دارد که باید این تشکل را از این مرجله عبور دهند. سرمایه عظیمی که رهبران تاکنونی آن برای این جنبش ساخته اند، کار رهبران کنونی را آسانتر میسازد. رهبران کنونی بر زمینه فعالیت تاکنونی میتوانند از این مرحله دشوار عبور کنند. اما خود این صف رهبران هنوز کاملا شکل نگرفته است.
نامه ای به دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب
در رابطه با شکل کار دانشجویان آزادیخواه و بربری طلب
دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب یک تشکل توده ای و علنی سوسیالیستی است که هم اکنون بدلیل اتوریته مبارزاتی خود دانشجویان زیادی را به خود جلب کرده است. این یک حالت خاص از تشکل است که بدون حتی هیچ نوع تشکیلات و سازمانی دارد پیش میرود و به یک نهاد با اتوریته و رهبر در میان دانشجویان تبدیل شده است. با از سر گذراندن این موج دستگیریها حتما باید این نهاد به یک نهاد رسمی تر و شناخته شده تر با رهبران و مسئولین اسم و رسم دار تبدیل شود. به این باید فکر کرد. در صورت ممکن الان چند نفر از رفقای داخل زندان را به عنوان رهبران این تشکل معرفی کرد. البته باید این را گذاشت تا تکلیف همه دستگیر شدگان روشن شود. اگر رفقایی از دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب در زندان ماندند باید آنها را به عنوان رهبران دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب معرفی کرد. چنین چیزی جرمی ندارد و اگر جرمی بتوان برای آن در نظر گرفت، کمتر از جرم انتشار نشریه خاک است.
باید هر تعداد از دانشجو در هر جائی بتوانند خود را دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب معرفی کنند. نباید هیچ گونه محدودیتی در این مورد وجود داشته باشد. نیروی مرتجعی پیدا نمیشود که خود را جریان آزادیخواه و برابری معرفی کند. حتی جریانات چپ سعی دارند این نام را بکار نبرند و یا کمتر آن را بکار ببرند. برای همین از هر جمع دانشجوئی و غیر دانشجوئی که خود را دانشجوی آزادیخواه و برابری طلب معرفی میکند باید استقبال کرد و دورش را گرفت. اصل باید بر این باشد که هر جمعی که خود را دانشجوی آزادیخواه و برابری طلب میداند، همین است که میگوید مگر اینکه چیز دیگری ثابت شود. باید شرائطی را فرض کرد و برایش تلاش کرد که صدها و هزارها جمع دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب شکل میگیرند و اعلام میکنند سوسیالیستند، بدون اینکه تشکیل دهندگان اولیه آنها از آنها خبر داشته باشند. در این مورد سکتاریسم و محدودنگری نابود کننده است. باید دیگران را تشویق کرد که خود را دانشجویان آزادی برابری طلب و سوسیالیست بنامند
جمعها و وبلاگها و نشریات و ……باید بتووانند خود را دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب بنامند و برای این باید تشویق شوند. باید به همه نشریات و وبلاگهای چپی توصیه کرد که وبلاگ و نشریه خود را متعلق به دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب بدانند. مثلا در زیر نام نشریه بنویسند ” دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب” و این باید به یک مسئله بسیار غادی و همگانی تبدیل شود. باید دانشجویان ازادیخواه و برابری طلب ظرفی باشد که هر جمع دانشجوی و هر دانشجوئی که خود را چپی میداند، خود را به آن متعلق بداند و به این نام خود و جمع خود را معرفی کند. باید کاری کرد که جمعهایی که زیر نامهای دیگر فعالیت میکنند مثل چپ ازادیخواه و سوسیالیست بیایند با حفظ همین نام خود را زیر چتر دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب قرار دهند.
این روزها تعدادی وبلاگ به همین نام دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب و یا با تمایل به آن منتشر میشود که ما زیاد از آنها خبر نداریم و این روند بسیار خوبی است. فقط باید تلاش کرد و با آنها تماس گرفت.
دانشجویان آزادیخواه و برای طلب نباید به یک سازمان مخفی تبدیل شود. این تشکل هم اکنون یک تشکل نیمه علنی و علنی است. باید این شکل آن را حفظ کرد. این روزها بخصوص است و رهبران اصلی آن در زندانند و جمع رهبری هم در بیرون کارها را هدایت میکند. اتفاقا امروز تشکیل چند جمع دیگر و پراکنده و علنی برای جریان دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب یک مسئله بسیار مفید و حیاتی است. تمرکز رهبری این جریان بشکل اتوریته ای انجام میشود یعنی از طریق یک جمع با اتوریته که وبلاگ ازادی برابری ارگان آن است. تمرکز در همین سطح فعلا کافی است و نباید به آن تمرکز تشکیلاتی داد. دانشجویان هر دانشگاه و هر شهر باید بتوانند به این نام اطلاعیه دهند و فعالیت کنند. در آینده با تغییر شرائط باید برای رهبری منتخب آن فکری کرد.
فعلا دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب آن خصوصیت رهبری را در میان دانشجویان داراست که رهبری مبارزه در هر شرائط اختناق و استبدادی طلب میکند. یعنی رهبری توسط اتوریته به دست آمده.
محمود قزوینی
23 دسامبر 2007