فلسفه رعایت “حس تناسب” در حمایت کومه له از ” حکومت ” اقلیم

به این جعلیات پاسخ دهید (2)

نزدیکی و خویشاوندی حزب حکمتیست و کومه له اظهر المنشمس است و فقط آدم باید کور باشد تا آن را نبیند. اما حزب حکمتیست برای فرار از حقیقت به شیوه خود کومه له روی آورده و خود واقعه را انکار میکند و فکر میکند با تکرار کلمه ” جعلیات” میتواند از زیرش در برود. این شیوه جدید نیست و کاملا منطبق بر منطق و سبک خود ” کومه له” است. فعلا میخواهند این حقیقت را لاپوشانی کنند تا کم کم وضعیت جدید به امر عادی و پذیرفته شده تبدیل شود. فعلا یکی دو انتقاد آبکی توسط یکی دو کادر به کومه له را حفاظ خود میکنند تا از این وضعیت عبور کنند.

برای یک شاهد ماجرا شناخت از عیار کمونیستی و یا غیرکمونیستی یک فرد و سازمان کمونیستی به کند و کاو زیاد احتیاج ندارد. معیارها و کدهایی گویای همه چیزند. مثلا راه کارگر نه تنها در مدیایش، بلکه در ارگان مرکزی خود از رئیس دانا و شخصیتهای نظیر او مصاحبه کرده و میکند و سوسیالیسم او همان سوسیالیسم رئیس داناست. اگر کسی به آنها فاکتهای روشنی هم نشان دهد که رئیس دانا متعلق به جبهه ملی و جنبش ملی است، عصبانی میشوند و میگیوند، جعلیات میگویید و واقعا هم این اتفاق افتاده است. راه کارگریها و بقیه طیف سوسیالیسم ملی گرا مطلب من بر سر رئیس دانا را جعلیات خواندند. همین برای یک کمونیست کافی است تا عیار جریان مربوطه را بشناسد. البته برای عمیق تر شدن میتوان رفت و بیشتر در این و آن جریان کند و کاو کرد و شناخت عمیقتری بدست آورد. برای عیار حزب حکمتیست هم مصاحبه ابراهیم علیزاده با ارگان حزبی اش کافی است. البته این روندی است که دارد روز به روز دارد عمیقتر میشود و قصد من هم نشان دادن این روند و شاید امکان ایجاد ترمزی بر این روند بوده است. برای عمیق تر شدن در این مورد هم میشود در عمل سیاسی آنها  نقبی زد و بیشتر کند و کاو کرد. خودشان هر تعبیری از کارشان دارند داشته باشند. اما سوسیالیسم رئیس دانا با سوسیالیسم کومه له تفاوتی ندارد. انصافا سوسیالیسم اولی بر سوسیالیسم دومی برتریهایی  دارد. راه کارگر با رئیس دانا ها ست، حزب حکمتیست با ابراهیم علیزاده ها. اولی با رئیس دانا در ارگان مرکزیش گفتگو میکند و دومی با علیزاده.

مقاله ” بر فضا سازی و نشر جعلیات باید مهر باطل زد” حالا دیگر مورد پشتیبانی اکثریت قریب به اتفاق رهبری و کادرهای حزب حکمتیست قرار گرفته است و باید به آن بعنوان مقاله حزب حکمتیست برخورد کرد.

حزب حکمتیست فعالیتهای ” اجتماعی” خود را به شکل و شمایل کومه له درآورده و فکر میکند چون آنها با نام حکمتیست رفتند آنجا، کیمیایی هستند که مس را طلا میکنند. سی سال است کومه له با ویترین خارج از کردستان خود ( حزب کمونیست ایران) مشغول بازی اتحاد چپهاست. حزب حکمتیست تازه وارد این دایره شده است و فکر میکنند از آنجا که نام ” اتحاد چپ کارگری” به ” آلترناتیو سوسیالیستی” تغییر یافته است، دیگر همه چیز عوض شده است. اتحادها و فعالیتهایی که ما با تمسخر به آنها مینگریستیم، به عنوان فعالیتهای درخشان کمونیستی دارد عرضه میشود. فقط کسی و جمعی که هیچ کاری در دستورش ندارد میتواند اتحاد چپ کارگری و آلترناتیو سوسیالیستی دایر کند. اینها بازی بیش نیست. اما رابطه با کومه له بازی نیست، اقدامی اجتماعی است. در مطلبم در نقد پروژه آلترناتیو سوسیالیستی با عنوان “جادوی آلترناتیو سوسیالیستی و…..این مسئله را شکافتم.

مشکل حزب کمونیست کارگری از طرف بنیانگذارش منصور حکمت از همان آغاز و سپس در سالهای 2000 و 2001 به صراحت نزدیکی به چپ حاشیه ای از نظر سنت و منتالیته عنوان شده بود، حالا جمعی از آن حزب کمونیست کارگری در چپ حاشیه ای فرو رفته  و میگوید جعلیات نگویید، ما داریم ” اجتماعی” میشویم.

میپرسم چرا جلوی چشم منتقدین کومه له، با علیزاده در ارگان کمیته حزبیتان مصاحبه میکنید؟ سکوت میکنند و میگویند این جعلیات و اتهام است. میپرسم خوب شما که با علیزاده مصاحبه میکنید چرا با حمید تقوایی، اصغر کریمی، مظفر محمدی، خالد حاج محمدی، آذر مدرسی، عبدل گلپریان، مجید حسینی، محمد آسنگران و….مصاحبه نمیکنید؟ آیا میتوانید برای ما تفاوتها و برتریهای سیاسی و عمیق علیزاده را بر بقیه تشریح کنید؟ هر آدمی که مدتی سیاست کرده باشد میداند مصاحبه در ارگان کمیته حزبی به چه معناست. ارگان حزبی برای هدایت سیاسی و تشکیلاتی و فکری حزب و کمونیستها است. ما حزبی بودیم که 4 خط اشتباه در رابطه با سقط جنین در نشریه ایسکرا، برای جمع آوری نشریه چاپ و پخش شده، کافی بود. شخصیتهای رهبری حزب اگر نظر متفاوتی با خط حزبی داشتند، حرفشان در ضمیمه و ستون آزاد و با ذکر تفاوت چاپ میشد، حالا شما رفتید با علیزاده در ارگان کمیته حزبی خود مصاحبه میکنید و میگویید منتقد شما مشغول “جعلیات” بر علیه شماست.

خوب، من “جعلیات” میگویم، محمد نبوی که جعلیات نمیگوید. او در کنگره شما اعلام کرد که خود را صاحب خانه میداند و مهمان نیست. حالا بروید مطلب او را زمانی که هنوز به کومه له ” بد و بیراه” میگفتید را بخوانید تا ببینید که نمیتوانید سر خود را تو برف کنید و فکر کنید کسی چیزی نمیبیند. مقاله محمد نبوی (حکمتیستها با آزیتاسیون بر علیه کومه له خود را منزوی میکنند) مربوط به ماه دسامبر 2003 است که پر از بد و بیراه و ناسزا و فحش به منصور حکمت و کمونیسم کارگری است. البته این زمانی است که هنوز حزب حکمتیست خط رسمی و غیر رسمی نداشت. من مدافع حزب حکمتیست خط رسمی نیستم، اما الان میگویم کاش این رفقا همانجا میماندند و به اینجا کشیده نمیشدند.

اعتراض دو حزب کمونیست کارگری در کردستان و عراق به شما بر سر رابطه شما با کومه له را چگونه توجیه میکنید؟ میدانم با همین عصبانیت و ” جعلیات” “جعلیات” گفتن به آنها پاسخ داده اید. اما آنها بطور روشنی از همان ابتدا این سیاست شما را دیده و مورد نقد قرار داده اند و برایتان نوشته اند که رابطه شما با کومه له در تاریخ کمونیسم کارگری بی سابقه است. ایا آنها هم جعلیات میگفتند.

من در مقاله ام در مورد نزدیکی و خویشاوندی حزب حکمتیست و کومه له چندین مثال آوردم. به جای جواب، هوچیگری راه انداخته اند که بله اینها جعلیات است که محمود قزوینی میبافد. یک مقاله از یک کادر در نقد کومه له را روی فیسبوک گذاشته اند و دورش رقص سماع راه انداخته اند تا واقعیت را بپوشانند. جالب است آن یک مقاله هم موجب تعجب و تحیر دیگران در زمانش شد و در کامنتهای زیر مقاله در فیسبوک چندین نفر نوشته اند که “جالبه حزب حکمتیست بالاخره به کومه له چیزی گفت” ( نقل به مضمون). نه آن مقاله نقدی جدی در خود داشت و نه کومه له دو مقاله دست و پا شکسته را جدی میگیرد. کومه له به تمایل عمومی حزب حکمتیست و رهبران اصلی آن نگاه میکند و یکی دو مقاله این و آن کادر را به حساب آخرین رمقها از بی رمقی میگذارد.

رعایت “حس تناسب” در حمایت کومه له از ” حکومت ” اقلیم

از ” انصاف” دور نشوم، حزب حکمتیست به یک مورد از ” جعلیات” من پاسخ داد. البته آن پاسخ را به دفاع جانانه از کومه له تبدیل کرد. پاسخشان مربوط به تحویل مصطفی سلیمی توسط دارو دسته طالبانی به ایران و اعدام او بوده است. در نقد اطلاعیه کومه له چندین مطلب از طرف خود منتقدین کومه له به اطلاعیه کومه له نوشته شده است. حزب حکمتیست در این مورد هم مانند موردهای دیگر در نقد کومه له سکوت اختیار کرده بود. در این مورد من جمله ای از اطلاعیه کومه له را در مقاله ام با عنوان ” سکوت سنگین” آورده و نوشتم کومه له در اینجا آشکارا از حکومت اقلیم پشتیبانی میکند و آنها را پشت و پناه مردم میداند. خود جمله: “

حکومت محلی کردستان در مقابل افکار عمومی مردم کردستان، که همواره در روزگار سخت و در دشواریها، پشت و پناه همدیگر بوده اند، باید پاسخگو باشد.”

در توضیح این جمله نوشتم وقتی کومه له چنین آشکارا از طالبانی و بارزانی حمایت میکند، چرا شما ساکت هستید. این جمله بهانه ای بدست حزب حکمتیست داد تا از کومه له حمایت بیدریغ به عمل آورد.

از این جمله دو پهلو دو برداشت مختلف میتوان کرد. هم میتوان گفت منظورشان حمایت مردم کردستان از یکدیگر است و هم حمایت مردم کردستان و حکومت اقلیم از یکدیگر. تا آنجایی که به کومه له و مواضع و عملکردش برمیگردد برداشت دوم از این جمله صحیح تر است.

در اینجا فرض میکنیم که از این جمله نمیتوان برداشتی را کرد که من کرده ام. اما حزب حکمتیست به این بهانه به دفاع از کومه له پرداخته و نوشت کومه له اگر هم حمایت کند ( فعلا این را نمیتوانند کتمان کنند و بگویند جعل است) به این شکل اشکار نمیکند وادعا دارند که من ” “حس تناسب” را رعایت نکرده ام. حالا حرف زدن از رابطه و حمایت کومه له از بارزانی و طالبانی هم “حس تناسب” میخواهد. به کجا کشیده شده اند که به جای افشای رابطه هزار لای کومه له با طالبانی و بارزانی ودیگر احزاب ناسیونالیستی، از کمونیستی که دارد از این رابطه شان حرف میزند، ” حس تناسب” طلب میکنند. از خود کومه له در حمایت بیدریغش از ” حکومت اقلیم” و در ستایشنامه نویسیش از طالبانی ئی و دیگر سران ناسیونالیسم کرد و از نفرت پراکنیشان بر علیه کمونیستهای عراقی، ” حس تناسب” طلب نمیکنند.

فرض میکنیم من جمله ای از یک مقاله سازمان اکثریت را در حمایت از خاتمی بیاورم که دقیق نباشد، ایا حزب حکمتیست به همین شکل وارد میشود و از “جعل” و “حس تناسب” حرف میزند؟ معلوم است این کار را نمیکند. یا اینکه حزب حکمتیست هیچ فاکت و ایرادی به مقاله من در رابطه با رئیس دانا نیاورد و دنبال چنین چیزی هم نبود. رصد دقیق و احتمالا مچ گیری از نقد به رئیس دانا وظیفه چپهای ملیگرای ایرانی بوده است. آنها هم بدنبال یک فاکت غلط در مقاله ام بودند تا نقدم را کله پا و باطل کنند، اما نتوانستند. چون اقای رئیس دانا از خانوده ملیون ایرانی بوده است و حزب حکمتیست تعلق خاطری به ملی اسلامیها ندارد، طبیعتا آن مطلب را رصد نکرده و نمیکند. اما حزب حکمتیست در فاکت در مورد کومه له دقیق میشود و رصد میکند و مچ گیری میکند. حمایت بی شائبه کومه له از طالبانی و بارزانی که آشکارتر از سوسیالیسم ملی گرای رئیس داناست، با یک ” فول گیری” جعل نامیده میشود و ” حس تناسب” طلب میشود

دوستان، رفقا باور کنید از این آشکارتر نمیتوان تعلق خاطر خود به کومه له و ناسیونالیسم چپ را آشکار کرد.

چرا برای شما سوسیالیسم کومه له از سوسیالیسم رئیس دانا “رادیکالتر” است؟ این سوال را بالای سر خود بگیرید و پاسخ دهید. چرا در آنجا در نقد سوسیالیسم رئیس دانایی و رابطه آنها با دیگر جناحهای جنبش ملی و بخشی از حاکمیت ” حس تناسب” طلب نمیکنید؟ چرا مانند کومه له دارید با سوسیالیسم رئیس دانا در همان ” آلترناتیو سوسیالیستی” کذایی بازی میکنید؟ آیا سوسیالیسم رئیس دانا همان سوسیالیسم راه کارگر و دیگر ملیون چپی نیست که دارید با آن بازی بازی میکنید؟ آیا این دقیقا کاری نیست که کومه له سالها مشغول آن بوده است؟

هر ناظر بیطرفی به شما میگوید همین ستایشنامه کومه له از طالبانی و معرفی او به عنوان رهبر خستگی ناپذیر و آزادیخواه و به عرش اعلاء رساندن او برای رعایت هرگونه  بیان خارج از ” حس تناسب” کافی است، سیاست اردوگاه داری آنها فاکتی کافی است، مجیزگویی هر روزه شان از آنها فاکتی کافی است، پیام تبریک علیزاده برای ریاست جمهوری طالبانی  فاکتی کافی بود و صدها و هزاران فاکت هر روزه  دیگر درطول این 30 سال  نیاز به فاکت آوردن و ” رعایت حس تناسب” را درنوردیده است . وجود کومه له، عملکرد او و بیانات هر روزه او خروارها فاکت از این نوع حمایتها بدست میدهد و نیازی به تحریف و رعایت ” حس تناسب” نیست. من در مقاله ” سکوت سنگین” رابطه کومه له با حکومت اقلیم را با رابطه حزب توده با رژیم مقایسه کردم. نوشتم چرا از حزبی که 30 سال است مانند حزب توده از یک حکومت( دارو دسته مسلح) حمایت میکند، نزدیکی و خویشاوندی میکنید و آنها را به عنوان کمونیست به جامعه معرفی میکنید؟ اما رهبری و کادرهای حزب حکمتیست ترش کرده اند که چرا چنین مقایسه ای انجام شده است و گویا به آنها توهینی شده است. من کومه له را با حزب توده مقایسه نکرده ام، بلکه رابطه و پشتیبانی گرم  30 ساله اش با حکومت اقلیم کردستان را مساوی رابطه حزب توده با جمهوری اسلامی دانسته ام. چه چیز این تشبیه غلط است؟ میتوانید قلم بردارید و در باره تفاوت حمایت حزب توده و اکثریت از رژیم و حمایت کومه له از طالبانی و اقلیم قلمفرسایی کنید و روشنگری کنید؟ واقعا وظیفه بسیار عالیی است. وظیفه ای همردیف همان ” آلترناتیو سوسیالیستی” است. در همین مطلب که به امضاء تقریبا اکثریت قریب به اتفاق رهبری و کادرها رسیده است اینکار را کرده اید، ادامه اش دهید. مبارک است.

” حس تناسب” ایجاب میکند تا کمونیستها بطور دائم  زمختی حمایت کومه له از احزاب ناسیونالیستی حاکم بر کردستان عراق و نتایج آن را افشاء کنند و نگذارند کومه له آن را در زرورق ” رابطه معمولی” و حتی بده و بستان معمولی بپیچد. حالا مچ یک کمونیست را میگیرید که ” حس تناسب” را رعایت نکرده و از حمایت آشکار کومه له از ” حکومت” اقلیم حرف زده است. این است وظیفه ” آلترناتیو سوسیالیستی” شما! وظیفه بسیار عالی است. فقط با شهامت بایستید و تا آخرش از این وظیفه دفاع کنید.

به سربرآوردن این ” حس تناسب” در خودتان کمی فکر کنید، ببینید چرا این ” حس تناسب” در شما جاری شده است و فلسفه آن را بیابید.

یک نمونه دیگر از تحریف

یک نمونه دیگر از شیوه تحریف حزب حکمتیست را اینجا میاورم. در رابطه با ترور سامان دانشور کومه له سکوت کرده بود و علت آن را هم توضیح دادم. سکوت کومه له موجب نقدهایی از درون و بیرون کومه له شده بود، از حزب حکمتیست پرسیدم شما چرا سکوت کرده اید و به کومه له نقدی در این رابطه نداشته اید؟ نقدتان کجاست؟ به شیوه معمول شناخته شده به تحریف روی آوردند و نوشتند محمود قزوینی جعل میکند :

جعل چهارم: نزدیکی کومه له و پژاک و ترور سامان دانشور و سکوت حزب حکمتیست” (از مقاله ” بر فضاسازی و جعلیات باید مهر باطل کوبید”)

سوال من سکوت حزب حکمتیست در رابطه با قتل سامان دانشور نبود. بلکه سکوت حزب حکمتیست در رابطه با سکوت کومه له بر سر قتل سامان دانشور بود. به این راحتی و با وجدان راحت دست به تحریف زده اند تا از زیر پاسخ در بروند.

پاسخ به چند مورد دیگر را در همان مقاله اولم با فاکت و دلائل روشن ارائه داده ام. رفتار حزب حکمتیست در جریان تشکیل آلترناتیو سوسیالیستی در کردستان نیازی به بازگویی دوباره ندارد. در کردستان سوریه مواضع حزب حکمتیست صد در صد با کومه له یکی بود و نیازی به بازگویی مجدد نیست. موارد دیگری علاوه بر مواردی که به آنها پرداختم هست که در صورت ادامه بحث به آنها میپردازم.

من اینجا بحثم را به پایان میبرم، چون حزب حکمتیست تنش را به مسئله طرح شده یعنی نزدیکی با کومه له نمیزند و تنها با جعلیات جعلیات گفتن گرد و خاک هوا میکند. در صورتی که آنها در باره سکوت خود و مواردی که نام بردم اظهار نظر کنند، من هم به بحث و دیالوگ ادامه میدهم. آنها جرات و شهامت آن را ندارند که بیایند و بگویند ما برخوردمان، دیدگاهمان، سیاستمان عوض شده و فکر میکنیم نباید مانند گذشته عمل کنیم. بلکه سیاست درست همان بازی با چپ حاشیه ای در ” آلترناتیو سوسیالیستی” است. سیاست درست کمونیست خواندن و تشکیل آلترناتیو سوسیالیستی دادن با ناسیونالیسم چپ در کردستان است، برخورد گذشته ما به کومه له غلط بوده است، آنها امروز در کنگره ما نه مهمان بلکه صاحب خانه هستند، ارگان حزبی خودمان را برای هدایت سیاسی و فکری تشکیلات و کمونیستها در اختیار آنها میگذاریم، آنها هم حتما از کمک به ما دریغ نمیکنند. آنها برای رهبر خستگی ناپذیر و آزادیخواه کرد جلال طالبانی ستایش نامه مینویسند، ما هم نه تنها یقه کومه له را به خاطر این نمیگیریم و ذهن کارگر و مردم را نسبت به ناسیونالیسم کومه له روشن نمیکنیم، بلکه خودمان هم مینویسیم و میگوییم ” این “مرگ جانکاه” بوده است.

به جای اینکه بیایند واقعیت را بگویند و از آن دفاع کنند و بگویند سیاست ما عوض شده است. این تغییر ریل را کتمان میکنند.

چند سال پیش نمیتوانستم تصور کنم که همه عناصر امروز رهبری حزب حکمتیست در مقابل سوگواری و ستایشنامه کومه له از جلال طالبانی ساکت بمانند و چیزی نگویند و تازه خودشان هم با آنها همراه شوند. 3، 4 سال پیش تصور کردنی نبود که کادر و فعالی از جریان کمونیسم کارگری در مقابل نقد رابطه حمایتی کومه له از طالبانی و بارزانی طلب ” حس تناسب” کند…..

حزب حکمتیست با کتمان واقعیت راه به جایی نمیبرد. خویشاوندی و نزدیکی با کومه له آشکارتر از آن است که بتوان آن را انکار کرد. ” حس تناسب” ایجاب میکند که یا از این نزدیکی و خویشاوندی خود دفاع کنید و از آن شرمگین نباشید و یا آن را مورد نقد قرار دهید و در سیاستتان تجدید نظر کنید.

محمود قزوینی

13 ژوئن 2020