به این ” جعلیات” پاسخ دهید

.

قصد من از این نوشته این است تا ” جعلیاتی”را که در رابطه با نزدیکی و خویشاوندی حزب حکمتیست نوشتم را بخش بخش در همین صفحه فیسبوک بیاورم. و از مختار محمدی و رهبری حزب حکمتیست بخواهم ” جعلیات” را باطل کنند. هر بار یک سوال و یک بخش از ادعایم را در این صفحه میگذارم و میخواهم جواب دهند. ممکن است به “جعلیاتم” بخشهایی هم اضافه شود.

توضیح مختصر

نوشته من در باره نزدیکی و خویشاوندی کومه له علیزاده و حزب حکمتیست، با عکس العمل بغایت نازل و با نفرت پراکنی در حزب حکمتیست مواجه شده است. در این رابطه نوشته ای هیستریک و نازل با عنوان ” بر فضاسازی و نشر جعلیات باید مهر باطل زد” از طرف رهبری حزب حکمتیست و به نام مختار محمدی منتشر شده است. من حتی تکیه کلامهای طرف نویسنده و لغتهای خاص او را میشناسم. به هر حال اعضای یک حزبند و میتوانند در آنجا هر کاری دلشان خواست بکنند. اما لحن نوشته و توهینهای خارج از نزاکت آن دیگر به خودشان مربوط نیست. بخصوص اینکه تقریبا اکثریت کادرهای رهبری حزب هم این نوشته را در فیسبوک لایک زده اند. کلماتی مانند مالیخولیا، ساده لوح، دریغ از یک جو شعور، انصاف و وجدان سالم سیاسی ( به زبان ساده یعنی بی شعور، بی انصاف، بی وجدان و…) کلمات با نزاکتی است که همراه با یک آژیتاسیون اول تا آخر مقاله را پر کرده است.

این نوشته تلاش رهبری حزب حکمتیست برای لاپوشانی حقیقت و ایجاد گرد و خاک برای پنهان کردن آنچه بیان کرده ام است.

برای من سوال در باره نزدیکی و خویشاوندی کومه له و حزب حکمتیست یکروزه ایجاد نشده است. این سیر را مدتهاست که دیده ام. ابتدا فکر میکردم ممکن است فلان مسئله از زیر دستشان در رفته باشد و یا لزومی به برخورد ندیده اند. اما وقتی سیر وقایع به من ثابت کرد که این یک خط و گرایش است، خودم را ملزم به نقد آن دیدم. یعنی خود مسئله برای من نه از تحلیل حزب حکمتیست، پلاتفرمهای سیاسی آن و سنتهای آن، بلکه به صورت امپریک، طرح و نتیجه گیری شده است. رفتار و عملکرد حزب حکمتیست در جریان آنچه تشکیل “آلترناتیو سوسیالیستی در کردستان” مینامیدند، بیشتر من را به این نتیجه رساند که نزدیکی و خویشاوندی حزب حکمتیست به کومه له یک پدیده سطحی نیست و مرتب عمیق تر میشود و باید مورد نقد قرار گیرد. در این رابطه خواننده علاقه مند را دعوت میکنم تا این مقاله من را که مربوط به یکسال پیش میباشد، مطالعه کند. لینک مطلب چپ کومه له در حفظ پوشش چپ و حزب حکمتیست در دیپلماسی نقد

قبل از پروژه آلترناتیو سوسیالیستی کذائی هم حزب حکمتیست و کومه له اطلاعیه ای در تاریخ 27 مه 2007 مبنی بر همکاری منتشر کرده بودند که تعجب آور بود و من آن را همان زمان مورد نقد قرار دادم و از جمله نوشتم: ” در کردستان ایران دو حزب به نام کمونیست و چپ نشست برگزار میکنند و اطلاعیه همکاری صادر میکنند و میخواهند چهارچوب عملی آن را هم معین کنند، اما از وظیفه اساسی کمونیسم در کردستان، یعنی مبارزه با ناسیونالیسم کرد و نفوذش و از مبارزه با احزاب ناسیونالیستی حرفی زده نمیشود. همین کافی است تا هر ناظر کمونیستی بگوید این نشستها و هماهنگیها میتواند همه چیز باشد به جز اتحاد کمونیستی و چپ، به جز “مسئولیت پذیری کمونیستی در قبال تحولات جامعه”. بنابر تمام نوشته ها و اسناد حزب حکمتیست، کومه له متعلق به جنبش ملی کرد است، اما بیکباره با یک چرخش قلم، کومه له نیروی کمونیستی تعریف میشود که باید با آن ” قطب چپ” تشکیل داد. میتوان با کومه له بر سر این و یا آن مسئله عملی مشخص توافق کرد. اما چرا باید آن را به عنوان “آلترناتیو چپ” و یا “قطب چپ” در مقابل جامعه گذاشت” خواننده علاقه مند میتواند مقاله ام در سایتم مطالعه کند: لینک مطلب “اتحاد کاغذی یا عملی، خاصیت مصرفی ایجاد قطب چپ در کردستان”

مصاحبه با علیزاده در ارگان رسمی کمیته کردستان حزب حکمتیست در فوریه امسال را بطور اتفاقی دیدم و حتما مصاحبه های دیگری هم با رهبران کومه له باید در نشریاتشان باشد. این من را مصصم کرد که نقدهای گذشته ام را تکمیل کنم. اما ایام کرونا و بیماریها را برای این کار مناسب نمیدانستم . حزب حکمتیست نه تنها خود دست به نقدی نزدند، حداقل به درج مطالب منتقدین کومه له و مصاحبه با آنها هم نپرداخته اند تا منتقدین کومه له را تقویت میکنند. عوضش با رهبران خط اصلی ناسیونالیستی مصاحبه میکنند و دوستی خود را با آنها به اثبات میرسانند. هر چند این منتقدین اکثرا در تمام این سالها با تعرض کومه له به کمونیسم کارگری همراهی کرده اند و در بینشان تعداد اندکی هستند که توانسته اند خود را از ناسیونالیسم کومه له دور نگه دارند، با این همه از یک حزب که مدعی است نزدیکی با کومه له ندارد، درج مطالب انتقادی منتقدین دیگر حداقلی ترین انتظار ممکن است. مصاحبه با علیزاده و بقیه رهبری کومه له در ارگان رسمی حزب حکمتیست خود بیانگر همه آن چیزی است که من نوشتم.

برای ادعاهایم واقعا احتیاج به مدرک نداشتم. خود “آلترناتیو سوسیالیستی” کذائی و همین مصاحبه ها با رهبران کومه له برای نقد و نشان دادن خویشاوندی کافی بود. با اینکه مطمئن بودم در مواردی که مورد نظرم است حزب حکمتیست و رهبریش هیچ اظهار نظری نکرده و یا اگر کرده بسیار محدود و خود آن نقدها هم آمیخته به توهم به کومه له هستند، با این همه برای مدلل کردن بیشتر بحثم به سراغ مطالبشان در سایتهایشان رفتم. متاسفانه آرشیو نشریات سایتشان درست کار نمیکند. وقتی آرشیو نشریاتشان را باز میکنید تنها میتوانید به چند شماره نشریه جدید دسترسی پیدا کنید. برای همین کلی در گوگل سرچ کردم تا اگر احتمالا مطلبی است دسترسی پیدا کنم. در یک مورد از یکی از اعضای رهبری حزب حکمتیست خواستم اگر مطلبی در نقد کومه له در رابطه با مذاکره دارند برای من بفرستد، که متاسفانه خبری نشد.

این کرونولوژی کوتاهی از تلاشم برای نوشتن نقدم است.

حزب حکمتیست ادعا کرده است من “جعلیات” سر هم بندی کرده ام و نقد آنها بر کومه له سرجایش است. البته در همین مقاله برای باطل کردن “جعلیات” من مدعیند نقدشان را تلطیف کرده اند تا مثلا باعت نجات کومه له از “کمیته دیپلماسی” شوند. کومه له نزد حزب حکمتیست نه یک جریان ناسیونالیسم چپ، بلکه جریان چپی است که اشتباها وارد اردوی ناسیونالیستی شده و وظیفه حزب حکمتیست نجات آنهاست. به این جمله از مقاله مختار محمدی که همه رهبری حکمتیست به آن احسنت، احسنت گفتند، نگاه کنیم: ” نهایتا چند ماه قبل کومه له طی اطلاعیه ای به افکار عمومی اطلاع داد که در کمیته دیپلماسی احزاب نیست. البته چنین اتفاق مثبتی نزد محمود قزوینی و همفکرانش اهمیت ندارد، اما برای کمونیسم کارگری درگیر در جامعه و متعهد به تقویت صف بندی چپ در جنبش اعتراضی حق طلبانه و سرنگونی طلبانه، هر ذره دور کردن یک جریان چپ از جریانات راست و ناسیونالیست چه با نقد شفاف و علنی و همزمان ممکن کردن همکاری مشخص اهمیت جدی دارد،….”

حزب حکمتیست وظیفه بسیار عالیی برای خودش تعریف کرده است. نجات کومه له از پروژه های ناسیونالیستی! معلوم نیست چرا وقتی میگویم شما نقدی به کومه له ندارید و نمیکنید عصبانی میشوند. منظورم از نزدیکی و خویشاوندی همین است که نوشتید و پخش کردید. بالاخره احزاب مختلف هستید و حتما نقدهایی به هم دارید. اما کومه له برای شما جریان چپی است که باید از ناسیونالیسم دور شود، خودش ناسیونالیست نیست. مثل اینکه مسئله ناسیونالیسم کومه له با بودن و نبودن در یک پروژه معین تعیین میشود. زنده باد به این همه درایت و تلاش موفقیت آمیز. حتی بودن کومه له در یک پروژه های تماما ناسیونالیستی هم ناسیونالیستی تلقی نمیشود، بلکه چپی است که اشتباهی آنجا رفته است.

در اینجا قبل از اینکه به سراغ سوال از حکمتیستها برای باطل کردن یکی از “جعلیاتم” بروم لازم است به یکی دو نکته دیگر اشاره ای داشته باشم. من در مقاله ام نوشتم شان نزول نقد حزب حکمتیست به حزب کمونیست کارگری چیز دیگری است و اصالت ندارد. کسی که برای خودش وظیفه تعریف کرده است تا کومه له را نجات دهد و در مقابل چشمان منتقدین کومه له با علیزاده مصاحبه میکند و به آنها دهن کجی میکند، اصالتی در نقدهایش به دیگران وجود ندارد. حالا در همین نوشته جدیدشان شان نزول نقد به حزب کمونیست کارگری را به طور واضحی بیان کرده اند. “شما به ما نقد میکنید، پس میخواهید بروید حزب کمونیست کارگری”! ( نقل به مضمون از مقاله بر فضاسازی و جعلیات باید مهر باطل زد). آن سرمایه ای که از به اصطلاح نقد از حککا ساخته اند اینجاها کاربرد دارد. باید مانیپولاسیون کنند و فریب دهند. طرف که دارد این را مینویسد کاملا و صد در صد به دروغ بودن حرفش آگاه است. او فقط نگاه میکند ببیند کدام احساس و سرمایه ای که قبلا در میان کادرهای محفلش تولید شده است، باید بکار گرفته شود.

ادعای دیگر نویسنده مبنی بر باطل بودن نقدم این است که نقدم به کسانی است که سالها با ناسیونالیسم مبارزه کرده اند. آخر سابقه کمونیستی شما مگر از سابقه بقیه که در حزب کمونیست کارگری از حمید تقوایی و اصغر کریمی و….تا رهبری حکمتیست خط رسمی و افراد دیگر……بالا تر میزند که در مقابل نقد به خودتان به سابقه تان رجوع میکنید. این هم یکی دیگر از مانیپولاسیونهای دیگر نویسنده برای دست بردن به احساسات و سابقه و هم محفل بودن است.

………………………………..

اولین سوال

لطفا نقد و یا نقدهای حزب حکمتیست به کومه له در رابطه با مرگ طالبانی را در کامنتها بگذارید.

من تنها مطلبی که از حزب حکمتیست در این رابطه دیده ام پیام تسلیت فاتح شیخ بمناسبت مرگ طالبانی بود که آن را ناگوار خوانده بود و تلاش رحمان حسین زاده و بقیه کادرها برای توجیه این اقدام در فیسبوک به عنوان امری شخصی. پیام تسلیت فاتح شیخ پیام شخصی نبود. این اقدام معنی دار بود.

مطلب من در نقد اطلاعیه کومه له و نقد پیام تسلیت فاتح شیخ. لینک مطلب .

غم و اندوه ناسیونالیسم کرد در مرگ طالبانی

دراین متن طرز برخورد من با پیام کومه له و پیام فاتح شیخ متفاوت است. اطلاعیه کومه له و پیامهای تسلیت رهبران کومه له واقعا مشمئز کننده است. بخشی از پیام کومه له:

با غم و اندوهی سنگین، بعد از ظهر سه شنبه سوم اکتبر ٢٠١٧، “مام جلال طالبانی” دبیر اول اتحادیه میهنی کردستان و رئیس جمهور پیشین عراق، رهبر خستگی ناپذیر مبارزه حق طلبانه ملت کرد در کردستان عراق، دوست و پشتیبان دیرینه کومه له و جنبش انقلابی مردم کردستان ایران، بعد از پنج سال دست و پنجه نرم کردن….، در گذشت.”

“تمام زندگی مام جلال از همان اوان نوجوانی تا زمانی که جسم خسته اش دچار بیماری شد، و حتی تا زمانی که قلب پر احساسش از تپش افتاد، در خدمت به اهداف و آرمانهای مردم تحت ستم کردستان بود.”

“مام جلال دوست وفادار کومه له و جنبش انقلابی مردم کردستان ایران بود.” (کمیته مرکزی کومه له، سازمان کردستان حزب کمونیست ایران، سوم اکتبر ٢٠١٧) {اصل اطلاعیه به زبان کردی است و مسئولیت ترجمه نقل قولهای بالا به زبان فارسی به عهده من است.}   ترجمه فارسی از نوشته  خالد حاج محمدی با عنوان ” مرگ جلال طالبانی و اسطوره سازی یارانش” برگرفته شده است.

این فقط بخش کوچکی از اطلاعیه کومه له در تمجید از زندگی یک جنایتکار ناسیونالیست میباشد که سراسر زندگیش پر از سرکوبگری مخالفین درونی و بیرونی و قتل رفقای کمونیست ما در عراق بوده است. این فقط بخش کوچکی از تمجید کومه له از “رهبر آزادیخواه مردم کردستان و رهبر خستگی ناپذیری” است که بر ویرانه ای که آمریکا در عراق ساخت، آنها را بر مردم کردستان حاکم کرد و شخص طالبانی را به رئیس.جمهوری عراق رساند.

.حزب حکمتیست میخواهد این جریان چپ را از آن رهبران “آزادیخواه” جدا کند

محمود قزوینی

6 ژوئن 2020