سکوت سنگین

در باره خویشاوندی حزب حکمتیست و کومه له علیزاده

در مه 2019 در مطلبی با عنوان “چپ کومه له در حفظ پوشش چپ وحزب حکمتیست در دیپلماسی نقد ”  به نزدیکی حزب حکمتیست به کومه له پرداختم و نوشتم دیپلماسی حزب حکمتیست در رابطه با کومه له میتواند به جاهای باریکی کشیده شود. امروز میتوانم راحت تر ببینم که این نزدیکی و خویشاوندی بسیار عمیقتر از آنی است که من فکر میکردم. چند سالی است که دیگر حزب حکمتیست نه تنها در مقابل کومه له علیزاده سکوت پیشه کرده است و لام تا کام حرفی نمیزند، بلکه سمپاتی آنها به کومه له علیزاده آشکار و اظهر من الشمس است. در درون کومه له قیل و قال بلند شده است و جمعی دیگر تاب تحمل گندیدگی این ناسیونالیسم را نداشته و مجبور به ترک این صف شده اند و یا اخراج گشته اند. اما حزب حکمتیست با رهبری کومه له گرم گرفته است و گل میگویند و گل میشنوند. آخرین دسته گل تقدیمی حزب حکمتیست به کومه له علیزاده و خود علیزاده، مصاحبه با او در نشریه اکتبر شماره 267 به تاریخ 17 فوریه 2020 میباشد. نفس درج مقاله و مصاحبه با علیزاده و کومه له در ارگان رسمی یک کمیته حزبی و معرفی آنها به عنوان کمونیست، کمونیسم جریان مصاحبه کننده را زیر سوال میبرد. کمونیست نمیتواند ناسیونالیسم ( ناسیونالیسم چپ همانا ناسیونالیسم در پوشش چپ میباشد) را کمونیست معرفی کند، مگر اینکه کمونیستش آبکی شده باشد و یا خود ناسیونالیست باشد. کومه له نزد حزب حکمتیست دیگر نه یک جریان ناسیونالیستی، بلکه یک جریان کمونیستی است. و حزب حکمتیست نزد کومه له نه آن کمونیسم کارگری منصور حکمت، بلکه کمونیستی است که بیشتر دوست و یار کومه له جدید است، کمونیستی که دیپلماسی کومه له و مشکلات و محدودیتهای آن را درک میکند و تلاش میکند تا کومه له با خیال راحت در میان ناسیونالیستها بلولد و همزمان چهره سوسیالیستی هم بگیرد. حتی تعرض مستقیم کومه له به کمونیسم کارگری هم صدایش را درنمیاورد.

رابطه حزب حکمتیست با کومه له، رابطه بر سر یک سیاست، تاکتیک و حرکت معین نیست، بلکه یک رابطه ادامه دار و یک وحدت پایدار بنظر میاید. صحبت بر سر ” کمونیستهایی” است که میخواهند مبارزه کمونیستی در کردستان را با یکدیگر تقویت کنند و پیش ببرند. صحبت بر سر اتحاد کمونیستی، اتحاد طبقاتی است!. حزب حکمتیست همانطور که در اتحاد با دیگر گروههای چپ ” آلترناتیو سوسیالیستی” برای ایران ساخت، برای کردستان هم در فکر تشکیل “آلترناتیو سوسیالیستی” با کومه له بوده و است. اگر ” آلترناتیو سوسیالیستی” با گروههای چپ نظیر راه کارگر و هسته اقلیت و ویترین سراسری کومه له (حزب کمونیست ایران) …معنای زمینی ندارد و تمام دبدبه و کب کبه آن به چند اطلاعیه و تظاهرات سازمانی در یکی دو شهر در خارج از کشور محدود شده و میماند، نزدیکی و اتحاد با کومه له معنای زمینی و مادی دارد. کومه له هم از نظر نیرو و هم از نظر سیاستها و تاکتیکها و اهدافی که پیش رو دارد و برایش تلاش میکند، نیرویی کاملا اجتماعی است. از این نظر اتحاد و نزدیکی حزب حکمتیست با کومه له معنای دیگری پیدا کرده و میکند و اگر جلوی این حرکت سدی ایجاد نشود، ممکن است به جاهای باریکی کشیده شود.

در دور قبلی اتحاد با کومه له، حزب حکمتیست سراز پا برای جوش خوردن این اتحاد نمیشناخت. میخواست هر طور شده و به شکل هر دمبیلی ” آلترناتیو سوسیالیستی” برای کردستان شکل بگیرد. یک حزب و جریان کمونیستی احتمالا و بهتر است بگویم حتما وارد سازش تاکتیکی با گروهها و جریانات مختلف در اپوزیسیون رژیم میشود. اما حزب کمونیستی اولا قبل از هر چیز ماهیت موقتی و گذرا بودن سازش را میشناسد، دوما ماهیت طرف مقابل خود را فراموش نمیکند و دوست موقت در یک دایره را دوست نمیپندارد، سوما باید دایره و شعاع مسئله ای که بر سر آن سازش صورت میگیرد روشن باشد و چهارما مهمتر از همه یک لحظه از افشای ماهیت طبقاتی و سیاسی طرف مقابل سازش خود استنکاف نمیکند.

برای یک حزب کمونیستی، نه تنها سازش با کومه له، بلکه حتی در شرائطی سازش با احزاب دیگر اپوزیسیون که رسما و در برنامه ناسیونالیست میباشند، ممکن و مقدور میباشد، اما هیچ سازشی منجر به وارونه کردن حقایق، وارونه کردن ماهیت احزاب، شل کردن و یا اصلا فراموش کردن مبارزه با طرف مقابل سازش نمیشود. بگذارید مثالی بزنم. از قدیم یکی از سیاستهای کمونیستی ما در کردستان ایران، برگزاری رفراندوم در کردستان پس از سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و یا برقراری آزادی دوفاکتو در کردستان بوده است. اگر امروز حزب کمونیستی آنقدر نیرو و توان داشته باشد که بتواند رفع ستم ملی و برگزاری رفراندوم در کردستان برای جدایی و یا ماندن با بقیه نقاط را به امضای احزاب سیاسی کردستان، کومه له و حزب دموکرات برساند و این احزاب متعهد شوند که برای آن تلاش کنند، چنین سازشی، سازش یک جریان کمونیستی با احزاب طبقاتی مخالف خود میباشد. چنین سازشی نه موجب خاک پاشیدن به چشم کارگران و مردم میباشد و نه اصولی در این سازش زیر پا گذاشته میشود، بلکه به حل سریعتر یک مسئله در جامعه پاسخ داده است. اما اگر چنین سازشی موجب این شود تا فردا حزب دموکرات مترقی قلمداد شود و کومه له کمونیست و ” آلترناتیو سوسیالیستی” از آن درآید، دیگر خود آن کمونیست ما به جرگه ناسیونالیست پیوسته است.

مسلما رابطه کومه له و حزب حکمتیست در دایره سازش نمیگنجد، آنها خود را در اهداف و سیاست ماکرو آنقدر نزدیک و یکی میدانند که میخواهند به عنوان کمونیستها در آنجا با یکدیگر، در کنار هم ” آلترناتیو سوسیالیستی” را جلوی مردم بگیرند و مردم را به کمونیسم فرابخوانند. برای همین هم باید حزب حکمتیست از افشای ماهیت کومه له و سیاستهای آن دست بردارد. کومه له که در سیاستها و اهداف یک گروه ناسیونالیستی میباشد و طی این سالها در لنجزار اقلیم کردستان فرو رفته است و با همه دسته های ناسیونالیستی کرد رابطه پایدار دارد، توسط حزب حکمتیست به عنوان کمونیست و کارگر به جامعه معرفی میشود و بدتر از این از هرگونه افشای سیاستها و اهداف کومه له دوری میکند. کومه له به همین هم احتیاج دارد. ناسیونالیسم چپ احتیاج به چهره چپ دارد تا کارگر و مردمی که به چپگرایی جلب میشوند را به زیر سیاستهای ناسیونالیستی خود بکشاند. وضعیت کردستان ایران به خاطر نفوذ کمونیسم، وجود ناسیونالیسم چپ را ضروری میسازد. اگر کومه له جدید کاملا همان چیزی که هست را به نمایش بگذارد، یعنی ناسیونالیسم بی پرده ای که در زیر سایه طالبانی و حکومت اقلیم به تولید و بازتولید خود ادامه میدهد را آشکار کند، آنوقت نفوذ او در کردستان به صفر نزدیک میشود. توده فعالین سوسیالیست متوهم به کومه له، مخدر ناسیونالیسم چپ را دور میریزند و دنبال کمونیسم کارگر، کمونیسم مارکس، کمونیسم کارگری، کمونیسمی که برایش نه اهداف ملی و منطقه ای، بلکه نابودی استثمار انسان از انسان آغاز و محور هر گونه فعالیتی است میگردد. یک وظیفه دائمی عنصر کمونیسم در چنین وضعیتی افشاء دائم ناسیونالیسمی است که به دروغ پرچم سوسیالیسم را بالای سر خود میگیرد.

در واقع حزب حکمتیست زیر پوشش ” آلترناتیو سوسیالیستی” سازماندهی و فعالیت کمونیستی طبقه کارگر و از این طریق انقلاب کارگری را قربانی ناسیونالیسم کرد میکند و در سطح سراسری هم به همان تاکتیک قدیمی کومه له یعنی ” اتحاد چپها” روی آورده است.

گروه و حزب کمونیستی نمیتواند در مکان و زمانی رادیکال جلوه کند و در مکان و زمان دیگری سازشکار. به کومه له علیزاده نگاه کنید، در بعد سراسری ظاهر کمونیستی دارند، در مقابل ناسیونالیسم ایرانی شارپند، اما در کردستان با ناسیونالیسم و احزاب ناسیونالیست کرد هر “چهارپایه” عقد و پیمان محکم بسته است و همه پیمانهای نوشته و نانوشته خود را هم زیر نام حق تعیین سرنوشت کرد توجیه میکنند. حزب حکمتیست کم کم دارد همین وضعیت را پیشه میکند.

نزدیکی حزب حکمتیست و کومه له و بازی حزب حکمتیست با ویترین سراسری کومه له ” حزب کمونیست ایران” چهره ای از حزب حکمتیست بدست میدهد که اگر این چهره بیشتر تعمیق شود و طولانی تر شود، به شکل و شمایل خود کومه له درمیاید. زمینه های آن مهیا است.

در حالی که ناسیونالیسم کومه له در طی این سالها زمخت تر شده و علیزاده بطور صریحی تمامی تاریخ کمونیستی کومه له و شرکت آن در تشکیل حزب کمونیست ایران را انکار کرده است و تشکیل حزب کمونیست ایران را چیزی شبیه به همین “شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست” قلمداد کرده است، نزدیکی حزب حکمتیست و کومه له عمیقتر نیز گشته است. چند سالی است کمتر عضوی از اعضای رهبری و کادرهای حکمتیست نقدی بر علیه ناسیونالیسم کومه له نوشته و آن را افشاء کرده اند. این در حالی است که در این سالها رابطه کومه له با احزاب و جریانات ناسیونالیستی عمیقتر گشته است. حجم نقدهای اعضا و کادرهای منتقد کومه له در برابر یکی دو نوشته بی جان حزب حکمتیست، آنهم با خطاب رفقا باید فلان کنند و چنان کنند و از این سیاست اشتباه! بپرهیزند، قابل مقایسه نیست.

حزب حکمتیست به علیزاده و رهبری کومه له بسیار نزدیکتر است تا به کادرها و اعضای منتقد. کادرها و اعضای منتقد رهبری کومه له را حالا با همان توهماتشان نقد میکنند، اما حزب حکمتیست با علیزاده و دیگر اعضای رهبریش در ارگان رسمیش مصاحبه میکند.

هیچ چیزی دیگر رهبری حزب حکمتیست را برنمی انگیزد تا مقابل ناسیونالیسم کومه له بایستد، حتی آنجا که ناسیونالیسم کومه له شکل زمختی پیدا میکند. آخرین نمونه آن مربوط به تحویل دادن مصطفی سلیمی بوده است. من در زیر به چند نمونه برجسته از سکوت حزب حکمتیست و همزمان دنبال اتحاد با کومه له دویدن را میاورم.

     مورد تحویل دادن و اعدام مصطفی سلیمی

این جمله از اطلاعیه کومه له در رابطه با تحویل دادن و اعدام مصطفی سلیمی است که البته کومه له تنها اعدام جنایتکارانه او را محکوم کرد و دستگیری و تحویل جنایتکارانه دوستان و خویشاوندان سیاسی کومه له را درز گرفته است. به این جمله نگاه کنید:

“حکومت محلی کردستان در مقابل افکار عمومی مردم کردستان، که همواره در روزگار سخت و در دشواریها، پشت و پناه همدیگر بوده اند، باید پاسخگو باشد.”

عمق کثافت ناسیونالیسم از همین یک جمله، از همین یک منفذ به اندازه کافی بیرون میزند. در همین یک سطر دارو دسته های مسلح بارزانی و طالبانی که دیگر توده مردم کردستان عراق نیز از دست جنایتکاریها و دزدیدیهایشان به تنگ آمده اند، به عنوان حکومت پشت و پناه مردم در شرائط سخت و دشواریها به مردم معرفی شده است. همین یک سطر کافیست تا کمونیستی قلم بردارد ، مصاحبه تلویزیوین کند، به سراغ فعالین سوسیالیست در کردستان برود و بگوید این است ماهیت ناسیونالیسم چپ. حکومتی که اینها میخواهند همین است که امروز در زیر سایه پول و قدرت و سیاست آن میزیند و به دعا و ثنایشان مشغولند. و از همینجا و از همین اطلاعیه نقبی به همه سیاستها و تاریخ این ناسیونالیسم چپ میزند و آن را افشاء میکند. به عوض این ما در زیر نام کمونیسم کارگری شاهد سخنرانیهای غرا در باره وجود با اهمیت ” آلترناتیو سوسیالیستی” و عکس انداختن با ویترین سراسری کومه له “حزب کمونیست ایران” و دیگر چپها و خود کومه له هستیم. در مقابل چنین ورژنی از کمونیسم کارگری آدم دلش برای پوپولیستهایی نظیر پیکار تنگ میشود. اگر کسی چهار ماه بعد از تشکیل حکومت اسلامی مانند کومه له مینوشت، ” حکومت و مردم پشت و پناه یکدیگرند” پیکار چهارچوب آن سازمان را پایین میکشید. این موضع کومه له مساوی با موضع حزب توده و فدائیان اکثریت و رنجبران در سالهای اول انقلاب است. حزب توده و اکثریت جای خود، حتی گروههایی مانند اتحادیه کمونیستها که تاکتیکی از بنی صدر حمایت میکردند و یا راه کارگر که هم به در میزد و هم به تخته و کارگران را به اضافه کار و اضافه تولید برای جبهه های جنگ فرامیخواند، از نقد پوپولیستهای پیکار در امان نبوده اند. اما امروز ما شاهد حزب، گروه و فرد با پرچم کمونیسم کارگری هستیم که در مقابل موضع حزب توده ای و اکثریتی یک سازمان سیاسی در مقابل یک دارو دسته مسلح بورژوازی در منطقه سکوت اختیار میکنند و بیشتر از آن مرتب بدنبال مودت و دوستی نزد آنها میگردند.

مورد مرگ طالبانی

مورد دیگر در رابطه با مرگ طالبانی بوده است. کومه له در پیامی بمناسبت درگذشت طالبانی سنگ تمام گذاشت. این دیگر شبیه تبریک و تهنیت بمناسبت تعلق پست ریاست جمهوری عراق به طالبانی نبود، بلکه غلظت این پیام ناسیونالیستی بقدری قوی است که بنظر میاید طرف هیچگاه تنش به چپگرایی نخورده است. بخشی از پیام کمیته مرکزی کومه له بمناسبت مرگ طالبانی:

“با غم و اندوهی سنگین، بعد از ظهر سه شنبه سوم اکتبر ٢٠١٧، “مام جلال طالبانی” دبیر اول اتحادیه میهنی کردستان و رئیس جمهور پیشین عراق، رهبر خستگی ناپذیر مبارزه حق طلبانه ملت کرد در کردستان عراق، دوست و پشتیبان دیرینه کومه له و جنبش انقلابی مردم کردستان ایران، بعد از پنج سال دست و پنجه نرم کردن….، در گذشت.”

“تمام زندگی مام جلال از همان اوان نوجوانی تا زمانی که جسم خسته اش دچار بیماری شد، و حتی تا زمانی که قلب پر احساسش از تپش افتاد، در خدمت به اهداف و آرمانهای مردم تحت ستم کردستان بود.”

“مام جلال دوست وفادار کومه له و جنبش انقلابی مردم کردستان ایران بود.” (کمیته مرکزی کومه له، سازمان کردستان حزب کمونیست ایران، سوم اکتبر ٢٠١٧) {اصل اطلاعیه به زبان کردی است و مسئولیت ترجمه نقل قولهای بالا به زبان فارسی به عهده من است.}   ترجمه فارسی از نوشته  خالد حاج محمدی با عنوان ” مرگ جلال طالبانی و اسطوره سازی یارانش” برگرفته شده است.”

شرم بر ناسیونالیستها، شرم برناسیونالیسم زیر پوشش چپ، شرم بر ناسیونالیسم کومه له باد که مرتجعینی چون طالبانی را به عنوان رهبر خستگی ناپذیر مردم و رهبر ملت کرد، به مردم کردستان معرفی میکنند. این ورژن کردی حزب توده است که خمینی را رهبر مردم معرفی کرده بود.

حزب حکمتیست به بهانه این پیام ناسیونالیسم کومه له را افشاء نکرد و در یک فرصت مناسب ماسک چپ را از چهره کومه له ندرید تا کثافات ناسیونالیسم را به مردم نشان دهد. حزب حکمتیست در مقابل این چهره آرایی و رهبر تراشی برای مردم کردستان لام تا کام حرفی نزد. احتمالا خودشان هم موافق چنین پیامی بودند، وگرنه کسی قلم برمیداشت و مصاحبه میکرد و دو کلام این رذالت ناسیونالیستی را افشاء میکرد.

رهبری حزب حکمتیست باید توضیح دهد که چرا در این موردها ساکت است. آخر چه تفاوتی میان پیام تسلیت فرستادن و تمجید کردن از حاکمانی چون خمینی و رفسنجانی با طالبانی و بارزانی وجود دارد؟

چرا برای رهبران جبهه ملی، حزب توده، ملی مذهبیها و رئیس دانا و…پیام تسلیت نمیفرستید؟ اینها به دلیل اپوزیسیون بودن دستشان به جنایت، دزدی و کلاه برداری آلوده نشده است. حزب توده سه سال از رژیم حمایت کرد و در جنایت شریک شد و مسئله خاتمه پیدا کرد. طالبانی و بارزانی 30 سال است آنجا حاکمند و دارند پوست مردم را میکنند. 30 سال است کومه له اینها را به عنوان “پشت و پناه مردم” به مردم میفروشد. چرا برای رئیس دانا پیام نمیفرستید؟ سگ رئیس دانا به طالبانی و بارزانی میارزد.

دوستان، رفقا، هیچ کمونیستی نمیتواند این سکوت ها و این سمپاتیهای شما به کومه له را ببیند و نظاره گر آن بماند و بگوید انشاء الله گربه است.

مورد کمیته دیپلماسی 

مورد برجسته دیگر شرکت کومه له در “کمیته دیپلماسی” متشکل از 33 حزب و سازمان ناسیونالیست کرد بوده است. شرکت کومه له در کنگره ملی و کمیته دیپلماسی و دهها نوع از این نهادهای ناسیونالیستی یک مسئله عادی و جزئی از ماهیت وجودی کومه له میباشد. تمامی زندگی و موجودیت کومه له در همین دوایر و اتحادها میگذرذ.

حزب حکمتیست که از اتحاد با کومه له سر از پا نمیشناخت، متوجه این اتحادها و خویشاوندی کومه له بود، اما به جای اینکه سیاستی اتخاذ کند تا اگر کومه له میخواهد بطور موقت با چپ سازش کند، مجبور به دور شدن از صف ناسیونالیستها شود، خود را با منش کومه له وفق داد و کومه له را درحال لولیدن در میان ناسیونالیستها و بدون ذره ای شرط و شروط پذیرا شد. تازه حزب حکمتیست و کومه له و حککا مثلا ” آلترناتیو سوسیالیستی” دایر کرده بودند که چشمه ای از پراتیک واقعی و طبق معمول کومه له در ائتلاف با 32 حزب و سازمان کردی بیرون افتاد. حزب حکمتیست به جای اینکه به کومه له حمله کند و در کارش تجدید نظر کند، ابتدا یقه حککا ایران را گرفت و آنها را مقصر دانست که با اطلاعیه شان در رابطه با عمل کومه له، سر راه تشکیل ” آلترناتیو سوسیالیستی” مشکل ایجاد کرده اند. بعد با یک اطلاعیه آبکی سر و ته مسئله را هم آوردند.

در این قسمت بخشی از مقاله ام با عنوان ” چپ کومه له در حفظ پوشش چپ و حزب حکمتیست در دیپلماسی نقد” که در ماه مه 2019 نوشته ام را میاورم.

“………اگر حزب حکمتیست و حککا واقعا بدنبال یک کار عملی جدی بوده اند، امتناع کومه له از دادن اطلاعیه مشترک بر سر تروریسم باند مهتدی با آنها باید کافی میبود تا آنها آمادگی کومه له برای ائتلاف موقتی با چپها را دروغین بدانند و از ماهیت آن آگاه شوند. چیزی که بعدا کاملا آشکار شد. یعنی کومه له در ائتلاف واقعی با کمیته دیپلماسی به سر میبرد و در ائتلاف کاغذی و قلابی با ” آلترناتیو سوسیالیستی و چپ”.

 حزب حکمتیست همه اینها را به دست فراموشی سپرد تا با کومه له همراه شود. کومه له حاضر نشد وارد هیچ کار عملی به جز صدور اطلاعیه و برگزاری کنفرانس ” آلترناتیو سوسیالیستی ” جهت حرافی مفت با آنها شود. حزب حکمتیست بر روی تمام ناسیونالیسم هر دم فزاینده کومه له چشم پوشید تا با آنها مودت و دوستی کند و ” آلترناتیو سوسیالیستی” تشکیل دهد. تا آنجا که به ” آلترناتیو سوسیالیستی” برمیگردد حتماسازمانزحمتکشان و حزب کومه له هم بدشان نمیاید در موقعیتی آن را امضاء کنند. بالاخره روند سوسیالیستی آمد، حتما زحمتکشان هم میتوانست بیاید. تمام محتوی ” آلترناتیو سوسیالیستی” همان پوشش ظاهری چپ آن است که اتفاقا کومه له به آن احتیاج دارد و فردا در شرائط دیگر ممکن است زحمتکشان هم به آن احتیاج پیدا کند. حرف مفت که مایه نمیخواهد.

کومه له وارد هیچگونه اتحاد عمل و ائتلافی با حککا و حککا حکتیست نشد، بلکه برای چهره چپ گرفتن و خنثی کردن نقد آنها در مقابل سیاستهای ناسیونالیستی و بند وبستهای خود، اطلاعیه کاغذی با عنوان ” آلترناتیو سوسیالیستی” را با آنها امضاء کرده است. در این میان یک انتقاد ساده یعنی نقد حزب کمونیست کارگری ایران به شرکت کومه له در ائتلاف “دیپلماسی کردی” مسئله ساز شد. تمام هدف کومه له و علیزاده از ” اتحاد آلترناتیو سوسیالیستی” این بود جلوی همین نقد سد شود. اما حالا یکی از اعضای این ائتلاف از نقد سیاستهای ناسیونالیستی کومه له دست برنداشته است. کومه له اطلاعیه داد و ضمن اعلام دوستی و مودتش با ناسیونالیستهای کرد، به حزب کمونیست کارگری حمله کرد.

واکنش حزب حکمتیست در این مورد عجیب و درخور توجه بوده است. حزب حکمتیست آنقدر بازی با عروسک “آلترناتیو سوسیالیستی” را جدی گرفته که حتی نقد سیاسی به هر “عضو” این اتحاد را درونی تلقی کرده است. کومه له طرح مبارزان کمونیست مبنی بر تشکیل یک مرکز عملی سیاسی که هدفش مبارزه با ناسیونالیسم و مرکز همکاری احزاب کردستانی و دیگر احزاب ناسیونالیسم  و جمهوری اسلامی باشد، را رد کرد. یعنی نخواست وارد یک ائتلاف واقعی و جدی سیاسی با این احزاب شود. با این همه حزب حکمتیست میخواهد همه کسانی که آن ورق پاره کذائی آلترناتیو سوسیالیستی را امضاء کرده اند، نه تنها فراتر از اعضای یک ائتلاف سیاسی، بلکه مانند اعضای فراکسیون در یک حزب و حتی فراتر از آن مانند اعضای یک فراکسیون واحد در یک حزب با هم برخورد کنند. حزب حکمتیست با دیدن اطلاعیه شرکت کومه له در ائتلاف دیپلماسی که یک سیاست دائمی و نرمال کومه له است و توسط اعضای جوان چپ آن مورد نقد قرار گرفت، با یک صحبت تلفنی با کومه له مشکل را حل کرد! توضیح کومه له مبنی بر ” اشکال فنی” برای حکمتیستها کافی و قانع کننده بوده است. البته حزب حکمتیست میداند که کومه له سه دهه است دارای این ” اشکال فنی” است، اما بهتر میبیند دیگر در باره ” اشکال فنی” کومه له حرفی نزد و آن را از طریق دیپلماسی تلفنی حل کند. از نظر حزب حکمتیست نقد علنی ” اشکال فنی” کومه له موجب پاره شدن اتحاد کاغذی و برگزاری کنفرانسها برای حرافی میشود. نقد نیم بند حککا به کومه له، موجب شد تا کومه له ضمن دفاع از سیاستهای ناسیونالیستی خود  و از جمله در دفاع از شرکت خود در ” کمیته دیپلماسی” و دفاع از اهداف و سیاستهای مشترک خود با 32 حزب و گروه قومی و مذهبی و تروریست، با دشمنی و کینه تمام به حککا بتازد و بعدا آقای علیزاده در مصاحبه اش گفت که دیگر نمیشود مانند گذشته با ما برخورد کنید. با ما وارد دوستی شدید، پس باید دوستی کنید………………………………………

………………………………………..از نظر حزب حکمتیست روح ناسیونالیسم از کالبد کومه له پرواز کرده و به آسمان رفته و به جایش ” آلترناتیو سوسیالیستی” نشسته است. دیگر ناسیونالیسم چیزی است که در خارج از کومه له میزید و حداکثر در این یا آن محفل در کومه له سو سو میزند. برای همین نقد به “رفقا” یک نقد دوستانه درون گروهی تلقی میشود، که تازه باید تلفنی نظرشان را پرسید و ” عجله” نکرد. نقد دوستانه رفقایی از ” آلترناتیو سوسیالیستی”  است که ” از نظر سیاسی متفاوتند”.  کومه له جدید با خط زدن تمام تاریخ کومه له کمونیست، به کومه له جدیدتری ارتقاء یافته است که باید برای رسیدن به ” اتحاد” با او گفتار و کردار جدیدی پیشه کرد. دیگر نمیشود به نقد ناسیونالیسم عضو اردوگاه ” آلترناتیو سوسیالیستی” پرداخت. دوران جدیدی آغاز شده است، دوران ” آلترناتیو سوسیالیستی” .

اما برای یک کمونیست اتفاقا نزدیکی و ائتلاف با جریانی مانند کومه له اگر برمبنای صحیح استوار باشد، باید با فشار نقد و افشای ناسیونالیسم کومه له و سیاستهای ناسیونالیستی آن همراه باشد. فقط در چنین صورتی است که این نزدیکی و ائتلاف میتواند بنفع کمونیسم و کارگر و از جمله بنفع تقویت چپگرایی در کومه له منجر شود.

………………………………………………اگر قرار باشد کمونیستها در هر سازشی با جریانات دیگر که حتما در جریان مبارزه لازم میشود و زیاد هم پیش میاید  یک سیاست پایه ای و اصولی خود را فدا کنند، دیگر چیزی از کمونیسم باقی نمیماند. مبارزه با ناسیونالیسم و مبارزه با ناسیونالیسم کومه له جزء لاینفک سیاست کمونیستی میباشد. حزب حکمتیست مجبور است انتخاب کند. یا عطای ” آلترناتیو سوسیالیستی” را به لقایش میبخشد و با زبان صریح و کمونیستی به نقد سیاسی و عملی کومه له و یا هر جریان دیگر میپردازد و یا همرنگ آنها ودیگران میشود. در ” اغتشاش” بر سر ” کمیته دیپلماسی” حزب حکمتیست متاسفانه همرنگ جماعت شده است. ” اغتشاش” بر سر “کمیته دیپلماسی” یک فرصت دیگر برای افشای ناسیونالیسم زمخت کومه له بوده است. اما حزب حکمتیست زانوی غم در بغل کرد که بله عمل ” رفقای کومه له” ” اتحاد آلترناتیو سوسیالیستی” را به بن بست کشانده است. عدم نقد و تعرض به ناسیونالیسم، از جمله ناسیونالیسم چپ کومه له، میتواند حزب حکمتیست را نیز دچار دردسر جدی کند.”

این بخشی از مطلبی است که بیش از یکسال پیش نوشته ام. از آن زمان تاکنون نه تنها تغییری در حزب حکمتیست مشاهده نشده است، بلکه مشکل روز به روز عمیقتر میشود.

مورد نزدیکی به پ ک ک و پژاک و مسئله سوریه 

نزدیکی کومه له به پ ک ک و پژاک از طرف احزاب و سازمانهای مختلف از جمله حزب حکمتیست (خط رسمی)، مبارزان کمونیست، حزب کمونیست کارگری و افراد مختلف مورد نقد و افشاگری قرار گرفته است. اما از حزب حکمتیست برای حفظ دوستی با کومه له سکوت پیشه کرد. در رابطه با کردستان سوریه موضع کومه له و حکمتیست کاملا یکی بود. آنها در سوریه کمون پاریس را کشف کرده بودند. کمون پاریس زیر عکسها و اتوریته و سیاستهای آپو! اگر معجزه ای شده باشد و در جایی در دنیا کمون پاریسی زیر پرچم پ ک ک و عکسهای اوجلان ظهور کرده باشد، کمونیست از تلالوء شرکت و مبارزه زنان و دستاوردهای مردم در آنجا از خود بیخود نمیشود، بلکه اتفاقا با دیدن آن همه مبارزه و فداکاری و آن همه زنان جوان که داعش را میخکوب کرده اند، تلاش بیشتری را صرف افشاء ناسیونالیسم آپویی و خطرات آن در شکست مبارزه و دستاوردهای مردم میکند.

مورد ترور سامان دانشور در مریوان توسط باند مسلح پژاک و سکوت کومه له 

باند مسلح پژاک در 29 خرداد 98 سامان دانشور عضو قبلی خود را که حاضر به ادامه فعالیت با پژاک نبود را در جلوی چشمان خانواده اش به رگبار بست و به قتل رساند. کومه له علیزاده که چند سالی است رابطه با پ ک ک و پژاک را امکان و تکیه گاهی برای روز مبادایی میبیند که در اثر فشار رژیم مجبور به ترک اردوگاه در سلیمانیه شود، در رابطه با این جنایت سکوت پیشه کرد و حرفی نزد. برخی از کادرهای منتقد کومه له در درون کومه له این سکوت کومه له را افشاء کردند. مثلا پویا محمدی با همه توهماتش در باره کومه له، در مقاله ای این سکوت را نقد کرد، اما از حزب حکمتیست صدایی در نقد کومه له شنیده نشد.

مورد مذاکره احزاب ناسیونالیست کرد با رژیم. 

در این مورد دو مقاله نوشته شده است و یکی از موارد نادری است که در حزب حکمتیست نقدی به کومه له شده است. رفیق سیاوش دانشور و سعید یگانه در این مورد مطلب نوشته اند و به نقد عملکرد کومه له پرداختند. حزب حکمتیست از طرف دیگر با دادن اطلاعیه مشترک با ویترین کومه له در خارج از کردستان ( حزب کمونیست ایران) و بقیه گروههای چپ در “آلترناتیو سوسیالیستی” این نقدها را هم بی اعتبار و باطل کرد و کومه له را در جبهه ” چپ” نشاند.

در همین مورد هم نقدهای منتقدین درون کومه له بسیار جدی تر و صائب تر بوده  و از نظر حجم نوشته ها و نقدها و دقت آنها و حتی فاصله آنها با کومه له بیشتر از حزب حکمتیست بوده است.

مورد تعرض ناسیونالیستهای کومه له به مجید حسینی و کل کمونیسم کارگری و منصور حکمت

یک جمله معمولی از رفیق مجید حسینی مبنی بر اینکه کومه له باید به عنوان یک جریان ناسیونالیستی مورد نقد و افشاگری قاطعانه قرار گیرد، موجب لشکر کشی ناسیونالیسم کومه له بر علیه مجید حسینی و علیه کل کمونیسم کارگری شده است. حزب حکمتیست مثل همه موارد گذشته خود را به خواب زد و بسان شتر دیدی ندیدی، مسئله را نادیده گرفت. میدانیم آخر باید بزودی و در اولین فرصت مهمترین پراتیک این حزب یعنی صدور اطلاعیه مشترک با ویترین کومه له در خارج از کشور ( حزب کمونیست ایران) امضاء شود و با علیزاده و صلاح مازوجی در نشریات و تلویزیون حزب حکمتیست مصاحبه صورت گیرد. اما به هر حال به نام شما، به تعلق اسمی شما و به رهبر سیاسی شما تعرض شده است. پذیرش این همه تحقیر برای چیست؟

به جز این مواردی که نام بردم عمل و گفتار روزمره کومه له، سنت و تاریخ آن، سیاست و زیست اردوگاه داری در سایه مافیای احزاب ناسیونالیستی کرد و درهم تنیده شدن کومه له از هر نظر با آن احزاب و “رهبران بزرگ و خستگی ناپذیر مردم کردستان” نظیر طالبانی و بارزانی ماتریالی کافی هر روزه برای افشای چهره ناسیونالیستی کومه له بدست میدهد.

اما مثل اینکه حزب حکمتیست دیگر قصد ندارد با ناسیونالیسم کومه له دربیافتد و افشای ناسیونالیسم چپ و دریدن پوسته دروغین آن را لازم نمیداند. اگر همین وضع ادامه پیدا کند، حزب حکمتیست بیشتر و بیشتر به کومه له نزدیک میشود و چیزی از سنت کمونیستی در آن نمیماند..

برای لاپوشانی کردن این سکوت و سمپاتی به کومه له ناسیونالیست، رهبری حزب حکمتیست ما را با روش جالبی آشنا کرده است. ضمن نزدیکی با کومه له و حتی مصاحبه با علیزاده در نشریاتشان، ما شاهد این هستیم که رهبری حزب حکمتیست با میکروسکوپ در سخنرانیهای حمید نقوایی میگردد تا ببیند کجا خوراکی برای یک مصاحبه تلویزیونی و مقاله فراهم میشود. هر کسی که دو روز سیاست کرده باشد، میداند شان نزول این گشتن میکروسکوپی برای جور کردن یک مصاحبه، تنها سرپوش گذاشتن بر آن سکوت و دوستی و همنشینی با کومه له میباشد. شکی نیست مواضع و سیاستهای حمید تقوایی باید نقد شود، اما شما اگر با قویترین میکروسکوپ جهان و یا با تلسکوپ هابل هم در سخنرانیهای حمید تقوایی بگردید، نمیتوانید آنچه را که کومه له پراتیک میکند بیابید. حزب کمونیست کارگری هنوز باید کیلومترها طی کند تا مانند کومه له در کنگره ای مانند کنگره ملی کرد ( کنگره ملی ایرانیان) بنشیند، از اتحاد همه حرف بزند، آشکارا از ناسیونالیسم دفاع کند و خادم آنها باشد. حکومت انسانی و اکس مسلمان و … باد هواست، میاید و میرود، اما کومه له در دوایر ناسیونالیسم کرد و جنبش ناسیونالیستی کرد پدیده واقعی است.

حزب حکمتیست دو راه بیشتر ندارد. یا به این راه ادامه میدهد و ورژن کومه له ” کمونیسم کارگری” میشود و یا از این  سیاست دست میکشد و مانند هر گروه و حزب کمونیستی به ناسیونالیسم و ناسیونالیسم چپ کومه له تعرض میکند. تعرض به ناسیونالیسم، بدون تعرض به ناسیونالیسم چپ، بیمعناست.

فرو رفتن بیشتر در این سکوت و مماشات، امکان خروج از این قفس خود ساخته را بسیار دشوار میسازد.

محمود قزوینی

25 مه 2020، 5 خرداد 99