تاریخ کوتاهی از ” اتحادیه کارگران خوزستان” (۱۳۰۶ تا ۱۳۰۸

چهارمین سال جانباختن سلمان یگانه را با تایپ و انتشار اینترنتی این تجربه کارگری گرامی میدارم!

برگرفته از کتاب  خاطرات دوران سپری شده، خاطرات و اسناد یوسف افتخاری

مقدمه
تجربه زیر که به قلم یوسف افتخاری نوشته شده است از بخش مکتوبات خاطرات یوسف افتخاری است. او خود سازمانده ” اتحادیه کارگران خوزستان” ، که آن را “تشکیلات سری” مینامید، و اعتصاب بزرگ سال ۱۳۰۸ بوده است. تجربه سازماندهی “اتحادیه کارگران خوزستان” از سال ۱۳۰۶ تا ۱۳۰۸ یکی از برگهای مهم تاریخ مبارزاتی جنبش کارگری ایران است. آنچه که “اتحادیه کارگران خوزستان” نامیده میشد در واقع کمیته های کارگری مخفی بودند که به طرز بسیار عالی و موثری سازماندهی شده بودند. “اتحادیه کارگران خوزستان” از حوزه های ۳ نفره و بعد در پیشرفت کار از حوزه های ۱۱ نفره تشکیل شده بود که کمیته ایالتی اتحادیه همه این حوزه ها را راهبر ی مینمود. حوزه هایی که اعضای آنها از وجود دیگر حوزه ها مطلع نبودند. حوزه های بر اساس روابط خانوادگی و دوستی. هم چنین برخلاف سنت اتحادیه ای مرسوم اعضای خانواده کارگری اعم از زن و مرد عضو اتحادیه بودند و زنان عضو اتحادیه نقش قابل ملاحظه ای در رهبری اعتصاب عمومی سال ۱۳۰۸ در شهر آبادان بازی کرده اند.
اولین کنفرانس “اتحادیه کارگران خوزستان” تقریبا یکسال پس از آغاز به کار فعالیت یوسف افتخاری در شرکت نفت در نخلستانی در اطراف آبادان به طور مخفیانه و با شرکت ۴۸ نفر از نمایندگان حوزه ها تشکیل شده بود. جالب تر از همه و حتی حیرت انگیز است که آقای یوسف افتخاری به تنهایی و بدون شناخت از منطقه خوزستان پس از آموزش در دانشگاه کمونیستی کارگران شرق ( کوتو) یک راست به میان کارگران نفت آبادان رفت و در آنجا پس از مدتی بیکاری و سرگردانی به عنوان سوهان کار در ورکشاپ استخدام شد. او کادرهای خود برای سازماندهی کارگران را عموما از میان همان کارگران نفت جنوب که در آنموقع حتی سواد خواندن و نوشتن نمیدانستند پیدا کرد، به انها آموزش داد و سازمان کارگرانی را برپاداشت که یکی از بزرگترین اعتصابات تاریخ جنبش کارگری ایران را پیش بردند.
جنبش کارگری ایران در آن زمان زیر نفوذ جنبش کمونیستی کارگری قرار داشت که از انقلاب اکتبر الهام میگرفت. آموزش کارگران نه بر اساس طرحهای آموزشی که امروز باب شده است مثل طرح آموزش قانون اساسی و قانون کار و…، بلکه براساس تجربه آموزشی مبارزات کارگران در جهان و بر اساس تجربه جنبش سوسیالیستی که افق مبارزاتی رادیکال و گسترده داشته است، بنا بود.
” اتحادیه کارگران خوزستان” جنبش کمیته های کارگری در شرائط اختناق بوده است و نباید آن را با اتحادیه کارگری که اساسا باید علنی باشد و بر اساس مجمع عمومی اعضاء استوار باشد، اشتباه گرفت. اما سندیکالیستهای ایرانی که دوست دارند تا تجربه “اتحادیه کارگران خوزستان” و و دیگر اتحادیه های آن زمان و تجربه کمیته ها و شوراهای کارگری سال ۵۷ و برخی از سندیکاهای رادیکال و همچنین تجربه مبارزه کارگران جهان را دفن کنند و به جای آن احیاء سندیکاهای فرمایشی بعد از کودتای ۲۸ مرداد را بنشانند، جنبش کارگری ایران را به بیراهه رهنمون میسازند. امروز جنبش شورایی کارگران که نطفه های آن بر جنبش مجمع عمومی و همچنین کمیته های کارگری مبارزه اقتصادی و تشکلهای فعالین کارگری رادیکال و سوسیالیست استوار است، میتواند ورق را برگرداند.
منظور من از انتشار این بخش از تجربه کارگری اصلا الگوبرداری از این حرکت نیست، بلکه کاربست یکی از اشکال سازماندهی کارگری است که باید خلاقانه به آن برخورد شود. در جنبش کارگری ایران تشکیل کمیته های کارگری در محیط زیست و کار اساسا به شکل سازماندهی حزبی مربوط میشود و کمیته های مبارزه اقتصادی در محیط زیست و کار به دست فراموشی سپرده شده است. تجربه ” اتحادیه کارگران خوزستان” در این مورد درس آموز است.
محمود قزوینی
شنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۲

بخش دوم
اعتصاب خوزستان
( من ۷ صفحه از این قسمت را که به وضعیت زندگی اسف بار کارگران شرکت نفت در آبادان در آن موقع اختصاص داشت را به دلیل کمبود وقت برای تایپ در اینجا نیاوردم).
……………………………………………………………….
کلیه محرومیتها و ناکامیهایی که در صفحات گذشته شرح دادم، عدم رضایت و دشمنی و کینه کارگران را نسبت به شرکت نفت و رژیم فراهم آورده بود. هر وقت کارگران دور هم جمع میشدند، صحبت از بیرحمیها و بیعدالیتها و ظلم و فساد شرکت نفت میامد. کارگان با شرکت نفت مبارزه میکردند ولی مبارزه آنها از حدود فحش و ناسزا و نفرین تجاوز نمیکرد. اکثر اوقات کارگران از خدا مسئلت میکردند که انتقام آنها را از شرکت نفت گرفته و آن شرکت را به خاک مذلت نشاند. کارگران عقب مانده نمیدانستند که در دنیا تشکیلات قویی کارگری وجود دارد که با استفاده از اصول صحیح مبارزه کارگری پیشرفته و در تحصیل حقوق حقه خود موفقیتهایی بدست میاورند. محیط اختناق و فشار دیکتاتور وقت و بازیهای نوچه های اینلیجنت سرویس، کارگران را از اوضاع سیاسی و کشمکشهای صنفی در دنیا بی خبر گذاشت. در نتیجه کمپانی نفت جنوب موفق شده بود که از جهالت و عقب ماندگی و عدم اطلاع آنان از تئوریهای علمی و فلسفه کار و سرمایه حداکثر استفاده را کرده، زندگی آنان را پریشان و به درجه صفر رساند. کارگران مستعد مبارزه با شرکت نفت و دیکتاتور وقت بودند، ولی راه مبارزه را نمیدانستند. کارگران میخواستند دستگاه شرکت سرنگون شود، لیکن راه آن را بلد نبودند. کارگران از شرکت نفت متنفر بودند و ناسزا و نفرین ظاهر میکردند
در سال ۱۳۰۶ از طرف تشکیلات مرکزی کارگران به این جانب دستور دادند که به نقاط نفت خیز عزیمت نموده و کارگران نفت را متشکل و هدایت نمایم. چون دیسیپلین تشکیلات سری کارگری شدید بود و همه افراد تشکیلات آن را به میل و رغبت پذیرفته و اعتماد کامل به آن تشکیلات داشتند، لذا جز اطاعت امر چاره نمود. من نیز به محض ابلاغ دستور کمیته مرکزی در صدد عزیمت به خوزستان برآمدم. متاسفانه عزیمت به نقاط نفت خیز اشکالات زیادی داشت که از جمله:
۱- کمیته مرکزی سری کارگری کاملا از اوضاع خوزستان بی اطلاع بودند. حتی از تعداد و محل تمرکز کارگران و وضع زندگی آنان کوچکترین اطلاعات و معلوماتی نداشتند. بنا بر این نمیتوانستند در این قسمت معلوماتی به من داده و من را راهنمایی نمایند.
۲- انگلیسیها مواظب اوضاع بوده و مسافرین و تازه واردین را دقیقا تحت نظر گرفته، اگر کمترین سوء ظن نسبت به آنان پیدا میکردند، فورا توقیف و یا تبعید میکردند.
۳- ترک زبانها را ابدا استخدام نمیکردند.
۴- اوضاع مالی کمیته مرکزی کارگران خراب بود. لذا نمیتوانستند به افراد کمک مالی نمایند. افراد مجبور بودند با هزینه شخصی مسافرت نمایند. کلیه دارایی من شصت تومان بود که بایستی با آن مبلغ از طریق شیراز و بوشهر به خوزستان عزیمت نموده، تا پیدا کردن کار با همان مبلغ ناچیز زندگی نموده و با وجود مواظبتها و سخت گیریهای انگلیسیها و مامورین دولتی تشکیلات مختلف کارگری را در کلیه نقاط خوزستان ایجاد نمایم. دیسپلین تشکیلات سری اجازه چانه زدن و کمک خواستن را نمیداد. افراد فعال و مورد اطمینان در تشکیلات سری نمیتوانند به بهانه موجود بودن اشکالات از ماموریت محوله سرپیچی نمایند. اعضای تشکیلات بایستی همه نوع اشکالات و پیش آمدهای غیرمنتظره را شخصا مرتفع نموده، سربار کمیته مرکزی نشوند. ما به کمیته مرکزی اعتماد کامل داشته و مطمئن بودیم اگر برای اعضای هیئت مرکزی میسر باشد، از هیچ گونه کمک و مساعدت و راهنمایی دریغ نمیکردند بنا بر این بدون اینکه اشکالات موجود را به کمیته مرکزی تذکر دهم، در هفتم آذر ماه ۱۳۰۶ از طریق شیراز حرکت کردم. تا بوشهر مطمئن بودم که تحت تعقیب و مراقبت جاسوسان شرکت و دولت نمیباشم، ولی از معمره در تشویش بودم. زیرا اگر در تهران استخدام شده، به نام مامور دولت وارد خوزستان میشدم، البته اداره پلیس سوء ظنی پیدا نمیکرد. متاسفانه به علت ضعف دستگاه کمیته مرکزی تشکیلات کارگری و نداشتن افراد موثر در دوایر دولتی، ورود به خدمت دولت در مدت کوتاهی برای من میسر نبود. بنا بر این به مصداق ” هر چه پیش آید خوش آید” عازم خوزستان شده و از بوشهر با یک کشتی مسافربری انگلیسی به محمره حرکت کردم و در کشتی با عده ای از مامورین دولت که عازم خوزستان بودند، زمینه دوستی و معاشرت را ریخته، آقای سید عباس خان بهشتی که سردسته مامورین اداره طرق بود و ماموریت داشت به دزفول برود و مست کرد، داستانهای از کارهای نیک و خیری که برای مردم انجام داده بود نقل میکرد.
مامورین دولت از وضع ظاهری من تصور میکردند که یکی از تجار آذربایجان هستم و به مسافرین مرا تاجر معرفی میکردند. ورود یک نفر تاجر آذربایجانی در آن تاریخ نظر جاسوسان شرکت نفت را جلب میکرد. و ممکن بود در صدد تحقیق از وابق من برآیند. بنابر این صلاح دیدم صلاح دیدم بطور خصوصی با آقای بهشتی مذاکره نمایم و خواهش کنم که در خوزستان وسیله استخدام مرا فراهم نماید. به اقای سید عباس خان اظهار کردم که من تاجر نیستم، احتیاج مادی مجبور کرده برای پیدا کردن شغلی به خوزستان بروم و خواهش دارم زمینه استخدام مرا فراهم آورده، ضمنا تا اهواز مرا جزو مستخدمین دولت معرفی نمایید. آقای سید عباس خان خواهش مرا پذیرفت. قول داد از مساعدتهای لازمه دریغ نکند.
صبح به گمرگ معمره رسیدیم. فورا مامورین گمرگ اطراف کشتی را محاصره کردند. مطمئن بودم که در بین این عده چند نفر از جاسوسین شرکت نفت جهت اطلاع از احوال و وضع مسافرین وجود دارد. آقای سید عباس خان من را هم جزو مستخدمین دولت به مامورین دولت معرفی کرد. بدین وسیله از شر جاسوسین شرکت نفت جستم. روز ۲۱ آذر ماه وارد اهواز شدیم. با آقای سید عباس خان در مهمانخانه اسلامی شهر منزل کردم. آقای سید عباس خان با رئیس شهربانی خوزستان آشنا بود. اصرار داشت که با هم به دیدار رئیس شهربانی برویم. من به بهانه خستگی پیشنهاد ایشان را رد کرده و خود را از نظر پلیس مخفی کردم. مدت سه روز آقای بهشتی مشغول انجام کارهای اداری بود و من در سایه مصونیت ایشان مشغول تحقیقات از اوضاع کارگران خوزستان بودم. از حسن اتفاق در این مدت کوتاه با یک نفر معلم مدرسه آشنا شدم که اصلا اذربایجانی و مقیم خوزستان بود. این مرد دارای احساسات ضد انگلیسی بوده و مدتها با شیخ خزعل مبارزه کرده، با عده ای از افراد مبارز و وطن پرست که رفیق بود من را آشنا کرد. من با دوستی و معاشرت با این مرد در مدت کوتاه استفاده های لازم را برای پیشرفت کار کردم و راهنماییهای این مردم برای من بسیار مفید و غیرمنتظره بود. در نتیجه تحقیقات معلوم شد محل تمرکز کارگران، تصفیه خانه آبادان است. بنا بر این تصمیم گرفتم مرکز تشکیلات را آبادان قرار دهیم.
ورود اشخاص جدید به آبادان و مسجد سلیمان بسیار مشکل بود. دور مسجد سلیمان از طرف شرکت نفت سیم کشی شده، ورود به آنجا بدون تحصیل اجازه از مامورین شرکت قدغن بود و همچنین ورود به آبادان سهلتر از مسجد سلیمان نبود. تریشاپ و یا مدرسه فنی که مجله های سالیانه کمپانی نفت با تعریف و توصیف زاید الوصفی عکس کارآموزان و کارگاه آن را گراور کرده و منتشر مینمودند، در واقع مدرسه فنی نبوده، بلکه یک شعبه ذخیره ای از کارگران بود که از طرف شرکت تاسیس شده و هر شعبه ای که به کارگر موقتی محتاج میشد بدون اینکه از خارج کارگر جدید استخدام کند، از تریشاپ عده ای از کارگران را به طور موقت به آن قسمت فرستاده، پس از خاتمه کار از آن جا کارگران به تریشاپ برمیگشتند. شرکت علاوه بر استفاده کار از این عده استفاده تبلیغاتی نیز کرده در انظار مردم این اردوهای ذخیره را کارآموزان فنی جلوه گر میساختند. وزراء، وکلاء و رجال ایران که برای دیدن تاسیسات شرکت نفت و تجدید دیدار از صاحبان قدرت و وسیله ترقی و در ضمن گردش و تفریح به خوزستان سفر میکردند، قبل از دیدن هر موسسه ای به مشاهده مدرسه فنی و کارآموزان مدرسه فنی میآمدند.
وقتی یکی از رجال وارد تصفیه خانه میشد. از طرف کمپانی به کارگران تریشاپ افزار آلات میدادند که هرگز آنها با آن ابزار آلات کار نکرده، به استعمال آن اشنا نبودند. چه فایده رجال مسخره ما که تخصص نداشته و چیزی نمی فهمیدند. به ابزار نو نظری انداخته و به یک عده از بچه های خردسال که جلوی تخته سیاه ایستاه و با صدای بلند از یک تا صد به زبان انگلیسی میشمردند، آفرین گفته و از کارگاه خارج میشدند. قبل از اینکه کارگران عقب مانده تریشاپ را به تشکیلات سری جلب نمایم، به اتحاد و جلوگیری از تصدی و تجاوزات مامورین شرکت نفت دعوتشن میکردم. نظر به اینکه افراد این کارگاه از حیث کتک خوردن و ناسزا شنیدن و کار زیاد بیشتر از کارگران شعب دیگر معذب بودند، پیشنهاد مرا با کمال حسن نیت قبول میکردند. این کارگاه بوسیله ۳ نفر ۱- رئیس ۲ – فورمن ۳- سرکارگر اداره میشد. رئیس آن یک نفر سرکارگر بود بنام ماریس. این مرد بسیار حلیم و بی آزار و متین و به کلیه امور کارگاه با بی اعتنایی و خونسردی نگاه میکرد.
فورمن ارمنی بود به نام باباخانکه فعلا در خیابان لاله زار نو مغازه ابزار فروشی دارد. شخصی بد قلب و بدجنس بود. از قراری که کارگران میگفتند از جاسوسین کمپانی نفت بود. این مرد پست برای جلب نظر و محبت انگلیسیها از هیچ گونه آزار و اذیت به کارگران کوتاهی نمیکرد. به وسیله کتک و اخراج کارگران را به قدری مرعوب کرده بود که وقتی برای تفریح انگلیسیها به آنها میگفت سرشان را به دیوار بکوبند، بدون اینکه آنها در مقابل عمل خلاف انسانیت این حیوان درنده مقاومت نموده و اعتراض نمایند، تسلیم شده و سرشان را محکم به دیوار میکوبیدند. گاهی برای تفریح انگلیسیها انواع و اقسام آزار و شکنجه را در حق کارگران روا میداشت. تعجب در اینجاست که انگلیسیها از دستور وحشیانه این حیوان خوششان آمده و محفوظ میشدند.
در مدت کوتاهی کارگران تریشاپ بدون اینکه از وجود تشکیلات سری اطلاع داشته باشند با هم متحد شدند. اتحاد آنها برای من بسیار مهم و ضروری بود. به کمک آنها من در ساعت کار دست از کار کشیده و به کلیه شعبات سرکشی کرده، دستورات لازم را به کارگران میدادم. کارگران تریشاپ در غیاب من علاوه بر اینکه کار مرا انجام میدادند، هر وقت باباخان علت غیبت من را از آنها سوال میکرد با جمله ” الان بیرون رفت، الساعه میاید” ردش میکردند.
سرکارگر یک نفر هندی شکم گنده بسیار کودن بود. به علت کودنی نمیتوانست مثل باباخان مردم آزاری و خوش رقصی کند. سرکارگر قبل از هر چیز به حقوق ماهیانه خود علاقه مند بود و بس.
با اینکه کارگران تریشاپ ( آموزشگاه فنی) در بدو تاسیس اتحادیه کارگران نفت خوزستان عضو اتحادیه سری کارگران نبودند و اتحاد آنها ظاهری و فقط برای تخفیف فشار مامورین شرکت ایجاد شده بود، کمک آنها به من برای غیبت از کار و ملاقات با کارگران دیگر که مشغول کار بودند فوق العاده مفید و ذی قیمت بود. زیرا که عده کثیری از کارگران در یک محوطه نسبتا کوچک که با سیم محصور شده بود تمرکز یافته، افراد فعال تشکیلات میتوانستند در ظرف چند ساعت با کلیه کارگران ملاقات نموده، دستورات لازم را به آنها ابلاغ نمایند. تمرکز کارگران در محوطه محدودی برای کارگران و ایجاد تشکیلات سری بسیار خوب و مناسب بود. ولی حفظ تشکیلات سری و دایر کردن جلسات مرتب در چنین محیطی بسیار مشکل و خطرناک بود. زیرا که شهر آبادان و محله کارگران و بوریایی احمدآباد که نزدیک هم واقع شده بودند وسعتی نداشتند، برای فعالیت و کشفیات پلیس زیاده از حد مناسب بود. لذا برای اینکه پلیس ایران و انگلیس متوجه جلسات کارگران نشوند، قرار گذاشتیم که حداکثر افراد هر حوزه عبارت از سه نفر منشی و تحویل دار و صدر حوزه باشد. اعضای هر حوزه یا فامیل بودند و یا کسانی بودند که مدتها با هم معاشر و دوست بودند. بنا بر این اداره پلیس چندان توجهی به کارگران نداشت و هرگز گمان نمیکرد که در حوزه نفت خیز تشکیلاتی ایجاد شده باشد. حوزه های تشکیلات کارگری در مهرماه ۱۳۰۶ بوجود آمد.
در این حوزه ها مجربترین و فعالترین و مطمئن ترین کارگران شرکت نفت شرکت عضویت داشتند. قبلا کارگرانی را به اتحادیه سری جلب کردیم که با شیخ خزعل مبارزه سری و علنی کرده و در طول مدت امتحاناتی داده و نسبتا ورزیده شده بودند. چون کارگران نفت و اکثر اهالی خوزستان با شرکت نفت مخالف بوده و با آن شرکت متنفر بودند، ایجاد و توسعه تشکیلات چندان اشکالی نداشت، اما اداره کردن و رهبریت و هدایت افراد به مقصد با نداشتن افراد وارد در مسائل کارگری بی اندازه مشکل و دشوار بود. بنا بر این مجبور بودیم بیشتر اوقات جلسات را صرف مباحثات سیاسی و تشکیلاتی کرده، بدین وسیله عده ای کادر رهبری تهیه نماییم. به همین ملاحظه در اوایل تاسیس تشکیلات بیشتر هم خودمان را صرف تعلیمات سیاسی و آشنایی کارگران با تشکیلاتهای مختلف کارگران جهان میکردیم. تشکیلات کارگران در خوزستان در یک مدت کوتاهی از انتظار ما توسعه یافت و مجبور شدیم بیشتر افراد حوزه ها را که در بدو تاسیس اتحادیه کارگران عبارت از سه نفر بودند به یازده نفر برسانیم. چنانچه قبلا متذکر شدم این کار در محیط کوچک آبادان بی نهایت خطرناک بوده و ممکن بود قسمتی از تشکیلات از طرف اداره پلیس کشف شود. از طرف اداره پلیس ایران خاط جمع بودیم زیرا اولا اداره پلیس ایران در خوزستان بسیار ضعیف بود، ثانیا معلوماتی در رشته سیاسی و تشکیلاتی نداشتند که بتوانند تشکیلاتی را کشف کنند و ثالثا چون پلیسهای خوزستان از طرف شرکت نفت پشتیبانی میشدند و آلت دست کمپانی نفت بودند، بدون ذره ای احتیاط و خوف مشغول غارت اهالی بیچاره خوزستان بودند و وقت خود را صرف کشفیات نمیکردند. شرکت نفت فقط برای ارعاب مخالفین و سرکوبی آنها، اداره پلیس ایران در خوزستان را تقویت میکرد. فقط خطر کشف احتمالی از طرف پلیسهای سری و علنی شرکت نفت بود.
بالاخره به طور اجبار عده افراد حوزه را از سه نفر به ۱۱ نفر رساندیم. برای اینکه از نظر پلیسهای شرکت نفت دور باشند، تصمیم گرفتیم جلسات هفتگی حوزه ها در خارج شهر و در نخلستانها تشکیل شود. اعضای یک حوزه افراد حوزه های دیگر را نمیشناختند. فقط بعضی از رابطین حوزه ها ممکن بود اعضای چندین حوزه را صورتا بشناسند. اعضای تشکیلات سری کارگران خوزستان در دفتر به اسم حقیقی خود ثبت نشده بودند. برای اینکه پلیس با کشف دفتر کمیته ایالتی پی به هویت اعضای تشکیلات نبرد، آنها برای خود اسامی مخصوصی انتخاب کرده بودند. غالب اعضای کمیته ایالتی فقط از تعداد نفرات و اسامی قلابی آنها مطلع بوده، از اسامی حقیقی آنها بی خبر بودند. نظر به اینکه اتحادیه کارگران جوان بود، اعضای آن طوری که لازم بود امتحان نداده و خودشان نیز اصرار نداشتند اسامی حقیقی و محل کار افراد را بدانند. اعضاء حق نداشتند بدون اخذ اجازه از کمیته ایالتی اتحادیه کارگران راجع به موضوع تشکیلات و جلب اشخاص جدید با احدی مذاکره نمایند. آنها دستور داشتند که کارگران لایق و مورد اطمینان را بدون اینکه اسمی از سازمان کارگران برده باشند تبلیغ کرده و آنها را برای ورود به تشکیلات و مبارزه دسته جمعی آماده نمایند. پس از آنکه در خارج از تشکیلات از آنها امتحانات لازم به عمل آمد، برای مذاکره جهت دخول آنها به تشکیلات بوسیله رابط و یا رابطین حوزه ها از کمیته ایالتی اجازه بخواهند. سازمان ایالتی به وسیله رفقای مطلع و مورد اطمینان در اطراف اشخاص جدید تحقیقات لازم را به عمل میاورد و در صورتی که ورود شخص معین را به تشکیلات مقتضی میدانست، به حوزه مربوطه دستور میداد که با شخص جدید مذاکره نموده و او را به عضویت بپذیرند. از فرد و یا افراد فقط رابط حوزه و شخص جلب کننده اطلاع داشت. اعضای دیگر از این موضوع بی خبر بودند. رابط و جلب کننده اجازه نداشتند راجع به ورود رفقای جدید به تشکیلات به افراد حوزه اظهاراتی نمایند.
روی این اصل بود که در موقع دستگیری اعضای اتحادیه پلیس خوزستان نتوانست پی به ماهیت تشکیلات ببرد. در آن موقع پلیس کسانی را دستگیر کرد که یا در اعتصاب ۱۳۰۸ شرکت کرده بودند و یا عضو هیئت موسس کلوپ کاوه بودند. پلیس غافل بود از این که ممکن است کلوپی که در شرائط سخت و ارتجاع به طور علنی تشکیل میشود، هیئت موسس آن معلوم هستند، کلیه اعضای آن عضو تشکیلات سری باشند. چون پلیس آبادان از کشف تشکیلات سری عاجز بود. لذا کلیه اعضای هیئت موسس کلوپ کاوه را به نام مسببین اعتصاب سال ۱۳۰۸ توقیف و تبعید کرد. در صورتی که اکثریت آنها از وجود تشکیلات سری بی اطلاع بودند.
آری تشکیلات سری را طوری به وجود آوردیم که اگر روزی قسمتی از تشکیلات کشف شود، به اساس تشکیلات لطمه وارد نیاید. ترتیبات سازمان کارگران خوزستان درست نقطه مقابل ترتیبات تشکیلات مرحوم ارانی ( ۵۳ نفر) بود. در تشکیلات سری مرحوم دکتر ارانی کلیه اعضاء همدیگر را شناخته و از اعمال هم مطلع بودند. بنا بر این وقتی که در خوزستان پلیس از آقای شورشیان مظنون شد و نام برده را به اتهام جاسوسی توقیف کرد، شورشیان برای اینکه اتهام جاسوسی را از خود رد کند، حاضر شد در مرکز اصل قضیه را اعتراف کند. مشارالیه را تحت الحفط بمرکز آوردند. مجبور شد چند نفر از رفقای خود را از جمله فقید دکتر ارانی را گیر دهد. چون اعضای سازمان یکدیگر را به خوبی میشناختند، کلیه اعضاء کشف و دستگیر و اسرار آنها فاش شد.
افراد تشکیلات به جای اینکه پی به نقص تشکیلات سری ببرند، همدیگر را در زندان متهم به خیانت و جاسوسی کردند و تحت ریاست آقای خلیل ملکی در فلکه توقیف گاه محکمه تشکیل داده مرحوم ارانی را به خیانت محکوم کردند.( محرک آنها آقای کامبخش بود). بیچاره دکتر ارانی در آن محکمه از خود دفاع نکرد. ظاهرا محکوم به خیانت شد. نام برده را رفاقیش بایکوت کردند، مدتی با ایشان حرف نزدند. پس از چندی یاور نیرومند رئیس خیانتکار زندان قصر کلیه محبوسین سیاسی را به هشت اول زندان قصر احضار کرد و در حضور آنها پرونده ۵۳ نفر را قرائت کرد. معلوم شد که به جز فقید دکتر ارانی و چند نفر دیگر، کلیه اعضای تشکیلات قضایا را در حضور پلیس اعتراف کرده و همدیگر را لو داده اند سهل است، چند نفر آنها پلیس را برای کشف تشکیلات سری یاری کرده اند.پس از قرائت پرونده ها مرحوم ارانی رو سفید و رفقایش روسیاه به کریدور زندان برگشتند. متاسفانه مدتی طول نکشید که رفقای دکتر از صداقت و درستی او سوء استفاده کرده، آن مرحوم را به کشتن دادند.
تشکیلات سری کارگران خوزستان برای اینکه خود را از نظر پلیس مخفی کند، مجهز بوده و کلیه پیش بینی های لازم را کرده بود. لذا جلسات حوزه ها در نخلستانها و بعضی خانه ها مرتب تشکیل و دستورات لازم به افراد ابلاغ و از نتیجه عمل و اقدامات افراد اطلاعات کامل به عمل میامد.
تشکیلات با سرعتی عجیب توسعه یافته بود که اداره کردنش با نداشتن کادر و سخنگویان و ارگانیزاتورهای کافی بی اندازه دشوار و ممکن بود در آتیه مبارزه طبقاتی کارگران دچار اخلال و کندی شود. لذا هیئت ایالتی اتحادیه کارگران صنعت نفت تصمیم گرفت به هر طریقی باشد محل معین و امنی برای تمرکز و ملاقات کارگر تهیه نماید. در ۱۳۰۷ در صدد برآمدیم باشگاهی به نام کلوپ ورزش کاوه دایر نماییم. برای اینکه کلیه اعضای سری در تاسیس کلوپ مشارکت نکرده و مورد سوء ظن پلیس واقع نشوند، نظر چند نفر از کارمندان شرکت نفت و کارمندان دولت و عده ای کارگران بیطرف را به لزوم و فداکاری برای تاسیس کلوپ ایرانی جلب کردیم.
اخذ اجازه تاسیس کلوپ از مامورین دولت مانند سرتیپ فرج الله خان و رکن الدینخان ممکن نبود. زیرا محقق بود که نامبردگان بدون اجازه شرکت نفت عملی انجام نخواهند داد و شرکت نفت نیز با تاسیس و تشکیل کلوپ ایرانی جدا مخالفت خواهد کرد. یگانه کسی که ممکن بود بدون سر و صدا اجازه بگیرد، رئیس اداره فرهنگ آبادان بود. این جوان بی آلایش هنوز متل سایر روسا هنوز به کمپانی نفت ارادت کامل نرسانده بود و به نظر ما بهترین مرجع صلاحیت دار جهت دادن اجازه تاسیس کلوپ بود. عده ای از اعضای موسسین کلوپ به نامبرده مراجعه و تقاضای اجازه تاسیس باشگاه ورزشی نمودند. رسما اداره معارف بدون بدون اینکه با اداره شهربانی و کمپانی نفت مشاوره نماید از درخواست هیئت موسسین باشگاه حسن استقبال کرده و کتبا اجازه تاسیس کلوپ را به نام کلوپ ورزش کاوه دادند. ما فورا از اجازه کتبی رئیس فرهنگ استفاده نموده، محل کلوپ را اجاره کرده و تمامی اهالی آبادان را برای جشن افتتاح اولین کلوپ ایرانی دعوت کردیم. دیگر کوشش اداره اداره شهربانی جهت بستن کلوپ و مسدود کردن راه مدعوین بیفایده بود. زیرا کارگران سیل وار به کلوپ هجوم آورده، راه مردم را برای ورود به محوطه کلوپ بازمیکردند. افتتاح رسمی کلوپ به عمل آمد. از طرف اصناف مختلف سخنرانیهای مهییج شد که تا آن روز در خوزستان بی سابقه بود. بلافاصله شرکت نفت دستور بستن کلوپ ورزش کاوه را داد و مامورین دولت برای اثبات عبودیت خود نسبت به کمپانی نفت، کلیه خوش رقصیها را برای بستن کلوپ کارگران کردند، ولی کارگران مدت دو ماه در مقابل فشار و تضییقات دولت مقاومت کرده و از بستن کلوپ جلوگیری کردند. این باشگاه بهترین محل برای توسعه تشکیلات سری و ملاقات کارگران بود. بعد از دو ماه کمپانی نفت با تمام قوا کوشید تا اینکه سرتیب فرج الله خان و رکن الدین خان جانی کلوپ ایرانیان را بستند.
برای تعلیمات و آشنا کردن کارگران با علوم و تئوری کارگران به غیر از کلوپ به مدرسه نیز نیازمند بودیم. در آن زمان دایر کردن مدارسی جهت کارگران در محیط ایران، مخصوصا در محیط مخوف خوزستان علی الخصوص آبادان غیر ممکن بود. از طرف دیگر اداره کردن تشکیلات وسیع کارگری عملی نبود. بنا بر این با کمک مادی کارگران یک باب عمارت بزرگی اجاره کرده، ظاهرا چند فامیل کارگری را در آن سکونت داده و آن جا را برای تعلیمات سیاسی کارگران آماده کردیم. هر روز و عصر عده ای از کارگران طرف اعتماد تشکیلات در این مدرسه سری مشغول تحصیل زبان مادری و نظریه سیاسی بودند. دوره مدرسه سری شش ماهه بود. بهترین معلمان در این مدرسه به طور مجانی تاسیس میکردند. شاگردان مدرسه فوق الذکر بسیار جدی و با ایمان بودند. عده ای از آنان اکنون هم مشغول مبارزه صنفی و نبرد با طبقه مفت خور میباشند.
تا اواخر ۱۳۰۷ شرائط خوزستان سخت و اختناق بوسیله دیکتاتور جدیدالولاده مانع از تشکیل کنفرانسها و کنگره های تشکیلات کارگری شده بود. در تاریخ فوق الذکر کمیته ایالتی اتحادیه کارگران که تقریبا انتصابی بود، تصمیم گرفت به هر نحوی باشد وسیله تشکیل اولین کنفرانس تشکیلات کارگران خوزستان را فراهم آورده، پس از انتخاب هیئت ایالتی تصمیمات جدیدی برای پیشرفت اینده تشکیلات و مبارزه با شرکت نفت و رژیم دیکتاتوری اتخاذ نماید.
تشکیلات کنفرانس در خارج از محیط خوزستان خطراتی را در بر داشت که ممکن بود تحصیل اجازه مرخصی در یک روز معین و مسافرت عده ای از کارگران سرشناس از خوزستان موجب بیداری و سوء ظن پلیس شرکت را فراهم آورد. بی سابقه بود که در فصل زمستان کلیه کارگران زبده در یک موقع معین مسافرت نمایند و مطمئن بودیم که مسافرت کارگران سرشناس پلیس ایران و انگلیس را به تجسس و تفتیش وادار خواهد کرد. از طرف دیگر تشکیل کنفرانس و تمرکز عده ای از کارگران در محیط خوزستان نیز خالی از اشکال نبود. زیرا اداره پلیس که کلیه اهالی را تحت نظر داشت احتمال میرفت از غیبت کارگران در روزهای معین مظنون شده در صدد تغقیب و کشف قضیه برآید. لذا هیئت ایالتی کارگران تصمیم گرفت که:
۱- کنفرانس در یک روز تعطیلی برگزار شود
۲- پروگرام کنفرانس طوری تنظیم شود که مدت آن از ۱۲ ساعت تجاوز نکند
۳- محل کنفرانس در خارج از شهر باشد
۴- به استثنای اعضای کمیته ایالتی، کلیه نمایندیگان تا موقع حرکت از محل کنفرانس بی اطلاع باشند.
در ماه رمضان در یکی از روزهای تعطیلی در ساحل رود بهمن شیر توی یکی از نخلستانها اولین کنفرانس اتحادیه کارگران خوزستان با حضور ۴۸ نفر نماینده کارگران برگزار گردید.
صدر اتحادیه کارگران پشت یکی از درختهای کوتاه نخل که به جای تریبون کارگران بود قرار گرفته پس از عرض تبریک و مسئله اتحاد موفقیت کارگران، پروگرام کنفرانس اتحادیه کارگران را به شرح زیر توضیح داد.
۱- گزارش صدر اتحادیه ایالتی راجع به عملیات ۱۸ ماهه کمیته ایالتی و بحث در اطراف آن
۲- گزراش مدیر تشکیلات
۳- گزراش مدیر تبلیغات و مدیر مالی سازمان
۴- تنظیم و تصویب مرام نامه و نظام نامه جدید
۵- بحث در اطراف مسائل جاری و انتخاب کمیته ایالتی
پس از تشریح پروگرام کنفرانس اضافه کرد که هر یکی از نمایندگان حاضر از طرف چندین حوزه انتخاب شده اند و اکثریت آنها رابط حوزه ها هستند که طرف اطمینان کارگران بوده و کارگران به آنها رای داده اند و کمیته ایالتی در موقع انتخابات دقیقا مراقب جریان انتخابات بوده است.
صدر اتحادیه ضمن بیانات مفصل خود اضافه کرد که عده ای از اعضای اتحادیه کارگران از ارتباط کمیته ایالتی کارگران با تشکیلات بین المللی کارگران جهانی بی اطلاع میباشند. لذا خواهشمندم تصویب فرمایید کلیه اعضای اتحادیه را از ارتباط تشکیلات خوزستان با اتحادیه های بین المللی کارگران مطلع نمایند. سرمایه داران با هم ارتباط کامل دارند لذا کارگران ایران نمیتوانند از تشکیلات بین المللی کارگران جدا شوند. نطق صدر اتحادیه با کف زدن نمایندگان خاتمه یافت.
مسئولین تشکیلات گزارش ۱۸ ماهه را به عرض نمایندگان رسانده، پس از ذکر نواقضات کار از طرف نمایندگان، نطقهای آتشین بر علیه رژیم دیکتاتوری شروع شده و مباحثات در باره طرز عملی مبارزه با شرکت نفت و رژیم دیکتاتوری به میان آمد. بالاخره کلیه عملیات هیئت موقت اتحادیه کارگران سری شرکت نفت مورد قبول و تمجید و تقدیس نمایندگان واقع گردید. ضمن مباحثات و این که چگونه باید با شرکت نفت و نمایندگان ایرانی صفت آن شدیدترین مبارزه عملی را شروع کرد و ضربه مهلکی به آن وارد ساخت، صدر اتحادیه اظهار داشت ما در ظرف یک سال و نیم با عدم وسائل و مساعدت از مرکز تشکیلات توانسته ایم عظیم ترین تشکیلات کارگری را در خوزستان ایجاد کرده، بزرگترین سرمایه داران انگلستان را که عبارت از سهامداران نفت جنوب هستند اغفال نموده، سوء ظن آنها را به طرف تشکیلات موهوم ملیون معطوف کرده ، شر پلیس را از تشکیلات واقعی کارگران دور سازیم.
در این کنفرانس مسائل جاری به قدرت در محیط صمیمیت و با دقت کامل نمایندگان کارگران حل میشد که موجب حیرت و تعجب ارگانیزاتورهای مجرب شده بود.
در این کنفرانس که به واسطه ضیق وقت کلیه مسائل با شتابزدگی و عجله حل میشد مرامنامه و نظامنامه اتحادیه کارگران خوزستان به تصویب نمایندگان رسید و نیز عده ای از کارگران مبارز و کارآزموده در کنفرانس به عضویت کمیته ایالتی اتحادیه کارگران انتخاب شدند.
با این که از بدو تشکیل اتحادیه کارگران خوزستان، رهبران اتحادیه با اتحادیه بین المللی کارگران مربوط بوده و خود را وابسته تشکیلات بین المللی کارگران میدانستند.کنفرانس روش سابق هیئت ایالتی را در این باره تایید کرده و به هیئت جدید دستور داد که کلیه اعضای اتحادیه را طوری تربیت و تبلیغ نمایند که از روز ورود به اتحادیه خود را عضو و تابع اتحادیه بین المللی کارگران بدانند و همچنین در کنفرانس دستور داده شد که موضوع ارتباط با اتحادیه بین المللی به دفعات در جلسات هفتگی کارگران مورد بحث و حلاجی شود، تا اینکه کارگران با منطق و فهم و شعور پی به اهمیت ارتباط با سازمان جهانی کارگران ممالک مختلف ببرند. در اولین کنفرانس، نمایندگان تصمیمات شدید بر ضد عملیات کمپانی نفت جنوب و رژیم دیکتاتوری اتخاذ کردند.
ضمنا به هیئت جدید دستور داده شد که به منظور موفقیت و غلبه بر دشمنان صنفی و آزادی با احزاب و سازمانهای سری در تماس باشند. رسوا کردن و پرده از روی ریا و عوامفریبی عمال کمپانی نفت برداشتن، جزو دستور کنفرانس به هیئت ایالتی بود.
تاسیس مدرسه سری جهت تعلیمات سیاسی کارگران مورد تایید و تمجید نمایندگان واقع شد. نمایندگان یک باب مدرسه سری را کافی ندانسته به هیئت جدید توصیه کردند برای افزایش معلومات سیاسی و طبقاتی کارگران وسائل تحصیل و اعزام عده ای از کارگران را به خارج از خوزستان فراهم نمایند.
مدت کنفرانس ۱۲ ساعت بود. بزرگترین و مهمترین جلسه کارگران بدون سوء حادثه خاتمه یافت. نمایندگان با خوشحالی و موفقیت به منازلشان مراجعه کردند. در اولین کنفرانس مرام نامه و نظام نامه کارگران مطرح و به تصویب نمایندگان رسید. برای اینکه وقت قارئین تضییع نشود، از ذکر کلیه مرام نامه و نظام نامه صرفنظر نموده، بعضی از مواد آن را که در آن تاریخ کمال اهمیت را داشت، به طور اختصار از نظر خوانندگان میگذراند.
ماده ۳ مرامنامه – شناساندن شخصیت حقوقی اتحادیه کارگران خوزستان.
در آن موقع تشکیل اتحادیه کارگران بدون اینکه قانونا قدغن باشد، از طرف اداره شهربانی ممنوع شده، اعضای اتحادیه را اگر کشف میکردند، بدون رعایت قانون توقیف و به سیاه چالها می انداختند. غالب دستگیرشدگان در اثر بدرفتاری مامورین و خرابی و تاریکی و رطوبت مسکن و نداشتن غذای کافی و عدم وسائل حفظ الصحه در سیاه چالها جان میسپردند. بنابر این تشکیلات به آزادی عمل و دارا بودن شخصیت حقوقی اتحادیه بسیار اهمیت میداد.
چنانچه در مقالات گذشته سختی زندگی و معیشت کارگران را تذکر دادیم و نوشتیم که اکثر کارگران از حداقل زندگی هم محروم بودند، به همان مناسبت ماده ۵ مرامنامه میگوید: مبارزه جهت بهبود وضع اقتصادی و زندگی کارگران خوزستان .
ماده ۷ مرامنامه – وادار نمودن شرکت نفت به ایجاد بیمه کارگری از حیث بیکاری ، پیری، حوادث و غیره.
ماده ۹ مرامنامه – شناساندن حق اعتصاب و نمایشات کارگران.
ماده ۱۲ – سعی و کوشش برای تاسیس باشگاههای ورزشی و تفریحی و اجتماعی کارگران.
نظام نامه کارگران
شرایط عضویت:
۱- کلیه اشخاصی که با دسترنج و زحمت خود زندگی کرده، مستقیما و یا غیرمستیم از زحمت دیگران استفاده نمیکنند، میتوانند عضو اتحادیه باشند.
۲- مرام نامه و نظام نامه اتحادیه را بپذیرند
۳- سوء سابقه نداشته باشند
نظام نامه افراد اتحادیه را مقید میکند به این که در جلسات اتحادیه مرتب شرکت نموده، حق عضویت خود را طبق مقررات نظام نامه پرداخته و برای پیشرفت اتحادیه کوشا بوده، اسرار اتحادیه را حفظ نمایند.
نظام نامه اتحادیه کارگران خوزستان کلیه اشخاصی را که از دسترنج دیگران استفاده کنند، از عضویت در اتحادیه محروم کرده است. به موجب نظامنامه، انتخابات اتحادیه با رای علنی بوده است. اعضای اتحادیه تابع رای اکثریت بوده، رای نصف اعضای حاضر به علاوه یک نفر قابل اجرا بوده است.
پس از تصویب مرامنامه و نظامنامه و تعیین خط مشی اتحادیه که قسمتی از آن ذکر شدکارگران شروع گردید و کارگران زیر با رای اکثریت به عضویت کمیته ایالتی انتخاب شدند:
۱ – موسی جنوبی کارگر لوکوشاپ ۲ – شعبان کارگر جراثقال ۳ – رمضان کارگر برق ۴ – حسن علی ثابتی کارگر کارهای سنگین ۵- سید خلیل پیغمبرنژاد سوهان کار ۶- رحیم خوئی سوهان کار ۷- یوسف افتخاری کارگر ترینشاپ ۸- غلام روانی ۹ – غلام سام.
اعضای هیئت جدید اتحادیه بلافاصله پس از انتخاب شدن جلسه هیئت را تشکیل داده ، مدیران کمیسیونها را انتخاب و نیز کمیسیونها را تعیین و نتیجه را به شرح زیر به اطلاع نمایندگان رساندند:
۱- کمیسیون تشکیلات ۲- کمیسیون تبلیغات ۳- کمیسیون بازرسی ۴- کمیسیون تشویقات ۵ کمیسیون اجرائیه ۶- صدارات.
مدیران کمیسیونها مسئول اعمال کمیسیونهای خود بوده و بایستی اعضای کمیسیون را از افراد فعال و مورد اطمینان اتحادیه تعیین نمایند. صدر اتحادیه مسئول کلیه عملیات اتحادیه است. تا آنموقع کمیسیون اجرائیه معنی و مفهومی نداشت، لیکن در خوزستان شرائط محل و موقع ایجاب میکرد که علاوه بر کمیسیونها که ات آن روز معمول بود، کمیسیونی به نام کمیسیون اجرائیه تشکیل گردد.
پس از خاتمه اولین کنفرانس اتحادیه کارگران خوزستان و اتخاذ تصمیمات جدید و تعیین خط مشی اتحادیه، کارگران شروع به فعالیت بی نظیری کرده، نظر تشکیلات کارگران جهانی را متوجه پیشرفت درخشان خود ساختند. در سال ۱۳۰۸ تشکیلات کارگران خوزستان بزرگترین و فعالترین تشکیلاتهای ایران محسوب میشد. در ظرف ۲ سال کار و فعالیت نمایندگان، مرکز تشکیلات به قدری بزرگ و عظیم و موثر شده بود که بعضی از اعضای هیئت مرکزی گمان نمیکردند که تشکیلات این اندازه موفقیت بدست آورده باشد. تشکیلات خوزستان با حق عضویت کارگران اداره میشد و دیناری از مرکز دریافت نمیکرد.
در اوئل سال ۱۳۰۸ آقای سرجان کدمن منشی کل شرکت نفت انگلیس و ایران برای مذاکره در خصوص تمدید مدت قراداد دادرسی وارد ایران شده، با دولت وقت و نمایندگان مجلس شورای ملی و متنفذین ایران وارد مذاکره شده و به پیشرفتهای مهمی نائل شده بود. اشخاص فوق الذکر یا از ترس دیکتاتوری وقت و یا در اثر تطمیع به سرجان کدمن روی خوشی نشان داده بودند و بعضی از متنذین ، اگر مخالف تمدید قراداد بودند، در آن روزهای اختناق جرات نمیکردند علنا با انگلیسیها مخالفت نمایند.
تشکیلاتهای کارگران ایران به استثنای اتحادیه کارگران خوزستان به قدری ضعیف و ناتوان بودند که قادر به هیچ گونه تظاهر و اقدام بر علیه تمدید قراداد نبودند. در این موقع اتحادیه کارگران خوزستان تصمیم گرفت که با تمام قوا بر علیه تمدید قرارداد نفت قیام نمایند و اولین بیانیه را که با ژیلاتین چاپ کرده بود با وجود مواظبت و دقت کامل پلیس به اغلب دیوارهای شهر الصاق نموده و یا بوسیله پست شهری به مردم فرستادند.
متن بیانیه
هموطنان گرامی! تجار و کسبه و ملاکین و کارگران و زارعین زجر دیده و ستم کشیده، از وقتی که دارسی نام انگلیسی از سستی و بی اطلاعی و عدم علاقه سلاطین قاجار سوء استفاده کرده امتیاز نفت جنوب را برخلاف میل و صلاح ملت ایران گرفت، یگانه امید ما ایران را که بهترین یادگاری نیاکان ما است مورد تاخت و تاز ملت انگلیس قرار گرفته، آنها از هیچ گونه ظلم و تعدی و بی عدالتی و غارت و چپاول دریغ نکرده، در کلیه شئون کشور ما دخالت کرده با آنتریک و تحریک و اقدامات مزورانه ما را از بهترین نعمتهای دنیا که عبارت از ازادی زبان و مطبوعات و تشکیلات است محروم کرده، در این موقع که دنیا چهار اسبه به طرف ترقی میرود ما را از ترقی و تعالی بازداشته و چنانچه بر کسی پوشیده نیست ایران رو به انحطاط و بدبختی و زروال میرود. ما دولت فعلی را تقویت کردیم، با شیخ خزعلها و سایر خائنین کشور مبارزه و مخالفت کردیم و امبدوار بودیم که دولت فعلی نماینده افکار و منافع ملت بوده و ما را از چنگال اجانب و مخصوصا کمپانی خونخوار نفت نجات خواهد داد. متاسفانه تمام سعی و کوشش و فداکاریهای ما پوچ و اشتباه و خطا بوده است.
دولت فعلی که ابتدا دم از آزادی و وطنپرستی میزد، پس از اینکه مقام خود را تثبیت کرد، ماسک وطنخواهی و آزادیخواهی از چهره اش برداشته شد.قیافه حقیقی و واقعی دولت جانی و ازادی کش با تشکیل دیکتاتوری و تهدید آزادی و تشکیلاتها ظاهر گشت.
البته هموطنان گرامی فراموش نکرده اند و در خاطر دارند که با چه ذوق و شوقی الغای کاپیتولاسیون را به یکدیگر تبریک و تهنیت گفته ، معتقد بودیم که با الغای کاپیتولاسیون زنجیر اسارت ایران و ایرانیان پاره شده و بعد از این یک ایران آزاد و مستقل و خوشبخت و سعادتمند خواهیم داشت. متاسفانه آرزوهای ما جز تصورات و تخیلات و خوابهای خوش چیز دیگری نبوده است. چنانچه مشاهده میکنید، آزادی محدود شده و مملکت رو به انحطاط گذاشته و انگلیسیها فعال مایشاء این مملکت شده و از هیچ گونه فجایع و جنایت و دخالت در کشور ما خودداری نمیکنند. از قرار معلوم الغای کاپیتولاسیون برای کوتاه کردن دست یگانه حریف دولت انگلیس در ایران، دولت شوروی بوده است.
هموطنان گرامی ! سرجان کدمن منشی کل کمپانی نفت جنوب برای تمدید قرارداد منحوس و منفور دارسی وارد تهران شده و کلیه نوکران وفادار و مارک دار دولت انگلیس را که فعلا زمامدار مملکت شده اند، با عقیده شوم خود موافق کرده و میخواهند با تمدید قرارداد دارسی زنجیر اسارت را که به وسیله سلاطین قاجار بگردن ما انداخته اند محکمتر و سنگینتر نمایند.
کلیه ملت ایران با تمدید قرارداد مخالفند، لیکن ما به خوبی میدانیم که دولت دست نشانده انگلیس به افکار عمومی کمترین توجهی نکرده و قراداد تمدید خواهد شد. به نظر ما یگانه راه بر هم زدن تمدید قراداد دارسی راندن و بیرون کردن سرجان کدمن از ایران است. سرجان کدمن از ایران با دست خالی برنمیگردد، مگر اینکه مواجه با قیام عمومی شود. قیام بر علیه تسلط انگلیسیها بر ایران، قیام بر علیه دیکتاتوری و اختناق و قیام برای به دست آوردن استقلال واقعی ایران.
ما کلیه طبقات ملت ایران، مخصوصا کارگران و زارعین ایران را دعوت میکنیم که در این قیام مقدس و به موقع با ما همصدا شده و در این موقع بحرانی که وطن عزیز ما مورد تاخت و تاز انگلیسیها واقع شده است، از فداکاری و جانبازی دریغ ننمایید. ما به دولت دست نشانده گوشزد میکنیم که ملت نجیب ایران با مذاکره تمدید قراداد مخالف بوده، اگر این مذاکره ادامه پیدا کند دولت پوشالی ایران با قیام مقدس ملت ایران مواجه خواهد شد.
احرار خوزستان
بعد از ورود سرجان کدمن منشی کل کمپانی نفت انگلیس و ایران و آغاز مذاکره در باره تمدید مدت قرارداد نفت و انتشار بیانیه کارگران به نام احرار خوزستان، مامورین خفیه شرکت نفت و اداره شهربانی خوزستان سخت دستپاچه شده و مامورین شهربانی به سخت گیری و بگیر و ببند و تفتیش عقاید مشغول شدند. عده زیادی از تجار و کسبه را که دارای احساسات ملی بودند بدون مجوز قانونی توقیف و از آبادان تبعید کردند.
تبعید جمعی از وطن پرستان خوش سابقه بیش از بیش محرک احساسات مردم شده اهالی با وجود سختگیریهای شهربانی علنا مخالفت خود را با تمدید قرارداد اظهار داشته و ار تبعیدشدگان دفاع کرده، بر علیه رفتار قانون شکنانه دولت اعتراض کرده و برگشت تبعیدشده گان را جدا خواستار شدند.
توقیف و تبعید تجار و پیشه وران از آبادان تاثیر بیانیه اتحادیه کارگران را چند برابر کرده بود. همه جا صحبت از شبنامه احرار خوزستان بود. اهالی بی طرف و کسانی که از جریانات سیاسی دور بودند در اثر انتشار بیانیه اتحادیه کارگران تشویق شده و علنا از احرار خوزستان طرفداری کرده، با عمل ظالمانه دولت وقت مخالفت میکردند.
در این موقع اسماعیل نامی از اهالی دوان با احمد دوانی کارگر کمپانی نفت و عضو اتحادیه کارگران مناقشه لفظی میکنند. از قرار معلوم اسماعیل احساس کرده بود که احمد داخل در جریانی است که از نامبرده مخفی میکند. اسماعیل برای اینکه از احمد انتقام بگیرد پیش محمد کرمانی منشی ” لیبرآفیس” رفته قضیه را به او اطلاع میدهد.
محمد کرمانی از این خبر بسیار خوشحال شده با آقای متروپل رئیس پلیس شرکت نفت در ابادان ملاقات کرده ایشان را از جریان مطلع میکند.
بالخره شرکت نفت به اقای سلیمان خان رئیس شهربانی آبادان دستور دستگیری احمد و رفقایش را میدهد که از ایشان بازجویی شده تا صحت و سقم اظهارات اسماعیل معلوم شود. شهربانی ضمن تفتیش منازل کارگران از خانه سید خلیل پیغمبرنژاد یک جلد مرامنامه موقتی اتحادیه را به دست میاورد که در واقع اهمیت نداشت و قبل از کنفرانس اتحادیه کارگران تنظیم شده بود.
اقای رکن الدین مختاری به محض شنیدن کشفیات شهربانی آبادان، از اهواز به آبادان میاید. در ملاقات اول سید خلیل را اغفال میکند که اگر عین جریان را اعتراف کند، آقای رئیس شهربانی وسیله سعادت و خوشبختی سید خلیل و خانواده اش را فراهم خواهد کرد. بیچاره سید در اثر تهدید و تطمیع رئیس کل شهربانی خوزستان مجبور به اعتراف میشود. چون عده ای را که میشناخت اقوام خودش بودند و غیر از آنها کسی را نمیشناخت که خدمتی به رئیس شهربانی نماید، ناگزیر به مختاری توصیه میکند که اگر اعضای هیئت موسسین کلوپ کاوه را توقیف نمایند و دو نفر از آنها که یکی شعبان و دیگری رحیم خوئی بود تحت شکنجه و عذاب قرار گیرند، خیلی از قضایای مبهم به شهربانی روشن خواهد شد. چون اسامی و منازل هیئت موسسین کلوپ معلوم بود، با دستور مختاری کلیه اعضای هیئت موسسین کلوپ را دستگیر و بازجویی میکنند.
دستگیری عده ای از موسسین کلوپ ورزش بیشتر موجب تشنج شهر شده و عصبانیت اهالی ابادان را فراهم میکند.
چون مردم احساس میکردند که این همه بگیر و ببندها بیشتر برای تمدید قرارداد دارسی است از عمل شهربانی فوق العاده متنفر شده و بر کسی پوشیده نبود که دولت وقت آلت دست نمایندگان سیاسی دولت انگلیس بود و در این موقع حساس خوزستان را از وجود مخالفین انگلیس پاک میکنند.
در اثر حبس و تبعید رجال خوش سابقه و مورد علاقه و اطمینان اهالی خوزستان، حتی موافقین دولت وقت از دولت سلب عقیده کرده، در ردیف مخالفین دولت و شرکت نفت قرار گرفتند. عدم رضایت مردم از از مذاکره با سرجان کدمن در باره تمدی قرارداد نفت به حد اعلاء رسیده و بهترین موقع و فرصت برای بر هم زدن مذاکره فراهم شده بود.
در این موقع عده ای از اعضای هیئت ایالتی در زندان آبادان با رفقای بیرونی ارتباط پیدا کرده دستور صادر نمودند که کارگران از موقعیت و عدم رضایت اهالی بی طرف استفاده نموده، اعتصاب عمومی اعلام نمایند.
در ۱۳ اردیبهشت ۱۳۰۸ کلیه کارگران تصفیه خانه ابادان که عده انها عبارت از ۱۴ هزار نفر بود اعتصاب کردند. شرکت نفت برای اینکه اعتصاب به جاهای دیگر سرایت نکند دستور داد که کارخانجات مسجد سلیمان به دلیل اینکه عید فرنگیهاست روز دوشنبه تعطیل شود. ( در آن موقع تمرکز کارگران در آبادان و مسجد سلیمان بود، هفتکل و گچساران و غیره از نظر تعداد کارگران چندان مهم نبودند.)
اعتصابیون جلو تصفیه خانه متمرکز شده تقاضا میکردند که:
۱- کلیه محبوسین و که به اتهام تشکیل اتحادیه و به جرم مبارزه با ورود سرجان کدمن و مخالفت با مذاکره در خصوص تمدید قرارداد دارسی توقیف شده اند آزاد شوند.
۲- به کارگران بقدری حقوق بدهند که تکافوی حداقل معیتشان را نماید.
۳- کارگران سالی یکبار مرخصی با استفاده از حقوق داشته باشند.
۴- کلیه جرائم نقدی ملغی گردد.
۵- برای عموم کارگران متاهل و مجرد خانه تهیه شود.
۶- برای ایاب و ذهاب کارگران از منزل به کارخانه و برعکس وسائل نقلیه تهیه شود.
۷- اب اشامیدنی تصفیه شده در اختیار همه کارگران بگذارند.
۸- اخراج بدون علت کارگران که با میل اگلیسیها انجام میشود موقوف گردد.
۹- موضوع اخراج ابد از کار و لیست سیاه ( بلاتکلیفی) از بین رفته، کارگران بلاتکلیف به کار گمارده شوند.
۱۰- وضع بیمارستان شرکت اصلاح شود و بایستی کلیه کارگران بیمار به حساب شرکت معالجه شوند.
۱۱- کتک زدن و تعدی و بی احترامی به کارگران ملغی گردد.
۱۲- ازادی و شخصیت حقوقی اتحادیه کارگران به رسمیت شناخته شود.
۱۳- به معلولین که بدون پرداخت دیناری از کار برکنار شده اند نسبت به سنوات خدمت و میزان صدمه ای که دیده اند مبلغی به عنوان خسارت پرداخت گردد.
۱۴- کارگران از حیث حوادث و پیری بیمه شوند.
۱۵- در فصل تابستان ساعت کار از هشت ساعت به هفت ساعت تقلیل یابد.
۱۶- عائله کارگران در مریض خانه شرکت بستری و به طور مجانی معالجه شوند.
۱۷- برای جلوگیری از اجحافات و گران فروشی تجار و به منظور بهبود زندگی کارگران، شرکتی به نام تعاونی مصرف کارگران با سرمایه کمپانی تاسیس شود که کارگران بر آن نظارت داشته باشند.
چون به کارگران اطلاع رسید که اقای سرجان کدمن منشی کل شرکت نفت محض اطلاع از اعتصاب عمومی کارگران با هواپیمای مخصوص به لندن مراجعت کرد و مذاکرات در خصوص تمدید مدت قرارداد دارسی قطع گردید، لذا کارگران در اطراف عزیمت و مذاکره سرجان کدمن با مقامات مسئول در باره تمدید قرارداد پیشنهادی ندادند.
چون در ابادان ساخلوی نظامی نبود و تعداد پلیس و پاسبان بسیار کم و برای جلوگیری از اعتصابیون کافی نبود، در ظرف یکساعت کلیه شهر آبادان به تصرف کارگران درآمد.
آقای آسایش حکمران آبادان در صدد برآمد که بوسیله نطق و دروغپردازی از اعتصاب اساسی و پرشور کارگران جلوگیری نماید. یکی از ورزشکاران به نام استاد حاجی چنان کشیده ای به صورت حکمران نواخت که چرخی خورده و پا به فرار گذاشت. رکن الدین مختاری به قصد سخنرانی بالای نیمکتی رفت، کارگران نیمکت را از زیر پایش کشیده، با صدای مرده باد عمال و نوکران کمپانی نفت از محوطه بیرونش کردند. پلیس ابادان که برای جلوگیری از پیشرفت کارگران بطرف شهر راه را مسدود کرده بودند و شاید به منظور حفظ بانک انگلیس بود، در مقابل حمله کارگران مجبور به عقب نشینی شده و به عمارت شهربانی پناهنده شده و دور شهربانی را بسته پشت بام سنگربندی کردند. عمارت محقر شهربانی از طرف کارگران محاصره گردید. اقای مختاری که ادعای فرعونی میکرد، به رهبران کارگری متوسل شده و التماس و استغاثه میکرد که از ورود کارگران به شهربانی جلوگیری نمایند.
شرکت نفت به قصد تخریب و افتضاح کارگران حیله ای اندیشید که اوباشان شهر را تحریک به غارت دکاکین مردم نمایند. کمیته اعتصاب از تصمیم شرکت آگاه شده و دستور داد که عده کثیری از کارگران چوب به دست برای حفاظت بانک انگلیس و دکاکین مردم گمارده شوند. چون انگلیسیها از نقشه مزورانه خود طرفی نبستند دستور دادند که پلیسهای آتش نشانی به کمک پلیس شهربانی بشتابند. کمپانی نفت غافل بود که کلیه ایرانیان در هر لباس و فورمی باشند از اعمال ناروای آنها متنفر هستند. آنها تصور میکردند چون پلیسهای آتش نشانی لباس فرم پوشیده اند و تحت دیسیپلین هستند در راه حفظ منافع کمپانی فداکاری خواهند کرد.
چون اکثریت پلیس آتش نشانی مرام و دیسیپلین تشکیلات کارگران را پذیرفته بودند، بلافاصله به اعتصاب ملحق شدند.در این موقع یک فروند کشتی انگلیس به آبادان رسید. کارگران آن که ایرانی و اهالی بوشهر بودند( بعضی از کشتیهای انگلیسی که در خلیج فارس آمد و رفت دارند باربران دائمی از خود دارند) کشتی را ترک کرده و به اعتصابیون ملحق شدند.
کلیه سکنه خوزستان طرفدار اعتصابیون بوده و آنها را تقویت میکردند. انگلیسیها از ترس کارگران آبادان را ترک کرده در واقع شهر از وجود آنها تصفیه شده بود. فقط یک عده کلاه چوپ پنبه ای از آنها باقی مانده بود که وسیله تفریح و سرگرمی اعتصابیون را فراهم آورده بود. کارگران کلاه چوب را مثل توپ فوتبال به هوا پرت کرده و تفریح و خوشحالی میکردند. از مژده مراجعت سرجان کدمن از ایران و موفقیت کارگران، عموم اهالی خوزستان به استثنای چند نفر جاسوسهای شرکت خوشنود بوده و به یکدیگر تبریک میگفتند.
زنان کارگر در اعتصاب ۱۳۰۸
در تصفیه خانه ها و کارخانجات دیگر شرکت نفت زنان کار نمیکردند. بنا بر این تشکیل اتحادیه زنان برای ما میسر نبود. برای اینکه از قدرت عظیم زنان در تشکیلات استفاده شود، به افراد اتحادیه دستور دادیم که منسوبین و محارم خود را با افکار و عقاید و روش اتحادیه و مبارزه طبقاتی اشنا نموده، نتیجه عمل و تاثیر گفتارشان را به اتحادیه ایالتی کارگران خوزستان گزارش نمایند. کارگران دستور اتحادیه را اجرا نمودند. از این آزمایش نتایج خوبی بدست آمد که در موقع اعتصاب موجب حیرت اداره پلیس و مخصوصا رکن الدین مختاری گردید.
عائله کارگران در اثر تبلیغات نان اوران خانه به اتحادیه کارگران گرویده و اکثر آنها در جلسات حوزه های خانوادگی کارگران شرکت میکردند.
چون در اثر تبلیغات طولانی و شرکت زنان در بعضی حوزه ها افکار آنها نسبتا باز و روشن شده بود، لذا در موقع اعتصاب زنهای کارگران کمپانی نفت تحت رهبریت بانو زهرا محمد صادق، به یاری کارگران شتافته و در تحریک و ترغیب کارگران و زد و خورد با پلیس رل بزرگی را بازی کردند. زهرا در ضمن نطق بر علیه عملیات ظالمانه کمپانی نفت و حرکات غیر ملی مامورین دولت، رئیس کل شهربانی خوزستان را تقبیح کرده و در حضور جمعی از پاسبانها و صاحب منصبان شهربانی با صدای رسا ثابت کرد که اولیای شهربانی الت دست کمپانی نفت بوده به ملت ایران خیانت میکنند. رکن الدین مختاری مثل اینکه در مقابل حرف حساب و منطق محکم بانو زهرا هیپنوتیز شده بود، اصلا یارای حرف زدن نداشته و سکوت اختیار کرده بود. بانو زهرا به عده ای از زنان، هر آن کارگران را به مبارزه شدید و گرفتن حق خود ترغیب میکرد.
حرارت و عصبانیت و احساسات زنان بیشتر از مردان بود، زیرا عمل مردها با منطق توام بوده و مواظب بودند از دستور تشکیلات خارج نشده، به روش عاقلانه تشکیلات لطمه وارد نیاورند. زنان برعکس کاملا تابع احساسات شده ، دائما کارگران را به تصرف شهربانی و استخلاص زندانیان تحریک میکردند. زنها به اصول آنارشی بیشتر مایل بودند و اجبارا دیسیپلین تشکیلات را قبول داشته و اوامر تشکیلات را اجرا میکردند. عده ای از پاسبانهای شهربانی از زنان کارگر مفصل کتک خورده و بعضی از مامورین به قدری مرعوب شده بودند که در قضیه شهریور ۱۳۲۰ آن اندازه وحشت زده نبودند.
زنها میخواستند به محمره رفته، مجسمه دیکتاتور وقت را سرنگون نمایند. ساخوی نظامی خرمشهر از قضیه مطلع شده، عده ای سرباز برای محافظت از مجسمه گماشتند. از طرف دیگر هیئت اعتصاب دستور دادند که از این عمل خودداری نمایند. چنانچه ذکر شد در این موقع ابادان از وجود انگلیسیها تصفیه شده بود. انها به محله خود که معروف به بریم بود پناهنده شده، عده ای از سربازان که از ساخلوی محمره فرستاده بودند، با مسلسلهای سبک محله انگلیسی نشین را محافظت میکردند.
غروب آن روز رئیس شهربانی به اعتصابیون پیشنهاد کرد که موقتا اعتصاب را متوقف نمایند تا در اطراف خواستهای آنها مذاکره شود، ولی کارگران اصرار داشتند که شهربانی توقیف شدگان را آزاد نماید، تا اینکه آنها تا خاتمه مذاکره و حصول نتیجه مشغول کار شوند. بالاخره غروب رئیس شهربانی کارگران را راضی کرد تا فردا مهلت بدهند با حاکم ایالت مذاکره شود تا فردا جمع رفقایشان مرخص شوند. کارگران به حرف پلیس اطمینان کرده شهر را به شهربانی شپرده به خانه هایشان برگشتند.
برای اینکه شبانه کارگران زندانی را از آبادان خارج ننمایند، کمیته اعتصاب جمعی از کارگران را مامور جاده اهواز نمود که ماشینها را تفتیش نمایند. مبادا مبحوسین را مخفیانه به اهواز ببرند. متاسفانه جاده اهواز منحصر به فرد نبود. انگلیسیها جاده مخصوصی داشتند که معروف به بریم بود. از این جاده جز انگلیسیها و مقربین و طرف اطمینان انان کسی دیگر حق عبور و مرور نداشت. عده کثیری از سربازان تازهوارد و پاسبانان نصف شب محبوسین را از راه بریم به محمره و از آن جا به اهواز منتقل نمودند.
روز چهارشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۰۸ خبر ورود کشتیهای جنگی دولت انگلیس به ابهای ایران جهت جلوگیری از اعتصاب منتشر گردید. صبح همان روز هشتصد نفر پاسبان و چند هزار سرباز ایران وارد ابادان شده، بلافاصله خانه های کارگران را محاصره کرده، سیصد نفر از کارگران را توقیف و بقیه را به زور سرنیزه روانه تصفیه خانه نموده اجبارا به کارکردن وادار نمودند.در همان موقع عده ای از زن و بچه های کارگران را توقیف و فورا به اهواز گسیل کردند که دو نفر از اطفال شیرخوار از شدت گرما در بین راه جان سپردند. دولت وقت از ترس مخالفت مردم و برای تسکین افکار عامه، محض ورود زنان به اهواز آنها را آزاد نموده و التزام گرفته که به ابادان برنگردند. کلیه کارگران توقیف شده را همان روز به زندان اهواز منتقل نمودند. چون زندان اهواز گنجایش این اندازه از زندانی را نداشت، عمارت شهرداری اهواز را تخلیه و محبوسین را در آن عمارت جا دادند. همان روز عده ای از کارگران مسجدسلیمان را توقیف و بدون اینکه از آنها بازجویی به عمل آید، از خوزستان تبعیدشان کردند. و نیز عده ای از تجار و کارمندان آبادان را توقیف و به شهربانی اهواز فرستادند.
شهربانی تصور میکرد اشخاصی که عضو باشکاه کارگران بوده یا عضو سازمان کارگران هستند و یا لااقل از سازمان آنها اطلاع دارند. در حالی که این تصور کاملا بی مورد و اشتباه بود. درست است باشگاه کاوه را کارگران به وجود آورده و از طرف سازمان کارگری اداره میشد، اما عده ای از اشخاص بی طرف از قبیل اقایان سلحشور و علی باشی و غیره که کارمند دولت و شرکت بودند در باشگاه عضویت داشته و از وجود تشکیلات سری کارگران اطلاعی نداشتند. چند روز پس از توقیف و تبعید کارگران و تجار از ابادان ، اقای آسایش حاکم آبادان اعلامیه بلند بالایی انتشار داده و ضمن اعلامیه تذکر داده بود که اشرار دستگیر شدند و آبادان از وجود اشرار تصویه گردید. با این که مسئولین امور شرکت نفت صراحت اقرار میکردند که حق با کارگان بوده و اولیای امور کمپانی غفلت کرده و طوری که لازم بوده حق کارگران را ادا نکرده اند، کاسه گرمتر از آش بوده و اقای آسایش کارگران ستم دیده شرکت نفت را اشرار مینامید.
جراید مصر نهضت کارگران ایران را تمجید کرده ، اعتصاب کارگران ابادان را اولین تهضت ضد استعماری در شرق و بیدار کننده ملل شرق میدانستند. روزنامه حبل المتین چاپ هندوستان از اعلامیه اقای اسایش اظهار تنفر و انزجار کرده و ثابت میکرد که کارگران باشرف آبادان در نتیجه خرابی وضع زندگی و بهداشت و کثرت فشار مامورین شرکت دست از کار کشیدند. چون اسایش و امثال آن آلت دست کمپانی نفت بودند، برای خوش آیند کمپانی نفت و حفظ منافع استعمارطلبان کارگران را حبس و تبعید میکنند. جراید عراق ضمن دفاع از شرکت نفت و دولت بریتانیای کبیر، نهضت کارگران را نهضت حزب اشتراکی نامیده و مینوشتند که کارگران در نظر داشتند تصفیه خانه آبادان را آتش زنند. جراید اتحاد جماهیر شوروی از اعتصاب کارگران طرفداری کرده و در کنگره سندیکای جهانی، نمایندگان کارگران ایران و اتحاد جماهیر شوروی، نمایندگان کارگران انگلستان را مورد انتقاد قرار دادند و تذکر دادند که از کمک به کارگران آبادان قصور کرده اند. به جای حمله به دولت انگلیس سکوت اختیار کرده اند.
توقیف کارگران بخصوص زنان در خوزستان عکس العمل شدیدی بخشیده، کلیه اهالی نسبت به دولت وقت بدبین شده و علنا اظهار انزجار و نارضایتی میکردند. دولت برای تسکین افکار عمومی و برای اینکه خود را بی طرف جلوه دهد، عده کثیری از جاسوسان کمپانی را که مردم میشناختند دستگیر کرده و از خوزستان تبعید کرد. اقای محمد کرمانی را که گزارش سازمان کارگران را داده بود با پرداخت پانصد تومان انعام کمپانی نفت به عراق فرستاد که بعد از مدتی به ایران مراجعت کرده، در کمپانی با شغل بهتری مشغول به کار شد.
اعتصابیون و کارگرانی که قبل از اعتصاب توقیف شده بودند، مدت دو ماه در آبادان زندانی و تحت بازجویی شهربانی بوده، با وجود فشار پلیس با کمال شهامت و شجاعت از حق خود دفاع کرده، با تشریح فجایع کمپانی ثابت کردند که حق با اعتصابیون بوده و دولت حق توقیف و تبعید کارگران را نداشته است.
پس از خاتمه بازجویی، کلیه محبوسین را به استثنای رحیم خوئینی و یوسف افتخاری برای مجازات به زندان خرم آباد فرستادند که تحت نظر اقای سپهبد احمدی به اعمال شاقه وادار کنند. کارگران با شهامت و مبارز خوزستان مدتی در خرمشهر به گاه و گل کشی و آجرکشی و مستراح شوری و غیره مشغول بوده، در سختترین شرائط زندگی می کردند.
نظر به اینکه سربازان و پاسبانان در دستگیری زنان و مردان کارگر فداکاریها و از خودگذشتگیهای بی نظیری نشان داده بودند، اولیای کمپانی نفت مقرر کردند در ازای خدمتشان به هر نفر پاسبان ده توامن پول و یک دست لباس فورم و به هر یکی از سربازان ده تومان پول به عنوان انعام بدهند. پاسبانان از شنیدن این خبر در پوست خود نمیگنجیدند. مدتی طول نکشید که خوشی پاسبانان مبدل به یاس گردید زیرا از قراری که پاسبانان اظهار میداشتند، کلیه انعامی که کمپانی نفت در ازای زحمات و خدمات به آنها اعطا فرموده بود ( طبق پیشنهاد افسران شهربانی اولیای کمپانی موافقت کردند که پول لباس را نیز نقدا بپردازند) افسران کلیه عطایای کمپانی را به جیب زده، به هر نفری ۵ تومان پرداخته و دستور دادند که در این باره اظهاراتی نکنند.
در هر صورت محبوسین مدتی در زندان خرمشهر آجرکشی و غیره مشغول بودند. روزی آقای سپهبد احمدی آنان را اظهار کرده پس از سخنرانی دستور میدهد از زندان آزاد کرده و تبعیدشان کنند.
فایده اعتصاب
۱- سرجان کدمن منشی کل کمپانی نفت جنوب در اثر اعتصاب عمومی مجبور شد قطع مذاکره نموده و به لندن مراجعه نماید.
۲- حقوق کارگران از پانزده درصد الی پنجاه درصد اضافه شد
۳- کلیه کارگران بیکار در آبادان به کار گمارده شدند
۴- عموم بلاک لیستها( اخراج شدگان ابد) به کار گمارده شدند
۵- کارگران مصدوم و معلول را که بدون پرداخت خسارتی از کار برکنار شده بودند از اطراف احضار کرده و با پرداخت مبلغی رضایت گرفتند.
۶- شروع به ساختن مسکن برای کارگران باسابقه نمودند
۷- کتک و بی احترامی و اخراج بدون علت و جرایم کارگران ملغی گردید.
۸- از طرف اولیای کمپانی به ادارات مربوطه دستور دادند که دقیقا به عرایض شکایات کارگران رسیدگی کرده و رضایت خاطر آنان را جلب نمایند
۹- عده ای مهندسین و مامورین انگلیسی که مورد تنفر و انزجار کارگران واقع شده بودند، به زور از کار برکنار شدند.
۱۰- تبعیدشدگان در اغلب نقاط ایران بخصوص در مازندران و تهران شروع به فعالیت تشکیلاتی کرده. نتایج فراوانی از عمل آنان عاید تشکیلات سری کارگران گردید.
۱۱- کارگران امیدوار شدند که میتوانند بوسیله مبارزه طبقاتی به اوضاع اسف اورشان بهبودی بخشند.
خسارات اعتصاب
۱- عده ای از تبعیدشدگان طوری خسارت دیدند که هنوز هم به آتش فقر و پریشانی میسوزند
۲- عائله محبوسین و تبعیدشدگان متحمل صدمات فوق العاده شدند که در نتیجه رشته زندگیشان طوری از هم پاشیده که جبران انها تا امروز ممکن نشده است.
۳- دو نفر از اطفال شیرخوار در موقع تبعید زنان کارگر بین راه ابادان و اهواز در اثر گرما و فشار مامورین فوت کردند.
۴- دو نفر از رهبران اتحادیه کارگران را ( اقایان رحیم خوئی و یوسف افتخاری) مدت سیزده سال بلاتکلیف در زندانهای ایران حبس کرده و از هیچ گونه فشار و تصدی در باره آنها کوتاهی نکردند.
پس از توقیف و تبعید کارگران، تشکیلات سری آبادان کاملا از بین نرفته، کارگران مشغول فعالیت تشکیلاتی بودند و عده ای از تبعیدشدگان نیز به ابادان برگشته با اسم عوضی در تصفیه خانه مشغول کار شده و سر و صورتی به تشکیلات داده بودند. تنها به علت دوری رهبران، تشکیلات رونق سابق خود را از دست داد. در واقع دست از فعالیت برداشته و عمل موثری انجام نمیداد و چند ماه بعد از تبعید کارگران مجددا در آهن فنیشی و جاهای دیگر اعتصاباتی تشکیل دادند که از لحاظ تشکیلاتی اعتصابات مهم نبودند.
شاید خوانندگان محترم تعجب کنند از این که تاکنون اسمی از نهضت کارگران مرکزو سایر شهرستانهای بزرگ و صنعتی نشده است . چون تا سال ۱۹۲۰ صنایع ماشینی در ایران کم بود و کارگران ایران مثل امروز در کارخانجات بزرگ متمرکز نشده بودند، در آن تاریخ مهمترین مرکز کارگری در ایران، آبادان و سایر شهرهای نفت خیز خوزستان بود و به علت معاملات تجارتی با دولت اتحاد جماهیر شوروی، عده کثیری باربر و کرجی بان و غیره نیز در بندر پهلوی تمرکز یافته و متشکل شده بودند. بنابر اهمیت محل و فعالیت کارگران قبلا توجا خوانندگان را به این دو شهر ( آبادان و بندر پهلوی) جلب کردم. اکنون که از شرح نهضت کارگران این دو شهر کوچک و کارگری فارغ شدیم، مختصری از چگونگی تشکیلاتهای کارگران مرکز و شهرستانها را به عرض خوانندگان رسانده و بعد خوانندگان را با نهضت کارگران ایران بعد ازشهریور ۱۳۲۰ آشنا خواهیم کرد.

محمود قزوینی اردیبهشت 92