مسئله فلسطین و نگاهی به یک پروکاسیون ضد کمونیستی در فضای مجازی

این مطلب را در 24 دسامبر 2019 نوشتم، وقایع ماه گذشته در ایران باعث شد تا پخش آن را به عقب بیندازم. این مطلب راجع به وقایع اخیر در اسرائیل و فلسطین و اعمال وطرح جنایاتکارانه ترامپ هم نیست.

به رفیق عباس سماکار و انسانهای حقیقت جو

این مطلب را به این خاطر مینویسم که لایک عباس سماکار و برخی از رفقای چپ را زیر پستی در فیسبوک دیدم که انتظارش را نداشته ام. این رفقا زیر پستی در فیسبوک از اقای بهروز فراهانی که نوشته ای از بهمن شفیق بر علیه کمونیسم کارگری و منصور حکمت را بازنشر داده بود را لایک زده اند که میتواند به جای نوشته بهمن شفیق، مقاله ای از کیهان، عباس عبدی و یا هر عنصر دیگر جریان اسلامی در ایران و یا دیگر کشورهای خاورمیانه بوده باشد. متاسفانه آنها دیدگاه و راه حلی را در مورد مسئله فلسطین مورد پشتیبانی قرار داده اند که همان راه حل جریانات ملی و اسلامی در خاورمیانه میباشد. راه حل نابودی اسرائیل. راه حل جنگ و خونریزی بی پایان در خاورمیانه.

آقای بهروز فراهانی نوشته ای از بهمن شفیق بر علیه منصور حکمت و حککا در آن زمان را بازنشر داده است و نوشته است این مقاله میگوید چرا امروز مینا احدی با سفیر اسرائیل و آمریکا ملاقات میکند. سلام و علیک و مسخره بازی مبتذل مدیایی مینا احدی با سفیر اسرائیل و امریکا احتیاج به تئوری و سیاست ندارد، احتیاج به روانشناسی دارد. چون خودشان هم میدانند این بازیهای مدیایی تنها برای امر خودشان و محفل خودشان مناسب است. این نوع فعالیتها ربطی به کمونیسم و منصور حکمت ندارد. ربط دادن فعالیتهای امروز حککا و اکس مسلمانان به کمونیسم و فعالیتهای مینا احدی به حرف و عمل منصور حکمت و کمونیسم کارگری به حقه بازی و بندبازی زیادی نیاز دارد که باید این را به عهده کسانی مانند بهمن شفیق گذاشت.

آقای فراهانی نوشته اند، از آنجا که منصور گفته بود ما در آینده به عنوان دولت سوسیالیستی ایران خواهان دو دولت مستقل هستیم و اسرائیل را به رسمیت میشناسیسم. پس عمل امروز مینا احدی ادامه همان سیاست است. این نتیجه گیری را در بهترین حالت باید شاهکاری در فکر نکردن دانست.

قبل از اینکه وارد بحث شوم باید اشاره ای به یک بدفهمی که در اثر سیطره طولانی ذهنیت ناسوینلیسم ضد امپریالیستی نزد بسیاری به جا مانده است بپردازم. بسیاریها مسئله برسمیت شناسایی کشور اسرائیل را مساوی تایید دولت حاکم جنایتکار آن میدانند. برسمیت شناسایی کشور اسرائیل ربطی به دولت حاکم و هیئت حاکمه اسرائیل ندارد. همانطور که کشور آفریقای جنوبی مساوی آپارتاید نبوده است. منظورم این است شناسایی جغرافیای سیاسی یک کشور را باید از دولت حاکم جدا کرد. همانطور که عربستان، کویت، بحرین، آفریقای جنوبی، پرو، آذربایجان، عراق و ایران…کشورند اسرائیل هم یک کشور است. ما متاسفانه در جهان کشورها زندگی میکنیم و تغییر و تحولات اجتماعی باید در اساس به متابولیسم داخلی کشورها سپرده شود. با این همه کشور اسرائیل را باید زمانی به رسمیت شناخت که کشور مستقل فلسطینی تشکیل شود و یا در چشم انداز سریع باشد.

به رسمیت شناسایی اسرائیل و موضع اسلام سیاسی در خاورمیانه

دو جریان در خاورمیانه خواهان ادامه ستم و توحش جنایتکارانه ملی و نژادی بر مردم فلسطین و خونریزی در خاورمیانه هستند. اول از همه هیات حاکمه اسرائیل و بخصوص جناح افراطی آن و سپس جریان اسلام سیاسی. حل مسئله فلسطین با مرگ این دو جریان و حتی مرگ و فروریزی رژیمهای مستبد در خاورمیانه که از خون مردم فلسطین ارتزاق میکنند همراه خواهد بود.

این موضع اسلام سیاسی در خاورمیانه توسط بهمن شفیق اینطور بیان شده است و توسط بهروز فراهانی بازنشر شد و متاسفانه مورد پشتیبانی کسانی که انتظار نمیرود قرار گرفت:

اسرائیل تنها دولت مذهبی است که حزب کمونیست کارگری، این پهلوانَ میدانهای مبارزه با همه و هر گونه مذهبی، نه تنها خواهان نابودی اش نیست، بلکه برای حفظ موجودیتش حاضر به دادن هر گونه تضمینی نیز هست. بیانیه این حزب با طرح خواست حل مسأله فلسطین «بر مبنای تشکیل دو دولت متساوی الحقوق» عملاً و رسما حضور خود را در اردوگاه متجاوزین، شیادان جامعۀ جهانی و در صف حواریون روند اسارت آمیز صلح اسلو اعلام می کند. قربانی کردن حقیقت نخستین گام در این مسیر است….” ( توضیح- حزب کمونیست کارگری که در این پاراگراف از آن نامبرده شده است، حزبی نیست که امروز تحت این نام فعالیت میکند، بلکه حککا تحت رهبری منصور حکمت است).

من به بقیه حرفهای این آدم هوادار پوتین، احمدی نژاد و محور مقاومت کاری ندارم. طرح خواست دو دولت و هر طرح صلح واقعی که بتواند به دو دولت واقعا مستقل فلسطین و اسرائیل منجر شود و به این نزاع خاتمه دهد، طرح صلحی است که باید مورد پشتیبانی هر انسان آزادیخواه و بشریت منزجر از جنگ و کشتار قرار گیرد. طرح اولیه سازمان ملل این بود و طرح صلح اسلو هم میتوانست به یک کشور مستقل فلسطینی با پایتختی اورشلیم ختم شود. ما به عنوان کمونیستها از روند صلح و تشکیل کشور مستقل فلسطینی حمایت کرده و میکنیم. 99 درصد نیروهای چپ و سازمانهای کارگری جهان این موضع را دارند و بخشهای زیادی از بورژوازی در دنیا هم خواهان همین راه حل هستند. و در اسرائیل هم نیروهای چپ همین موضع را دارند و برایش تلاش میکنند.

ما برخلاف منتظری و خامنه ای و جهاد اسلامی و…..که خواهان نابودی اسرائیلند، خواهان حل مسئله فلسطین هستیم. راه حل آن به جز تشکیل دو کشورمستقل نیست. مگر اینکه جنبش قویی در اسرائیل شکل بگیرد و با تحولی عمیق مسئله را عوض کند، به عمر هیئت حاکمه اسرائیل پایان دهد و یک کشور اسرائیلی و فلسطینی که اصلا نامش هم تغییر داده شود که نشانی از ملیت و قومیت و تاریخ گذشته خونبار آنجا در آن نباشد. متاسفانه چنین جنبشی در چشم انداز نیست.

حل مسئله فلسطین و به رسمیت شناختن کشور اسرائیل

در باره جدا کردن به رسمیت شناسایی کشور یعنی جغرافیای سیاسی با دولت در بالا توضیح دادم. همانطور که “ایران” مساوی جمهوری اسلامی و حکومت سلطنتی نیست، اسرائیل هم 70 سال بعد از تشکیل دیگر یک جغرافیای سیاسی معین است که باید به رسمیت شناخته شود. چندین نسل مردم در آنجا بدنیا آمده اند و رفتند و کشوری شکل گرفت.

زمانی که منصور حکمت در پاسخ سوال خبرنگار، اقای صفا حائری، حرف از رابطه دولت سوسیالیستی اینده با اسرائیل میزد، امکان تحقق کشور فلسطینی در چشم انداز بود و میشد گفت ما کمونیستها در صورت قدرت گیری در ایران به مردم فلسطین برای تشکیل دولت در همه سطوح یعنی از دیپلماسی بین المللی تا مبارزه مادی و معنوی کمک میکنیم و با اسرائیل هم رابطه برقرار میکنیم.

“اگر ما در قدرت باشيم، دولت اسراييل را به رسميت ميشناسيم. ما همچنين پروسه صلح را حمايت ميکنيم. ما فعاليتهاى سازمانهايى نظير جهاد اسلامى و حماس را، نه به خاطر اسراييل بلکه به خاطر اصول خودمان، محکوم ميکنيم. ما اما مخلصانه و تماما از حق مردم فلسطين براى احقاق حقوق برحقشان دفاع ميکنيم.” از مصاحبه با صفا حائری

تازه مواضع حزبی و مواضع منصور حکمت در رابطه با مسئله فلسطین از یک مصاحبه بیرون نمیاید. او مقالات مختلف در رابطه با جنایات اسرائیل و مسئله فلسطین دارد و در طول عمر فعالیت سیاسی خود یکی از مشغله های او مسئله فلسطین بوده است. احساسات او انقدر در دردی که مردم فلسطین میکشند عمیق بود که پس از بیماری سرطان و احتمال پیش آمدن مرگ، از همه ستمها و دردهای روزمره مردم جهان، یاد درد مردم فلسطین از همه دردها برایش جانکاه تر بود و در بستر بیماری گفت: پس از دیدن صحنه مرگ کودک فلسطینی محمد الدره در آغوش پدرش بدست سربازان اسرائیلی پذیرش مرگ برایم ساده میباشد. همه مسائل روز مردم فلسطین و ستم بر آنها جزء دستور کار و مشغله ذهنیش بود. در متن جنگ خلیج تا جنگ تروریستها مسئله فلسطین یکی از محورهای بحثش بوده است، طوری که اولین بند مبارزه با اسلام سیاسی و تروریسم اسلامی را تلاش برای حل مسئله فلسطین میدانست. برای مروان برغوثی و مبارزه اش و دادگاهش جایگاه خاص قائل بود. دست بالا داشتن خامنه ای و جناح تندرو در حاکمیت ایران را تا درجه بالایی به در چشم انداز نبودن و عدم راه حل برای مسئله فلسطین ربط میداد و…..

منصور حکمت خواهان راه حل تشکیل دو دولت فلسطینی و اسرائیلی بوده است و فکر میکنم تنها راه حل مسئله فلسطین همین است. این ساده ترین و سرراست ترین راه است و امکان تحقق آن با همه جفتک اندازیهای جناح اولترا راست در اسرائیل و لابیهای صهیونیسم در آمریکا و سازمانهای اسلامی زیاد است. چون هیچ راه دیگری وجود ندارد. من با توجه به شرائط امروز فکر میکنم دولت سوسیالیستی فرضی اینده ایران نمیتواند با اسرائیل نتانیاهو و دولتهایی نظیر آن رابطه برقرار کند. اما اگر مسئله فلسطین رو به حل شدن رود و یا حل شده باشد، میتوان و باید با دولت اسرائیل رابطه برقرار کرد.

مشکل اصلی مسئله فلسطین دولت دست راستی اسرائیل و سیاست حمایت بیقید و شرط همه دولتهای آمریکا از اسرائیل میباشد. اگر آمریکا و اسرائیل رضایت دهند، حتی اگر حماس دولت فلسطینی را تشکیل دهد، مسئله فلسطین خاتمه پیدا میکند و فکر نمیکنم حکومت حماس در شرائط حل مسئله فلسطین چند ماه دوام بیاورد و مجبور میشود جایش را به دولت نرمالی دهد. از این نظر تمام مسئله فلسطین به گردن هیئت حاکمه جنایتکار اسرائیل و آمریکا است.

منصور حکمت در مصاحبه ای در باره اینکه در آینده اگر حزب کمونیست کارگری به قدرت برسد رابطه اش با اسرائیل چه میشود، میگوید ما طرفدار پروسه صلح اسرائیل و فلسطین، تشکیل دولت فلسطینی و به رسمیت شناسایی اسرائیل هستیم.

فکر میکنم اگر کسی مثل منتظری، خمینی و خامنه ای، بن لادن، جهاد و حماس و…خواهان نابودی اسرائیل نباشد و خواهان این نباشد که ” اگر یک میلیارد مسلمان هر کدام یک پارچ آب بریزند، اسرائیل غرق میشود” و خواهان ادامه اشغالگری و نژادپرستی، ادامه ظلم و ستم وحشتناک و جنایت بر مردم فلسطین هم نباشد، خواهان راه حل تشکیل دو کشور اسرائیل و فلسطین میشود. اینکه بعدا اسرائیل به یک جامعه و دولت غیر مذهبی و غیرقومی تبدیل شود، به همان اندازه برای یک سوسیالیست مهم است که غیر مذهبی و غیر قومی شدن عربستان، کویت، عمان و خود کشور آینده فلسطینی و همه خاورمیانه. مطالبه دومی یعنی غیر قومی و غیرمذهبی بودن دولتها در زیر رابطه سیاسی و اقتصادی با دولتها نمیگنجد. ما به عنوان دولت نمیتوانیم ابتدا دولتهای غیر قومی و غیرمذهبی در منطقه برپا کنیم و بعد با آنها رابطه سیاسی و اقتصادی برقرار کنیم. میتوان گفت که رابطه دولت سوسیالیستی اینده ایران با دولتهایی بر مبنای مذهب و قومیت سرد و همراه با تنش خواهد بود، اما دولت نمیتواند دائم خود را در محاصره سیاسی و اقتصادی و جنگ قرار دهد. دولت سوسیالیستی اینده مجبور است اعلام کند که با همه دولتهای منطقه و جهان رابطه سیاسی و اقتصادی برقرار میکند. مگر اینکه در حالت و مقاطع خاصی نسبت به این و یا آن کشور و دولت سیاست متفاوتی پیش بگیرد، این استثنائی بر قاعده میباشد. رابطه عادی و معمولی با دولتها با دولتهای سرمایه داری و مرتجع جهان اجباری است که به هر دولتی تحمیل میشود. حتی کمونیستی ترین، آزادترین و کارگری ترین دولت. البته دولت سوسیالیستی به دلیل حمایت مادی و معنوی از جنبشهای کارگری و سوسیالیستی و آزادیخواهانه همیشه دچار دردسر در روابط خود با کشورها میشود. آینده را نمیتوان امروز پیش بینی کرد. ممکن است حمایت جهانی کارگران و مردم منطقه دولت سوسیالیستی را بی نیاز از رابطه سیاسی با بسیاری کشورهای مرتجع منطقه کند.

کشور اسرائیل همانقدر دستساز است که کشور عربستان، امارات، بحرین، کویت و یمن، سوریه و لبنان و… فعلا وارد این نمیشوم که کل کشور سازی و ملت سازی پدیده دروغینی است و شامل همه کشورها یعنی ایران، عراق، آمریکا، کشورهای آمریکای لاتین و آفریقا و اروپا… میشود. اینکه برخی از کشورها قبل تر از اسرائیل تشکیل شده اند، حقانیت خاصی به آنها نمیدهد. ما خواهان پایان دادن به ستم بر مردم فلسطین هستیم و نه نابودی اسرائیل. ما همچنین آرزوی یک اسرائیل و فلسطین غیر قومی و غیرمذهبی را داریم. بطور فوری خواهان تشکیل دو کشور هستیم. اینکه سیستم سیاسی این دو کشور در آینده چگونه خواهد بود؟ چقدر مردم در آنها آزادی فردی و اجتماعی دارند؟ چقدر دیکتاتوری و سرکوب در کشورشان خواهند داشت؟ چقدر اسلامیون در فلسطین قدرت خواهند داشت و مردم را اذیت و آزار کنند، وزن نیروهای افراطی یهودی در اسرائیل چقدر خواهد بود یا هر چیز دیگری، به فاکتورهای زیادی وابسته است که از قبل نمیتوان در باره آن چیزی گفت. ما در قدم اول و فوری خواهان تشکیل یک کشور فلسطینی با پایتختی اورشلیم هستیم. مسلم است که خود حل مسئله فلسطین و تشکیل دولت مستقل فلسطینی تنها با منزوی کردن جریانات افراطی مذهبی و قومی از دو سوی اسرائیل و فلسطین ممکن میشود.

ما کمونیستها خوهان پایان اشغالگری اسرائیل و تشکیل کشور مستقل فلسطین در کنار کشور اسرائیل هستیم. زمانی روند صلح اسلو داشت به این مسئله پاسخ میداد. ظاهرا پایان جهان دوقطبی قدیم، یعنی شوروی و جهان غرب، نزاع اعراب و اسرائیل را بی مصرف کرده بود و داشتند برایش راه حل پیدا میکردند. اروپا با صلح اسلو جلو افتاد و آمریکا هم پشتش ایستاد. اما مثل اینکه آمریکا برای بی نظمی جهان پس از سقوط دیوار برلین، برای استراتژی خود در جهان بی نظم و شیر تو شیر، برای دخالتگری نظامی و قدرقدرتی و باج گیری به یک ” مزدور” صد در صد تابع خود احتیاج داشته است. روند صلح اسلو در درجه اول توسط جناح فوق افراطی در اسرائیل با ترور بگین و با کمک سازمانهای اسلامی تروریستی با ترورهای انتحاری به گل نشست. هیئت حاکمه آمریکا که نفوذ صهیونیسم در آن قویی است، اصلی ترین مقصر این روند بوده است. به هر حال حل مسئله فلسطین به بن بست خورده است. اما راه حل مسئله فلسطین نابودی کشور اسرائیل و تشکیل کشور فلسطینی نیست. جنبش اسلامی و ناسیونالیسم افراطی عرب و خاورمیانه چنین شعاری دارد، اما کمونیسم که خواهان حل مسئله ملی است و برای آن مقدسات نمیسازد و دنبال کم دردترین، آسانترین و کمتر خونین ترین راه حل میباشد ، نمیتواند مانند اسلامیون شعار نابودی اسرائیل را سردهد.

در باره مدرن تر و دموکراتیک تر بودن اسرائیل از عربستان، کویت، عراق صدام حسین و…..

مسئله دیگری که چپ ملی- اسلامی سر آن در فیسبوک و فضای مجازی الم شنگه میکند، این گفته منصور حکمت در مقابل سوال رابطه دولت سوسیالیستی احتمالی اینده ایران میباشد است که میگوید:
37
منصور حکمت: من نظر شخصى خودم را ميگويم که ممکن است نظر سازمانى نباشد. کشورهاى عربى را در نظر بگيريم. بيشتر آنها اگرچه نه همه‌شان، فاسد، ديکتاتور، غاصب، غيردمکراتيک و مرتجع هستند. مشکل اساسى ما با اسرائيل اين است که کشور بر اساس مذهب بنا شده است و اين عليه سياست ما در امر برابرى همه مردم دنيا صرف نظر از مذهب، جنسيت، قوميت، نژاد و غيره است. چيزى که امروز در مورد اسرائيل صادق نيست. از سوى ديگر ما همچنين اسراييل را به مثابه ملتى که در اينجا به دنيا آمده است در نظر ميگيريم. به لحاظ سياسى، اسراييل مدرن تر، دمکراتيک‌تر و غربى شده‌تر است. اگر زندانهاى مخصوصى دارد، ولى امکان اعتراض و انتقاد هم در آنجا هست. چيزى که فکر نميکنم در زندانهاى ملک حسين و ملک فهد امکان داشته باشد.
38
ما همچنين به سياست اسراييل در قبال اعراب و ساکنين اوليه اين کشور، که از همه حقوق خود در مورد سرزمينشان و زندگى در کشورى که در آن متولد شده‌اند محروم شده‌اند، معترضيم. اين به نظر ما غيردمکراتيک، غيربشرى و غيرمتمدنانه است. اما اين خود موضوع بحث ديگرى است که شايد موضوع اصلى سؤال شما نباشد.
39
صفا حائرى: حق با شماست. سؤال من اين است؛ آيا ايران بايد روابط ديپلماتيک با اسرائيل داشته باشد يا نه؟
40
منصور حکمت: اگر ما در قدرت باشيم، دولت اسراييل را به رسميت ميشناسيم. ما همچنين پروسه صلح را حمايت ميکنيم. ما فعاليتهاى سازمانهايى نظير جهاد اسلامى و حماس را، نه به خاطر اسراييل بلکه به خاطر اصول خودمان، محکوم ميکنيم. ما اما مخلصانه و تماما از حق مردم فلسطين براى احقاق حقوق برحقشان دفاع ميکنيم.
41
در عين حال نبايد از پاپ کاتوليک تر بود. اگر فلسطينى‌ها تصميم گرفته‌اند با اسراييل مذاکره کنند، ما چه کسى هستيم که به آنها بگوييم صحبت نکنند. بنظر من تا زمانى که معضل اسراييل- فلسطين حل نشود، منطقه از تمدن و صلح محروم ميماند. تنها يک صلح واقعى ميتواند به مردم اين منطقه در خلاصى از اسلام و رژيمهاى ارتجاعى و فاسدى مثل عربستان سعودى کمک کند. البته نبايد نقش آمريکا را در حفظ رژيمهايى چون عربستان سعودى و افغانستان دستکم گرفت.” مصاحبه منصور حکمت با صفاء حائری

اگر قرار باشد تمام فعالیت فکری و عملی یک جریان و فردی را از همین دو کلمه درآورد، باز هم برای چپ ملی اسلامی دشوار است تا مسئله را تحریف کند و فقط شانتاز اسلامی میتواند به کمکش بیاید.

چپ ملی-اسلامی میخواهد به این دو کلمه باری سوار کند که واقعی نیست. اینکه ستم بر مردم فلسطین و نژادپرستی در آنجا غیرانسانی و غیردموکراتیک است را درز میگیرند و بخش دوم این گفته که بیان یک واقعیت سیاسی در اسرائیل است را برای شانتاژ بر علیه جریان کمونیستی در ایران بکار میگیرند. واقعیت گفته شده این است که در اسرائیل برخلاف عربستان، ایران و کویت و دیگر کشورهای خاورمیانه میشود راجع به جنایات هیئت حاکمه و ارتش اسرائیل و کل سیستم اقتصادی و سیاسی حرف زد، نوشت، حزب و جنبش سازمان داد. بیان این واقعیت با تحریف و با بیرون کشیدن یک کلمه از متن بشیوه اسلامیون، بشیوه ” کمونیست یعنی خدا نیست” مواجهه میشود. کسی که میخواهد حقیقت را آنطور که هست ببینند، کافی است فقط به اثار فارسی که توسط مبارزین حقوق مردم فلسطین، افرادی مثل تراب حق شناس به فارسی ترجمه شده است نگاهی بیندازد. مثلا مقالات و نوشته های کتاب چهل مقاله از “یهودی تباران ضد استعمار فلسطین” عموما از روزنامه هارتص است. آمریکا در ویتنام جنایات بی شمار آفرید، اما در خود آمریکا و تمام کشورهای اروپایی جنبش ضد جنگ قویی بر علیه جنگ سازمان داده شد. مسئله نژادپرستی و سازمان دادن جنبش ضد نژادپرستی در کشورهای اروپا و آمریکا هم همینطور. گفتن اینکه در آمریکا و اروپا آزادی برای سازماندهی جنبش ضد جنگ ویتنام و افشای جنایات آمریکا وجود داشته است، هیچ گونه حرف مثبتی در باره سیستم سیاسی آمریکا نیست، بلکه بیان یک وضعیت موجود است.

گروههای حامی مردم فلسطین در همکاری با گروههای اسرائیلی طرفدار حقوق فلسطین و گروههای فلسطینی فعالیتهایی را در سراسر جهان و داخل اسرائیل پیش میبرند، که علارغم کارشکنیهای دولت اسرائیل، در داخل اسرائیل هم تقریبا آزادنه فعالیتشان را پیش میبرند.

در همین هفته گذشته تظاهرات نسبتا بزرگی در حمایت از فلسطین در اسرائیل برگزار شد. اگر کسی بگوید در اسرائیل اینقدر حقوق دموکراتیک هست که بشود تظاهرات بر علیه نتایاهو کرد، اما در دیگر کشورهای خاورمیانه چنین حقی وجود ندارد، ایا حقیقتی را لاپوشانی شده است؟

حزب چپگرای مرتض در اسرائیل که خواهان تشکیل فوری دولت فلسطینی است و تظاهراتهای ضد دولتی و ضد صهیونیستی در اسرائیل برگزار میکند، چندین نماینده در پارلمان اسرائیل دارد، احزاب ملیگرا و سوسیالیست عربی در آنجا آزادند و نماینده در پارلمان اسرائیل دارند، آزادی بیان تا اندازه ای در آنجا تامین است. در آنجا حزب سوسیالیستی و کمونیستی و اتحادیه کارگری تشکیل دادن آزاد است. چنانچه در تاریخ اسرائیل حزب کمونیست اسرائیل هیچ محدودیتی در فعالیت خود نداشته است. گیدئون لوی و دیگر ژورنالیستهای چپگرا و مبارز که مسئله فلسطین مسئله محوری آنهاست در روزنامه سراسری و مهم اسرائیل قلم میزنند و جنایات اسرائیل را در غزه افشاء میکنند، در اسرائیل اعدام ممنوع است و علارغم عر و گوز افراطیهای راست گرا هموسکسوئلها و ترانس جندرها مانند همه کشورهای اروپایی از حقوق انسانی برخوردارند و کلوپ و اتحادیه دارند و …. این وضعیت را با عربستان و کویت، بحرین و ایران و عراق و…مقایسه کنید. بیان این واقعیتها ذره ای از اشغالگری و نژادپرستی و جنایات اسرائیل نسبت به مردم فلسطین کم نمیکند. شاید برای چپی که تمام دنیایش رسیدن به بهشت ” دموکراسی” است، پذیرش اینکه جایی دموکراسی نیم بندی است و جنایت و بی حقوقی هم آنجا هست قابل هضم نباشد، اما واقعیت موجود چنین است.

گفتن اینکه آزادیهای سیاسی نیم بندی در اسرائیل وجود دارد و سیستم سیاسی آن به شیوه غربی و مدرن نزدیک میباشد هیچ ارفاقی به اسرائیل نیست. دولت اسرائیل یک دولت ستمگر، ظالم، جنایتکار و اشغالگر و نژادپرست نسبت به مردم فلسطین است. اسرائیل بر مبنای قومیت مذهبی شکل گرفته است و تبعیض نسبت به مردم فلسطین در آنجا ساختاری است. این مشکل را دولت آینده سوسیالیستی باید در چند و چون رابطه خود با اسرائیل وارد کند. همانطوری که گفتم دولت اینده سوسیالیستی ایران نمیتوان در شرائط وجود نتانیاهو و سیاستهای ترامپ رابطه معمولی با اسرائیل داشته باشد. رابطه دولت سوسیالیستی ایران با اسرائیل منوط به چشم انداز حل مسئله فلسطین و یا حل آن میباشد.

در قاموس چپ ناسیونالیست خاورمیانه ای گفتن اینها کفر است. طرف در فرانسه زندگی میکند، با اینکه رسوبات فکری طرفداری از کودتا در یمن به عنوان منبع آموزش مارکسیستی و سوسیالیسم برژنفی و کیم ایل سونگی را شاید هنوز هم با خود حمل میکند و بعد از سقوط دیوار برلین با سر در دموکراسی شیرفته رفته و در نشریاتشان تا چند سال پیش، وظیفه چپ را تفسیر مدرن از اسلام میدانستند و برایش کتاب نوشته اند. حالا که تشت رسوایی دموکراسی روی بام افتاده و وظیفه تفسیر مدرن از اسلام هم در ایران توسط توده های کارگر و مردم به زباله دانی ریخته شده است، بیان اینکه در فرانسه آزادی سیاسی هست و او میتواند در آنجا فعالیت ازادانه داشته باشد را زیر سوال میبرد و آن را هواداری از دولت فرانسه میداند. میدانستیم شیرجه رفتنشان در دموکراسی همان نسخه قبلی سوسیالیسمشان است. اما نمیدانستیم دیگر تا این حد ” رادیکال” شده اند و حالا اگر کسی بگوید در آمریکا و فرانسه و اسرائیل ازادی بیان با همین ورژن دموکراسی مابانه آن وجود دارد به ما وضعیت سیاهان و فلسطینیها را نشان میدهند.

رهبران مشروطه ایران از مدرنیستم، مدنیت و سیستم سیاسی و فرهنگی جامعه غربی الهام میگرفتند. همان زمان همان دولتهای امپریالیستی در در تمام جهان استعمار و فاجعه میافریدیند. ایا کسی میتوانست رهبران مشروطه ایران را به دلیل اینکه خواهان مدرسه عمومی به جای مکتب، قانون و ازادی شهروندی و محدود کردن قدرت پادشاه و فرد در مقابل مردم و شهروندان و دیگر حقوق و ازادیهای مدنی در جامعه غربی…بوده اند را متهم به حمایت از امپریالیسم کند! حالا اگر کسی جایی فقط ذکر کند که در اسرائیل نسبت به عربستان، کویت و ایران حقوق شهروندی بیشتری برای ساکنان آنجا وجود دارد، حمایت از آن کشور تلقی میشود.

جوانی که دو صفحه لنین خوانده باشد، فقط دولت و انقلاب را خوانده باشد، به اینها میگوید رفقا و دوستان بیان یک واقعیت در اسرائیل هیچ ارفاقی به اسرائیل نیست، ببینید مارکس در نیمه دوم قرن 19 حتی گفته بود در انگلستان و آمریکا به دلیل ضعف بوروکراسی و نبود ارتش ثابت و وجود کارگران و کارفرمایان متشکل و فرهنگ مبارزه و سازش میان آنها، ممکن است و میتوان از راه مسالمت آمیز در آنجا قدرت را کسب کرد.

مارکس بارها گفته بود: “به‌عنوان نمونه در انگلستان راه برای نحوه‌ی تکامل قدرت طبقه‌ی کارگر باز است. شورش در آن‌جا کاری ابلهانه است و با تبلیغ مسالمت‌آمیز سریع‌تر و مطمئن‌تر می‌توان به هدف رسید اما به‌نظر می‌رسد در فرانسه قوانین سرکوب‌گرانه متعدد و تضاد مرگ‌آور طبقاتی راه حل قهرآمیزمبارزهطبقاتی را اجتناب‌ناپذیر می‌سازد”

.Marx,Engels Werke,Bd.17,S.

لنین مینویسد

“مارکس نتیجه‌گیری خود را به اروپای قاره‌ای محدود می‌کند. این نکته در سال 1871 قابل درک بود. هنگامی که بریتانیا هنوز مدل یک کشور سرمایه‌داری ناب بود، بدون یک دارودسته نظامی. و تا اندازه‌ی  قابل ملاحظه‌ای بدون یک بوروکراسی. بنابراین مارکس انگلیس را مستثنی می‌کند. جائی‌که یک انقلاب حتی یک انقلاب مردمی بدون شرایط اولیه درهم‌شکستن «یک ماشین دولتی حاضر و آماده» ممکن به‌نظر می‌رسد و واقعاً ممکن بود” لنین دولت و انقلاب

رجوعم به مسئله امکان انقلاب مسالمت آمیز در انگلستان و آمریکا قرن 19 توسط مارکس و انگلس پرداختن به نفس بحث و یا مقایسه آن وضعیت با اسرائیل و…نیست. اسرائیل یکی از بدترین نظامهای میلیتاریستی دنیای امروز میباشد که وجودش با جنگ دائمی گره خورده است، هدفم این است که به ناسیونالیستهای ضد امپریالیست بگویم گفتن اینکه وضعیت درونی انگلستان و ازادیهای سیاسی در آنجا چنان بود که حتی امکان انقلاب مسالمت آمیز کارگری را در آن شرائط مهیا میکرد، دلیل بر ماهیت خوب و زیبای سرمایه داری انگلستان و دولت آن در آن زمان نبود که در “وضعیت طبقه کارگر انگلستان” و “کاپیتال” و “الیورتویست” ترسیم شد!. حتی دلیل بر هیچ گونه ترقی خواهی در ماهیت بورژوازی انگلستان آنزمان نبود. مارکس بر اساس واقعیت موجود کشور انگلستان و آمریکا در آن زمان، در باره تاکتیک طبقه کارگر در آنجا و استراتژی قدرت گیری آن حرف میزد. مارکس میدانست و همه میدانیم که در همان زمان انگلستان چه جنایاتی در هند و کشورهای مستعمره دیگر مرتکب میشد. در آمریکا با اینکه روش تولید برده داری سیستم سرمایه داری لغو شده بود، اما هنوز به حیاتش ادامه میداد و سیاهان دارای هیچگونه حقوق شهروندی و. حق رای نبوده اند و اصلا انسان محسوب نمیشدند. اما میشد بدلیل سیستم سیاسی خاص آن و وجود آزادی از انقلاب مسالمت آمیز در آنجا حرف زد.

حالا کسی بیاید و بگوید در اسرائیل نسبت به عربستان، کویت، ایران، بحرین و امارات…، آزادیهای سیاسی و حقوق فردی بیشتری وجود دارد و در متن یک مصاحبه راجع به مسائل خاورمیانه دو کلمه راجع به تفاوتهای عربستان و مصر و اسرائیل در رابطه با آزادیهای سیاسی بزند، گویا حرف مثبتی در باره اسرائیل زده است. در مکتب ناسیونالیسم ضد امپریالیست اسلام زده خاورمیانه ای بله، این حرف مثبت است. چون خودش هم فردا معلوم نیست از نقطه نظر حقوق اجتماعی و فردی چه میخواهد بر سر مردم بیاورد. اما برای کمونیستی که فکرش و سنتش را از مارکس و لنین اخذ کرده است، گفتن و دیدن یک واقعیت و بیان آن بمعنای ترقی خواهی کشوری و کسی نیست. چنانچه وجود آزادی سیاسی در سوئد و انگلستان و آرژانتین هم نشانه ذره ای ترقی خواهی در این کشورها نیست.

رابطه دولتها با یکدیگر و رابطه احزاب اپوزیسیون با دولتها

روشن است دولت سوسیالیستی آینده ایران همانطور که احتمالا با عربستان سعودی، کویت، بحرین، آمریکا، برزیل و ….رابطه برقرار میکند احتمالا با دولت اسرائیل هم رابطه برقرار میکند. آیا اگر کسی بگوید ما با دولت آمریکا، آرژانتین وشیلی و…. در آینده به عنوان دولت رابطه سیاسی و اقتصادی برقرار میکنیم، مساوی برقراری رابطه سیاسی با این کشورها در شرائط امروز، در شرائطی که به عنوان اپوزیسیون دارد فعالیت میکند و دستش جایی بند نیست، است. به نظر من این دو زمین تا اسمان با هم فرق دارد. رابطه سیاسی به عنوان یک نیروی اپوزیسیون با این دولتها، بمعنای تقویت جنبشها و جریانات ارتجاعی همسو با این دولتهاست و اساس در قاموس کمونیستها نیست. من از رابطه سیاسی حرف میزنم. رابطه مالی و تدارکاتی چیز دیگری است که بحث آن مربوط به اینجا نیست. احزاب اپوزیسیون زیادی از زمان رژیم سلطنتی تا جمهوری اسلامی با دولت بعث عراق رابطه داشته اند. از خمینی تا مجاهید و از ملیون و چریکهای فدایی تا احزاب فعال در کردستان ایران با دولت عراق رابطه مالی و تدارکاتی داشته اند. و… فقط مجاهدین و بعضا احزاب ناسیونالیست کرد رابطه شان تا سطح رابطه سیاسی پیش میرفت. مجاهدین که تا سطح وابستگی نظامی و سیاسی هم پیش رفت.

باز هم روشن است که یک نیروی کمونیست به عنوان اپوزیسیون رژیم اسلامی نمیتواند هیچ گونه رابطه ای با دولتهای اسلامی داشته باشد. اما آیا کشوری در جهان پیدا میشود که بخواهد به هر دلیلی مانند سیاست تضعیف رژیم اسلامی به کمونیستها کمک مادی و تدارکاتی کند و تازه کمونیستها هم نگاه کنند و ببینند که این کمک مادی در تضاد با عمل روزمره کشوری و جهانی آنها قرار نمیگیرد؟ چنین دولتی وجود خارجی ندارد و چنین شرائطی هم نیست. زمانی رژیم جنایتکار صدام حسین که از اسرائیل هم جنایتکارتر بود به گروههای اپوزیسیون ایران از زمان شاه تا جمهوری اسلامی کمک مادی و تدارکاتی میکرد و از جمله گروه اقای فراهانی یعنی راه کارگر و حزب مورد حمایت آنها در کردستان ایران، حزب دموکرات کردستان ایران، از آن کمکها بهره مند میشدند و راه کارگر در عراق مقر داشت. در زمان رژیم سلطنتی هم گروههای ملی و مذهبی از صدام حسین کمک مادی و تدارکاتی دریافت میکردند و در بغداد رادیو داشتند. پیشگامان جریان فراهانی از کمک گیرندگان آن بوده اند. ما یعنی کمونیسم کارگری نه در مشی و اهداف آن گروهها شریک بوده ایم و نه چنین شکل رابطه ای را میپذیریم. بخصوص از زمان جنگ خلیج در سال 91 که مسئله عراق مانند اسرائیل و …..جهانی شد، دیگر نمیشد با دولت عراق رابطه مالی و تدارکاتی داشت و حزب کمونیست کارگری هیچگاه به طرف آن نرفت.

ذکر یک نکته در اینجا مهم است آنهم اینکه در رابطه گروههای اپوزیسیون ایران با دولت صدام حسین عراق، فاکتور کشتار و سرکوبگری مردم عراق و جنوساید بر علیه مردم کردستان  توسط رژیم صدام حسین وارد “معامله” نمیشد و اصلا حاضر بودند آن را کاملا فراموش کنند. حالا کسانی نظیر آقای فراهانی با سرمایه گذاری بر روی یک دروغ تصویر سرکوبگری مردم فلسطین توسط سربازان اسرائیلی را روی فیسبوکشان میگذارند و متلک میگویند که بله بعضیها چنین رژیمی را “مدرن” میدانند و وارد رابطه با آن میشوند. اگر فاکتور سرکوب در رابطه اپوزیسیون با دولتها مسئله بود که رابطه سازمان فراهانی و دیگر گروههای اپوزیسیون با صدام حسین صد برابر بدتر بود. خشونت رژیم صدام حسین با هیچ رژیمی قابل مقایسه نبوده و نیست. از این نقطه نظر نقد آقای فراهانی حتی به عمل خانم احدی پایه صحیحی ندارد.

تا آنجایی که به جریان کمونیسم کارگری و منصور حکمت برمیگشت، از زمان تشکیل حزب کمونیست کارگری هیچ گونه رابطه مالی و تدارکاتی با عراق و هیچ کشور دیگری نگرفت و این برخلاف همه نیروهای اپوزیسیون دیگر از جمله چپها بوده است.

من در مقاله ای با عنوان “انترناسیونالیسم کمونیستی، قربانی ناسیونالیسم ضد رژیمی” به سیاست حزب کمونیست کارگری امروز به رهبری حمید تقوایی در این رابطه و اتفاقا ملاقات مینا احدی با سفرای اسرائیل و آمریکا و مرتجعین دیگر پرداخته و نشان دادم که این سیاست مغایر تاریخ کمونیسم بطور کلی و تاریخ کمونیسم ما میباشد.

مشکل چپهای سنتی مانند سازمان راه کارگر که آقای بهروز فراهانی از آن سازمان و سنت میاید این است که این دوستان در مکتب ناسیونالیسم ضد امپریالیستی، ناسیونالیسم ملی- اسلامی پرورش یافته آند و نتوانسته اند از آن سنت بکنند. نشریه شان تا چند سال پیش پر از مطالب در باره اینکه وظائف چپ تفسیر مدرن از اسلام میباشد بود. هنوز هم به مصدق و منتظری و طالقانی ,… ارادت دارند. بندنافشان نه با کمونیسم و کارگر، بلکه با ملی گرایی در ایران و خاورمیانه بریده شده است. اگر الفتح سالم میماند اینها جناح چپ الفتح هم تلقی نمیشدند، چه برسد به کمونیسم و کارگر. تاریخا جریان توده ای در ایران عادت داشت چپهای رادیکال و کمونیستها را به وابستگی به صدام حسین و اسرائیل و ….وصل کند. این اقدام اقای فراهانی هم متاسفانه در همان خط میباشد. این نسخه دیگری از پولپوت خواندن کومه له و کمونیستها است که در برابر حملات و کشتار حزب محبوب راه کارگر، حزب دموکرات کردستان ایران، در دهه شصت مجبور به دفاع از موجودیت خود و تبلیغات کمونیستی بوده اند.

انتظارم از خودم و هر کمونیستی این است که مسائل را با دیده باز بنگریم. برای من خوشایند نبود که نام عباس سماکار و برخی دیگر از رفقای چپ را زیر مطلبی ببینم که تماما شامورتی بازی روشنفکری و در خط ملیون و اسلامیون است..

محمود قزوینی

24 دسامبر 2019

این دو نوشته از منصور حکمت را برای آشنایی بیشتر با متد و دیدگاه او اینجا میاوررم.

انتخابات اسرائیل

http://hekmat.public-archive.net/fa/0940fa.html

قطعنامه حزب کمونیست کارگری ایران، در باره مساله فلسطین ژوئن 2002

http://hekmatist.com/Kong1-4hkki/mosavab14.html