چپ کومه له در حفظ پوشش چپ وحزب حکمتیست در دیپلماسی نقد  

اخیرا عناصر چپ* ( نه جناح چپ) در کومه له انتقاد خود به سیاستهای رهبری کومه له را علنی کرده اند. به جز چند عنصر جوان و کمونیست، تفاوتهای چپ و راست در کومه له را باید با تلسکوپ هابل از هم تشخیص داد. عناصر اصلی چپ، نه ناسیونالیسم کومه له و نه حتی سیاستهای ناسیونالیستی آن را هدف گرفته اند. آنها کومه له و ناسیونالیسم آن را رها کرده اند و برای سنگر خود در ویترین حزب کمونیست ایران و بازی با گروههای حاشیه ای در آنجا میجنگند. آنها برای جایگاه تاکنونی حکا در میان چپهای حاشیه ای برای بازی در ” آلترناتیو سوسیالیستی” تلاش میکنند. انتقادات آنها نه جدی است و نه واقعی. نه ناسیونالیسم حاکم بر کومه له قصد از دست دادن ظاهر چپ را دارد و نه میخواهد این ویترین، ویترین حکا را جمع کند. این ویترین که تماما از محتوی خالی شده است و تاریخش را هم خط زده اند، پوشش مناسبی برای ظاهر چپ ناسیونالیسم کومه له میباشد. به نظر میاید واقعیتهای جامعه امروز ایران و کردستان کومه له را هر چه بیشتر مجبور میکند تا سیاستهای عملی جدیی اتخاذ کند. این سیاستهای آشکارا ناسیونالیستی ظاهر چپ آن را بشدت مخدوش میکند. برای همین ویترین “حکا” برای حفظ ظاهر چپ در یکی دو مقطع موجب دردسر در اتخاذ سیاستهای ” اجتماعی” کومه له شده است. یکی در مقطع انتخابات ریاست جمهوری سال 96 بود که کومه له با احزاب ناسیونالیستی و اسلامی جبهه ائتلافی تشکیل داد و دیگری در مساله شرکت کومه له در ” کمیته دیپلماسی” کنگره کرد. این مزاحمتها برای جناح حاکم ناسیونالیستی گران تمام شده است. جناح حاکم ناسیونالیستی میخواهد شر این مزاحمت را از سر خود با ” زبان” خوب کم کند. جناح حاکم به وجود ویترین حکا بیشتر از منتقدین چپ آگاه است و آن را از دست نمیدهد. پایه اجتماعی کومه له در ایران هنوز با افق ناسیونالیسم حاکم بر کومه له تطبیق نمیکند. کنار زدن پوشش نازک سوسیالیستی که عموما در حرف و بازی با جریانات حاشیه ای چپ میباشد، موجب هشیاری پایه اجتماعی کومه له و دور شدن آن از کومه له میشود. برای همین ناسیونالیسم حاکم بر کومه له فعلا این ظاهر چپ را از دست نمیدهد و برای همین هم نقد منتقدین چپ و زوم کردن آنها بر نظرات ” جمال بزرگپور” مبنی بر انحلال حزب کمونیست ایران غیر واقعی است.

تعرض که نه، حتی دفاع چپ از چپگرایی در کومه له باید با حمله به ناسیونالیسم و سیاستهای ناسیونالیستی صورت گیرد. نقدی که بر نقد ناسیونالیسم استوار نباشد، نقد نیست، بازی برای حفظ جایگاه نمایشی خود است.

کومه له جدید که بند نافش با قطعنامه عبدالله مهتدی در حمایت از احزاب ناسیونالیستی کرد در جنگ خلیج اول در سال 91 بریده شده است، در طول این سالها هر چه بیشتر و بیشتر در ناسیونالیسم کرد فرو رفته است. به طوری که سرطان ناسیونالیسم تمامی اعضاء و جوارح آن را پوشانده است. در مقابل سیاستها وعملکرد های امروز کومه له، قطعنامه عبدالله مهتدی در حمایت از احزاب کردی عراق که به زیر بیرق ” نظم نوین جهانی” و ماشین جنگی امپریالیستی در عراق تجمع کرده بودند، یک سیاست مارکسیستی و لنینی جلوه میکند. البته آقایان ابراهیم علیزاده و صلاح مازوجی و بقیه باصطلاح جناح چپ کومه له پشت سر قطعنامه عبدالله مهتدی در آنزمان بسیج شده بودند. نزدیک به سه دهه است کومه له در مودت و دوستی با تمامی احزاب ناسیونالیستی کرد در منطقه روزگار میگذراند، با آنها جبهه ها و کنگره ها تشکیل داده، اتحاد عمل پایدار و غیرپایدار برقرار میکند و ناسیونالیسم از سر و کول آن بالا میرود. انشعابات تند ناسیونالیستی و تروریستی عرضه میکند و…البته همه اینها زیر نام مسئله ملی و حفظ اردوگاه توجیه و تحویل میشوند. یک دهه افق رهبری این چپ و راست در کومه له را آقای مهتدی با ” افق سوسیالیسمش” راست و ریست میکرده است. عبدالله مهتدی به این راست و ریست کردن و اشاعه بذر نفرت به کمونیسم کارگری و منصور حکمت اکتفا نکرد، بلکه خواهان بلند کردن آشکار پرچم کردایتی و کردستان بر مقر کومه له در سلیمانیه شد و سهم و جایگاه شایسته خود را در سیر پیشروی کومه له به ناسیونالیسم کرد را در سال 2000 طلب نمود.

غلت زدن کومه له در میان احزاب ناسیونالیستی کرد هر روز ناسیونلیسم رادیکالتری از ناسیونالیسم چپ حاکم بر کومه له تولید میکند و به بازار میفرستد. روزی نیست که عناصر و جناحهایی از کومه له با پرچم آشکارا ناسیونالیستی ظاهر نشوند و خواهان سیاست “اجتماعی تر” نشوند. روزی نیست فرد و جناح و دسته ای از آنها خواهان قطع وصلت با تاریخ کمونیستی کومه له نشوند. روزی نیست که جنگ و جدال بر سر تاریخ تشکیل حزب کمونیست ایران و چگونگی آن مورد تفسیر و تحریف نباشد. روزی دسته ای از ناسیونالیستها بنابر درجه حرارات ناسیونالیسم کرد در درون کومه له موقعیت را مناسب میبینند و خواهان پایان دادن به هرگونه شائبه تعلق کومه له به دوران کمونیستی آن میشوند، وقتی تیغشان در مقابل ناسیونالیسم چپ حاکم نمیبرد، میروند و ” کومه له” خود را تشکیل میدهند. کومه له نفسی راحت میکشد و روز از نو و روزی از نو. ناسیونالیسم چپ در کومه له به ظاهر چپ احتیاج دارد و این ظاهر را رها نمیکند. اما ناسیونالیسم، ناسیونالیسم تولید میکند. انباشت ناسیونالیسم توسط خط حاکم به بازتولید گسترده منجر میشود و در این بازتولیدها ناسیونالیسم ناب تر و تازه نفس تر متولد میشود و سهم خواهی میکند. کومه له را از این گریزی نیست.

تا زمانی که افق پایه اجتماعی کومه له در ایران با افق ناسیونالیسم حاکم بر کومه له منطبق نشده است، کومه له دچار دردسر و دست انداز میشود. تاکنون تمامی تعرضات و گرایشات و انشعابات کومه له به طرف ناسیونالیسم رادیکال بوده است. چپ و ظاهر چپ ناکارآتر از آن است تا بتواند جناح و گرایشی تولید کند. دردسر سازی آنها جای زیادی را اشغال نمیکند. ناسیونالیسم در کومه له اجتماعی است، جناح چپ این ناسیونالیسم در کومه له حاشیه ای و خودفریب است. ناسیونالیسم حاکم بر کومه له از افق و سیاستهایش دفاع میکند، پیشروی میکند، اما چپ هدف و برنامه ای ندارد و خود را با گروههای چپ حاشیه ای بازی میدهد. ناسیونالیستهای کومه له، چپهای کومه له را طبق معمول به کمونیسم کارگری متهم میکنند، اما چپها در موضع دفاعی قادر نیستند و نمیخواهند ناسیونالیست را ناسیونالیست بخوانند. آنها تنها خود را از اتهام کمونیسم کارگری مبرا میدانند و کادرهای قدیمی که به عنوان رهبر جناح چپ تلقی میشوند از اتحاد و مودت و دوستی سخن میرانند و موضوعی فرعی و تا اندازه ای غیرواقعی یعنی جمع کردن ویترین حکا را محور بحث قرار میدهند.

جناح “چپ” کومه له برای حفظ ویترین خود ” حکا” میجنگد. 

منظورم از جناح چپ عناصر جوان کمونیست نظیر رفقا پویا محمدی و کارو آزادی و ناصر زمانی و دیگر عناصر جوان که بیانگر آمال و آرزو و دیدگاهای دهها و صدها کادر جوان کمونیست در جامعه ایرانند که با نام و تاریخ کومه له کمونیست وارد کارزار مبارزه برای سوسیالیسم شده اند نیست. بلکه منظورم عناصر قدیمی تر در تشکیلات و رهبری کومه له هستند که با تاریخ ناسیونالیستی کومه له به مدت سه دهه زندگی سیاسی خود را گذرانده اند. این کادرهای قدیمی در سال 1990 در مقابل ناسیونالیسم کرد زانو زده اند و با تاریخ پر فراز و نشیب ناسیونالیسم کومه له ساخته و با آن فرهنگ بار آمده اند. اینها تاریخ مشترک طولانی با ابراهیم علیزاده و جمال بزرگپور و…دارند. بند نافشان در سیاست با قطعنامه عبدالله مهتدی در حمایت از طالبانی و بارزانی در زیر بمبارانهای نابود کننده مردم و جامعه عراق بسته شده و در استراتژی حفظ اردوگاه و مقر به قیمت همه چیز و حفظ مودت و دوستی سیاسی استراتژیکی و تاکتیکی با نیروهایی که اجازه اردوگاه و مقر را میدهند و پولش را تامین میکنند رشد کرده اند. بعد از آن قطعنامه و پیام مودت و دوستی در سال 91، در همه مقاطع حساس بدنبال سیاستهای ناسیونالیستی کومه له و در مماشات با دارو دسته های مرتجع در منطقه همراه این سیاست بوده اند. اینها در دوره ساختن حزب نفرت از کمونیسم کارگری توسط “افق سوسیالیسم” آتش بیار معرکه بوده اند و هیپگاه در مقابل ناسیونالیسم کومه له لب نگشودند، بلکه همراهی و همدمی کرده اند. فقط در مقاطعی که ناسیونالیستها خواهان دور ریختن پوشش چپ از کومه له شده اند، این چپ به خود آمد و مقاومت کرد. دو بار ( بار اول در مقابل زحمتکشان مهتدی و ایلخانی زاده و بار دوم در مقابل روند سوسیالیستی) به همراه ابراهیم علیزاده و امروز بدون علیزاده. طرح دور ریختن کامل پوشش چپ، ” چپ” را نگران میکند. چون چنین وضعیتی ناسیونالیسم لخت و عور کومه له را بدون حفاظ در مقابل جامعه و بخصوص چپ جامعه قرار میدهد و کومه له با از دست دادن پایگاه اجتماعی چپ خود در ایران به یک گروه کوچک بی تاثیر در جامعه تبدیل میشود. کوشش ناسیولیسم چپ کومه له برای حفظ پوشش چپ قابل درک است. اما اینبار جناح چپ کومه له بیگدار به آب میزند. هدف ابراهیم علیزاده دور ریختن پوشش چپ نیست، دور ریختن ویترین حزب کمونیست ایران نیست، بلکه دور ریختن فشار چپ درون و بیرون کومه له بر کومه له است. همان مقاومتهای نیم بند در مقابل باند مهتدی و ایلخانی و سپس روند سوسیالیستی کومه له برای حفظ پوشش چپ، چپگرایی را در درون و بیرون کومه له تقویت کرده است. ابراهیم علیزاده میخواهد به این چپگرایی لگام بزند و مزاحمتهای آن را خنثی کند. نزد علیزاده و رهبری کومه له حفظ پوشش چپ نباید به اتخاذ سیاستهای چپ منجر شود و یا اینکه چپ موجب مزاحمت بر سر سیاستهای واقعی و اجتماعی ناسیونالیستی کومه له شود. پوشش چپ باید در حرف و اطلاعیه کاغذی با گروههای حاشیه ای محدود بماند. باید در بازی در ویترین حزب کمونیست ایران و بازی در شهر بازی ” آلترناتیو سوسیالیستی” محدود بماند. پا را از گلیم خود درازتر نکند. بقول آقای علیزاده آنها در این سیاست اتحاد و بازی در شهر بازی ” آلترناتیو سوسیالیستی” کار کردند و زحمت کشیدند و آن را ادامه میدهند. اما جناح چپ نگران این است که اتخاذ سیاستهای آشکارا ناسیونالیستی کومه له میتواند به پوشش چپ کومه له لطمه جدی بزند و آن را لخت و عور در مقابل چپ جامعه قرار دهد. نگرانی این چپ نگرانی ابراهیم علیزاده در دو دوره گذشته است.

این چپ جدی نیست برای اینکه اگر بخواهد سیاست کمونیستی و کارگری دنبال کند، اگر بخواهد با ناسیونالیسم کرد مبارزه کند، به جای اینکه دنبال ویترین چپ باشد، ویترینی که قبلا با کوشش همه رهبران کومه له از عبدالله مهتدی تا ایلخانی زاده و روند سوسیالیستیها از هر گونه محتویی خالی شده است و به بازیهای کودکانه در حاشیه روی آورده است، به قلب مسئله میزد و خواهان دوری کومه له از ناسیونالیسم و سیاستهای ناسیونالیستی میشد. چنین نبردی نه نبردی برای پوشش چپ، بلکه نبردی برای کمونیسم و برای کومه له کمونیست است که نبردی جدی، مادی و سخت خواهد بود. نبردی که امروز در برخی از نوشته های کادرهای جوان میتوان نشانه های آن را دید. چپ اگر میخواهد برای کمونیسم نبرد کند به پوشش احتیاج ندارد. میتوان کومه له کمونیست را در مقابل همه جریانات ناسیونالیسم گذاشت. اما برای این باید از تمام تاریخ کمونیستی کومه له تمام قد دفاع کرد. باید از ناسیونالیسم فاصله جدی گرفت و در سیاست و استراتژی و روش خود تغییر عمیقی ایجاد کرد. تا زمانی که جناح باصطلاح چپ بدنبال حفظ پوشش چپ و آشکار نشدن هویت ناسیونالیستی کومه له با اتخاذ سیاستهای آشکارا ناسیونالیستی است، این چپ راه به جایی نمیبرد. چپ درون کومه له نه هدف تعرض به ناسیونالیسم را دارد و نه توان چنین کاری را دارد.

جناح چپ کومه له همانقدر چپ است که ابراهیم علیزاده و جمال بزرگپور در مقابل عبدالله مهتدی و ایلخانی زاده در سال 2000 با چهره چپ ظاهر شده بودند. این جناح چپ تاکنون به جز دو مزاحمت برای جناح راست وظیفه دیگری به دوش نگرفته است. در آن دو مورد هم آش آنقدر شور بود که برای کسی که مدعی چپ است آبرو و حیثیتی باقی نمیگذاشته است. یکی ائتلاف انتخاباتی با احزاب ناسیونالیستی و اسلامی و دیگری علنی شدن شرکت کومه له در ” کمیته دیپلماسی” متشکل از دهها حزب و گروه ناسیونالیستی و اسلامی. مشکل اینجاست که جناح آشکارا ناسیونالیستی کومه له به رهبری علیزاده در دوره کنونی ناچار است تا وارد بند و بستهای جدی تری با جریانات ناسیونالیستی کرد منطقه شود. قدرتمند شدن جریان ناسیونالیستی کرد در جامعه ایران هم به ناسیونالیسم کومه له این اجازه را میدهد تا با صراحت بیشتری هویت ناسیونالیستی خود را بیان کند و در آتش ناسیونالیسم کرد بدمد.

جناح چپ در مقابل شتاب یابی و موضع تعرضی ناسیونالیسم کرد در کومه له، نه دفاع از کمونیسم و سیاستهای کمونیستی و تعرض به ناسیونالیسم، بلکه به دفاع از “سنگری” پرداخته است که ویترین نمایشی بیش نیست. کسی که میخواهد از حزب کمونیست ایران دفاع کند باید از تاریخ کمونیستی آن دفاع کند، باید برگردد از کمونیسم کارگری در حزب کمونیست ایران در مقابل جناح ناسیونالیستی و سیاستهایش دفاع کند، باید برگردد به سیاستهای ناسیونالیستی از مقطع جنگ خلیج اول تاکنون بپردازد و آن را مورد نقد قرار دهد. باید خواهان پایان دادن به سیاستهای ناسیونالیستی در کومه له باشد. باید اعلام کند که ناسیونالیسم و کمونیسم نمیتوانند در یک حزب و در زیر یک سقف متشکل باشند. اهدافشان متضاد است. باید برگردد یقه ابراهیم علیزاده را بگیرد که چرا با طالبانی و بارزانی و پ ک ک و پژاک و خبات و… دوستی میکنید. چرا برای به ریاست رسیدن طالبانی به ریاست جمهوری عراق پیام تبریک میفرستید، چرا برای مرگ طالبانی پیام تسلیت میفرستید و از او تجلیل به عمل میاورید. چرا روزگار کومه له در میان جریانات ناسیونالیستی رقم میخورد و…..

اینکه جناح راست کومه له خواهان حذف پوشش چپ کومه له یعنی حکا است و کومه له ای با زبان و عمل آشکارا ناسیونالیستی میخواهد، نباید موجب این شود تا دفاع از ویترین حزب کمونیست ایران، دفاع از تشکیلات جانبی کومه له برای پوشش چپ، دفاعی کمونیستی تلقی شود. در صورتی این دفاع دفاعی چپ خواهد بود که دفاع از تمام تاریخ کمونیستی حکا صورت گیرد و به تحریف تاریخ توسط علیزاده و یارانش تعرض شود و تعرض به ناسیونالیسم و سنت ناسیونالیستی حاکم بر کومه له بسط داده شود.( چنین موضعی فقط کم و بیش در میان بعضی از کادرهای جوان دیده میشود.

بعید است جناح ” چپ” کومه له ذره ای به این سمت گام بردارد. در حالی که ابراهیم علیزاده در مصاحبه اش اعلام کرده است که کومه له به سیاستهای تاکنونی خود برای دوستی و مودت با گروههای ناسیونالیستی ادامه میدهد و اقلیت باید تابع اکثریت باشد و سیاستها بر اساس “قطعنامه” و “قرار” پیش میرود، جناح چپ قسم میخورد که اتحادشان خدشه دار نمیشود و آماده گردن گذاشتن به همه چیز است. به نظر من اگر جناح چپ و یا عناصر کمونیستی جوان بخواهند بر انتقاداشان پافشاری کنند، جناح علیزاده با گرفتن چهره چپ تر و با دفاع از وجود و مطلوبیت حزب کمونیست ایران، به انها تعرض میکند و آنها مجبورند تسلیم شوند. راه دیگری ندارند و نمیشناسند.

بحث لوکس سوسیالیسم در یک کشور و شورا

یکی از نقدهای بیراهه عناصر چپ درون کومه له به کومه له، طرح مسئله ممکن نبودن برقراری سوسیالیسم در یک کشور توسط رهبری کومه له است. عناصر چپ در کومه له به جای نقد سیاستهای ناسیونالیستی کومه له به یک بحث در تاریخ کمونیسم چنگ زده اند، که کاملا گمراه کننده است. ممکن است در میان عناصر و بخشهایی از کمونیستهای یک کشور، بخصوص در میان تئوریکهای جنبش کمونیستی، چنین بحثی درگیرد. اگر کومه له به عنوان یک جریان کمونیستی و در تاریخ کمونیسم جای داشت، ممکن بود بحث سوسیالیسم در یک کشورش مانند حزب بلشویک زیر اتوریته استالین، توجیهی برای جا زدن سرمایه داری به جای سوسیالیسم بوده باشد. اما کومه له نه به عنوان یک جریان کمونیستی در جنبش کارگری، بلکه به عنوان یک سازمان ناسیونالیستی در جنبش ملی که تمامی پراتیک واقعی آن در آنجا رقم میخورد، به عنوان یک سازمان در میان بقیه سازمانهای کردی، به عنوان یک حزب در میان احزاب طالبانی و بارزانی و پ ک ک و احزاب سوری و ….نیاز به چنین بحثی برای اجرای برنامه و سیاستهای خود ندارد. کومه له به عنوان جناحی در جنبش ملی که پروبلماتیکهای جنبش ملی کرد را واکاوی میکند، نیازی به بحث سوسیالیسم در یک کشور ندارد. بحث “سوسیالیسم ممکن نیست” کومه له از جنس سوسیالیسم ممکن نیست حزب دموکرات کردستان است و نه بحث سوسیالیسم در یک کشور در جنبش جهانی کمونیستی و باید به همین اندازه به آن بها داد و نقد کرد.

حتی اگر جمال بزرگپور و ابراهیم علیزاده بحث ” سوسیالیسم ممکن نیست” را در قالب بحث ” سوسیالیسم در یک کشور” ارائه داده باشند، کار یک عنصر کمونیست کنار زدن پوسته بحث و نشان دادن نیت واقعی یک ناسیونالیست در این مبحث میباشد و نه پذیرش صورت مسئله از طرف ناسیونالیستها.

بحث در باره ساختمان دولت آینده و اینکه رهبری کومه له نظام آینده سیاسی کشور را شورایی میداند و یا پارلمانی هم به اندازه بحث سوسیالیسم در یک کشور بیجا است. کومه له به عنوان یک جریان ملی اساسا مسئله و دردش این چیزها نیست. همانطور که بحث مهتدی و علیزاده و ایلخانی زاده در سال 91 هم بحث بر شورایی و غیرشورایی بودن سیستم حکومتی آینده نبوده است. در سال 91 کسی به اعتقاد مهتدی و علیزاده و ایلخانی زاده در باره سیستم شورایی اینده کاری نداشته است. مسئله اساسی قطعنامه حمایت از بارزانی و طالبانی آنها در سال 91 و ایستادن آنها در کنار این مرتجعین برای همیشه به بهانه مسئله کرد است.

حزب حکمتیست در دیپلماسی نقد

در جریان بحثهای اخیر در کومه له سبک کار جدیدی از طرف حزب حکمتیست در مبارزه سیاسی ارائه شده است که من نام آن را دیپلماسی نقد میگذارم. و یا بهتر است بگوییم دیپلماسی رفع “اشکال فنی” از طریق مشاورت تلفنی . دیپلماسی نقد پیشبرد ” نقد” از طریق دیپلماسی میباشد.

ما با این سبک کار جدید از آنجا آشنا شدیم که برخی از اعضای جوان کومه له علنا به نقد شرکت و اتحاد کومه له با 32 حزب و گروه کردی ناسیونالیست و اسلامی پرداخته و خواهان خروج کومه له از این بند وبستها شده بودند. افشاگری این اعضای جوان فشار سنگینی بر روی کومه له گذاشته است. یک نیروی کمونیست به طور طبیعی تلاش میکند تا از این موقعیت برای تقویت کمونیستها و افشای بیشترناسیونالیسم کومه له بهره گیرد و آن را رسوا کند. شرکت کومه له در چنین ائتلافها و بند و بستهایی نه تنها تازه نبود، بلکه یک نرم جا افتاده است. آنچه تازه بود نقد آن از درون کومه له بود.

اما حزب حکمتیست با سبک کار جدیدی به کمک کومه له شتافته است. مشکلی که اعضای جوان کومه له برای کومه له آفریده بودند با یک تماس تلفنی از طرف حزب حکمتیست و توضیح تلفنی کومه له حل شد و یا اینکه قرار بود حل شده تلقی شود. البته اقای ابراهیم علیزاده بعدا در مصاحبه هایش این سبک کار جدید توسط حزب حکمتیست را ستود و اعضای جوان خود را نیز تشویق کرد که از حزب حکمتیست بیاموزند و به جای نقد علنی سیاستها، به سبک کار حزب حکمتیست، مشاوره تلفنی پیشه کنند. و گفت این برای حفظ اتحاد حزب و اتحاد آلترناتیو چپ و سوسیالیستی حیاتی است! حزب حکمتیست در این جریان حتی در قامت عناصر چپ دورن کومه له هم ظاهر نشد. ( به مسئله برمیگردم)

در ژوئن سال گذشته ( 2018) وقتی کومه له و حزب حکمتیست اولین نشست مشترک خود را برگزار و اطلاعیه آن نشست را منتشر کردند، من در مطلبی با عنوان ” اتحاد کاغذی یا عملی، خاصیت مصرفی ایجاد قطب چپ” نوشتم:

“خاصیت اطلاعیه اخیر کمیته کردستان حزب حکمتیست و کومه له هم چیزی جز ادامه بازی ” ایجاد قطب چپ” نیست. فقط به طور واقعی و مادی هیچ اثری از این اطلاعیه زایل نمیشود. اما برای کومه له و حزب حکمتیست مصرف درونی دارد………………………….

………………………اطلاعیه حزب حکمتیست و کومه له از اتحاد عمل نوع دوم است، اتحاد عملی کاغذی است. مگر اینکه یک چیز این وسط به شکل رادیکال تغییر کرده باشد. یعنی حزب حکمتیست تا مرز نزدیکی به کومه له تغییر کرده باشد که نمیتواندچنین تحولی با این سرعت و بدون نشانه های آن اتفاق افتاده باشد. اطلاعیه دو جریان هم به دلیل نادر بودن آن، و هم به خاطر سیاست اعلام شده در آن سوال برانگیز است و از جنس تقویت چپ نیست و تماما به نفع کومه له و آن هم جناح راست ناسیونالیسم چپ در کومه له است.

در اطلاعیه های هر دو حزب صحبت از اتحاد احزاب و سازمانهای چپ و کمونیست ، تعیین چهارچوب سیاسی و ایجاد ساختار برای این همکاری عملی و مسئولیت پذیری احزاب چپ و کمونیست در قبال تحولات خطیر جاری در ایران شده است.

در کردستان ایران دو حزب به نام کمونیست و چپ نشست برگزار میکنند و اطلاعیه همکاری صادر میکنند و میخواهند چهارچوب عملی آن را هم معین کنند، اما از وظیفه اساسی کمونیسم در کردستان، یعنی مبارزه با ناسیونالیسم کرد و نفوذش و از مبارزه با احزاب ناسیونالیستی حرفی زده نمیشود. همین کافی است تا هر ناظر کمونیستی بگوید این نشستها و هماهنگیها میتواند همه چیز باشد به جز اتحاد کمونیستی و چپ، به جز “مسئولیت پذیری کمونیستی در قبال تحولات جامعه”. بنابر تمام نوشته ها و اسناد حزب حکمتیست، کومه له متعلق به جنبش ملی کرد است، اما بیکباره با یک چرخش قلم، کومه له نیروی کمونیستی تعریف میشود که باید با آن ” قطب کمونیستی” تشکیل داد. میتوان با کومه له بر سر این و یا آن مسئله عملی مشخص توافق کرد. اما چرا باید آن را به عنوان “آلترناتیو چپ” و یا “قطب چپ” در مقابل جامعه گذاشت……. به نظر من این نشست و اطلاعیه تماما به سود کومه له و آن هم تقویت جناح راست کومه له بوده است……..حزب حکمتیست در این رابطه تنها یک راه دارد. در دستور قرار دادن مبارزه با ناسیونالیسم و احزاب ناسیونالیستی و افق آنها در زمینه های سیاسی و نظامی به عنوان یک دستور اساسی در نشستهای بعدی و توضیح روشن آن در بیانیه مشترک.

کشیدن کومه له به چنین ” ورطه ای” در هر صورت به ضرر کومه له تمام میشود. در صورت عدم پذیرش، حزب حکمتیست میتواند از این موقعیت و فرصت خوب بهره ببرد و ملیگرایی کومه له را در جامعه کردستان و میان قشر سوسیالیست و بخصوص قشر سوسیالیست متوهم به کومه له افشاء کند و در صورت پذیرش پوست خربزه ای به زیر پای ملیگرایی کومه له افتاده است که میتواند موجب زمین خوردن آن در میدان شود. چنین پذیرشی و هل دادن کومه له برای پراتیک آن در تبلیغات و سیاست عملی، جناح چپ کومه له را تقویت میکند، راستهای تند احتمالا کومه له را ترک میکنند، جناح سانتر به رهبری علیزاده در وضعیت دشواری قرار میگیرد.

البته تمام اینها به شرطی است که مبارزه با ناسیونالیسم و احزاب ناسیونالیستی و افق آنها به دستور عمل جدی نشست و از وظائف مهم و اساسی “اتحاد چپ و کمونیست” رانده شود…………”

http://m-ghazvini.com/?page_id=499

اما آنچه به طور واقعی اتفاق افتاد نزدیکی حزب حکمتیست به کومه له و تقویت پوشش ظاهر چپ کومه له برای در امان ماندن سیاستها و پراتیک ناسیونالیستی کومه له از نقد بوده است. مصالحه با کومه له کاری بسیار بجاست، به شرطی که ذره ای از مبارزه فکری و سیاسی بر علیه آن، بر علیه ناسیونالیسم آن قطع نشود. اگر کومه له در چنین صورتی حاضر به مصالحه نیست، نباید مصالحه کرد. کمونیستها نمیتوانند به قیمت زیر پا گذاشتن حقیقت و کتمان آن وارد مصالحه شوند.

امروز معلوم میشود حرفهای یکسال قبل من با توهم به حزب حکمتیست همراه بوده است. رفقای ما در حزب کمونیست کپی حرکتشان در ” اتحاد آلترناتیو سوسیالیستی” با گروههای راه کارگر و اقلیت و…را به کردستان منتقل کرده اند. اما اینجا دیگر مسئله “اتحاد آلترناتیو سوسیالیستی” برخلاف تصور من نمیتوانست کاغذی بماند. احزاب و جریانات در کردستان پایه مادی دارند. بقول خود کومه له ایها، کومه له اجتماعی است و این واقعی است. اینجا دیگر مسئله نمیتوانست به دادن اطلاعیه کاغذی محدود بماند و محدود هم نماند. حزب حکمتیست به عنوان یک نیروی کمونیستی با کومه له طرف نشده است. این حزب تاریخ کومه له جدید را فراموش کرد، نقد را از روی کومه له برداشت و وارد بازی که کومه له میخواست شد. حزب حکمتیست با کومه له مانند یک نیروی کمونیستی که در استراتژی و افق سیاسی مشترکند طرف شد و وارد اتحاد آلترناتیو با آنها شد. علیزاده و کومه له هم زرنگتر از این حرفها هستند، آنها حکمتیستها را خوب بازی داده اند. عروسک ” اتحاد آلترناتیو سوسیالیستی” دستشان دادند تا با آن بازی کنند. حتی حاضر نشدند با آنها بر سر تروریسم گروه مهتدی، نقشه ترور و حمله به مقر خود کومه له و ترور رهبران حکمتیست، اطلاعیه مشترک صادر کنند. علیزاده و رهبری کومه له بارها اعلام کرده اند که در ” مسئله ملی کرد” مورد ادعایشان همه گروهها و جک و جانورهای قومی جا دارند. اطلاعیه مشترک با حزب حکمتیست و دیگر جریانات کمونیستی بر علیه باند مهتدی میان جریانات ناسیونالیست کردی اینطور تعبیر میشد که کومه له بر سر یک مسئله ” داخلی” مربوط به گروههای کردی، به گروههای “دشمن” متوسل شده است. گروههای ناسیونالیست کرد به طور دائم در ائتلاف و اختلاف و گاها جنگ با یکدیگر به سر میبرند، این بخشی از زندگی سیاسی ناسیونالیستهای کرد میباشد. بارزانی و طالبانی یکروز با هم جنگ میکنند و روز دیگر یکدیگر را میبوسند. آقای علیزاده و کومه له هم سالهاست وارد این دایره شده اند و بلدند در زمینشان خوب بازی کنند. از نظر آنها نباید بر سر نقشه ترور و حمله نظامی به مقرشان توسط باند مهتدی سر و صدا کرد. این باند از نظر کومه له خودی است و فردا باید بازهم در این و یا آن مورد ائتلاف و اتحاد کنند و دور یک میز و سر یک سفره بنشینند. بر سر اعتصاب عمومی هم کومه له امضاء مشترک این طرف را با عمل مشترک با آن طرف و بنفع عمل مشترک با ناسیونالیستها توام کرد تا چهره چپ را از آن بزداید.

اما حزب حکمتیست رفتار این نامتحد دروغگو را نادیده گرفته و بی خیال همه چیز برای عکس گرفتن با کومه له قیمت زیادی پرداخته و هنوز هم آماده است تا بپردازد.

انتظار حداقل از کسانی که سالها مشغول نقد ناسیونالیسم کومه له بوده اند این بوده که اگر کومه له به هر دلیلی پا به اتحاد عمل میدهد، اولا این اتحاد عمل را موقتی بدانند و اعمال دوست و یا موئتلف موقت را همچون دشمن زیر زره بین بگیرند و دوما اتحاد عمل را از دایره سیاسی مشخص فراتر نبرند، یعنی به مسئله آلترناتیو کمونیستی و…نکشانند. و سوما اگر کومه له با ادعای چپ پا به میدان میگذارد، اولین شرط این چپگرایی نه قسم به سوسیالیسم بلکه موضع گیری روشن و فاصله گیری از مراکز و همه احزاب ناسیونالیستی باشد. چهارما ائتلاف سیاسی جدی نیاز به آرایش سیاسی دارد. دور شدن کومه له از احزاب ناسیونالیستی حتی به لحاظ تاکتیکی و موقتی هم بوده باشد میبایست با چفت و بست همراه باشد.

اگر حزب حکمتیست و حککا واقعا بدنبال یک کار عملی جدی بوده اند، امتناع کومه له از دادن اطلاعیه مشترک بر سر تروریسم باند مهتدی با آنها باید کافی میبود تا آنها آمادگی کومه له برای ائتلاف موقتی با چپها را دروغین بدانند و از ماهیت آن آگاه شوند. چیزی که بعدا کاملا آشکار شد. یعنی کومه له در ائتلاف واقعی با کمیته دیپلماسی به سر میبرد و در ائتلاف کاغذی و قلابی با ” آلترناتیو سوسیالیستی و چپ”.

حزب حکمتیست همه اینها را به دست فراموشی سپرد تا با کومه له همراه شود. کومه له حاضر نشد وارد هیچ کار عملی به جز صدور اطلاعیه و برگزاری کنفرانس ” آلترناتیو سوسیالیستی ” جهت حرافی مفت با آنها شود. حزب حکمتیست بر روی تمام ناسیونالیسم هر دم فزاینده کومه له چشم پوشید تا با آنها مودت و دوستی کند و ” آلترناتیو سوسیالیستی” تشکیل دهد. تا آنجا که به ” آلترناتیو سوسیالیستی” برمیگردد حتما زحمتکشان هم بدش نمیاید در موقعیتی آن را امضاء کند. بالاخره روند سوسیالیستی آمد، حتما زحمتکشان هم میتواند بیاید. تمام محتوی ” آلترناتیو سوسیالیستی” همان پوشش ظاهری چپ آن است که اتفاقا کومه له به آن احتیاج دارد و فردا در شرائط دیگر ممکن است زحمتکشان هم به آن احتیاج پیدا کند. حرف مفت که مایه نمیخواهد.

حزب حکمتیست و دیپلماسی رفع ” اشکال فنی”

کومه له وارد هیچگونه اتحاد عمل و ائتلافی با حککا و حککا حکتیست نشد، بلکه برای چهره چپ گرفتن و خنثی کردن نقد آنها در مقابل سیاستهای ناسیونالیستی و بند وبستهای خود، اطلاعیه کاغذی با عنوان ” آلترناتیو سوسیالیستی” را با آنها امضاء کرده است. در این میان یک انتقاد ساده یعنی نقد حزب کمونیست کارگری ایران به شرکت کومه له در ائتلاف “دیپلماسی کردی” مسئله ساز شد. تمام هدف کومه له و علیزاده از ” اتحاد آلترناتیو سوسیالیستی” این بود جلوی همین نقد سد شود. اما حالا یکی از اعضای این ائتلاف از نقد سیاستهای ناسیونالیستی کومه له دست برنداشته است. کومه له اطلاعیه داد و ضمن اعلام دوستی و مودتش با ناسیونالیستهای کرد، به حزب کمونیست کارگری حمله کرد.

واکنش حزب حکمتیست در این مورد عجیب و درخور توجه بوده است. حزب حکمتیست آنقدر بازی با عروسک “آلترناتیو سوسیالیستی” را جدی گرفته که حتی نقد سیاسی به هر “عضو” این اتحاد را درونی تلقی کرده است. کومه له طرح مبارزان کمونیست مبنی بر تشکیل یک مرکز عملی سیاسی که هدفش مبارزه با ناسیونالیسم و مرکز همکاری احزاب کردستانی و دیگر احزاب ناسیونالیسم و جمهوری اسلامی باشد، را رد کرد. یعنی نخواست وارد یک ائتلاف واقعی و جدی سیاسی با این احزاب شود. با این همه حزب حکمتیست میخواهد همه کسانی که آن ورق پاره کذائی آلترناتیو سوسیالیستی را امضاء کرده اند، نه تنها فراتر از اعضای یک ائتلاف سیاسی، بلکه مانند اعضای فراکسیون در یک حزب و حتی فراتر از آن مانند اعضای یک فراکسیون واحد در یک حزب با هم برخورد کنند. حزب حکمتیست با دیدن اطلاعیه شرکت کومه له در ائتلاف دیپلماسی که یک سیاست دائمی و نرمال کومه له است و توسط اعضای جوان چپ آن مورد نقد قرار گرفت، با یک صحبت تلفنی با کومه له مشکل را حل کرد! توضیح کومه له مبنی بر ” اشکال فنی” برای حکمتیستها کافی و قانع کننده بوده است. البته حزب حکمتیست میداند که کومه له سه دهه است دارای این ” اشکال فنی” است، اما بهتر میبیند دیگر در باره ” اشکال فنی” کومه له حرفی نزد و آن را از طریق دیپلماسی تلفنی حل کند. از نظر حزب حکمتیست نقد علنی ” اشکال فنی” کومه له موجب پاره شدن اتحاد کاغذی و برگزاری کنفرانسها برای حرافی میشود. نقد نیم بند حککا به کومه له، موجب شد تا کومه له ضمن دفاع از سیاستهای ناسیونالیستی خود و از جمله در دفاع از شرکت خود در ” کمیته دیپلماسی” و دفاع از اهداف و سیاستهای مشترک خود با 32 حزب و گروه قومی و مذهبی و تروریست، با دشمنی و کینه تمام به حککا بتازد و بعدا آقای علیزاده در مصاحبه اش گفت که دیگر نمیشود مانند گذشته با ما برخورد کنید. با ما وارد دوستی شدید، پس باید دوستی کنید.

حزب حکمتیست در وضعیت بدی گیر کرده است. از یکطرف دفاع تمام قد کومه له و علیزاده از پراتیک گذشته و حالشان و از جمله از همین ائتلاف ارتجاعی با 32 گروه مرتجع، جایی برای توجیه ائتلاف و اتحاد عمل برایشان باقی نگذاشته است و از طرف دیگر هنوز بر اکسیر سبک کار تازه کشف شده خود، یعنی دیپلماسی نقد از طریق تماس تلفنی ادامه میدهند و بر آن میکوبند. تازه به حزب کمونیست کارگری هم نقد دارند که چرا نقد علنی به مواضع کومه له صورت دادند و باعث اغتشاش در کار “آلترناتیو سوسیالیستی” آنها شده اند.

هنوز هم رهبری حزب حکمتیست با نظر صائب خود بر این میکوبد که اگر اطلاعیه علنی حزب کمونیست کارگری نبود، شاید میشد مسئله را در یک فضای دوستانه حل کرد. فقط پافشاری کومه له بر سیاست ناسیونالیستی خود و پیشبرد بدون مماشات سیاست خود در اتحاد استراتژیک با ناسیونالیستها، حزب حکمتیست را واداشت تا با تاسف اعلام کند که پروژه آنها مبنی بر ایجاد قطب چپ در کردستان فعلا معلق مانده است.

گناهان “رفقای کومه له” آمرزیده شد!

از زمان نشست کومه له و حزب حکمتیست در ژوئن سال گذشته تا صدور اطلاعیه مشترک قطب چپ و یا اتحاد آلترناتیو سوسیالیستی در کردستان توسط کومه له، حککا، حزب حکمتیست و روند سوسیالیستی، تمام گناهان کومه له نزد حزب حکمتیست آمرزیده شد. البته بدون اینکه کومه له خود به گناهان خود در جایی اعتراف کند و به آن اشکالی وارد کند. کومه له دیگر در ادبیات حکمتیستها به عنوان جریانی ناسیونالیست و ناسیونالیسم چپ مورد نقد قرار نمیگیرد و تلقی نمیشود. “رفقای کومه له” ورد زبان همه حکمتیستها شده است. حتی وقتی ” رفقای کومه له” ی حزب حکمتیست با جریانات سراپا ارتجاعی ائتلاف میکنند و بر علیه هر کس و یا گروهی که ذره ای نقد بر این ناسیونالیسم گستاخ وارد کند، میشورند و به کمونیسم حمله میکنند، حزب حکمتیست ناسیونالیسم و اقدام ناسیونالیستی در آن نمیبیند. حزب حکمتیست چه در اطلاعیه هایش و چه در مصاحبه ها و نوشته های رهبری و کادرهایش، عمل ائتلافی کومه له با جریانات ناسیونالیستی و مذهبی را نه اقدام و سیاستی ناسیونالیستی، بلکه اقدامی که موجب به بن رسیدن ” اتحاد آلترناتیو چپ و سوسیالیستی” شده است مورد سرزنش (نه نقد) قرار داده اند. رفیق صالح سرداری مسئول کمیته کردستان حزب حکمتیست در مصاحبه با نشریه کمونیست هفتگی شماره 490 در باره علل به بن بست رسیدن همکاری نیروهای چپ و کمونیست یک کلمه در مورد ناسیونالیسم کومه له و سیاست مشخص ناسیونالیستی آن در ” دیپلماسی کومه له” بر زبان نمیاورد. یکی دو کادر دیگر هم که دست به قلم بردند و موضع نقادانه اتخاذ کرده اند، زبانشان را گاز گرفتند تا یکموقع کلمه “ناسیونالیسم” و “سیاست ناسیونالیستی” از آن درز نکند تا ” رفقای کومه له” دلخور شوند. حزب حکمتیست امیدوار است ” رفقای کومه له”! از خر شیطان پایین بیایند و در حرف هم شده بپذیرند که با ” بورژوا ناسیونالیستها” “مرزبندی” دارند تا این وصلت مهم ” آلترناتیو سوسیالیستی” با این “رفقای” جدید جفت و جور شود. واقعیت این است که حزب حکمتیست در این دوره و سر بزنگاه ” کمیته دیپلماسی” از عناصر چپ کومه له به کومه له وفادار تر ظاهر شد. حزب حکمتیست هر هدفی دارد تلاش آنها تنها و تنها ناسیونالیسم زمخت کومه له را با زیورهای سوسیالیستی میاراید و به تقویت این ناسیونالیسم یاری میدهد.

از نظر حزب حکمتیست روح ناسیونالیسم از کالبد کومه له پرواز کرده و به آسمان رفته و به جایش ” آلترناتیو سوسیالیستی” نشسته است. دیگر ناسیونالیسم چیزی است که در خارج از کومه له میزید و حداکثر در این یا آن محفل در کومه له سو سو میزند. برای همین نقد به “رفقا” یک نقد دوستانه درون گروهی تلقی میشود، که تازه باید تلفنی نظرشان را پرسید و ” عجله” نکرد. نقد دوستانه رفقایی از ” آلترناتیو سوسیالیستی” است که ” از نظر سیاسی متفاوتند”. کومه له جدید با خط زدن تمام تاریخ کومه له کمونیست، به کومه له جدیدتری ارتقاء یافته است که باید برای رسیدن به ” اتحاد” با او گفتار و کردار جدیدی پیشه کرد. دیگر نمیشود به نقد ناسیونالیسم عضو اردوگاه ” آلترناتیو سوسیالیستی” پرداخت. دوران جدیدی آغاز شده است، دوران ” آلترناتیو سوسیالیستی” .

اما برای یک کمونیست اتفاقا نزدیکی و ائتلاف با جریانی مانند کومه له اگر برمبنای صحیح استوار باشد، باید با فشار نقد و افشای ناسیونالیسم کومه له و سیاستهای ناسیونالیستی آن همراه باشد. فقط در چنین صورتی است که این نزدیکی و ائتلاف میتواند بنفع کمونیسم و کارگر و از جمله بنفع تقویت چپگرایی در کومه له منجر شود.

به نظر من نزدیکی به کومه له و ائتلاف با او موقعیت مناسبی را برای افشای کومه له فراهم کرده است. از جمله نقد سیاست کومه له در همین مسئله ” کمیته دیپلماسی” . در حالی که کومه له میخواهد چهره چپ به خود بگیرد و وارد ائتلاف چپ شود، افشای ناسیونالیسم آن برد زیادتری پیدا میکند و توجه فعالین کومه له در ایران را بیشتر به خود جلب میکند. کومه له میخواهد موئتلفین چپ او کاری به کار سیاستهای او نداشته باشند و او برای خودش آسوده در جنبش ملی کارش را پیش ببرد. حزب حکمتیست به جای استفاده از این فرصت، بئنبال حفظ ائتلاف کاغذیش بوده است.

اگر قرار باشد کمونیستها در هر سازشی با جریانات دیگر که حتما در جریان مبارزه لازم میشود و زیاد هم پیش میاید، یک سیاست پایه ای و اصولی خود را فدا کنند، دیگر چیزی از کمونیسم باقی نمیماند. مبارزه با ناسیونالیسم و مبارزه با ناسیونالیسم کومه له جزء لاینفک سیاست کمونیستی میباشد. حزب حکمتیست مجبور است انتخاب کند. یا عطای ” آلترناتیو سوسیالیستی” را به لقایش میبخشد و با زبان صریح و کمونیستی به نقد سیاسی و عملی کومه له و یا هر جریان دیگر میپردازد و یا همرنگ آنها ودیگران میشود. در ” اغتشاش” بر سر ” کمیته دیپلماسی” حزب حکمتیست متاسفانه همرنگ جماعت شده است. ” اغتشاش” بر سر “کمیته دیپلماسی” یک فرصت دیگر برای افشای ناسیونالیسم زمخت کومه له بوده است. اما حزب حکمتیست زانوی غم در بغل کرد که بله عمل ” رفقای کومه له” ” اتحاد آلترناتیو سوسیالیستی” را به بن بست کشانده است. عدم نقد و تعرض به ناسیونالیسم، از جمله ناسیونالیسم چپ کومه له، میتواند حزب حکمتیست را نیز دچار دردسر جدی کند.

محمود قزوینی، 7 /5/ 2019

  • در کومه له جناح چپ وجود ندارد. اگر جناح چپی در آنجا بود حتما دست به جمع آوری نیرو و تشکل و احتمالا فراکسیون ….میزد. نوشتن چند مقاله در نقد که معلوم نیست هدف آن چیست و میخواهند چه چیزی را تغییر دهند و چه سیاستی پیشه کنند، جناح تلقی نمیشود.