جاادوی ” ایجاد آلترناتیو سوسیالیستی”( در باره کنفرانس استکهلم) و ضرورت همکاری احزاب چپ در کردستان

 شش حزب و گروه در استکهلم سوئد کنفرانسی با عنوان ” یک آلترناتیو سوسیالیستی ضروری و ممکن است” در ماه سپتامبر امسال، 2018 ، برگزار کردند. این کنفرانس  یک کنفرانس معمولی که احزاب و شخصیتها بحثهای خود را ارائه بدهند و احتمالا بیانیه ای صادر میکنند نبوده است. آنطور که برگزار کنندگان کنفرانس مدعیند، آنها در مقابل آلترناتیوهای راست، تلاش دارند متحدا آلترناتیو سوسیالیستی را شکل دهند و قطب چپ جامعه را سازماندهی کنند. کنفرانس استکهلم از نظر آنها یک قطعه مهم ، یک گام مهم در این آلترناتیو سازی در این “اتحاد چپ سازی” در این ” قطب چپ سازی” بوده است.

در این کنفرانس سخنرانیهای غرا و آتشینی در باره ” آلترناتیو کمونیستی و کارگری” شده است. در مدح مطلوبیت “اتحاد” برای تحقق این آلترناتیو سوسیالیستی” داد سخن داده شد و…..

آیا واقعا آنگونه که برگزارکنندگان کنفرانس مدعیند، با این کنفرانس اتفاق خاصی در مبارزه سیاسی افتاده و یا خواهد افتاد؟ از چشم یک ناظر بیرونی هیپچ چیز این کنفرانس جدید نیست. بیش از 20 سال است ما شاهد چنین بازیهایی در میان گروهها و محافل فرقه ای چپ در خارج از کشورهستیم و شمع نحیف ” اتحاد چپ و یا اتحاد نیروهای آلترناتیو سوسیالیستی” حتی آب محفل این فرقه ها را هم گرم نکرده است. بیش از یکدهه به نام “اتحاد چپ کارگری” کاغذ سیاه  کردند و خودشان را خسته نمودند و با یک استراحت میان پرده ” اتحاد نیروهای چپ و کمونیست” را به جهان دهر عرضه نمودند. محصول سالها نشست این دو پروژه عرضه “عملی” چند بیانیه و اساسنامه و اطلاعیه است که در آنها جای کلمه ” خلق”  کلمه “کارگر”  نشسته، و جای کلمه “دموکراتیک” سوسیالیسم. البته ایران قومها، وایران ملتها جایش محفوظ است و فردا طبق اقوال اینها ما تقریبا 12 ملت و کشور در ایران بر اساس قومیت ( زبان و لهجه) داریم و کشور بر اساس “حقوق” و هویت قومی مردم اداره میشود. از چشم مردم تقسیم کشور بر اساس “حقوق مذهبی” شاید بهتر و باصرفه تر از کشمکش و جنگ هفتاد و دوتن  قومی آینده ( اتحاد ملتهای) بیانیه کنفرانس میاید. البته در صورتی که کسی حرفهای اینها را بشنود و یا حوصله کند بشنود.

 جایگزینی کلماتی مانند سوسیالیسم به جای دموکراتیک و کارگر به جای خلق و…حتی روی کاغذ صد البته نشان شکست ناسیونالیسم چپ، ناسیونالیسم جهان سومی و مذهب زده و دموکراتیک خلقی میباشد، اما اینکه جنبش سوسیالیستی و رهبری سوسیالیستی روی مخروبه های فروریخته ناسیونالیسم چپ نظیر راه کارگر و فدایی پا بگیرد را دیگر باید جزء  خوش خیالیهای معصومانه اعضای همین مکاتب فرقه ای نوشت و بس.

کنفرانس استکهلم هیچ تفاوتی با  تاریخ “اتحاد بازی” چپ حاشیه ای که چندین دهه است در خارج کشور جریان دارد، نداشته است. تنها تفاوت آن اضافه شدن یکی است که ظاهرا تاکنون از جنس آنها نبود و در صف آنها حضور نداشت. حزب حکمتیست را میگویم. این تفاوتی در بازی اتحاد چپ میان فرقه ها ایجاد نمیکند. بلکه حزب حکمتیست را به شکل این فرقه ها در میاورد.

کنفرانس استکهلم جشن محافل فرقه ای باقی مانده از کمونیسم ملی شکست خورده بوده است. بالاخره بخشی و “شعبه ای” از کمونیستهای همراه شده با کمونیسمی که از سال 57 خود را ” تافته جدابافته” از کمونیسم روسی و چینی، از کمونیسم استالینی و مائویستی، از کمونیسم شرقی و ملی، از کمونیسم توده ای و فدایی و پیکاری و راه کارگری، از کمونیسم ناسیونلیستی کرد ، از کمونیسم خلقها میدانستند، از خر شیطان پایین آمده اند و دست در دست بقیه ” کمونیستها” میخواهند برای تحقق ” آلترناتیو سوسیالیستی” تلاش کنند.

اگر همه تاریخ گذشته را هم خط بزنیم باید از رهبری حزب حکمتیست سوال شود آیا شما قادر هستید و میخواهید فقط یک نمونه از طرحها و نقشه های جریان کمونیسم کارگری را با فرقه هایی  که همراه شده اید، عملی کنید؟ بگذارید فرض کنیم شما واقعا میخواهید دست به سازماندهی طبقه کارگر بزنید. چگونه ” جنبش مجمع عمومی” را با نیروهایی که در حرف و عمل آن را به سخره میگیرند، عملی میکنید؟ حتما میگویید خوب با شعار شورا دیگر همه در یک چیز ذوب شده ایم. یعنی واقعا ” جنبش مجمع عمومی” نیز برای شما “شعار” بوده است مانند همه شعارهایی که چند روزی نزد فرقه ها گل میکند و بعد پژ مرده میشود و میمیرد؟ بحث ایجاد رهبری سیاسی چه شد؟ جذب و سازماندهی رهبران و رهبری چه شد؟

با امکان سناریو سیاه چه میکنید؟ اصلا این جمع ” آلترناتیو سوسیالیستی” شما حاضر است راجع به این مخاطرات حرف بزند، به آن فکر کند و در پی چاره باشد؟

این بحث “ایجاد آلترناتیو سوسیالیستی” از کدام کوزه در آمد؟ فکر میکردیم دیگر کسی که تنش به کمونیسم کارگری خورده است اینطور فکر نمیکند،  کسی دیگر دنبال جادو و جنبل و حرف نیست.  آیا تمام بحث کمونیسم کارگری ایجاد رهبری سیاسی نبوده است؟ در بحث وضعیت حزب عراق بحث این بود که باید آلترناتیو سوسیالیستی ایجاد کنید! و کمبود این است یا بحث این بود که که ده تا رهبر سیاسی کمونیست پا پیش بگذارند، ده نفر، بیست نفری که رهبری جامعه را امر خود بدانند؟ رهبری ضد حجاب اجباری، رهبر کارگران کمونیست، رهبر کمونیست جنبش سکولاریستی جوانان از کدام سوراخ این “آلترناتیو سوسیالیستی” شما به بیرون درز میکند؟ حتما از پراتیک “تئوری” چپهای فرقه ای مبنی بر ” اتحاد جنبشهای کارگران  و زنان و.. ” که اتفاقا در متن بیانیه جادویی “آلترناتیو سوسیالیستی…” نیز آمده است.

آیا میتوانید برای مبارزه با حجاب اجباری و مبارزه زنان و جوانان و مدرنیسم جامعه رهبر و رهبرانی از خود بیرون بدهید؟ و یا اصلا با این ترکیب کنفرانستان میتوانید به این جنبشها نزدیک شوید؟ اصلا کسانی که در کنفرانس استکهلم جمع شده بودند در گوشه ذهنشان چنین اهدافی وجود دارد تا ابتکارات و سازمانهای این امور را فراهم کنند؟ مبلغی که منش و فرهنگ و سبک کارش را از کنفرانس استکهلم، کنفرانس ” آلترناتیو سوسیالیستی ممکن و ضروری است” میگیرد، چگونه در این زمینه ها وارد میشود و تبلیغ و سازماندهی میکند؟ میدانم برای کسانی که در آن کنفرانس آژیته شدند این سوالات مهمل است. برای اینکه اصلا چنین سوالات و مقاصدی برای سازماندهندگان کنفرانس وجود خارجی نداشته است. اما کنفرانس شما مدعی ایجاد رهبری برای مبارزات مردم و کارگران از کانال اتحاد همین چپها بوده است. پس طبیعی است که ناظری از بیرون این سوالات را در مقابل شما قرار دهد؟

برای ما روش و منش چپهای جمع شده در کنفرانس استکهلم روشن است. 40 سال است با آنها آشنایی داریم. حداکثر فعالیت آنها این خواهد بود که روزی در گوشه کاغذی و یا در مصاحبه ای در تی وی خودشان این آیه را بخوانند که ” مبارزه زنان جزء مبارزه طبقاتی است و باید با کارگر اتحاد کند”. زنی که در ایران از فشار ستم و حجاب و آپارتاید اسلامی دادش به هوا رفته است، اگر این حرفها را بشنود میگوید آقایان کنار بروید باد بیاد. خانم مسیح علینژاد به داد ما برس. با کسانی که میگویند حجاب و حجاب اجباری مسئله زنان نیست و یا مسئله اصلی زنان نیست میخواهید رهبری جنبش زنان درست کنید؟ با کسانی که میگویند اسلام مسئله نیست و ” سرمایه داری” مسئله است میخواهید رهبری سیاسی برای مبارزات مردم بر علیه حکومت اسلامی ارائه کنید؟. با کسانی که عارفانه میگویند رهبر و رهبری مردم را باید به خود مردم سپرد، میخواهید ستاد رهبری بسازید؟

آیا مبارزه سیاسی و رهبری سیاسی را میشود به  این شکل مذهبی گونه و با جمع آوری هر جمعی که به “سوسیالیسم” قسم خورده شکل داد؟ پس آن همه تلاش نظری و سیاسی برای ایجاد رهبری سیاسی و اجتماعی چه شد؟ محصول آن کجا رفت؟

خود کمونیسم کارگری در نقد دائم به خود بر سر چگونگی ایجاد رهبری سیاسی و مبارزاتی کارگران و مردم به سر میبرده است. یک تلاش دائمی منصور حکمت، رهبر کمونیسم کارگری این بود که حزب کمونیست کارگری و رهبران و کادرهای آن را از جریان حاشیه ای و فرقه ای، از گروه فشار در آورد و به جریان اصلی سیاسی در جامعه تبدیل کند. این تغییر و تحول نه فقط شامل سیاست و نگاه به جامعه و خود، بلکه شامل فرهنگ و منش نیز بوده است. ایا محصول همه آن تلاشها این شده که یک عده به همراه ” هسته اقلیت” و اقلیت و شعبه ای از راه کارگر و ….”آلترناتیو سوسیالیستی” در جامعه را شکل دهند و “رهبری” مبارزه مردم را تامین کنند. آن همه بحث در باره ” رهبری سیاسی”، “آیا کمونیسم در ایران پیروز میشود؟”، “سلبی و اثباتی” ، “بحث سناریو سیاه و سفید “، بحث حلقه اصلی زنجیر در مبارزه طبقاتی، مباحث سمینارهای کمونیسم کارگری، تفاوتهای ما، حزب و قدرت سیاسی و…به این ختم شده که یک عده بروند نه با گروه فشار در جامعه، بلکه با هسته های دو سه نفره که معلوم نیست چه میگویند و کجایند و سبک کار و روششان چیست، رهبری سیاسی و آلترناتیو درست کنند؟ آیا این سقوط به ته دره نیست؟

حتی اگر این گروهها و محافل احزاب و محافل کمونیستی بوده باشند، ایجاد یک رهبری سیاسی کمونیستی نمیتوانست از این مجرا و از سوراخ اعلامیه کاغذی و تبلیغات و کنفرانس و قسم به سوسیالیسم و آلترناتیو سوسیالیستی صورت گیرد. اگر “مسئله انقلابات با نیرو حل میشود” جمع آوری این نیرو آنهم در متن شرائطی که برگزارکنندگان کنفرانس از آن نام میبرند، نه با تبلیغات و کنفرانس و اتحاد جمع اضداد فرقه ها، بلکه با انسجام در برنامه و نقشه استراتژیکی ، تاکتیکی، تشکیلاتی و  بسیج نیروی “فعاله” یا “عنصر پیشرو” یی که در یک دوره چند ساله برای اجرای این برنامه و نقشه از هر نظر پرورش یافته و قادر است تا توده های کارگر و مردم را رهبری کند ممکن میگرد، از طریق یک رهبری سیاسی صورت میگیرد

ایجاد رهبری سیاسی چپ (بقول کنفرانسیها آلترناتیو چپ و سوسیالیستی) به مسئله نیرو، به پاسخ درست و یا تا اندازه زیادی درست به مسئله اصلی روز وابسته است. انتظار این بود که این ” تئوری”  در میان کادرها و رهبرانی که زمانی در سازمان توده ای مانند کومه له بوده اند ژنتیک شده باشد. از نظر روحی و روانی رهبران کومه له خود را رهبران مردم میدانستند، اما سالها دوری از آن واقعه مثل اینکه موجب موتاسیون ژنتیکی شده است. این رفقا خوب میدانند که جمعهای کوچک کومه له ای و غیر کومه له ای نزدیک به کومه له در سال 57 نه در وحدت و کنفرانس، بلکه در پاسخ عملی به مسئله اصلی روز توده ای شدند و انسجام یافتند و رهبری سیاسی و نظامی مردم کارگر و زحمتکش در کردستان ایران را تامین کردند. این حتی در مورد فدایی هم صادق بوده است. آنچه فدایی را در سالهای اول چس از انقلاب 57 به سازمان وسیع تبدیل کرد، شرکت فعالانه آن در روزهای انقلاب و بخصوص قیام 22 بهمن بوده است. هیچ کنفرانس و وحدتی، هیچ خواندن اوراد ” آلترناتیو سوسیالیستی” نمیتوانست آن نیرو را به فدایی ارزانی کند.

احزاب نسبتا منسجم با ورود به وقایع سیاسی بزرگ دچار بحران و سردرگمی و پراکندگی میشوند، حالا اینکه چگونه جمع اضداد فرقه ها میتوانند سیاست عملی روز تعیین کنند و نیروی تشکیلاتی و سیاسی خود را بر سر آن بسیج کنند، خود حدیثی است که باید در تاریخ 25 ساله ” اتحاد عمل” این چپ در خارج از کشور خواند.

کنفرانس استکهلم مانند بقیه وحدتها و اتحادهای این فرقه ها راه به جایی نمیبرد و روی کاغذ میماند. محصول این اتحاد چند اطلاعیه و صدها صفحه مدح و ثنا در وحدت چپها خواهد بود که مصرف فرقه ای داخلی برای خودشان دارد.

ضرورت یک اتحاد عملی در کردستان ایران

 کردستان ایران تنها جایی است که اتحاد عملی چپ معنی واقعی میدهد. فراخوان احزاب چپ برای اعتصاب عمومی در 21 شهریور امسال خود گویای مسئله و ممکن بودن این امرمیباشد تنها جایی است که نفوذ کمونیسم در جامعه، یک جریان ناسیونالیسم چپ را در آن جا شکل داده که به دلیل تاریخی اجتماعی است و صاحب نفوذ توده ای است. کومه له سازمان و نماینده این جریان است. نه در بقیه نقاط ایران و نه در کردستانهای دیگر ما شاهد چنین وضعیتی هستیم. در کردستانهای دیگر ما شاهد حضور ناسیونالیسم چپ نیستیم. حتی در کوبانی، با همه مبارزات درخشانش بر علیه داعش ما شاهد حضور ناسیونالیسم چپ نیستیم. این یک شرائط ویژه است. ناسیونالیسم چپ تحت شرائط خاصی به اتحاد عملی با کمونیسم و گروههای رادیکال تر کمونیستی تن میدهد. و این بسیار باارزش است و کمونیسم باید در صورت تامین شرائط از آن بهره ببرد.

بعد از وقایع دیماه سال 96 که امکان سرنگونی رژیم اسلامی توسط یک جنبش سراسری به مسئله روز تبدیل شده است، ما این تغییر و تحول را در ناسیونالیسم چپ در کردستان ایران میبینیم. دوری نسبی از احزاب ناسیونالیستی، نزدیکی با احزاب و گروههای چپ و مهمتر از همه تقویت شدن گرایش چپ در درون خود کومه له. افق پیروزی سراسری بر افق محلی ناسیونالیستی غلبه کرد. جناح راست کومه له در عمل حتی موقت هم شده به جناح چپ آن تمکین کرد.

بسیاری از رهبران و فعالین کمونیست در کردستان ایران کومه له را جریان کمونیستی میدانند و به آن متوهم هستند. چنین وضعیتی فعالین و رهبران کمونیست، جمعها و احزاب کمونیستی را در وضعیت خاصی قرار میدهد. و خود کومه له را هم در وضعیت خاصی قرار میدهد. کومه له نمیتواند بدون توجه به این پایه اجتماعی هر کاری دلش خواست انجام دهد. اگر زیادی و زمخت به ناسیونالیسم و راست بچرخد، نیروی پایه خود را از دست میدهد. برای همین نزدیکی به مرکز همکاری احزاب ارتجاعی و قومپرست بدون دردسر و مشکل در کومه له سرانجامنگرفته و نمیگیرد. اگر اینطور نبود رهبری اصلی کومه له بسیار زودتر با پژاک و مرکز همکاری کار را تمام میکرد. کومه له از پایه اجتماعی خود و از درون بطرف چپ هول داده میشود و هل داده شده است.

رهبران و فعالین کومه له در جنبشهای اعتراضی محل دستتشان در دست کمونیستهای رادیکال در آنجا است که با جنبش کمونیسم کارگری هستند. بسیاری از فعالین چپ در کردستان هم میان جنبش کمونیسم کارگری و کومه له قرار دارند.

کردستان برخلاف بقیه نقاط ایران یک جامعه حزبی است و احزاب چپ و راست در آنجا نه تنها موثرند، بلکه میتوانند به سرعت رهبری تحرکات جامعه را بدست بگیرند و رهبری سیاسی مردم را تامین کنند.

در مقابل تشکیل مرکز همکاری احزاب ناسیونالیستی که به تقویت آنها انجامیده است، مرکز همکاری احزاب چپ ضروری میباشد. مسلما یکی از اهداف این مرکز باید مبارزه با احزاب ناسیونالیستی و مرکز همکاری احزاب ارتجاعی و طرحهای آنها باشد. در صورت پذیرش کومه له وارد شدن در ائتلاف چپ در کردستان برد زیادی برای کمونیسم دارد.

چنین مرکزی کومه له را از صف ناسیونالیسم دورتر میکند و میان آنها فاصله و دشمنی ایجاد میکند. جناح چپ کومه له تقویت میشود و احتمالا عناصر جوان رادیکالتری به میدان بیایند. توده رهبران و فعالین رادیکال در محل کار و زندگی در کردستان بیش از بیش به کمونیسم، به کمونیسم کارگری که در آنجا تاریخا ریشه دارد نزدیکتر میشوند.

در صورت ایجاد چنین مرکز همکاریی امکان رهبری مبارزات مردم توسط چپ در جامعه تامین میشود و طرحها و سناریوهای ناسیونالیستی و مخربانه و قومی خنثی میشود. و مقابل مداخلات قدرتهای امپریالیستی و منطقه ای برای تامین منافع شان که معمولا به سناریوهای سیاه ختم سدی بسته میشود.

همکاری و اتحاد چپ در کردستان رهبری سیاسی ایجاد میکند، اما جمع فرقه های اضداد نظیر کنفرانس استکهلم بیماری حرافی میاورد.

محمود قزوینی

 28 اکتبر 2018

6 آبان 1397

ghazvini.m@gmail.com