سرنوشت جمهوری اسلامی در پرده ابهام

درگیری جناحهای حکومتی در ایران به شدت بیسابقه ای رسیده است. آنقدر این درگیریها شدید است که بعید نیست همانطوری که در رژیم جمهوری اسلامی و رژیمهای نظیر آن مرسوم است این درگیریها به حذف خونین یکی از جناحها بیانجامد. درگیری جناحهای حکومتی نه تنها پس از انتخابات فروکش نمیکند، بلکه افزایش نیز مییابد. احمدی نژاد در حمله به جناح مقابلش نبرد را به سر حد مرگ و زندگی رسانده است.

 شکست هر کدام از جناحها در این نبرد، به معنای شکست در یک انتخابات حکومتی و حتی یک شکست سیاسی خالص نخواهد ماند. در میان بخشی از جناح حاکم صحبت از حذف و تصفیه جناحهای مزاحم است. اشکال مبارزه جناحها و حاد بودن آن نیز گویای تصمیماتی حداقل در میان برخی از باندهای حکومتی است. روح الله حسینیان از جناح احمدی نژاد علنا این هدف جناح خود را بیان کرده است. ” ….. و من مطمئن هستم در اين مقطع زماني بايد تصفيه شويم آزمايش شويم و مردان و زنان پاك به حركت ادامه دهند و نسل پاك تر انقلاب اين امانت را تحويل بگيرند و ناخالص ها بمانند….” شدت درگیریها حاکی از وجود چنین تصمیماتی در درون محافل جناحی است.

 اما تصفبه که باید با یک کودتای نظامی صورت گیرد در جمهوری اسلامی بسیار دشوار است. نه جمهوری اسلامی در چنین موقعیتی قرار دارد و نه جناح مقابل آنقدر ضعیف است که بتوان آن را تصفیه کرد. خطر تصفیه جناح مقابل را به بازی با برگ برنده مردم، مردم ” مخالف و معاند” نظام میکشاند و جمهوری اسلامی را با چالشی عمیق تر روبرو میسازد.  نظامیان در این درگیریها بیطرف نخواهند ماند و وارد درگیری جناحها خواهند شد. برخلاف تصورات رایج نظامیان یکدست پشت احمدی نژاد نمیمانند، بلکه پشت جناحهای مختلف سنگر خواهند گرفت. و برخلاف برخی از تصورات موهوم، انتخابات در ایران از هیچ منظری قابل مقایسه با انتخابات در آمریکا و کشورهای که نظام سیاسی استقرار یافته دارند نیست. جمهوری اسلامی نه تنها به یک نظام سیاسی استقرار یافته در ایران تبدیل نشده است، بلکه بیش از یک دهه است که به بن بست اقتصادی و سیاسی و فرهنگی آن، اعتراض علنی و آشکار مردم نیز افزوده شده است و با چالش عمومی مردم روبرو شده است. تصفیه و حذف جناحی از رژیم با مقاومت جناح مغلوب روبرو میشود. شخصیتهای جناح  مغلوب اعلام کرده اند که تا آخر خواهند ایستاد و این به معنای توسل به نیروی خارج از نظام یعنی مردم نیزمیباشد. تصفیه قطعی بخشی از نظام، موجب پیدایی و خلق یلتسین در جمهوری اسلامی میشود. تا همین الان هم توسل جناح مغلوب به مردم، شرائط نبرد را برای جناح حاکم دشوار ساخته است.

جالبترین پدیده نزاع اخیر این است که هیچ کدام از جناحها از تمامیت نظام جمهوری اسلامی، از گشتهای امر  به معروف و نهی از منکرشان، از قیچی کردن کروات و موی سر مردم، از قصاص و سنگسار و زندان و سرکوب، از تبعیض و سرکوب زنان، از سرکوب کارگران و دانشجویان…. دفاع نمیکند. بلکه هر دو جناح یکدیگر به زورگوئی به مردم، قیچی کردن کراوات و موی سر مردم، زورگوئی و چپاولگری، راه انداختن گشتهای اوباش و…متهم میکنند. تمام سیاست خارجی جمهوری اسلامی در منطقه و جهان از دو طرف زیر سوال رفته است. کسی از پیروزی اسلام بر دشمنان و کافرین حرفی نمیزند. دیگر کسی از این دفاع نمیکند که به دلیل حفظ بیضه اسلام مردم باید ریاضت بکشند، بلکه هر کدام تلاش میکند تا نشان دهد که چگونه سیاستهای او موجب نعمت و رفاه شده است و سیاست دیگری موجب فقر و اعتیاد. در مناظرات تلویزیونی کل تاریخ جمهوری اسلامی، تاریخ رشد اعتیاد و فقر و چپاول قلمداد شده است. میتوان این دوره جنگ جناحها را به عنوان دوره توابیت رژیم اسلامی نام برد. کسی از اسلامیت رژیم به طور جدی دفاع نمیکند. اسلام دارد بی سر پرست میشود. کاملا قابل مشاهده است که اسلامیت رژیم در عرض این چند سال بشدت ضربه خورده است و رو به طرف تحلیل میرود.

 روزنامه های دو طرف پر است از هشدارها در باره خطری که نظام اسلامی را فرا گرفته است. رفسنجانی در نامه ای به خامنه ای این هشدار را اینگونه بیان کرده است ” از جناب‌عالي با توجه به مقام و مسئوليت و شخصيت‌تان انتظار است براي حل اين مشكل و براي رفع فتنه‌هاي خطرناك و خاموش كردن آتشي كه هم اكنون دودش در فضا قابل مشاهده است، هرگونه كه صلاح مي‌دانيد اقدام مؤثري بنماييد و مانع شعله‌ورتر شدن اين آتش در جريان انتخابات و پس از آن شويد.” و این حرف روزنامه جمهوری اسلامی امروز حرف همه سران جمهوری اسلامی است که: “این وضعیت قابل استمرار نیست و کشور را در جهتی به پیش می برد که نتیجه آن نفی جمهوریت و اسلامیت نظام خواهد بود و از نظام جمهوری اسلامی چیزی غیر از پوسته و ظاهر باقی نخواهد ماند. در برابر این خطر همه مسئولیت دارند و برای رفع مظلومیت از نظام همه باید به مسئولیت خود عمل نمایند”

این وضعیتی نیست که احمدی نژاد برای جمهوری اسلامی ساخته است، بلکه وضعیتی است که جمهوری اسلامی در آن قرار دارد. با اوج گیری نزاعهای جناحی در انتخابات رژیم اسلامی، سرنوشت رژیم اسلامی بیشتر و علنی تر در نزد جناحهای رژیم و در نزد مردم در پرده ابهام فرو رفته است. “آتشي كه هم اكنون دودش در فضا قابل مشاهده است” سرنوشت جمهوری اسلامی را بیان میکند

انتخابات مجرایی برای بروز تناقضات و بن بست جمهوری اسلامی

نزاعهای انتخاباتی در ایران در دوره چند سال اخیر بخشی از جدالی است که بر سر سرنوشت جمهوری اسلامی شروع شده است. این جدال نه با انتخابات شروع شده است و نه با آن پایان میگیرد، بلکه هر بار پس از یکدوره ظاهرا آرام با حدت و شدت بیسابقه ای دو باره بروز بیرونی مییابد. اینبارانتخابات مجرایی برای بروز این نزاع و تناقضات انباشته شده در جمهوری اسلامی شده است. جدال حاضر مانند جدالهای چند سال اخیر بر سراین نیست که چه کسی اختلاس و دزدی بیشتری کرده است و چه کسی کمتر، چه کسی مدارک قلابی دکترا ساخته است و چه کسی میلیاردر شده است. مردم این را میدانند که اینها همه سر و ته یک کرباسند. همه اینها نه تنها در استثمار بیش از حد کارگران و مردم زحمتکش، بلکه در چپاول و غارت اموال عمومی جامعه، نقش درجه اول داشته و دارند. همه در این مورد در مقام اول قرار دارند. همه در سرکوب و زندان و اعدامهای دسته جمعی مخالفین و منتقدین حکومتشان، در سرکوب زنان و اسید پاشیدن به چهره زنان بی حجاب و بدحجاب و تصویب و اجرای قوانین زن ستیز، در سرکوب تشکل ها و اعتراضات کارگری، در سنگسار و ریختن خون بهائی و یهودی و تبعیض و ستم بر انسانهای منتسب به سکت غیر شیعی در جامعه… نقش درجه اول دارند. از امامشان که حکم اعدام هزاران نفر را در یک روز صادر کرد و اعلام کرد تا حزب الله و نیروهای نظامی باید هر مخالفی را در خیابان اعدام و تیرباران کنند، تا موسوی و خامنه ای و خاتمی و احمدی نژاد و رفسنجانی و… دارای رتبه دکترا در رشته جنایت و دروغگوئی و چپاول هستند. اینها نیاز به گفتن و تکرار ندارد. اما امروز همه اینها به جای اسید پاشی به چهره زنان، صحبت از رفع تبعیض زنان میکنند و شعار ” حجاب اختیاری” در خیابان سر میدهند. صحبت از” بازنگری کلیه‌ قوانین و مقررات تبعیض‌آمیز و ناعادلانه از طریق ارایه لوایح لازم” میکنند و برای آوردن زنان با پوشش غیر اسلامی به میتینگهایشان با یکدیگر مسابقه میگذارند. هر یک دیگری را به خاطر انقلاب فرهنگی  محکوم میکند. هر یک دیگری را به اختناق و جلوگیری از نشر کتاب متهم میکند. جمهوری اسلامی که حرفه اش بر دروغگویی و فریب استوار بوده است، امروز دروغ و فریب یکدیگر مبنی بر حضور امت میلیونی در صحنه را افشاء میکنند. صحبت از رفع تبعیض از مردم منتسب به ملیتهای دیگر و رفع تبعیض از ادیان دیگر میکنند. صحبت از رفع دستگیری و زندانی و ستاره دار شدن دانشجویان میکنند. حتی کروبی صحبت از آزادی اسانلو کرده است. “شیخ اصلاحات” که دوره ای از دوستان خود فاصله گرفته بود، حالا برای جمع آوری نیرو مجبور شده است رادیکالتر از بقیه عمل کند و حتی طرح ” آزادی حجاب” را جدیدا طرح کرده است و موسوی و کروبی خواهان برچیدن گشتهای ارشاد شده اند.

اگر اینها از تک و تا افتاده اند و به جای افتخار به قتل عام زندانیان سیاسی و سرکوب کارگران ومردم و برقراری حجاب با توسل به شلاق و اسید و زندان و ترور و حمله حزب الله، افتخار به آتش زدن کتاب فروشی ها، افتخار به سنگسار….، به مطالبات مردم و بقول اطلاعیه سپاه پاسداران به “مخالفین و معاندین نظام” توسل میجویند، علتی جز بروز بن بست کاملشان در حفظ و ادامه پروژه حکومت اسلامی در مقابل مردم نیست.

نزاع درونی  جناحهای حاکم اینبار هم مانند دوره ده دوازده سال اخیر بر سر این و یا آن پروژه اقتصادی، بر سر دولتی و یا خصوصی کردن،  بر سر استثمار بیشتر کار ارزان و….نیست، بلکه همانطور که خود سردمداران رژیم بیان میکنند، مسئله حفظ نظام جمهوری اسلامی است که سالهاست به بن بست رسیده است. عبور از این بن بست به مولفه هایی در داخل و در سطح بین المللی احتیاج دارد که بدست آوردن آن در چهارچوب رژیم اسلامی نمیگنجد. جنگ شدید جناحها درانتخابات رژیم یکی از مقاطع جنگ جناحها بر سر سرنوشت جمهوری اسلامی است. مسئله بسیار فراتر از شرکت و یا عدم شرکت مردم در مضحکه انتخابی رژیم است.

بحران اقتصادی و سیاسی رژیم اسلامی پایانی ندارد

بن بست اقتصادی رژیم اسلامی بن بستی سیاسی است. از نوع بن بست اقتصادی و سیاسی بلوک شرق است. بن بست اقتصادی رژیم اصلا با بحرانهای معمولی در جوامع سرمایه داری قابل مقایسه نیست. بکار بردن کلمه بحران به معنای بحرانهای ادواری سرمایه داری و کارکرد خودبخودی قوانین و کارکرد سرمایه برای خروج از بحران در مورد بن بست اقتصادی رژیم گمراه کننده است. منشاء بحران و بن بست اقتصادی رژیم خود وجود رژیم اسلامی است. تا زمانی که رژیم اسلامی است این بن بست وجود دارد. بن بست اقتصادی رژیم اسلامی حتی با به صفر رساندن مزد کارگر هم شکسته نمیشود. هم افزایش چندین میلیاردی نفت موجب تشدید بحران اقتصادی رژیم میشود و هم کاهش آن. راه چاره ای برای ماندگاری یک حکومت اسلامی به عنوان رژیم سیاسی ایران وجود ندارد.

رژیم جمهوری اسلامی در بن بست اقتصادی و سیاسی و فرهنگی به سر میبرد و شکست پی در پی پروژه های مختلف آنها برای عبور جمهوری اسلامی به یک وضعیت حتی نیمه پایدار با شکست مواجه شده است. سیاست اصلاحات دوره خاتمی   نتوانست راه برون رفت جمهوری اسلامی از بن بست را به جناحهای مختلف نشان دهد و توسط جناح رقیب شکست خورد و به کنار رفت. سیاست سرکوب احمدی نژاد موجب ترس و دلهره بیشتر بسیاری از سردمداران رژیم از یک شورش قریب الوقوع مردم شده است. احمدی نژاد جمهوری اسلامی را بیش از پیش در مقابل تناقضات خرد کننده آن و در مقابل مردم متنفر از رژیم قرار داده است و با تکیه بر مسئله اقتصاد، بن بست اقتصادی رژیم را برجسته تر نمایان ساخت. هم چنین جناحها و جریانات مختلف رژیم عمق تناقضات رژیم با جامعه ایران را یکبار دیگر و در یک دوره چهار ساله دیگر عمیقا لمس کرده اند و رژیم را در خطر میبینند. میر حسین موسوی علت به صحنه آمدن خود را احساس همین خطر اعلام کرده است.

  به بن بست اقتصادی رژیم، بحران جهانی اقتصادی و تاثیرات آن نیز افزوده شده است. تناقض جمهوری اسلامی با بافت عمومی جامعه ایران که جامعه ای بشدت سکولار و مدرن است منشاء بسیاری از تناقضات رژیم اسلامی است که از درون و بیرون آن را به چالش میکشد. سران جمهوری اسلامی که این تناقضات و خطرات را به طور دائم احساس میکنند مرتب از خطر شورش و براندازی نرم و انقلاب مخملی صحبت میکنند. جناح خامنه ای و احمدی نژاد به هر نوع تلاش از درون جمهوری اسلامی برای عقب نشینی ها و تغییراتی در جمهوری اسلامی برای حفظ آن مهر براندازی نرم و انقلاب مخملی میزنند. و واقعا هم هر نوع عقب نشینی کمی چشمگیر و اصلاحات به سرنگونی رژیم اسلامی ختم میشود و در این مورد جناح خامنه ای کاملا حق دارد. میر حسین موسوی و کروبی و کل جناح مغلوب هم بدرست احمدی نژاد را منشاء انباشتن مهماتی میدانند که میتواند به طور ناگهانی و سریع موجب نابودی نظام اسلامی شود.

شکی نیست که جمهوری اسلامی میتواند چندین سال دیگر هم با وجود همین بن بست اقتصادی و سیاسی در لابلای قطبهای مختلف امپریالیستی به عمرش ادامه دهد. اما تناقضات اقتصادی و سیاسی آن با سیستم کاپیتالیستی و با جامعه سکولار ایران هر بار با شدتی بیشتر در اشکال مختلف بروز میکند. این بن بست و بحران جمهوری اسلامی فقط با پایان عمر جمهوری اسلامی پایان مییابد. پایان بحران جمهوری اسلامی همانا نفی جمهوری اسلامی است. بحران اقتصادی و سیاسی جمهوری اسلامی راه حلی در چهارچوب حکومت اسلامی ندارد.

بنزین تحرک جناحها روشن نبودن از پیشی سرنوشت انتخابات است.

درگیری جناحها در جمهوری اسلامی بدون انتخابات کنونی هم تا سر حد جنون رسیده بود اما آنچیزی که جناحهای مختلف جمهوری اسلامی را به تحرک در انتخابات این دوره واداشته است، روشن نبودن سرنوشت از پیشی انتخابات برای تصرف قوه مجریه رژیم اسلامی است. توازن نیروها در داخل جناحهای رژیم طوری است که جناح حاکم، یعنی جناح خامنه ای و دارو دسته اش نمیتوانند کاندید مورد نظر خود را بدون دردسر  از صندوق آراء بیرون بکشند. این فرصتی شده است تا جناحهای مختلف جمهوری اسلامی به تحرک در بیایند و شانس خود را بطور جدی بیازمایند. جناح مغلوب احساس کرده است که ممکن است پیروزی تندروترین بخش در جناح حاکم نه تنها دست آنها را کاملا از قدرت قطع کند، بلکه با ادعاها و رجزخوانی های احمدی نژاد امکان زندان و دربدری و حتی نابودی فیزیکی آنها در راه است. برای همین به مقاومت کشیده شدند.

 همچنین جناح احمدی نژاد  که مقاومت جناح مقابل را دیده و احساس کرده است که ممکن است قدرت را از دست بدهد و سرنوشت سیاسی اینده آن نامعلوم گردد به مبارزه مرگ و زندگی روی اورده است. خامنه ای ضمن اینکه از تضعیف جناح رفسنجانی و موسوی و …خرسند است، اما در این نبرد موضع بیطرفی متمایل به احمدی نژاد گرفته است تا به عنوان رهبر نظام در صورت پیروزی هر جناح، موقعیت خود را به عنوان ولایت فقیه و ” خیمه” نظام حفظ کند و به عنوان رهبر و ولایت فقیه به موقع عمل کند. بعید نیست در روزهای اینده خامنه ای فتیله نزاعها را پایین بکشد تا جمهوری اسلامی از این مرحله کم دردسر تر عبور کند. موتور و بنزین این تحرکات هر چه باشد، . این تحرکات و رقابتها در میان توده های وسیع  مردم که خواهان پایان جهنم جمهوری اسلامی هستند بازتاب گسترده ای دارد. تحرکات و رقابتها در بالا موجب تحرکات بیشتر و گسترده تر مردم در پایین میشود و این فقط به این روزها محدود نمیماند، بلکه به پس از انتخابات نیز برمیگردد. هیچ جناحی نمیتواند جناح دیگر را از اریکه قدرت حذف کند. تبعات این کار برای رژیم جمهوری اسلامی زیر و رو کننده خواهد بود. برای این کار به یک کودتای خونین نیاز است که تکلیف جناح پیروز کودتا، پس از کودتا در هاله ای از ابهام قرار میگیرد. همچنین وجود باندهای میانی در میان دو جناح این امر را برای جناح حاکم دشوار میسازد.

فاکتوراوضاع جهانی

اوضاع جهانی به ضرر سیاستهای جناح احمدی نژاد عمل میکند. جناحهای مختلفی که در مقابل احمدی نژاد ایستاده اند با توجه به این امر شروع به زیر سوال بردن ناکارائی سیاستهای احمدی نژاد و خطر آن برای نظام اسلامی کرده اند. ظاهرا سایه تهدید نظامی مورد ادعای احمدی نژاد با رفتن بوش بسیار کمرنگ شده است و احمدی نژاد دیگر نمیتواند به این حربه متوسل شود. بنابر ارزیابی های جناحهای مقابل احمدی نژاد سیاست خارجی احمدی نژاد بحران اقتصادی و سیاسی جمهوری اسلامی را تشدید میکند. آنها با توجه به شکست آمریکا در عراق و آمدن اوباما در آمریکا، موقعیت را برای عادی سازی رابطه با امریکا و فراهم کردن یک موقعیت برای جمهوری اسلامی مناسب میدانند. اما جناح احمدی نژاد هم با توجه افول موقعیت آمریکا در جهان و استفاده از موقعیتهایی مانند چین و دیگر قدرتهای بزرگ سرمایه داری دنیا، میتواند راه حل خود را قابل قبول جلوه دهد. همچنین با کمک ” آقا” به معضل آمریکا پایان دهد.

 جناحهای جمهوری اسلامی میدانند که حل مسئله آمریکا به این سادگیها نیست و کلید آن دست جمهوری اسلامی نیست. اما اگر جمهوری اسلامی به طرف حل معضل امریکا حرکت کند، هویت جمهوری اسلامی که سالها با حفظ این معضل شکل گرفته است زیر سوال میرود. برای همین هم خامنه ای مرتب و با حساسیت بر حفظ و پایداری این معضل میکوبد.

پس از درگیریهای اخیر اگر هر جناحی زمام امور را در دست گیرد، دیگر نمیتواند مانند گذشته عمل کند. جمهوری اسلامی در میان جنبش اسلامی ضربه خورده و پراتیک آن از طرف دست اندرکاران و مجریان آن زیر سوال رفته است. جناح مخالف احمدی نژاد در جریان مبارزه انتخاباتی تلاش کرده است منفعت ملی را مقدم بر منفعت اسلامی قلمداد کند و سیاست کلی نظام اسلامی از زمان خمینی تا کنون را اینطور فورموله کرده است. احمدی نژاد به عنوان مدافع منفعت اسلامی در مقابل انتقادات جناح رقیب هیچ دفاعی از منفعت اسلامی نکرد بلکه به ذکر این پرداخت که سیاستها و تاکتیکهایش بیشتر به نفع منافع ملی ایران بوده است و در باره دخالتهایش در لبنان و فلسطین که به ضرر منفعت ملی قلمداد شده است بیجواب ماند و به ذکر نمونه های شبیه و افراطی تر از سیاستهای گذشته جناح مقابل در این مورد پرداخت.

تحلیل رفتن اسلامیت رژیم و تکیه بر ناسیونالیسم و منافع ملی، جمهوری اسلامی را بیش از پیش در معرض خطر قرار میدهد و موجب تقویت جریان ناسیونالیسم سکولار و سربرآوردن محسن سازگارهای بیشتری در درون نظام اسلامی میشود که جمهوری اسلامی را با خطر نابودی از درون و  مواجه میسازد.

اما آنچه در ایران تعیین کننده است، وضعیت جمهوری اسلامی در داخل است. اگر جمهوری اسلامی به طرف حل معضل آمریکا برود و از منفعت اسلامیش در منطقه دست بکشد، نه تنها بحرانهای درون جناحی آن تشدید میشود، بلکه با بحران هویتی مواجه میشود. بحرانهای شدیدتر و آتش دودهای شعله ورتر از نزاعهای کنونی بر سر این مسئله دامن جمهوری اسلامی را میگیرد.  حل معضل آمریکای جمهوری اسلامی هم از عهده جمهوری اسلامی خارج است.

اوضاع جهانی به ضرر کل جمهوری اسلامی است. نه جمهوری اسلامی میتواند مانند گذشته بر هویت  ضد آمریکائی گری خود بکوبد و نه میتواند این هویت را از خود بتکاند. جمهوری اسلامی نه میتواند معضل امریکا را حل کند و نه میتواند نکند.

شرائط کنونی بحرانهای آن را شدیدتر میکند.

امکان کودتا

کودتای نظامی با همه دشواریهایش برای جمهوری اسلامی یک امکان است. بن بستها و تناقضات انباشته شده در جمهوری اسلامی که در نزاعهای اخیر منفجر شده است، با انتخابات پاسخ نمیگیرد. بلکه پاسخ آن یک کودتا است. حال میتواند کودتای نظامی تحت پوشش انتخابات باشد. اهداف پیش روی کودتا بسیار فراتر از رقابتهایی جناحی است. جناح احمدی نژاد که بخش اصلی نظامیان و فرماندهی آن را در دست دارد و حمایت تلویحی خامنه ای را با خود دارد، میتواند این کودتا را عملی کند. جمهوری اسلامی به این شکل و در جدال نزاعها نمیتواند به عمرش ادامه دهد. با این کودتا آخوندها به پشت صحنه رانده میشوند و نظامیان برای اداره نظام به طور ازاد و بدون مانع عمل میکنند. دیگر ظاهرا خطر از سر نظام میگذرد. براداران نظامی به معضل رابطه با غرب و آمریکا پایان میدهند. نظامیان با سرکوب اعتراضات مردم، در مقابل مطالبات آنها و جامعه دست به عقب نشینیهای گسترده میزند. سپس تحلیل بردن و محو اسلامیت رژیم طی روندی اقتصادی و سیاسی و فرهنگی  و یا حتی با یک کودتای سیاسی و نظامی عملی میشود. پدیده “سازگارا” در میان نیروهای نظامی یک استثناء نیست، بلکه مرتب بازتولید میشود و یک نیروی جدی صحنه سیاسی ایران است.پایان چنین روندی پایان جمهوری اسلامی است. مسلما کودتاگران امروز هدفشان بیرون رفتن از بن بست امروز رژیم اسلامی است و نه نفی آن. اما روندی که آغاز میشود نیروهای دیگری را جایگزین آنان میسازد.

اما مشکل کودتا، مردم و یکدست نبودن کامل نظامیان پشت یک جناح است. یکدست نبودن کامل نظامیان پشت یک جناح جمهوری اسلامی را با فروپاشی مواجه میسازد. اعتراضات مردم در ایران گسترده است و جناح مقابل همانطور که در همین انتخابات نیز نشان داده است به طرف بازی با برگ برنده مردم میرود و این کودتاگران و کل نظام را با خطر فوری سرنگونی و پیدا شدن یلتسینهای نظام مواجه میسازد. و در ایران که سوسیالیسم و کمونیسم از نفوذ و محبوبیت قابل ملاحظه ای برخوردار است، امکان اینکه خطر سوسیالیسم نیز به یک خطر بالفعل تبدیل میشود، وجود دارد.

اعتراضات مردم گسترش مییابد.

 

عمق اعتراضات مردم به جمهوری اسلامی را میتوان در پلاتفرمهای مختلف کاندیداهای انتخاباتی رژیم و شعارها و عملکرد آنها دید. این برنامه ها و مطالبات  انعکاسی از خشم عمومی و مطالبات مردم و انعکاسی از بن بست اقتصادی و سیاسی و فرهنگی رژیم جمهوری اسلامی است. اگر کسی در باره وضعیت بحرانی رزیم جمهوری اسلامی تردید دارد، اگر کسی قادر به دیدن خواست مردم برای رفتن رژیم اسلامی و نه تنها خواست بلکه فشار بالفعل مادی آن نیست، به پلاتفرم کاندیداهای جناحهای رژیم و تبلیغات و دعواهایشان نگاه کند. خواسته ها و مطالبات کارگران و مردم فقط در مبارزات اعتصابی و اعتراضی آنها منعکس نمیشود، بلکه انعکاس آن را میتوان در عکس العمل بالائی ها هم دید.

میتینگ های انتخاباتی عناصر رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی این روزها فقط صحنه عوامفریبی های سردمداران رژیم  که برای کسب ریاست قوه مجریه این رژیم با یکدیگر رقابت میکنند نیست، بلکه صحنه های اعتراض و بیان مطالبات مردم نیز است و این حتی در مطبوعات رژیم انعکاس مییابد. در برخی موارد صحنه های اعتراض و بیان مطالبات رادیکال و عمیق در اجتماع چندین هزار نفری اهداف تبلیغی این مهره های رژیم را تحت الشعاع قرار میدهد. این صحنه ها بخصوص در دانشگاهها مرتب تکرار میشود. کروبی و موسوی که راه چاره عبور دادن کشتی رژیم جمهوری اسلامی از بن بست اقتصادی و سیاسی و فرهنگی را در بیان گنگ و ناروشن این و آن مطالبه و ایجاد سوپاپی برای بیرون ریزی خشم مردم از مجرای تنگ آن در چهارچوب حکومت اسلامی   دیده اند، با موجی مواجه شده اند که عبور آن از مجرای تنگ مورد نظرشان ممکن نیست. اطلاعیه های هشدار دهنده  سپاه پاسداران و اظهارات خامنه ای در باره رفتار کاندیداها و داد و فغان امام جمعه ها در باره همین خطر و توجه دادن کاندیداهای رژیم اسلامی به این خطر و منظور داشتن آن در رقابتهای انتخاباتیشان است. خطری که سران جمهوری اسلامی و وزرات اطلاعات آن همیشه و مرتب از آن حرف میزنند و از آنها با نام خطر شورش مردم و یا براندازی نرم یاد میکنند. دو جناح رژیم منطقه کردستان را به عنوان منطقه ممنوعه خود دانسته و وارد آن نمیشوند. کسی برای برگزاری میتینگ انتخاباتی و نمایش وارد شهرهای سنندج و سقز و مهاباد و مریوان و….نمیشود. میدانند کشاندن جنگ جناحها به آنجا خطرات بسیاری را به سرعت متوجه نظامشان میسازد.

جمهوری اسلامی نمیتواند به رژیم متعارف جامعه ایران تبدیل شود. بحران جمهوری اسلامی یک بحران حکومتی است. روند سیاسی در ایران در جهت نفی جمهوری اسلامی است. با شدیدتر شدن نزاعهای جمهوری اسلامی توده های وسیعتری از کارگران و مردم  پا به میدان مبارزه برای بدست آوردن مطالباتشان و برای نابودی جمهوری اسلامی میگذارند.

در مقابل انتخابات و جنگ جناحها باید جنگ کارگران و مردم با رژیم را در سطح گسترده تری سازمان داد. شکی نیست که باید مردم را فرخواند تا درمضحکه انتخاباتی رژیم شرکت نکنند. اما تلاش جناحهای رژیم برای شرکت مردم در انتخابات با توسل به طرح گنگ برخی از مطالبات آنها و با توسل به ” مخالفین و معاندین نظام” کمکی به حفظ رژیم جمهوری اسلامی نمیکند، بلکه جمهوری اسلامی و جناح پیروز آن را در مقابل انتظارات مردم شکننده تر میکند. کسانی که میتینگهای انتخاباتی خود را با نمایش دختران و زنانی برگزار میکنند که حتی از ظاهرشان میتوان فهمید که رای واقعیشان زندگی در جامعه بدون جمهوری اسلامی است، دست و بال خود را در تعرض به زنان و حفظ آپارتاید اسلامی بسته اند. کسانی که به جای شعار “یا روسری یا توسری” و به جای گشت های ارشاد، صحبت از “آزادی حجاب” میکنند تا رای مردم را بخرند، خود و نظامشان را در معرض تعرضات آینده “مخالفین و معاندین” نظام قرار میدهند.

خبرگزاری فارس، خبرگزاری طرفدار جناح احمدی نژاد وضعیت را اینطور توصیف کرده است.

“شواهد و قرائن شان مي‌دهد كه تجديد‌نظر طلبان هوا خواه ليبراليسم و سكولاريسم با پشتيباني دشمنان نظام جمهوري اسلامي ايران، در حال طراحي و عملياتي نمودن پروژه ديگري از سلسله پروژه‌هاي انقلاب رنگي و مخملين در انتخابات رياست‌جمهوري مي‌باشند. اين پروژه كه گرجستانيزه نودن و او كراينيزه كردن انتخاب مي‌باشد از مدتها پيش در دستور كار قرار گرفته است. پروژه جديد در 3 فاز ” جنسيتي “، “مقدماتي ” و ” تكميلي ” طراحي شده است.”

آنچه که خبرگزاری فارس بیان میکند بخشی از واقعیت است. نه به این معنا که جناحی از جمهوری اسلامی در پی نفی جمهوری اسلامی در این انتخابات است. بلکه روند اساسی سیاسی در جامعه به طرف نفی جمهوری اسلامی است و روند اوکرائنیزه و گرجسنانیزه شدن ایران یک روند واقعی و ناشی از بن بست رژیم اسلامی است. در جریان نفی و سرنگونی جمهوری اسلامی احتمالات گوناگونی ممکن است اتفاق بیافتد.  پدیده انتخابات و جنگ جناحها در حال حاضر در مقابل تغییر و تحولاتی که در آینده در ایران اتفاق میافتد بسیار کوچک است. جناحهای مختلف جمهوری اسلامی به این راحتی از صحنه بدر نمیروند، کشمکشهای شدیدتر جناحها در راه است.

اعتراضها و شورشهای گسترده مردم یک احتمال قوی است. اعتراض گسترده مردم در متن جنگ جناحها میتواند به عمر جمهوری اسلامی پایان دهد. اینکه این اعتراضات و شورشها به کجا بیانجامد مورد سوال است. مقابله نظامی جناحهای جمهوری اسلامی با مردم و با یکدیگر و بردن جامعه ایران به ورطه جنگ داخلی یکی از کابوسهایی است که بر فراز سر مردم ایران قرار دارد.

شرائط جمهوری اسلامی نظیر بن بست اقتصادی و سیاسی روسیه و بلوک شرق است. میتوان در همین بن بست چند سالی زیست، اما نمیتوان از آن جهید. با توجه به نیروی مخالفت عظیم در میان کارگران و مردم، امکان سرنگونی انقلابی رژیم نیز کم نیست. اما بدون سرنگونی انقلابی هم رژیم اسلامی در ایران نمیتواند دوام طولانی مدت بیاورد. یک جمهوری اسلامی توبه کرده، خود را بیش از پیش در مقابل امواج نفی و سرنگونی خود قرار داده است.

وظایف طبقه کارگر و کمونیستها در مقابل وضعیت کنونی چیست

طبقه کارگر و کمونیستها باید روند کنونی در جامعه ایران را به عنوان روند سرنگونی جمهوری اسلامی نگاه کنند و در آن دخالت کنند. کمونیستها باید آلترناتیو کمونیستی خود را در مقابل جامعه بگیرند.

فقط اردوی طبقه کارگر با رهبران و تشکلهایش و در راس آن یک حزب کارگری کمونیستی میتواند روند کنونی در جامعه ایران را که چیزی جز روند نفی جمهوری اسلامی نیست را به نفع طبقه کارگر و مردم، به نفع آزادی و رفاه رقم بزند. طبقه کارگر باید در روند سرنگونی جمهوری اسلامی دخالت کند و قبل از هر چیزی و در راس الویت خود، اردو و صف مستقل خود را در مقابل همه احزاب و جریانات رنگارنگ بورژوازی سازمان دهد و مردم تشنه ازادی و برابری را به گرد پرچم خود گرد آورد. همه چیز به قدرت و روشن بینی طبقه کارگر و صف پیشرو کمونیست آن گره خورده است.

محمود قزوینی

١٩ خرداد ١٣٨٨ – ٩ ژوئن ٢٠٠٩