چگونه اعتراضات پراکنده بر سر دستمزدهای معوقه را متحد کنیم. (تشکلهای توده ای یا نهادهای فعالین کارگری)!)

مبارزه بر سر دستمزدهای معوقه، بیشترین حجم اعتراضات و مبارزات کارگری در ایران را تشکیل میدهد. بیش از دو دهه است که این اعتراضات در سطح گسترده ای جریان دارد. اما هیچ پیوند و اتحادی میان این اعتراضات برقرار نشده است. فقط در همین ماه گذشته میتوان از چندین اعتراض کارگری بر سر مسئله دستمزدهای معوقه نام برد که در مطبوعات داخل ایران درج شده است. شیشه قزوین، پتروشیمی بوشهر، سدچم شیر گچساران، ماشین سازی اراک و غیره. این مراکز، مراکز کوچک و کارگاهها نیستند، بلکه مراکز نسبتا بزرگ کاری هستند که اهرم فشار آنها اصلا کم نیست.

بنابر آمار وزارت کار از یک میلیون 85 هزار شکایت به هیات دعاوی کار 130 هزار و چهارصد  مورد آن به دستمزدهای معوقه مربوط است. این دعاوی هم شکل فردی و هم دسته جمعی را شامل میشود، با یک حساب سرانگشتی میتوان ابعاد این اعتراض میلیونی را حدس زد. اما در ایران این اعتراض وسیع از هماهنگی برخوردار نیست. بین هیچ بخش از مراکز کاری که بر سر دستمزدهای معوقه مبارزه میکنند، پیوند و هماهنگی نیست. برخیها ایجاد هماهنگی میان مبارزات کارگری را به ایجاد تشکل کارگری توده ای پیوند میزنند، که خوب در شرائط امروز ممکن نیست و وجود ندارد. پس چه باید کرد و از کجا باید آغاز نمود.

اگر هماهنگی میان اعتراضات کارگریی که بر سر مطالبات مختلف تشکیل میشود به طور کلی دشوار است، اما ایجاد هماهنگی میان مبارزاتی که از مطالبه واحد سرچشمه میگیرند، چندان دشوار نیست. اگر فعالینی از کارگران از مراکز کاری و یا خارج از مراکز کاری، تلاش کنند تا دست کارگران معترض پتروشیمی بوشهر را در دست شیشه قزوین، دست شیشه قزوین را در دست جهان الکتریک استان خراسان، دست جهان اکتریک را در دست ماشین سازی اراک  و …..بگذارند. آنوقت ما با نیروی مهیبی روبرو هستیم که کارفرماها و دولت نمیتوانند به آنها پاسخگو نباشند. آنوقت ما نه تنها با اتحاد کارگری روبرو هستیم، بلکه مسئله دستمزدهای معوقه دیگر رخت برمیبندد و  کارفرمایان جرات نمیکند که دستمزدهای کارگران را دیر پرداخت کنند.

چگونه میتوان این پیوند و هماهنگی کارگری را ایجاد نمود.

ایجاد این هماهنگی در گرو آشنایی و نزدیک شدن فعالین کارگری و معترض این محیطهای کار با یکدیگر است. کافی است فعال و یا فعالینی شناخته شده در میان کارگران مثلا پتروشیمی بوشهر با شیشه قزوین و…با یکدیگرآشنا شوند و درد دل و مشکلات خود را با هم در میان بگذارند و بخواهند فعالیتهای خود برای کسب دستمزدهای عقب افتاده را هماهنگ کنند. برای اینکار میتوان نهاد پیگیری دستمزدهای معوقه را دایر کرد. این نهاد از ابتدا باید با شرکت فعالینی از محیطهای کاری که بر سر دستمزد مشکل دارند تشکیل شود. سپس میتوان از وکیل و حقوقدان و کسان دیگری که میتوانند در مبارزه و فعالیتشان آنها را یاری دهند، کمک گرفت.

ابتکار ایجاد نهادهایی از فعالین کارگری معترض محیطهای کار را میتوان در مورد مطالبات دیگر کارگری هم پی گرفت و بر سر هر مطالبه ای به ایجاد نهادهای خاص دست زد که به مرکز هماهنگی برای فعالیتها در آن مورد خاص تبدیل شود. اساسا در شرائط امروزمسیر سراسری شدن مبارزات کارگری نه از مسیر تشکیل تشکلهای توده ای پایدار، بلکه از مسیر سازمانیابی سراسری فعالین و رهبران اعتراضی کارگری در اشکال مخفی و علنی میکذرد

اگر نهادهایی مانند اتحادیه آزاد، کمیته هماهنگی و کانون مدافعان، سندیکای فلزکار و مکانیک و سندیکای شرکت واحد  بتوانند در این مسیر گام بردارند و به تشکیل چنین نهادهایی کمک کنند، گامهایی واقعی به طرف اتحاد و همبستگی طبقه کارگر برداشته اند.

مطلب زیر را من در سال 84 به همین منظور نوشته ام. متاسفانه برخلاف انتظار من نهادهای مدافعان کارگر و نهادهای کارگری که در آن سالها شکل گرفتند، آن مسیری را نپیمودند که باید بپیمایند و نتوانستد پیوندی میان مراکز کاری بر سر مطالبات گوناگون ایجاد کنند. در زمان نوشته ام کمیته پیگیری و سپس کمیته هماهنگی تازه شکل گرفته بودند. من در مقاله ام قبل از تشکیل این نهادها که عنوان آن “عبور از محافل کارگری به انجمنها و کانونهای کارگری قانونی و علنی” بود، بر این نکته انگشت گذاشته بودم که فعالین و رهبران معترض محیطهای کار در شرائط جدید میتوانند به تشکیل نهادهایی علنی رو بیاورند که بر اساس مطالبات مشخص و ویژه شکل میگیرند. پس از شکل گیری این دو نهاد و با نگاهی نقادانه به آنها با مقدمه ای بر نوشته قبلی ام آن را دوباره بازنشر کردم. امروز پس از بیش از یک دهه هم چنان فکر میکنم راه دستیابی به اعتراضات هماهنگ و موثر، ایجاد آشنایی و پیوند میان فعالین معترض محیطهای کار بر سر مطالبات مشخص و هماهنگ کردن اعتراضات پراکنده میباشد.  در این مورد هماهنگی و سراسری شدن اعتراضات معلمان برای تمام طبقه کارگر درس آموز است. بدون اشنایی و رابطه میان فعالین و رهبران معترض معلمان، چنین حرکتها و اعتراضاتی ممکن نبود.

اگر میخواهیم فردا بر سر مبارزه بر سر حداقل دستمزد موثر عمل کنیم و به اطلاعیه ها و قطعنامه ها و شعار بسنده نکنیم و جنبش واقعی کارگری ابراز وجود کند، تنها چاره آن ارتباط و هماهنگی میان فعالین و رهبران کارگری در محیطهای کار و کل طبقه میباشد.

امروز با بهره گیری از وسائل ارتباطی مختلف، ارتباط سراسری میان فعالین و رهبران کارگری معترض در محیطهای کار میتواند با سرعت شکل بگیرد.

محمود قزوینی

18 دسامبر 2016، 28 آذر 1395

عبور از محافل کارگرى به انجمن ها و کانون هاى کارگرى قانونی- علنى

با تشکيل انجمن ها و کانون هاى کارگرى قانونی- علنى ارتباط فعالين و رهبران کارگرى را مستحکم سازيم

این مقاله را من زمانی نوشته شد که هنوز هیچ انجمنی جهت پیگیری مطالبات کارگری در ایران تشکیل نشده بود. متاسفانه انجمنها و تشکل هایی مانند کمیته پیگیری و کمیته هماهنگی که بعدا شکل گرفتند، نه در اهداف و نه در فعالیت جاری خود توانسته اند، چاله ای را پر کنند و کمکی به سازمانیابی کارگران در ایران بکنند. این تشکلات، اگر هنوز بطور واقعی وجود داشته باشند، نه کانون فعالین کارگری هستند و نه کانونی برای ایجاد تشکلهای کارگری. موضوعاتی که انجمن ها و کانونهای کارگری بر سر آن تشکیل میشوند میتواند بسیار متنوع باشد، اما علت وجودی آن در شرائط کنونی یک چیز باید باشد. سازمانیابی و ابراز وجود علنی رهبران و فعالین کارگری.

باید در اینجا نکته ای متذکر شوم که انجمن ها و کانون های فعالین کارگری، انجمن و کانون ایجاد تشکل خاصی نیستند. برخلاف کمیته پیگیری و کمیته هماهنگی که خود را جای هیئت موسس یک تشکیلات نامعلوم گذاشتند، نهادهای فعالین کارگری مرکز هماهنگی فعالین کارگری و انتقال تجربیات ومرکزی برای پیوند میان خود آنان میباشد. این نهادها حتما در براه اندازی هیئت موسس ها باید نقش بازی کنند، اما خودشان هیئت موسس هیچ تشکلی نیستند.

**************

با گسترش اعتراضات و اعتصابات کارگرى، مسئله خاتمه دادن به پراکندگى و به ميدان آوردن نيروى متحد و سراسرى کارگران معضل روز هر فعال کارگرى است. به اين مشکل در شرائط کنونى چه پاسخى بايد داد؟ در مقابل تعداد کمی از رهبران و نمایندگان واقعی کارگران که در جامعه شناخته شده هستند، صدها و هزاران فعال و رهبر کارگری، رهبر و فعال صدها و هزاران اعتصاب و اعتراض موفقیت آمیز و غیر موفقیت آمیز را در جامعه کسی نمیشناسد. ارتباط میان رهبران و فعالین کارگری محدود است. دست رهبران و فعالین کارگری در دست صدها فعال و رهبر دیگر نیست. یکی از علل اینکه فعالین و رهبران سندیکای شرکت واحد، علارغم تلاششان نتوانستند، کارگران بخشهای دیگر را به حکایت از خود بکشانند، همین عدم وجود و یا محکم نبودن رابطه فعالین و رهبران کارگری با یکدیگر است.

تاکنون به جز موارد نادری مانند شرکت واحد که رهبران و فعالین آن موفق به ایجاد تشکل پایدارتر خود در شکل سندیکای کارگری شده اند، مبارزات کارگری در بخشهای عمده و بزرگ صنعتی در ایران عموما از طریق تشکیل مجمع عمومی پیش برده میشود. راه دستیابی گسترده و انبوه به تشکل پایدارتر مانند شورا و سندیکا در ایران امروز، همچنان از کانال تشکيل مجمع عمومى و انتخاب نماينده و يا نمايندگان و ارتقاه و گسترش آن استوار است. سازمانیابی توده ای کارگران در شرائط کنونى از طریق مجمع عمومى منظم و هيئت نمايندگى مجمع عمومى صورت میگیرد.

البته کارگران شرکت واحد نشان دادند که در شرائط کنونی میتوان به تشکل پایدارتر مانند سندیکا و شورا نیز دست یافت و آن را حفظ کرد. اما چیزی که من میخواهم در اینجا به آن بپردازم به مسئله سازمانیابی توده ای کارگران مربوط نیست. بلکه به سازمانیابی فعالین و رهبران کارگری مربوط است. در شرائط نبود تشکل سراسری کارگران، پیوند نزدیکتر و عمیق تر فعالین و رهبران کارگری، در اتحاد سراسری کارگران و سازماندهی اعتراضات سراسری نقش موثری دارد.

سالهاست که فعالین و رهبران کارگری در محافل خانوادگی و دوستانه در شبکه های گوناگون با یکدیگر رابطه دارند و این محافل و شبکه کارگران مبارز نقش مهم و به سزائی در جنبش کارگری ایران بازی کرده اند و میکنند.  .

 سوال پيش روى هر فعال کارگرى اين است که تشکل علنى شبکه فعالين و رهبران کارگرى در شرائط کنونى چه ميتواند باشد. آيا فعالين و رهبران کارگرى همچنان بايد به محافل کارگرى تکيه کنند؟ آيا نبايد از محافل کارگرى عبور کنند و سازمانهايى بر اساس شرائط موجود تشکيل دهند..

آيا رهبران و فعالين کارگرى در شرائط کنونى نميتوانند تشکلهايى بر پا کنند که ارتباط رهبران و فعالين کارگرى را در سطح سراسرى مستحکم سازد؟ آنها را در سطح سراسرى به کارگران و جامعه بشناساند و زمينه يک هماهنگى سراسرى را فراهم سازد؟

آيا زمان آن فرا نرسيده است که محافل کارگرى از بيشکلى در بيايند و فعالين و رهبران کارگرى با تشکيل انجمن ها و کانون ها، شبکه فعالين کارگرى را در سطح سراسرى به هم نزديک کنند، رابطه آنها را با هم مستحکم سازند و اين شبکه را در راس جنبش کارگرى قرار دهند؟

پاسخ من به اين پرسشها مثبت است. به من نظر من در شرائط کنونى هر فعال کارگرى ميتواند بر سر اين و يا آن مطالبه کارگرى انجمن و کانون بزند. هر مطالبه کارگرى و يا چند مطالبه کارگرى و يا يک مشکل مشخص در يک محل کار ميتواند مبناى تشکيل يک انجمن، کانون و يا کميته باشد. مهم اين است که اين انجمن ها بايد علنى باشند، علنى و با شخصيتهاى حقيقى در جامعه ظاهر شوند و فرخوان دهند. کار انجمن ها و کانون هاى کودکان و زنان موجود در ايران ميتواند يک الگو براى اين کار باشد. ميتوان انجمن و يا کانون براى پرداخت حقوق عقب افتاده، انجمن برگزارى اول ماه مه، .انجمن دفاع از آزادى تشکل و اعتصاب و ….. بر پا کرد. رهبران و فعالين کارگرى با تشکيل اين انجمن ها و کانون ها ميتوانند به سرعت خود را به کارگران و جامعه بشناسانند و ابعاد فعاليت خود را بسيار فراتر از سظح کنونى ارتقاء دهند. کميته برگزار کننده اول ماه مه سقز در سال گذشته يک نمونه از انجمن هاى مورد نظر است.

باید از تکرار تجربه تلخ تنها ماندن سندیکای کارگران شرکت واحد جلوگیری کرد

تجربه تنها ماندن سندیکای کارگران شرکت واحد و عدم پشتیبانی بخشهای مختلف طبقه کارگر از آن یک تجربه تلخ برای هر فعال و رهبر کارگری در ایران بوده است. هنوز اسانلو در زندان است و رزیم فعلا وقعی به سندیکا نمیگذارد. این بسیار برای همه ما تلخ است. واقعیت این است که اعتراض و مبارزه کارگری هرروزه جریان دارد، اما هماهنگی و همیاری میان تک تک اعتصابات و اعتراضات تقریبا صفر است. سندیکای کارگران شرکت واحد چوب همین عدم پیوند و هماهنگی میان اعتراضات و اعتصابات کارگری را خوردند. همانطور که اعتراض در بهشهر، با خاتون آباد و اعتراض در خاتون آباد با پتروشیمی متصل نیست، اعتصاب در شرکت واحد هم بدون اتصال و همیاری با مراکز دیگر کارگری صورت گرفت و تا آخر هم تنها و از پشتیبانی وسیع هم طبقه ایهای خود در ایران محروم ماند. راه فائق آمدن بر این مشکل این نیست که منتظر باشیم تا همه بخشهای کارگری به تشکل خود دست یابند تا امکان اتحاد طبقاتی فراهم شود. راه میانبری هم وجود دارد. این راه همان تشکیل کانونها و انجمن هایی از فعالین کارگری بر سر مسائل و مطالبات متنوع کارگری میباشد. این نهادها این امکان را فراهم میسازند که رهبران و فعالین کارگری در سطح وسیع با هم آشنا شوند، پیونشان عمیقتر شود و مبارزات بخشهای مختلف طبقه را  با یکدیگر هماهنگ سازند. این تشکل ها میتوانند مانند یک نهاد سراسری فعالین و رهبران کارگری عمل کنند. در صورت وجود دهها نهاد فعال که هر کدام به مرکزی برای فعالین کارگری تبدیل شده اند، میتوان میدوار بود که تجربه تلخ شرکت واحد تکرار نخواهد شد.

در اينجا من برای مثال به ضرورت و جايگاه تشکيل انجمن در رابطه با دو مطالبه مهم کارگران ميپرذازم.

.

انجمن پيگيرى براى دستمزدهاى معوقه و انجمن مبارزه با بيکارسازيها

امروز براى بسيارى از فعالين و رهبران کارگرى سوال پيش روى اين است که چگونه مبارزات پراکنده موجود را به يک مبارزه سراسرى تبديل کنند؟ با اينکه مبارزات پراکنده کارگرى از خود نيرو و توان عظيمى بروز ميدهند، به دليل عدم وجود ارتباط و پيوند ميان اين مبارزات، نيروى اين مبارزات تحليل رفته و بسيارى از آنها بدون دستيابى به مطالبه طرح شده به نتيجه اى نميرسند. تنها راه فائق آمدن بر اين ضعف، سازماندهى حرکتهاى اعتراضى سراسرى و هماهنگ ميباشد.

چند سالى است که مبارزه براى پرداخت دستمزهاى معوقه در ايران جريان دارد. ابتدا عدم پرداخت دستمزدها و مبارزه براى پرداخت آن فقط در بخش نساجى جريان داشت. اما با گسترش پديده عدم پرداخت دستمزدها در بخشهاى ديگر، مبارزه براى به بخشهاى ديگر هم کشيده شده است. بهشهر نشان داد که مبارزه براى پرداخت دستمزدهاى عقب افتاده چه ابعادى ميتواند به خود بگيرد و حمايت يکپارچه مردم را ميتواند با خود همراه داشته باشد.

اما عليرغم گستردگى مبارزه و مقاومت کارگران در اين دو عرصه، يعنى مبارزه براى پرداخت دستمزدهاى عقب افتاده و مبارزه بر عليه بيکارسازيها، مبارزه کارگران از پراکندگى رنج ميبرد. اعتصاب و اعتراض در يک فابريک شروع ميشود و پايان مييابد و مبارزه در جاى ديگر از سر گرفته ميشود، بدون اينکه پيوند و اتحادى ميان آنها برقرار شود. مبارزه در بهشهر، با مبارزه کارگران نساجى ها در اصفهان جدا از هم و در زمانهاى متفاوت اتفاق ميافتد و مبارزه در ايذه با مبارزه در پتروشيمى با فاصله زمانى نزديک به يکديگر، اما جدا از هم و غير هماهنگ از سر گرفته ميشوند و پايان مييابند. در حالى که بسيار طبيعى است که حداقل در شرائط کنونى فورا مبارزه براى پرداخت دستمزدهاى عقب افتاده و يا مبارزه بر عليه بيکارسازيها بصورت هماهنگ و سراسرى در آيد.

چگونه بايد در شرايط فعلى به سرعت به اين هماهنگى و سراسرى شدن دست يافت؟ مسلم است اين همبستگى به طور خودبخودى و با گسترش مبارزه اتفاق نميافتد، بلکه بايد با آگاهى اين معظل را از پيش پا برداشت. بايد براى ايجاد هماهنگى و براه اندازى اعتصابات و اعتراضات سراسرى فکرى کرد. راه واقعى و سريع اينست که فعالين کارگرى دست به ايجاد نهادهائى مانند کانونها، انجمن ها و کميته هايى بزنند که هدفشان ايجاد هماهنگى و حمايت بين اين مبارزات باشد. بايد ايده تشکيل کميته ها و انجمن ها و کانونها را ميان فعالين و رهبران کارگرى برد.

جمع هائى از فعالين کارگرى در اعتصابات و اعتراضات کارگرى ميتوانند براى سر و سامان دادن به هماهنگى و سراسرى شدن مبارزات کارگراى براى پرداخت فورى دستمزدهاى معوقه و عليه بيکارسازيها اين نهادها را اعلام کنند و براى ارتباط با همه فابريکها و مراکز دست به کار شوند. اعلام علنى اين نهادها در جامعه براى پيگيرى پرداخت دستمزدهاى معوقه توسط تعدادى از رهبران کارگرى و تلاش براى ارتباط با کارخانه هاى مختلف به سادگى ميتواند صورت بگيرد. اعلام علنى يک نهاد در سطح جامعه، امکان دستيابى ديگر فعالين کارگرى را به آن ساده تر ميکند. نبايد اين نهادها در خفا تشکيل شوند. بلکه فعالين و رهبران شناخته شده محلى در مبارزات همين دوره، رهبران و فعالين در بهشهر و ايذه و پتروشيمى و نساجى بارش اصفهان و … بايد با تشکيل چنين نهادهاى هدفمندى، جامعه را از وجود آن مطلع سازند. اين نهادها که در ابتدا ممکن است فقط توسط کارگران يک يا چند فابريک و مرکز کارگرى شکل گرفته باشند، بايد اهداف سراسرى خود را به جامعه اعلام کنند. مثلا کانون، انجمن و يا کميته پيگيرى براى دستمزدهاى معوقه که فقط توسط چند فعال کارگرى در کارخانه نساجى بارش اصفهان و يا نساجى بهشهر و يا پتروشيمى اراک اعلام ميشود، بايد نهاد پيگيرى براى دستمزدهاى معوقه در سراسر ايران اعلام شود، تا همه کارگران و فابريکها خود را با آن تداعى کنند و شاخه هاى آن را در همه جا تشکيل دهند و احتمالا در آينده نهاد هماهنگ کننده آنها نيز تشکيل شود. اين ارگانها ها به مراکز هماهنگ کننده مبارزات کارگرى براى مطالباتشان تبديل ميشوند و تشکلى از رهبران و فعالين کارگرى براى يک امر معين، مثلا براى پرداخت فورى دستمزدهاى معوقه، ميباشد.

محمود قزوینی

e-mail: ghazvini.m@gmail.com