فرار از پراتیک واقعی و رد پای ناسیونالیسم کرد در یک بیانیه ” کارگری”
محمود قزوینی
۲۳ سپتامبر ۲۰۱۳، ۱ مهر ۱۳۹۲
جمعی از فعالین کارگری کردستان ایران در باره ستم ملی بیانیه ای منتشر کرده اند. امضاء کنندگان بیانیه از فعالینی هستند که در طول سالهای اخیر در کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل کارگری فعال بوده و هستند و به سهم خود فعالیتهای مثبتی را از جمله در برگزاری اول ماه مه ها و هشت مارسها و یا در فعالیتهای دیگر پیش برده اند.
اولین سوال هر ناظری از چنین حرکتی این است که چه چیز مشخصی موجب صدور چنین اطلاعیه ای شده است؟ آیا این اطلاعیه ناشی از آگاهی جدید صادرکنندگان نسبت به رفع ستم ملی بر مردم کرد است؟ آیا توازن قوا تغییر کرده است؟ آیا جنبش رفع ستم ملی در جامعه به شکل علنی و توده ای ابراز وجود کرده است و موجبات دخالت را فراهم کرده است؟ آیا جنبش کارگری ایران و یا جنبش کارگری در منطقه کردستان ایران به درجه ای از پیشرفت خاص رسیده است که باید سوالات عمومی جامعه را در دستور خود قرار دهد؟ آیا افراد و نهادهای علنی در ایران در موقعیت جدیدی از فعالیت قرار گرفته اند.
پاسخ به همه این سوالات منفی است. ستم ملی در کردستان چیز جدیدی نیست و امضاء کنندگان بیانیه حتما از قبل با آن آشنا بوده و با تاریخ جنبش ملی و جنبش رفع ستم ملی آشنایی داشته اند، جنبش علنی توده اای برای رفع ستم ملی در جریان نیست و وضعیت جنبش کارگری و بخصوص جنبش سوسیالیستی کارگران هم تغییر خاصی نکرده است. پس این بیانیه و اقدام از چه رو صادر شده است؟ تنها پاسخ را باید در شرائط خود صادرکنندگان بیانیه جستجو کرد. در سخت تر شدن شرائط فعالیت نهادهای علنی و ان جی اوها در ایران و دور شدن این نهادها از اهداف اولیه ای که در دستور کار خود داشته اند و اصرار آنها بر ادامه فعالیت به روش سابق. میتوان حدس زد که مقابله با تحرکات جدید ناسیونالیسم کرد در تشکیل “کنگره ملی کرد” که کومه له از کردستان ایران تلاش دارد تا آن را به نام چپ به کمونیستها و کارگران بفروشد هم در این اقدام بی تاثیر نباشد.
بیانیه جمعی از کارگران کردستان نمیتواند پاسخ صحیحی به حل مسئله ملی کرد دهد، زیرا کسی در زیر اختناق جمهوری اسلامی نمیتواند به یک سوال ماکرو که به حیات سیاسی رژیم وابسته است پاسخ روشن و درستی دهد.
مدتی است این روش در میان افراد و جمعهای علنی از فعالین کارگری در ایران باب شده است تا در باره مسائل عمومی و بزرگ جامعه بیانیه و اطلاعیه صادر کنند، مسائل عمومی که اظهار نظر در باره آنها با مبارزه علنی و نیمه قانونی در تناقض قرار دارد. برای همین این اطلاعیه ها و بیانیه ها خاصیتی بیشتر از اظهار نظر نگارندگان آن ندارد. این اطلاعیه های بی هدف و منظور، نه پراتیکی را در دستور کار نگارندگان آن قرار میدهد و نه خوانندگان آنها. فقط خوانندگان این اطلاعیه ها باید این جمله قصار و تکراری را از نگارندگان بپذیرند که “راه حل طبقه کارگر از همه بهتر و راه گشاتر است”. اما اینکه این راه حلها چیست و نیروی متشکلی که باید آن را عملی سازد کجاست و چگونه گرد میاید معمایی است نامکشوف. این نوشته ها و بیانیه ها نه با تجربه تاریخی کاری دارند و نه با تئوریهای این تجربیات تاریخی. گویا ادعای فعال کارگری بودن به اضافه جملاتی در باره اینکه طبقه کارگر این را میگوید و یا آن را ، کافی است تا ما با یک راه حل جدید و راه گشا در باره این و یا آن معضل طبقه کارگر و جامعه آشنا شویم.
فعال کارگری که حق طلاق و آزادی زن را غربی و سرمایه داری و فاسد اعلام میکند، مدعی است که مسئله زن مسئله کارگران است و کارگر برای آن راه حل دارد ! افرادی که باید در فعالیت علنی به پیشبرد مبارزه روزمره کارگران یاری دهند به بحث علنی در باره حزب طبقه کارگر میپردازند، در مسئله زنان و راجع به رفع ستم ملی از نقطه نظر طبقه کارگر و…. بیانیه صادر میکنند و مقاله مینویسند. این اطلاعیه ها و بیانیه ها بی ارزش و بی هدف است. علت اینکه افراد و جمعهایی در ایران به چنین مسیری افتاده اند، چیزی جز این نیست که فعالیت زنده و پیشبرنده از دستور کار آنها خارج شده و یا در حال خارج شدن است. سرکوبگریهای رژیم و همچنین وجود سنتها و روشهای بی ربط به جنبش کارگری، کارآیی این جمعها و تشکلها و افراد را برای دخالت در مبارزات روزمره کارگران که هدف وجودی این جمعها است سد کرده است. و یا با سرکوب و بسته شدن نهادهای علنی و قانونی، فعالین آن نهادها نمیخواهند در سبک کار فعالیت علنی در دستورکار خود تجدید نظر کنند.
در باره تشکیل حزب طبقه کارگر هم شاهد اظهار نظرهایی علنی هستیم که بیشتر به شوخی شبیه است. کسی که در ایران به این نتیجه میرسد که باید حزب کمونیستی طبقه کارگر را تشکیل داد و یا به این میرسد که باید به یک حزب چپ و سوسیالیستی موجود پیوست، اولین قدم برای ایجاد زمینه لازم، تشکیل یک گروه کمونیستی که البته باید اهداف حال و آینده و تفاوتهای آن روشن باشد، است و یا پیوستن به یک گروه و حزب کمونیستی موجود. وگرنه حرف و بیانیه علنی افراد شناخته شده و علنی در ایران در باره تشکیل حزب طبقه کارگر چیزی جز به ریشخند گرفتن حزب و طبقه و اهداف و آمال کمونیستی آن نیست. این بیماری چنان توسعه یافته است که کارگر شجاع و مبارزی از داخل زندان اطلاعیه صادر میکند و مینویسد باید حزب طبقه کارگر را تشکیل داد!. گویا مشکل و کمبود همین حرف و رهنمود است که باید زده شود. اما جمهوری اسلامی که میداند با این حرفها و بیانیه ها آبی گرم نمیشود و ذره ای جدیت در آن نیست وافراد و جمعها از هدف روز و خطرآفرین خود دور شده اند، میگوید شما به نوشتن این بیانیه ها و حرفهای بی اثر ادامه دهید، من هم شما را مجازات میکنم و مثلا ۵ سال دیگر شما را بیشتر در زندان نگه میدارم، اما خوب است که انسانهای خطرآفرین که میتوانند در اتحاد و تشکل کارگران دستی داشته باشند، مشغول حرفهای بی خاصیت و بی بوی علنی در باره تشکیل حزب طبقه کارگر و مسئله ملی شده اند. جمهوری اسلامی خوب میداند که سخن علنی در باره تشکیل گروه و حزب کمونیستی و حل مسئله ملی سخنی مهمل است واحتمالا وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در پوست خود نمیگنجد که فعالین کمونیست معترض کارگری و غیرکارگری در ایران به سخنان بیهوده علنی در باره تشکیل حزب طبقه کارگر می بپردازند. جمهوری اسلامی میداند چنین اظهار نظرهایی در شکل علنی توسط جمعی از فعالین کارگری و غیرکارگری دارای هیچ پایه مادی نیست و مقدمه هیچ فعالیت و پراتیک موثر و غیر موثری نیست.
اگر این جمعهای فعالین کارگری، محافل و تشکلات فعالین و رهبران معترض مبارزات جاری کارگری بودند، هیچ گاه با چنین معضلاتی روبرو نمیشدند. مسلما جمعی از فعالین کارگری که حتی جزء رهبران و فعالین معترض مبارزات جاری کارگری نیستند، اما در جهت درست حرکت میکنند هم میتوانند از این مسائل دوری کنند. اما مشکل این رفقا و دوستان این است که از جهت درست خود در فعالیت علنی دور شده اند و به اظهار نظر روشنفکرانه در باره این و یا آن مسئله که حتی زحمت آشنایی با آنها را هم به خود نمیدهند میپردازند و میخواهند این عدم آشنایی را با جملات قصار در باره اینکه راه حل این معضلات دست طبقه کارگر است پر کنند. گویا طبقه کارگر ” خودبخود” پاسخ مسائل را در جیب خود دارد و عده ای فقط باید این جمله قصار را تکرار کنند که طبقه کارگر این یا آن را ه حل را دارد.
اما راه حل طبقه کارگر در باره این و یا آن مسئله عمومی بزرگ مانند همین نمونه رفع ستم ملی تنها از طریق تشکل کمونیستی او پیگیری میشود و با دادن راه حلهایی روشن و مشخص در باره این و یا آن مسئله و با تبلیغات و پراتیک از طریق محافل، سازمانها و احزاب کمونیستی است که میتوان از دخالت طبقه کارگر حرف زد و نه با از اظهار نظر به نام طبقه کارگر. حتی فرد کمونیست نظرش را به عنوان بخشی از جنبش کمونیستی طبقه ارائه میدهد و سعی میکند جنبش کمونیستی طبقه آن راه حل مشخص را بپذیرد و نه بیانیه جمعی از کارگران که امر اعلام شده آنها پیگیری مبارزه صنفی روزمره میباشد. طبقه از طریق ارگانهای صنفی خود نمیتواند در جامعه دخالت کند چه برسد از طریق چهره های علنی یک نهاد ان جی او در شرائط اختناق در ایران. حتی در شرائط ازادی سیاسی مبارزه برای مطالبات بزرگ و عمومی تنها در اراده ارگانهایی است که طبقه را به عنوان طبقه نمایندگی میکنند و یا مانند شوراهای کارگری که ضمن نمایندگی مستقیم طبقه قدرت اجرایی هم دارند. میتوان همچنین وضعیتی را تصور کرد که در صورت وجود احزاب و تشکلهای توده ای، گروهی از کارگران و کمونیستها بخواهند با اعلام بیانیه ای مطالبه ای را در دستور کار شورا و یا تشکل توده ای دیگری قرار دهند. ما در این مورد با چنین شرائطی هم روبرو نیستیم.
محافل و گروهها و احزاب کمونیستی در ایران نمیتوانند علنی باشند. فعالیت کمونیستی در ایران علنی نیست. اینکه کارگر کمونیستی اعتقادات خود را از رژیم پنهان میکند و در فعالیت علنی برای تشکلیابی کارگران شرکت میکند،چیز دیگری است که حتی در اختناق ترین شرائط عملی است و همیشه هم در سطح وسیع جریان داشته است و باید چنین باشد. اگر کسی واقعا فعال علنی مبارزه روزمره کارگری است و برای فعالیت خود ارزش قائل است، جایگاه خود و فعالیت خود را با اظهار نظر روشنفکرانه در باره این و یا آن موضوع به خطر نمیاندازد. اظهار نظر روشنفکرانه این دوستان در باره مسائل عمومی که از حیطه کار و فعالیت اعلام شده علنی آنها خارج است فقط نشان از عدم پایگاه آنها در فعالیت روزمره کارگری است.
مشکل دیگر دوستان صاحب بیانیه این است که به عنوان فعالین علنی نمیتوانند و نباید هم در باره ماهیت سرکوبگر رژیم حاکم اظهار نظر کنند و برای همین نمیتوانند و نباید هم در باره احزاب چپ و راست اپوزیسیون اظهار نظر کنند. بدون اظهار نظر روشن در باره رژیم سیاسی حاکم و بدون وصل بودن به مبارزه تاریخی یک جنبش معین ، نقد و اظهار نظر در باره احزاب و جنبشهای اپوزیسیون در چشم مردم بیشتر متمایل به رژیم میاید تا مبارزه با آن. فعال اجتماعی که به فعالیت در جنبش مطالباتی کارگران و زنان و…میپردازد، نمیتواند و نباید به نقد حزب دموکرات و کومه له بنشیند و تاکنون هم هیچ فعال اجتماعی که عقلی در کله داشته است چنین کاری نکرده است. کسی که نمیتواند به طور روشن در باره سرکوبگری رژیم حرف بزند، نمیتواند راه حل روشنی در باره مسئله ای مانند حل مسئله ملی ارائه دهد.
افراد و محافل و گروهها ی سوسیالیست رادیکال که بر زمینه واقعی فعالیت خود قرار دارند، هیچگاه به چنین تناقضی نمیافتند. فعالیت سوسیالیستی آنها دامنه گسترده ا ی در جامعه دارد که فقط شامل فعالیت علنی در این و آن نهاد علنی نیست. اگر نهاد علنی آنها در اثر سرکوب از کار بیافتد، فقط از دامنه کار آنها برای مدتی کاسته میشود. اما در میان بخشی از فعالین درایران رسم شده است که اگر مثلا سندیکایی سرکوب میشود و از کارآیی میافتد و قادر به هیچ گونه سازماندهی کارگران نیست و سالها حضور کارگر در آن پاک میشود، سندیکا را با بیانیه زنده و پویا نگه دارند. توهم دستیابی به تشکل توده ای پایدار در شرائط جمهوری اسلامی که در دوران دو خرداد به بیماری برخی محافل تبدیل شده بود، با جان سختی بر ذهن رهبران و فعالین آموزش دیده در هیئت موسسان سندیکایی سنگینی میکند و متاسفانه این توهم محدود به آنها نمانده است. برای یک فعال سوسیالیست رادیکال ماندگاری یک تشکل توده ای و یک نهاد علنی در شرائط اختناق به پیشروی جنبش توده ای و کارگری در مقابل رژیم وابسته است و اساسا موجویتش مقطعی تلقی میشود. اما امروز تشکل توده ای “پولادین و شکست ناپذیر” جلوه داده میشود تا با سریشم حرف و بیانیه و اظهار وجود لفظی آن را سر پا نگه دارند. در دهه ۶۰ با سرکوب شوراها و سندیکاها، همه این سرکوبها را میپذیرفتند، اما امروز میتوان با بیانیه و اطلاعیه تشکیلات توده ای سرکوب شده را، پایدار اعلام نمود.
برای ورود به حل مسئله کرد، چه بصورت عام و چه بصورت مشخص باید وارد سرکوبگری رژیم و مسئله شکل دولت و مسئله تصمیم گیری مردم یک منطقه معین شد. اما کسی که نمیتواند در باره سرکوبگری رژیم حرف بزند چگونه میتواند راجع به ستم ملی حرف بزند. بصورت عام کارگر و سوسیالیست راه حل سرراست و پایه ای خود را مقابل جامعه میگذارد یعنی انقلاب کارگری. انقلابی که مرزهایی که انسانها را به نام کشورها، قومها، مذهبها و….از هم جدا میکند و در مقابل هم قرار میدهد را برمیدارد. در سطح مشخص تر تشکیل یک دولت غیر قومی و غیر مذهبی و نابودی هرگونه تبعیض و نابرابری سیاسی و اداری و حل آزادنه مسئله ملی کرد که چیزی جز حق جدایی و تشکیل دولت مستقل از طریق یک پروسه انتخاب آزاد و عمومی در منطقه کردستان نیست معنی مییابد. روشن است که برای ورود به چنین مسئله ای در ایران که مشخصا به شکل دولت و آزادی سیاسی گسترده مربوط میباشد، نمیتوان بصورت فعال علنی و فعال ان جی او ظاهر شد. اگر شخصی، نهادی یا حزبی قصد ورود به اینکار را دارد باید شرائط لازم آن را فراهم کند. به نام فعال کارگری و یا فعال فلان ان جی او وارد مسائلی از این دست شدن، یعنی قاطی کردن همه چیز و انجام هیچ چیز. یعنی حرف زدن در باره وظائف بزرگتر و عمومی تر برای در رفتن از وظیفه و کار مشخص روز. یعنی فرار از فعالیت جاری و حرف زدن گنگ و ناروشن در باره آینده. کار این دوستان به همان اندازه بی معنی است که اگر فردا فعالین زنان کردستان و یا نهاد زنان مریوان اطلاعیه دهد و در باره رفع ستم ملی مضاعف بر زنان حرف بزنند.
رد پای ناسیونالیسم کرد در بیانیه
دوستان امضاء کننده بیانیه همانطور که خودشان در بیانیه شان بیان کرده اند خودشان را مخالف ناسیونالیسم و احزاب ناسیونالیستی میدانند، اما بیانیه آنها تاثیر گرفته از آراء و نظرات جریانات ناسیونالیستی در کردستان است.
اولین مشکل شکل وارد شدن این دوستان به مسئله است. از نقطه نظر نظری با این بیانیه از این به بعد “ستم به ترکها” به “فعالین کارگری” آذری تعلق میگیرد، ستم و کشتار یهودیها و بهاییان به “فعالین کارگری” یهودی و بهایی، تبعیض و ستم به مسیحی و سنی به “فعالین کارگری” مسیحی و سنی و ستم به کرد به “فعالین کارگری” کرد البته باضافه امضاء حمایتی غیر کردها، و ستم و تبعیض و بی حقوقی افغانیها به ” فعالین کارگری” بی پناه افغان. این شکل ورود به مسئله نمیتواند شکل ورود یک کارگر سوسیالیست به مسئله باشد. کمونیستها از اساس مخالف این نوع تقسیم بندی کارگران و مردم هستند. این شکل ورود ” کرد” به مسئله است و نه کارگر.
شکل ورود کارگر به مسئله ملی در کشوری مانند روسیه اوائل قرن میتواند برای هر کارگری در جهان امروز آموزنده باشد. در روسیه تزاری نه مسئله ملی به شکل ایران، بلکه در ۹۰% موارد بصورت الحاق اجباری ملی ( کشوری) وجود داشته است. یعنی مسئله بسیار عمیق تر بوده است. اما کمونیستها هیچگاه کارگران را چه در سطح صنفی و یا در سطح سیاسی در سطح ملی سازماندهی نکرده اند و همیشه در مقابل این سنت ناسیونالیستی می ایستادند. در مورد مسئله ملی اوکرائین، آذربایجان، ارمنستان، لیتوانی و……هیچگاه ما شاهد جمع کردن کارگران بر اساس ملیتها برای دخالت در مسئله ملی نبوده ایم. بلکه کارگر به عنوان حزب کارگر سوسیال دموکرات روسیه وارد مسئله ملی شده است و راه حل خود را ارئه داده است. کارگر در مسئله ملی اوکرائین و ارمنستان و …..به عنوان کارگر، کارگری که دارای هیچ ” مرز و بومی” نیست وارد میشده است. تازه قبل از اینکه اصلا وارد مسئله ای به نام مسئله ملی شود، به عنوان طبقه کارگر روسیه متحد شد و یا با تشکیل حزب شروع به متحد شدن کرد. یعنی اساس تشکل کارگر نه هویت ملی بلکه طبقاتی بوده است. حالا یک عده از دوستان به نام کارگر در کردستان ایران هویت کردی خود را مبنای شروع فعالیت برای دخالت در مسئله ملی قرار داده اند. به نام کارگران منطقه کردستان اطلاعیه صادر کرده اند و تازه بقیه کارگران ” ساکن مرز و بوم ملیتهای دیگر” را فرا میخوانند تا همین کار را کنند. این در مقابل وحدت حال و آینده کارگران قرار دارد. حتما هم انتظار دارند فردا چند نفر آذری و یا بلوچ و… هم با همین شیوه وارد مسئله شوند.
از نقطه نظر عملی این بیانیه هیچ فعالیت خاصی در دستور نویسندگان آن نمیگذارد. برای یک روشنفکر، برای یک نویسنده و شاعر سطحی که بخصوص طبع احساسی و فضل فروشانه داشته باشد، هر مسئله ای در جامعه میتواند سببی برای باز کردن باب سخنی برای اظهار فضل باشد، اما برای فعالین اجتماعی جدی اینطور نیست. آنها باید به پراتیک حاصل از نوشته و بیانیه و نهاد خود فکر کنند. چون فقط اعلام تعلق به یک فعالیت اجتماعی کافی است تا فرد ملزم به پراتیک و منش خاص باشد و امضاء کنندگان این بیانیه فعالین کارگری هستند که در تلاشند تا در مبارزه روزمره کارگران و متحد و متشکل کردن آنها نقش ایفاء کنند. اما این بیانیه خارج از دایره پراتیک معین آنها قرار دارد و بیشتر به کار انسانهای رانده شده از فعالیت اجتماعی خاص میخورد.
اینکه هیچ جنبش توده ای بالفعلی برای رفع ستم ملی در کردستان ایران در جریان نیست، مشکل ورود این دوستان به مسئله را ده چندان میکند. در حال حاضر فکر میکنم اعتراض کارگر به سرمایه، اعتراض زن و اعتراض سکولاریستی در کردستان ایران دست بالاتری را در مبارزه جاری مردم دارند. مطالبه رفع ستم ملی به عنوان یکی از مطالبات مردم کردستان، امروز عقب تر از مطالبات عمومی دیگر جامعه کردستان قرار دارد. فکر نمیکنم هیچ کارگری بتواند به خودش بقبولاند که وظیفه امروزش هول دادن مطالبه رفع ستم ملی به راس مطالبات جامعه کردستان باشد. زمانی که جنبش توده ای رفع ستم ملی در جریان نیست، ما نمیتوانیم حددس بزنیم که رفع ستم ملی بر مردم کرد از چه مسیری خواهد گذشت. ممکن است جنبش عمومی در ایران به مسئله رفع ستم ملی کرد پایان دهد و طرح برنامه طبقه کارگر در باره حل مسئله کرد از این طریق پاسخ گیرد. ممکن است نابودی ستم ملی مانند مثلا ستم مذهبی و دهها نوع ستم دیگر از طریق مستقیم، یعنی انقلاب کارگری پاسخ گیرد. کارگر همیشه و در همه حال بر علیه ستم ملی است، اما براه انداختن جنبشی برای رفع ستم ملی نه وظیفه اوست و نه با اراده او.
اینکه کسانی در ایران مدعی شوند که میخواهند در شکل علنی به یک مسئله حاد جامعه که سالها مبارزه و جنگ مسلحانه و احزاب و جنبشهای اجتماعی گوناگون پشت آن خوابیده است را پاسخ دهند، واقعا شگفت آور است. تاکنون نهادها و شخصیتهای علنی در میان زنان و دانشجویان و کارگران دست به فعالیتهای علنی و مطالباتی زده اند که در چهاچوب رژیم و توازن قوای موجود امکان پذیر بوده است. در خود کردستان انجمنها و فعالین کارگری و زنان در دوره ای خوب درخشیدند و از امکانات موجود برای پیشبرد کارشان بهره برده اند. در آخرین نمونه حرکت فعالین زن مریوان یک نمونه عالی از این نوع فعالیت را ارائه کرده است. اما هیچ گاه حل مسئله ملی به عنوان یک مطالبه و یا عرصه فعالیت وارد دستور کار انجمنهای علنی نشده بود. مسئله کرد نمیتوانست به عنوان یک حرکت مطالباتی وارد دستور کار اشخاص، انجمنها و نهادهای علنی کارگری، زنان، کودکان، محیط زیست، ورزشی و…. شود. برای جناح پیشرو و سوسیالیست جامعه نه تنها حل مسئله کرد نمیتوانست در فعالیت علنی و مطالباتی اش وارد شود، بلکه این از آن جمله مسائلی است که در پرتو ماکرو توسط جنبش سوسیالیستی پاسخ میگیرد و نه در مبارزات مطالباتی و علنی روزمره. وارد کردن حل مسئله کرد در دستور کار روز نهادها و انجمنها و اشخاص علنی، بازی در زمین ناسیونالیسم کرد است. ناسیونالیسم کرد برنامه فعالیتی روزمره علنی بر سر مسئله کرد دارد. بر سر مسائل بسیار کوچک و فرعی مانور میدهد. فعالیت در زمینه زنان را مهر کردی میزند، فعال کارگری و زن زندانی فعال کرد زندانی میشود، اعتراض به اعدام را به “اعتراض به اعدام کردها” تبدیل میکند و خلاصه به همه چیز مهر کردی میزند تا کار خود را پیش ببرد. در حالی که جناح چپ و سوسیالیست در مقابل چنین فعالیت روزمره ای قرار دارد. مبارزه بر علیه ستم ملی و حل مسئله کرد نمیتواند توسط فعالین محلی جنبش کارگری و زنان و….صورت گیرد. مبارزه برای رفع ستم ملی و حل مسئله کرد بدون مبارزه همه جانبه با جنبش ناسیونالیستی کرد و احزاب آن، بدون مبارزه با اشاعه ناسیونالیسم توسط جنبش ناسیونالیستی، بدون مبارزه با راه حلهای آنها مانند فدرالیسم و خودمختاری و…. آب به آسیاب ناسیونالیسم ریختن است. مبارزه با جنبش و احزاب ناسیونالیستی هم نمیتواند کار نهادها و اشخاص علنی و آنهایی که ” فعالین کارگری” نامیده میشوند، باشد. این کار جنبش سوسیالیستی و احزاب و سازمانهای آن میباشد. این سوالی ماکرو در باره دولت است که باید در سطح عمومی و با یک برنامه روشن پاسخ گیرد. از جانب طبقه کارگر فقط جنبش سوسیالیستی با احزاب و تشکلهایش و در سوال دولت است که به سراغ مسئله میرود و نه هر تک فعال کارگری و یا هر تک نهاد و تشکل کارگری و به طور الی نه هر تک فعال کارگری یا غیر کارگری محلی. سازمان و حزب سوسیالیستی هم نمیتواند با اعلام مبارزه با ستم ملی و چند کلمه کلی در باره سرمایه داری به مسئله بپردازد، بلکه باید راه حل مشخصی را پیش پای جامعه برای حل مسئله بگذارد. مثلا برنامه “یک دنیای بهتر” برنامه مشخص و روشنی را در دستور کار جامعه برای حل مسئله کرد قرار داده است که میتواند به برنامه عمل هر گروه و نهاد و حزب کمونیستی قرار گیرد. اگر کارگر و سوسیالیستی برایش پاسخ به مسئله کرد در ایران خیلی اساسی و فوری شده است ( البته هیچ معلوم نیست چرا)، اولین قدم برای رفتن به طرف پاسخ به مسئله، تشکیل یک گروه کمونیستی و یا پیوستن به احزاب و گروههای تشکیل شده کمونیستی است. به نام کارگر نمیتوان کارگر را در سطح سیاست نمایندگی کرد. این کار جنبش سوسیالیستی و احزاب و گروهها و سازمانهای آن است.
انجمنها و تشکلهای کارگری و زنان و دانشجویی در کردستان ایران تاکنون تنها بر سر مسائل مطالباتی روزمره این طبقات و اقشار فعالیت کرده اند و همین فعالیت مستقیم مطالباتی به صورت واضحی فاصله عمیق آنها را از ناسیونالیسم کرد بیان کرده است. اینجا و آنجا ناسیونالیسم کرد سعی کرد از ستم مضاعف بر کارگر کرد و زن کرد و دانشجوی کرد حرف بزند و از این سوراخ وارد جنبش مطالباتی شود. اما روشن بود چنین بالماسکه هایی در فعالیت واقعی نمیگیرد. ستم مضاعف بر کارگر کرد و زن کرد تلاش ناسیونالیسم برای جا پا کردن در مبارزه روزمره کارگران و زنان است که تاکنون نگرفته است. ناسیونالیسم کرد میتواند بر زمینه واقعی مثلا تبعیض در باره زبان و مذهب و ایجاد شکاف و نفرت قومی جایی برای خود باز کند، اما نمیتواند ستم مضاعف بر کارگر و زن کرداختراع کند و بر آن سرمایه گذاری کند. این اختراع ناسیونالیستی وارد بیانیه جمعی از کارگران کردستان هم شده است و در ادامه به آن میپردازم. از آنجا که حل مسئله کرد نمیتواند در دستور کار علنی – مطالباتی جنبش سوسیالیستی قرار گیرد، در دستور قرار دهندگان آن مجبورمیشوند در زمین ناسیونالیسم بازی کنند.
دخالت جمعی از فعالین کارگری در یک مسئله عمومی محلی که به نیروی ماکرو اجتماعی نیاز دارد و بخصوص در جامعه تحزب یافته کردستان تعجب آور مینماید. آیا جمعی از فعالین کارگری میخواهند پراتیک جدیدی را در مورد یک مسئله عمومی جامعه پیش پای مردم کردستان بگذارند؟ اگر چنین است چرا با نام بی مسمای جمعی از فعالین کارگری به این عمل دست زده اند. اگر جمعی از فعالین کارگری میخواهند وارد مسائل عمومی جامعه شوند، چرا مسائل و مطالبات مهمتر و عمومی تری که در دستور کار جامعه قرار دارد در دستور کار آنها قرار نمیگیرد. چرا جمعی از فعالین کارگری در رابطه با مسئله آپارتاید جنسی بر علیه زنان و جدایی دین از دولت و مبارزه سکولاریستی به طور ویژه ای وارد میدان نمیشوند؟ چرا جمعی از کارگران کردستان در رابطه با تبعیض مذهبی در ایران که با وجود دولت اسلامی شیعی در ایران، تبعیض و ستمش بر ادیان دیگر نه تنها کمتر از ستم ملی نیست بلکه برجسته تر و گسترده است، دخالت نمیکنند؟ فرد در منطقه کردستان و بلوچستان ایران از ستم مذهبی کمتر از ستم ملی رنج نمیبرد. اگر ستم ملی به شکل گیری تاریخی دولت در ایران مربوط میشود، ستم مذهبی رسما در قانون اساسی و قانون جزا و دیگر قوانین آمده است. فرد به عنوان سنی مورد تبعیض و ستم آشکارتری است تا فرد به عنوان کرد و آذری و بلوچ و….مردم سنی مذهب در تهران و مشهد و شهرهای بزرگ دیگر حتی نمیتوانند مسجد خود را برای عبادت داشته باشند. شاید برای ناسیونالیست چپ و سکولار رفع چنین ستمی بی معنا باشد، اما بطور واقعی این تبعیض و ستم کمتر از ستم ملی اهمیت ندارد. برخلاف یک ناسیونالیست و ناسیونالیست چپ که از مسئله ملی برای خود سرمایه ای ساخته است، یک کمونیست برای رفع همه ستمها از جمله تبعیض و ستم مذهبی اهمیت بسیار قائل است و برای آن مبارزه میکند، سکولاریسم و آزادی مذهب را در برنامه فعالیتی خود قرار میدهد و با همین نمونه مشخص به مطلوبیت سکولاریسم در مقابل دولت مذهبی میپردازد. اما لازمه اینکار قبل از هر کاری تشکیل گروه و یا حزب کمونیستی و یا پیوستن به احزاب و گروههای موجود است که فعالیت آنها در ایران غیرعلنی است. وگرنه ورود افراد و یا یک نهاد صنفی علنی در چنین مسئله ای ممکن است بیش از اینکه به مسئله کمکی کند و برنامه ای را در پیش روی مردم بگذارد به سنی گری دامن بزند. مورد ستم ملی هم همینطور است. برای ورود به چنین مسائلی در ایران حتی بصورت فردی افراد باید به عنوان کمونیست و بلاجبار بصورت غیرعلنی اظهارنظر و دخالت و فعالیت کنند.
اگر رفع ستم مذهبی بر سنیها با امضاء چند کارگر و غیر کارگر از خانواده سنی مذهب نمیتواند نشان تعلق خاطر آنها به مذهب سنی نباشد، رفع ستم ملی کرد توسط چند کارگر و غیر کارگر در منطقه کردستان هم نمیتواند نشان تعلق خاطر آنها به ناسیونالیسم تلقی نشود. از اینکه جمعی از فعالین کارگری، بدون هیچ پیش زمینه و بدون هیچ چشم انداز و بدون هیچ تدارکی اعلام کرده اند که خواهان ورود به حل مسئله کرد هستند، خود نشان دهنده وزن ناسیونالیسم کرد و بخصوص تاثیرات ناسیونالیسم چپ بر آنها میباشد. هر چند خود را با کلماتی گنگ در مقابل آنها بیان کنند.
بیانات ناسیونالیستی در پوشش کارگر
دوستان امضاء کننده جمعی از فعالین کارگری کردستان در باره ستم ملی کرد مانند همه احزاب و گروههای چپ ناسیونالیست نقد خود را از سرمایه داری شروع کرده اند. در این مورد توضیحات بهتر و طولانی تر از آنها را در برنامه های جناحهای مختلف کومه له از روند سوسیالیستی و کومه له حزب کمونیست و…میتوان دید. نقد سرمایه داری در این موارد فقط پوشش چپی برای بیان و پراتیک ناسیونالیستی است. بالاخره این دوستان پس از آسمان و ریسمان بافتن در باره سرمایه داری، استنتاج عملی و مشخص خود را از آن میکنند تا کارگر منطقه کردستان را زیر عنوان ستم مضاعف به عمل جدایی باز دارند. اینکه دوستان امضاء کننده چنین هدف و انگیزه ای دارند یا نه در صورت مسئله تغییری نمیدهد.
به این پاراگراف دقت کنید:
” مسئلهی ملی را نیز باید در مجموع درهمین چهار چوب و با توجه به این نوع نگاه مورد بررسی و ارزیابی قرار داد.همان طور که میدانیم از مبارزات مردم زحمت کش کرد برای رفع ستم ملی،بیش از شش دهه میگذرد.همین طور نزدیک به سی و پنج سال از انقلاب ضد سلطنتی مردم ایران گذشته است.مردم کارگر و زحمت کش کرد در تمام این سال ها در راستای رهایی از انواع ستم ها همچون ستم طبقاتی وستم ملی مبارزه کرده اند.اما با این حال درجه ی پیشرفت صنعتی و رفاه اجتماعی،اعم از آموزش و پرورش و بهداشت و درمان و حمل و نقل و سایر خدمات شهری و روستایی در مناطق کرد نشین- و سایر مناطق محل سکونت اقلیتهای ملی- از درجه ی به مراتب نازل تری نسبت به مرکز ایران و شهرهای بزرگ حتا،برخوردار است. به همین دلیل نیز روزانه مردم زیادی از کارگران و زحمتکشان کرد،برای گذران زندگی، در جستجوی کار و نان و البته دیگر نیازهای معیشتی، از زادگاه خود آواره ی شهرهای دیگر و به ویژه مرکز ایران می شوند تا لقمه نانی برای خود و خانواده فراهم نمایند.و این در واقع ظلم مضاعفی است که بر زحمت کشان و مردم کارگر بسیاری از مناطق این مرز و بوم، از جمله مناطق کردنشین می رود”(. از بیانیه جمعی از کارگران کردستان)
طبقه کارگر خواهان تامین رفاه و بهداشت و تحصیل برابر همه شهروندان جامعه و برداشتن هر نوع تبعیض و نابرابرای است. اما نابرابریهای اقتصادی ربطی به مسئله ملی ندارد. پیشرفت و عقب ماندگی صنعتی مناطق مختلف هم قبل از هر نوع ستمی، به نیاز سرمایه به سود وابسته است. عجیب است که در دنیای امروز که کارگران و مردم در سطح میلیونی به مهاجرتهای کشوری دست میزنند و برای کار کشورها و قاره ها را درمینوردند، عده ای پرچم کار در ” زادگاه” خود را برافراشته اند. آخر این چه ربطی به ستم ملی دارد؟ با این تئوری از این به بعد کارگرانی که برای کار به کشورهای عربی حاشیه خلیج میروند، باید صحبت از ستم ملی کویتیها و دبیها و…بر ایرانیها کنند، کارگران ترک و پاکستانی که در دهه ۶۰ برای کار به اروپا آمده بودند میبایست به ستم ملی اروپا بر ترکیه و پاکستان اعتراض میکردند، افغانیها از ستم ملی ایرانیها بر افغانیها، سنندجیها از ستم ملی سلیمانیه یها، روستانیان از ستم ملی شهریها و…. و این در جهان امروز شامل همه دنیا میشود. یعنی همه مردم دنیا همزمان بر یکدیگر ستم ملی روا میکنند. هر دسته از کارگران یک روستا و یا یک منطقه و یا یک کشور میتوانند صحبت از ستم ملی کشور و منطقه دیگر بر خود کنند. چون کمتر کسی در روستا و زادگاه خود مشغول کار است. بعید میدانم تعداد لرستانیها و مشهدیها و اصفهانیهایی که در تهران کار میکنند و یا برعکس تعداد تهرانیهایی که در بقیه نقاط و دور از ” زادگاه” و “مرز و بوم” خود کار میکنند کمتر از تعداد کارگرانی باشند که دور از ” زادگاه” خود در سنندج و سقز و بوکان و…کار میکنند.
این ادعانامه کارگر کرد است یا بورژوازی کرد؟ درجه پیشرفت صنعتی اعتراض کدام طبقه است؟ آیا اعتراض کارگر در کردستان این است که منطقه اش پیشرفت صنعتی نکرده است و مجبور است برود تهران و مشهد و…کار کند؟ اختراع ستم مضاعف بر کارگر و زن کرد اختراع کیست؟ چرا زیر عنوان “محل سکونت اقلیتهای ملی” کارگران و مردم را تکه تکه و به اقلیتهای ملی منتسب میکنید؟ چرا برای یک استدلال غلط واقعیت را مخدوش میکنید؟ چرا به نادرست منطقه صنعتی آذربایجان را که در دایره زبان و فرهنگ ناسیونالیستها، ” محل سکونت اقلیتهای ملی” قلمداد میشود را به عنوان منطقه عقب مانده صنعتی قلمداد میکنید تا ستم مضاعف بر کارگر کرد را توجیه کنید. جالب است که ناسیونالیستهای عرب هم همین استدلال را برای خود دارند و مدعیند رژیم ضد عرب نفت آنها را میبرد و عربها را فقیر نگه میدارد. چرا برای کارگر ” مرز و بوم” تراشیده اید. کدام طبقه و کدام جنبشها برای کارگر ساکن کردستان و آذربایجان و …مرز و بوم تعریف کرده اند؟ برای یک کارگر سوسیالیست دشوار نیست تا بفهمد که علت رشد ناموزون سرمایه داری در سطح جهان و در یک کشور معین در ذات نظام سرمایه داری است و نه در تصمیمات سیاسی دولتمردان آن و یا “ستم ملی”. همین استدلال عقب ماندگی صنعتی ملی بیانیه به درد ” اقلیتهای ملی ساکن مرز و بوم” آذربایجان نمیخورد. ناسیونالیسم آذری مجبور است دست روی شکافها و سوراخهای دیگری بگذارد.
کارگر سوسیالیست برعلیه ستم ملی و یا هرگونه تبعیض دیگر مبارزه میکند تا کارگران را به عنوان طبقه متحد کند. هدف او از دخالت در مسئله ملی ضمن حل این مسئله، کسب بهترین موقعیت سیاسی و اجتماعی و کسب آزادیهای سیاسی گسترده برای متحد و متشکل کردن کارگران است، بدون اینکه هیچ گونه پوئن مثبتی به بورژوازی ملی ملت تحت ستم دهد. نقد به موقعیت عقب مانده اقتصادی یک منطقه و هرگونه طرح و برنامه اثباتی، برنامه ناسیونالیسم بورژوازی کرد است. کارگر کمونیست حتی در دوران استعمار امپریالیستی در برنامه خود از رشد اقتصادی و استقلال اقتصادی حرفی نمیزد، بلکه تنها از حق سیاسی یعنی حق تعیین سرنوشت دفاع میکرد که چیزی جزحق تشکیل دولت مستقل نبوده است، که در آن هم تنها بدنبال کسب آزادیهای سیاسی و جمع آوری نیرو بود و نه چیز دیگر. حالا یک عده در کردستان ایران به نام کارگر منطقه کردستان علم مبارزه با عقب ماندگی صنعتی را برافراشته اند و میخواهند کارگر در زادگاه و مرز و بوم و روستای خود کار کند.
کارگری که خواهان رفع هرگونه تبعیض و ستم در جامعه است، به طور خودمختار و از روی هوا برای هر دسته از مردم مسئله ملی اختراع نمیکند تا به آن پاسخ دهد. مثلا در آذربایجان و بلوچستان علارغم تلاش ناسیونالیستهای شووینیست و ناسیونالیستهای محلی ما فعلا با مسئله ملی روبرو نیستیم. کارگر در حالی که خواهان رفع هرگونه تبعیض مثلا تبعیض زبانی در مورد آذریها و بلوچها است، اما خود را با مسئله ملی در آنجا روبرو نمیبیند. کاری که بیانیه زیر عنوان “اقلیتهای ساکن مرز و بوم” سعی دارد آن را به همه تعمیم دهد. ناسیونالیست چپ کرد با قاطی کردن مسائل از روشنی مسئله میکاهد. ناسیونالیست چپ برای کشاندن توده کارگر به زیر پرچم ناسیونالیست، مسئله ملی را با زیور رفاه و پیشرفت صنعتی و آزادی میآراید تا آن را برای کارگر مطبوع جلوه دهد. در حالی که حل مسئله ملی برای کارگر به طور خودبخودی نه با رفاه بیشتر معنی پیدا میکند و نه با تشکلیابی و نه با آزادی سیاسی. اینها از جمله مطالباتی است که در سیر مبارزه عمومی طبقه کارگر بصورت مستقل و جدا از مبارزه برای رفع ستم ملی وجود دارد و برای آن تلاش میشود. چنانچه میتواند دولت سکولار برقرار شود بدون اینکه رفاهی نصیب کارگر شود.
علارغم اینکه نویسندگان بیانیه خود را ملزم میدانند تا تاکید کنند که فقط باید بر همبستگی کارگری تکیه کرد و از راه حل ناسیونالیسم کرد دوری میجویند، وجود این بیانیه خود نشانه تاثیرات ناسیونالیسم کرد و وجود این پاراگراف ادعانامه ناسیونالیستی است.
نقد ناقص به پروژه ناسیونالیستی کرد درعراق
نقد بیانیه به پروژه ناسیونالیست قومی در کردستان عراق که در بیانیه این دوستان آمده است، نقد پایه ای به راه حلهای ناسیونالیستی نیست. بیانیه اعتراض کارگر کرد به بورژوازی کرد در کردستان عراق را متوجه شکل ” نادرست” رفع ستم ملی و راه حل امپریالیستی مسئله میداند. اما اعتراض کارگر در کردستان عراق مانند هر جای دیگر دنیا اعتراض به سرمایه است و نه اعتراض به حل امپریالیستی و نادرست مسئله ملی. حل مسئله کرد ربطی به رفاه و پیشرفت صنعتی، استثمار کمتر و یا بیشتر کارگر و درجه فقر زحمتکشان ندارد. مسئله کرد میتواند امروز در کردستان عراق حل شود، بدون اینکه ذره ای بر رفاه کارگران افزوده شود و یا پیشرفت صنعتی نصیب بورژوازی کرد شود.
نقد این دوستان به احزاب حاکم بر کردستان عراق از موضع نقد کارگر به بورژوا درست است، اما از نظر نقد کارگر به ستم ملی جنبه های اشتباهی را با خود حمل میکند.
“این دولت از بدو شکل گیری، با وجود در آمدهای سرشار،فقط به فربه تر شدن بورژوازی کرد و طبقات دارا در این کشور خدمت کرده و هیچ اقدام عملی در راستای بهبود زندگی مردم کارگر و زحمت کشان انجام نداده است.ما کارگران در پیوند با هم طبقهای های کارگر خود در کردستان عراق و البته هر کجای دیگر دنیا،فقط و فقط از منافع طبقه ی کارگر و توده های مردم تحت ستم دفاع می کنیم”( از بیانیه جمعی از کارگران کردستان)
بورژوازی میتواند با حل مسئله ملی فربه تر شود، چنانچه میتواند با حل آپارتاید چنین شود. مسئله ملی در کردستان عراق حل نشده است. اما حتی با حل آن نمیتوان نقد به دولت و جامعه بورژوازی را از سوراخ ستم ملی انجام داد. هژمونی طبقه کارگر بر جنبش رفع ستم ملی در عراق حتما میتوانست طبقه کارگر را در موقعیتی دیگری در مبارزه خود در برابر بورژازی کرد قرار دهد و خود رفع ستم ملی کرد در کردستان هم به صورت کامل و صحیحی و در مقابل پروژه های امپریالیستی پاسخ گیرد. ولی نقد کارگر به بورژوازی، به استثمار و فقر نمیتواند از کانال ستم ملی انجام شود.
همچنین حل مسئله ملی بطور خودبخود پیوند یک به یکی با وضعیت طبقه کارگر ندارد. یعنی مسئله ملی میتواند پاسخ گیرد، بدون اینکه وضعیت کارگر تغییری کند. حتی گاها ممکن است شرائطی پیش بیاید که مسئله ملی از بالا و توسط بورژوازی پاسخ گیرد . نمونه های فراوانی در تاریخ جهان وجود دارد که حل مسئله ملی از بالا و به شیوه متمدنانه حل شده است. برای کارگر کسب آزادی و حل مسئله ملی در شرائط آزادی کامل سیاسی است که معنی دارد، نه چیز دیگر. درشرائط جهان امروز هم نمیتوان گفت چنین راهها یی دیگر به گذشته تعلق دارد و ممکن نیست اتفاق بیافتد. حل مسئله آپارتاید در آفریقای جنوبی در جهان امروز، از جمله مسائل مهم جهان بوده است که با مشارکت سرمایه داری بین المللی حل شده است. اینکه وضعیت کارگر در فردای لغو آپارتاید چگونه است دیگر دقیقا به وضعیت جنبش خود طبقه کارگر ربط دارد و نه در لغو آپارتاید. فردا ممکن است سرمایه داری بین المللی به حل مسئله فلسطین گردن بگذارد و راه حل صلح اسلو را پیگیری کند و مردم فلسطین صاحب کشور خود شوند و از منظر تاریخی در یک دوره تاریخی دیگر ممکن است تغییر و تحولات دولتی در خاورمیانه در جهت حل مسئله کرد عمل کند. قرار دادن اعتراض کارگر در مقابل ستم ملی، قرار دادن جایگاه کارگر در صف بورژوازی است. اعترض کارگر در هر شکلش در مقابل سرمایه قرار دارد و نه در مقابل ستم ملی و ستم بورژوازی ” غیرخودی” . رفع ستم ملی، مانند رفع ستم مذهبی و دیگر ستمها یکی از مطالبات طبقه کارگر است. طبقه کارگر از این طریق بر همه ستگریها و شکافهایی که سرمایه با توسل به سنتهایی باقی مانده از گذشته ایجاد میکند غلبه میکند و اتحاد صفوف طبقه کارگر و مردم را ایجاد میکند و جامعه را به طرف جامعه مطلوب خود میبرد.
منافع امپریالیستی و سرمایه جهانی میتواند به حل مسئله ملی در اینجا و آنجا بیانجامد. ممکن است فردا منافع امپریالیسم آمریکا اقتضاء کند که کردستان عراق به عنوان یک کشور برسمیت شناخته شود و به یک پایگاه نظامی و سیاسی امپریالیسم در منطقه تبدیل شود. روندی که مسلما طبقه کارگر با آن مخالف است. اما با این روند ستم ملی در کردستان عراق پایان میپذیرد و طبقه کارگر در کردستان عراق مستقیما با بورژوازی خود و دولت و سیاستهای آن مواجه است و نه با ستم ملی.
اعتراض امروز کارگران برای رفاه و تشکلیابی و آموزش و بهداشت و…. در کردستان عراق اعتراض به سرمایه است و نه اعتراض به راه حل امپریالیستی مسئله ملی. رفاه طبقه کارگر هیچ ربطی به نفس حل مسئله ملی ندارد. درست است که کارگر به روندی در حل مسئله ملی رای میدهد که از هر نظر منافع طبقه کارگر را تامین کند، اما بسیاری از حل مسئله ملیها در جهان بدون کسب رفاه برای طبقه صورت گرفته است. حل مسئله ملی نروژ، یعنی جدایی نروژ از سوئد در سال ۱۹۰۵ یک شکل عالی و متمدنانه از حل مسئله ملی در شرائط آزادی سیاسی بوده است، میتواند مثال خوبی در این مورد باشد. نروژیها در سال ۱۹۰۵ با مراجعه به آرای عمومی مردم نروژ حتی مسئله جمهوری را رد کردند و برای خود نظام پادشاهی را انتخاب کردند. اما مسئله ملی نروژ به شکل متمدنانه ای حل شد. شکی نیست که بخش روشن بین پرولتاریای سوسیالیست نروژ به پادشاهی رای نداد و با خرده بوروازی نروژ که میخواست برای خود پادشاهی داشته باشد مخالفت کرد. اما این ذره ای از حل مسئله نروژ به شیوه متمدانه و در شرائط آزادی سیاسی نمیکاهد. منظورم از آوردن نمونه نروژ این است تا نشان دهم که حل مسئله ملی در کردستان عراق و ایران هم ربطی به درجه رفاه کارگر و مردم زحمتکش و سطح فقر آنها ندارد. میتواند مسئله ملی در جایی حل شود اما مردم فقیرتر شوند و یا اسثثمار شدیدتر شوند. مبارزه کارگر با سرمایه چه پیش و چه پس از حل مسئله ملی سرجای خود قرار دارد و درجه توانمندی آن پیشروی و تاثیرات او را در جامعه تضمین میکند و نه چیز دیگر. مسئله ملی در کردستان عراق حل نشده است، عراق بنا بر سنت بورژوازی عرب و بنا بر قانون، کشوری عربی تعریف شده است، کردستان عراق راهی جز جدایی از عراق ندارد. اما حتی در صورت حل مسئله ملی در عراق نمیتوان وجود فقر و استثمار را نشان عدم حل صحیح مسئله ملی دانست. حزب و جریان کمونیستی میتواند روندی را مخالف منافع حال و آینده طبقه کارگر تشخیص دهد و ضمن برسمیت شناساندن حق تعیین سرنوشت و گردن گذاردن به رای عمومی مردم، کارگران و مردم را دعوت کند که به مثلا روند جدایی رای منفی دهند و یا خواهان جدایی شوند. حل مسئله ملی روند آزادانه تصمیم گیری مردم یک منطقه معین در باره سرنوشت سیاسی خود، یعنی بودن و یا نبودن با یک دولت معین است و نه هیچ چیز دیگری.
درست است که انقلاب طبقه کارگر به آزاد ترین شیوه و به طور پایه ای به مسئله ستم ملی مانند هر ستم و تبعیض دیگر پاسخ میدهد. دخالت آزاد، گسترده و مستقیم توده مردم کارگر و زحمتکش در اداره جامعه و جاری شدن پیشروترین دستاوردهای بشر در زمینه اداری و آموزشی و فرهنگی و….راه را برهرگونه ستمگری میبندد. اما حل مسئله ملی فقط در گرو انقلاب کارگری نیست.
دوستان فعال کارگری ما به این پرداخته اند که با راه حل امپریالیستی مسئله کرد در عراق مخالفند. حالا اگر فردا ناسیونالیسم کرد در تقابل با امپریالیسم به سراغ مسئله کرد برود، تمام استدلال دوستان ما از پایه فرو میریزد. و این اتفاق که ناسیونالیسم کرد در شرائط دیگر در تقابل با استراتژی امپریالیسم مسئله ملی را جستجو کند غیر ممکن نیست. اما این به خودی خود نه تنها بار ترقی خواهی ندارد، بلکه میتواند کاملا ارتجاعی هم باشد.
هژمونی بر جنبشی ناموجود
دوستان ما در جای جای بیانیه خود خواهان این شدند که باید هژمونی جنبش کارگری بر جنبش رفع ستم ملی را تامین کرد. اما سوال هر خواننده از این دوستان این است که وقتی جنبش توده ای برای رفع ستم ملی در جریان نیست، شما چگونه میخواهید این هژمونی را تامین کنید. چه کسی تضمین میکند که جنبش توده ای در کردستان ایران فردا در قالب رفع ستم ملی شکل میگیرد که کمونیستها در آن هژمونی کسب کنند؟ شاید در جنبش توده ای که فردا در کردستان ایران در میگیرد خواست و مطالبه ای دیگر مانند جدایی دین از دولت و جنبش سکولاریستی دست بالا را داشته باشد و مطالبه رفع ستم ملی زیر مجموعه مطالبات دیگر باشد. چه کسی تعیین میکند که در کردستان ایران همیشه رفع ستم ملی مطالبه محوری است که بقیه مطالبات باید در جوار آن طرح شوند و هژمونی کمونیستها باید از طریق شرکت در جنبش رفع ستم ملی تامین شود؟ این دیدگاه مربوط به گذشته، مربوط به جامعه ای است که جنبش ملی و احزاب ملی در کردستان دست بالا را داشته اند. امروز از نظر رشد جامعه سرمایه داری و رشد طبقه کارگر و از نظر عینی عمر این دوران به سر آمده است. هر چند از نظر شرائط ذهنی ممکن است شاهد تفوق گذشته بر حال شویم.
امروز اصلا روشن نیست که رفع ستم ملی در کردستان ایران با یک جنبش رفع ستم ملی در کردستان پاسخ میگیرد و یا جنبش عمومی در ایران و کردستان به ستم ملی مردم کرد پایان میدهد. کارگر کمونیست نباید انتظار جنبش رفع ستم ملی را بکشد. بلکه برنامه و مطالبه رفع ستم ملی را مانند بسیاری از مطالبات دیگر در دستور کار خود دارد و به محض کسب آزادی سیاسی آنها را به اجرا میگذارد. به کرسی نشاندن این مطالبه به جنبش ملی و یا جنبش رفع ستم ملی گره نخورده است. برای کارگر مطلوب تر است که این مطالبه از طریق یک جنبش توده ای تحت رهبری کارگر و یا تحت نفوذ رهبری کننده کارگر در ایران و کردستان به کرسی نشانده شود. در این صورت جاپایی برای اظهار وجود ناسیونالیسم و بورژوازی کرد باقی نمیماند. چرا باید کارگر برای رفع ستم ملی ابتدا بدنبال جنبش رفع ستم ملی و هژمونی بر آن بگردد؟
فردا اگر جنبش توده ای در کردستان ایران در قالب رفع ستم ملی شکل گرفت، حتما باید کمونیستها ضمن شرکت در آن تلاش کنند تا نفوذ رهبری کننده ای بر آن بیابند. اما از نظر من حتی بعید میاید که جنبش توده ای در کردستان ایران در قالب رفع ستم ملی میداندار شود. بلکه مطالبه رفع ستم ملی یکی از مطالبات جنبش توده ای کارگری و زحمتکشی آینده در کردستان ایران خواهد بود. از این نظر به جای فورمول هژمونی بر جنبش رفع ستم ملی باید از هژمونی بر جنبش توده ای صحبت کرد.
رفع ستم ملی در برنامه طبقه کارگر
من دوستان امضاء کننده بیانیه جمعی از کارگران کردستان و هر جمع دیگر کارگری و سوسیالیستی را فرامیخوانم که برای دخالت در مسئله ای عمومی مانند مسئله ملی، قبل از هر چیز شرائط آن را فراهم کنند، یعنی به جای ظاهر شدن در قامت چهره علنی فعال کارگری و اجتماعی، در قامت یک کمونیست و جمع کمونیستی ظاهر شوند که لازمه آن تشکیل گروه، کمیته، جمع، سازمان و کلا تشکل کمونیستی است. هم چنین از نظر من “برنامه یک دنیای بهتر” بهترین و موجزترین فورمولبندی را در این باره ارائه داده است. برای همین این دوستان و هر کارگر پیشرو و سوسیالیست را فرامیخوانم که ضمن مطالعه آن، مضمون این فورمولبندی را در دستور فعالیت خود قرار دهند.
برنامه رفع ستم ملی در برنامه ” یک دنیای بهتر”
……………………………………………
رفع ستم ملی
حزب کمونیست کارگری برای رفع کامل هر نوع ستم ملی و هر نوع تبعیض برحسب ملیت در قوانین کشور و عملکردهای دولت مبارزه میکند. حزب کمونیست کارگری هویت ملی، عرق ملی و ناسیونالیسم را افکار و تمایلاتی بسیار عقب مانده، مخرب، و مغایر با اصالت انسان و آزادی و برابری انسان ها میداند و با هر نوع تقسیم بندی ملی ساکنین کشور و هر نوع تعریف هویت ملی برای مردم قاطعانه مخالف است. حزب کمونیست کارگری خواهان برقراری نظامی است که در آن کلیه ساکنین کشور مستقل از ملیت یا احساس تعلق ملی خویش، اعضای متساوی الحقوق جامعه باشند و هیچ نوع تبعیضی چه مثبت و چه منفی در قبال مردم منتسب به ملیت های خاص معمول داشته نشود. حزب کمونیست کارگری تلاش برای جایگزین کردن هویت طبقاتی و انسانی عام و جهانی کارگران بجای هویت ملی را یک وظیفه حیاتی خود میداند.
بعنوان یک اصل عمومی، حزب کمونیست کارگری خواهان زندگی مردم منتسب به ملیت های مختلف بعنوان شهروندان آزاد و متساوی الحقوق در چهارچوب های کشوری بزرگتر است که سازمانیابی صف های قدرتمند کارگری را در عرصه مبارزه طبقاتی تسهیل میکند. با این حال در مواردی که پیشینه ستم ملی و تخاصمات میان مردم منتسب به ملیت های مختلف همزیستی میان آنها را در چهارچوب های کشوری موجود دشوار و مشقت بار ساخته باشد، حزب کمونیست کارگری حق جدایی ملل تحت ستم و تشکیل دولت مستقل از طریق مراجعه مستقیم به آراء خود آن مردم را، به رسمیت میشناسد.
مساله کرد
نظر به سابقه طولانی ستم ملی بر مردم کرد در همه کشورهای منطقه و سرکوب خونین خواست های حق طلبانه و جنبش های اعتراضی و خودمختاری طلبانه در کردستان ایران در رژیم های سلطنتی و اسلامی، حزب کمونیست کارگری بعنوان یک اصل، حق جدایی از ایران و تشکیل دولت مستقل از طریق یک پروسه انتخاب آزاد و عمومی را برای مردم کردستان به رسمیت میشناسد و هر نوع اقدام قهرآمیز و نظامی برای جلوگیری از این انتخاب آزادانه را قویا محکوم میکند. حزب کمونیست کارگری خواهان حل فوری مساله کرد در ایران از طریق برگزاری یک رفراندم آزاد در مناطق کردنشین غرب ایران ، زیر نظارت مراجع رسمی بین المللی است. این رفراندم باید با خروج نیروهای نظامی دولت مرکزی و تضمین یک دوره فعالیت آزادانه کلیه احزاب سیاسی در کردستان به منظور آشنا کردن توده مردم با برنامه و سیاست و نظرشان در رفراندم، انجام شود.
حزب کمونیست کارگری در هر مقطع تنها در صورتی به جدایی کردستان رای موافق میدهد که قویا محتمل باشد چنین مسیری کارگران و زحمتکشان در کردستان را از حقوق مدنی پیشرو تر و موقعیت اقتصادی و مناسبات اجتماعی برابرتر و ایمن تری برخوردار خواهد ساخت. موضع رسمی حزب کمونیست کارگری در هر مقطع بر مبنای یک بررسی مشخص از موقعیت موجود و مصالح و منافع کل طبقه کارگر و مردم کارگر و زحمتکش در کردستان بطور اخص تعیین خواهد شد.
حزب کمونیست کارگری طرح های مختلف خودمختاری کردستان را که از جانب نیروهای خودمختاری طلب در کردستان ارائه میشود را نه فقط گامی به پیش در امر حل مساله ملی کرد تلقی نمیکند، بلکه آنها را نسخه ای برای دائمی کردن هویت های ملی کرد و غیر کرد در یک چهارچوب کشوری واحد، ابدی کردن و قانونیت بخشیدن به جدایی های ملی و زمینه ای برای تداوم تخاصمات و کشمکش های ملی در آینده ارزیابی میکند.
حزب کمونیست کارگری هر نوع ترتیباتی در مورد آینده سیاسی کردستان را که بدون مراجعه به آراء عمومی خود مردم کردستان و صرفا بر مبنای تصمیمات دولت مرکزی و یا توافقات از بالا میان دولت و احزاب محلی به اجراء گذاشته شود، فاقد مشروعیت و غیرقانونی میداند.