1- تحریم “آزادیهای یواشکی” آن روی سکه حمایت از بختیاریهاست و 2- مسئله حجاب و یک تاکتیک خطرناک

محمود قزوینی 2 ژوئن 2014، 12 خرداد 93

1-      تحریم “آزادیهای یواشکی” آن روی سکه حمایت از بختیاریهاست

و

2-      مسئله حجاب و یک تاکتیک خطرناک

تحریم “آزادیهای یواشکی” آن روی سکه حمایت از بختیاریهاست

سالهاست که زنان در ایران در سطح میلیونی در خیابانها ، معابر عمومی ، پارکها ، گردشگاههای خارج از شهر مانند کوه و صحرا “آزادیهای یواشکی” خود را داشته اند. همانگونه که آزادیهای یواشکی دیگر مانند رقص و شادی و نوشیدن مشروب و… هم سالهاست دور از چشم مامورین رژیم صورت گرفته است و بخشا حتی به رژیم تحمیل شده است. ” جنبش” آنتنهای بشقابی هم یکی دیگر از آزادیهای یواشکی مردم بوده است که تقریبا دیگر به ثمر نشسته است.

  جنبش  زنان و جنبش سکولاریستی و ضد قوانین، مقررات و فرهنگ اسلامی یکی از گسترده ترین و نیرومندترین جنبشهایی است که با نافرمانی مدنی توانسته است اقتدار یکی از بزرگترین و مقتدرترین و وحشی ترین دستگاه سرکوب را به چالش بکشد. هیچ زنی هم برای مقابله و رودرو شدن با مامورین رژیم ، ” بدحجاب” به خیابان نیامده است، بلکه همیشه سعی کرده اند گیر مامورین رژیم نیافتند و دور از چشم مامورین، آزادی یواشکی خود را داشته باشند. چنانچه رقص و موسیقی و ترانه و سازماندهی گروه موزیک، مشروب خوری و نسب آنتنهای بشقابی و دیدن ماهواره ها اینطور بوده است. کسی زمان رقصیدن و جشن، مامورین گشت و نیروهای ارشاد را صدا نزد، کسی نسب آنتنهای بشقابی خود را به مامورین اطلاع نداد، کسی گروه موزیک خود را افشاء نکرد…….

اما همیشه از میان این میلیونها زن ” بدحجاب” در خیابان و کوه و صحرا، کسانی گیر مامورین گشت و کمیته ها افتادند و با تذکر مامورین چند قدمی حجابدار شدند و آنطرفتر باز دوباره به وضع ازادی یواشکی، ” بدحجابی” خود برگشتند و گاها هم دستگیر شده و اذیت و آزار شده اند و یا از بالای ساختمان به پایین پرت شده اند.  همیشه مامورین آنتنهای بشقابی را کشف و مصادره کرده اند و مردم را جریمه کرده اند، همیشه برخی برای نوشیدن مشروب شلاق خورده اند، همیشه جشن عروسی و جشن شادی و رقص جوانان توسط مامورین کشف و خنثی شده اند. اما تاکنون هیچ احدی از این مردم فکر نکرده است که باید این آزادیهای یواشکی خود را به طور علنی و در جلوی چشم مامورین رژیم اجرا کند.مگر اینکه میلیونها نفر دراجرای آزادیهای یواشکی گامهایی به جلو برداشته و خط قرمزهای بیشتری را بشکنند و مطالبه را به رژیم تحمیل کنند. مانند نمونه آنتنهای بشقابی.

امروز جنبش توده ای زنان پا پیش گذاشته است و خیلی از خط قرمزها را شکسته و رژیم را به ستوه آورده است و میرود تا حجاب اسلامی را به طور جدیتر به چالش بکشد. دیگر از گشت ارشاد کاری ساخته نیست و تندترین نیروهای رژیم مستعصل و درمانده بیهوده جفتک پراکنی میکنند و کسی نمیتواند به دادشان برسد. در این میان زنانی با برداشتن کامل حجاب خود در خیابان و پشت بام و کنار دریا و صحرا و  داخل اتومبیل و…شجاعانه ازادی یواشکی که 30 سال است انجام میدهند را آشکار و علنا جلو چشم همه مردم و مامورین رژیم به نمایش گذاشته اند و بهترین فراخوان را به 70 میلیون مجریان آزادی یواشکی داده اند که زمان برای تبدیل ازادی یواشکی به آزادی بی پروا و بی پرده رسیده است. زنانی با ادبیاتی بسیار زیبا و با شور ونشاط بر علیه قانون حجاب اجباری نوشته اند و آرزوی خود را برای آزادی خود و آیندگان بیان داشته اند. زنی عکسی از آزادی یواشکی خود به همراه دختر کوچولوی خود را که مربوط به سال 90 در کنار دریای خزر است را منتشر کرده و نوشته است که امیدوار است که دختر او دیگر ازادی یواشکی نداشته باشد.

اولین واکنش هر بیننده ای به این اقدام، ضمن تحسین این حرکت، نگرانی از دستگیری و اذیت و ازار زنانی است که دست به این اقدام زده اند. اما در این میان دوستانی با استدلالهای عجیب و غریب شروع به نقد این حرکت کرده اند و میگویند برداشتن حجاب در خیابان و توی ماشین و کوه و سپس اعلام علنی آن به جامعه و حکومت، اقدام ملی اسلامیهاست. اسلامیها در راس یک کمپین بر علیه حجاب ایستاده اند!!

میگویند چون مسیح علینژاد این کمپین را راه انداخته است پس باید کمپین ملی اسلامیها باشد. فرض را بر این میگذاریم که چون مسیح علینژاد در ایران ژورنالیست بود و با روزنامه های اصلاح طلبان کار میکرد، پس عمرا در کمپ ملی اسلامیها جا دارد. اما چه کسی میتواند تعیین کند که هر فعالیت و تاکتیک اتخاذ شده هر تک عضو این خانواده، تاکتیکی حساب شده و به نفع اهدافشان است. مسیح علینژاد در ایران یک ژورنالیست بود و چهره ای حکومتی نداشته است. او یک ژورنالیست لیبرال است و برنامه های او در رادیو فردا شنیدنی و جالب. برنامه او در باره جانباختگان سال 88 و زندگی بازماندگان آنها یکی از بهترین و شنیدنی ترین برنامه های رادیو فرداست. این اقدام اخیر او هم ابتکار جالبی بوده است. در سال 88 عباس عبدی و بیشتر اصلاح طلبان خیابانی کردن اعتراض در مقابل  کودتا و حذف جناحشان که تقلب انتخاباتی نام گرفته بود را  اقدامی خطرناک، هراس انگیز و غیرقابل کنترل میدانستند، اما برخی دیگر از اصلاح طلبان مانند موسوی و کروبی حاضر بودند در مقابل کودتای جناح مقابل، همراهی بسیار محدود و محتاطانه ای با خیابان داشته باشند. هر چقدر موسوی و کروبی بیشتر مقاومت میکردند، شرائط برای دخالت مردم و نیروهای چپ و طبقه کارگر بیشتر فراهم میشد. کدام یک از تاکتیکهای اصلاح طلبان در راستای تحکیم حاکمیت اسلامی بود و کدامیک به ضررشان! در سال 78 بخش دانشجویی دوخرداد یعنی تحکیم وحدتیها تصمیم گرفتند در مقابل بستن روزنامه سلام مقاومت کنند و جنبش 18 تیر شکل گرفت که در ابتدا حتی برخی از وزرای خاتمی برای یافتن یک راه حل و خاتمه تحصن در تحصن دانشگاه حضور پیدا میکردند. آیا آن مقاومت و تحصن به نفع اصلاح طلبان و حکومت بوده است؟ حالا خانم مسیح علینژاد که اصلا خارج ازمدار حکومتی قرار دارد آنقدر با دقت تاکتیک اتخاذ میکند که تاکتیک او صد در صد به نفع حکومت تمام شود!آنهم بر علیه حجاب!

نقد و تحریم ” آزادیهای یواشکی”  آن روی سکه حمایت و شرکت در حرکت قومی بختیاریهاست. حرکت بختیاریها یک حرکت قومی بود و هیچ مطالبه و اعتراض برحقی در آن نبود. اما آزادیهای یواشکی حرکتی در درون یک جنبش وسیع، جنبش توده ای زنان است.

حجاب و یک تاکتیک خطرناک

 هم زمان با نقد ” آزادیهای یواشکی” اطلاعیه عجیب و غریب تر از همین دیدگاهها از حزب حکمتیست و برای توجیه نقدشان منتشر شده است که اعلام نموده مطالبه و شعار لغو حجاب اجباری، مطالبه و خواست ملی اسلامیهاست و کمونیستها از لغو حجاب اجباری فراتر میروند و مطالبه بر علیه حجاب را طرح میکنند و اعلام کرده اند حجاب سمبل و پرچم جریانات اسلامی است. موضع گیری ظاهرا رادیکال اما بشدت هپروتی و خطرناک.

کمونیستها بر علیه مذهب و حجاب و هر چیز ارتجاعیند، اما به عنوان خواست و مطالبه و تا آنجا که به دولت و قانون بر میگردد، خواهان آزادی مذهب و بی مذهبی و جدایی مذهب از دولت هستند. در مورد حجاب هم همینطور است. به عنوان مطالبه و قانون، آزادی پوشش مطالبه کمونیستهاست اما به عنوان کمونیست و حزب کمونیستی کمونیستها بر علیه ستم بر زنان در همه اشکال اقتصادی، سیاسی و فرهنگی آن هستند. حجاب سمبل بردگی زن است و کمونیستها بر علیه آنند و تلاش میکنند زنان از اسارت حجاب رها شوند، اما مطالبه کمونیستها لغو حجاب اجباری و آزدی پوشش است و فردا هم با قانون از این حق دفاع میکند.

 یکی از سمبلهای جریانات اسلامی حجاب است، اما حجاب پرچم و سمبل جریانات اسلامی نیست. حجاب اسلامی پدیده ای بسیار وسیع تر از جریانات سیاسی اسلامی است، بسیار وسیع تر از پدیده اسلام سیاسی است. با اعلام حجاب به عنوان پرچم و سمبل جنبش اسلامی، با یک وارونگی ساده میلیونها زن کارگر و زحمتکشی که در جهان روسری و حجاب اسلامی دارند و بطور عینی جایشان در جنبش و حتی در حزب کارگری کمونیستی است، نیروی اسلامیها و حمل کننده سمبل و پرچم اسلامیون قلمداد میشوند. خرده بورژوای مدرن که در آسمانها سیر میکند، میتواند حجاب  که سمبل بردگی زن است را به نیروی سیاسی جریانات اسلامی گره بزند تا خود را رادیکال نشان دهد و به خود مدال بدهد. این آب به اسیاب اسلامیون ریختن است و نه مبارزه با اسلامیون.

 لغو حجاب اجباری و آزادی پوشش نه فقط مطالبه کمونیستها، بلکه مطالبه هر نیروی سکولار اپوزیسیون است. مسیح علینژاد که خوب است، فردا ممکن است افراد و جناحهایی از درون رژیم به رژیم خیانت کنند و پرچم این مطالبات مردم را در دست بگیرند و دوران جمهوری اسلامی تمام شود. غرب و نیروهای هوادار غرب به همراه افراد و جناحهای خیانت کرده از رژیم در موقعش همین کار را خواهند کرد. در دوره کنونی مطالباتی مانند آزادی پوشش و لغو حجاب اجباری و سکولاریسم و…فقط زمانی میتوانند خصلتی انقلابی پیدا کنند که جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر و احزاب چپ بتوانند پرچمدار و سازمانده این مطالبات و حرکت مردم شوند. در غیر اینصورت نیروهای مرتجع لیبرال و ناسیونالیست اپوزیسیون در توافق و با یاری از غرب از این وضعیت گذر خواهند کرد و کارگر و کمونیست منزوی تر و ضعیف تر و پراکنده تر از حال از این دوران بیرون میاید.

چپی که با شعار حجاب پرچم وسمبل اسلام سیاسی است از خواست و مطالبه آزادی پوشش فاصله میگیرد، فقط سرش گیج میخورد و نقش زمین میشود. غرب و اپوزیسیون سکولار طرفدار غرب همه محصول را درو میکنند و میبرند. جمهوری اسلامی نمیماند، اما کارگر و کمونیست منزوی تر و ضعیف تر از الان ظاهر خواهد شد. از چپ دنباله رو تحرکات توده ای و چپ منزه طلب کاری ساخته نیست.

کمونیستها نمیتوانند به جای سازماندهی جنبش و حرکت خود بر متن مبارزات مردم، مرتب برای هر تحرک ارتجاعی و انقلابی توده ای به یکسان هورا بکشند، نمیتوانند مبلغ تحرکات قومی و ارتجاعی شوند و برای شرکت در جنبشی نظیر 15 خرداد کفش و کلاه کنند. برای کمونیستی که انقلاب سال 57 را دیده و تجربه کرده است، زیاد مشکل نیست تا از پشت توهمات مردم واقعیات خواستها و مطالبات و جهت حرکت مردم را ببیند، برایش مشکل نیست تا تفاوت جنبش ارتجاعی توده ای 15 خرداد سال 42 و جنبش و انقلاب 57 را ببیند و با آنها متفاوت برخورد کند، برایش ساده است تا جنبش 18 تیر و 88 را از جنبش ارتجاعی قومی در آذربایجان و حرکت بختیاریها جدا کند و…

وقتی که معیار کمونیستی این میشود که جنبش توده ای در کجا و کدام مدار قرار دارد و نه اینکه وضعیت کمونیسم و کارگر در دل این جنبشها چیست، وقتی حضور کمونیسم در دل جنبش توده ای سال 88 ، کاغذی بود و از به به و چه چه گفتن فراتر نرفت، وقتی کمونیستهایی شرکت در مبارزات عظیم توده ای مردم را به نام ” سازماندهی جنبش خود” تحریم میکنند و مردم را به امان کروبی و موسوی می سپرند و جنبش عظیم مردم به بهانه توهم مردم مطرود میشود و کمونیستهایی به جای شرکت و هدایت مبارزه مردم از آن فاصله میگیرند و آن را به موسوی و کروبی میسپارند، وقتی کمونیستهایی تا این اندازه گیج سری به خرج میدهند که با چسبیدن به یک کلمه یواشکی در یک کمپین و ابتکار جالب به خود مدال رادیکال میدهند، کمونیستهایی که میخواهند وظیفه تبلیغ و روشنگری در باره حجاب را به جای سازماندهی جنبش و مطالبه مردم برای آزادی پوشش بنشانند. وقتی که اکس مسلمان گری و حکومت انسانی و ” جنبش” برهنگی مترادف حکومت کارگری و فعالیت کمونیستی تلقی میشود، وقتی که جنبش 99% ضد سرمایه داری و جنبش توده ای سراپا ارتجاعی اوکرائین که فاشیسم و نازیسم در آن جولان میدهند انقلاب “انسانی” و ضد سرمایه اعلام میشود و وقتی که گروه فمن که امروز در کنار نازیستهای اوکرائین به “جنبش” برهنگی اش ادامه میدهد، جنبش کارگری و آزادیخواهانه  نام میگیرد ، وقتی که با بی مسئولیتی تمام مبارزه برای آزادی پوشش و کمپین برای آزادی یواشکی به لیبرالها سپرده میشود و….. باید گفت نفع سازمانها و تشکلات کمونیسم خرده بورژوازی برای جریان کمونیستی طبقه کارگر محدود و محدودتر شده است. آیا واقعه ای میتواند ورق را برگرداند؟!

* * *