چگونه میتوان از تکرار تجربه تلخ تنها ماندن سندیکای کارگران شرکت واحد جلوگیری کرد

 

تجربه تنها ماندن سندیکای کارگران شرکت واحد و عدم پشتیبانی بخشهای مختلف طبقه کارگر از آن یک تجربه تلخ برای هر فعال و رهبر کارگری در ایران بوده است. هنوز اسانلو در زندان است و رزیم فعلا وقعی به سندیکا نمیگذارد. این بسیار برای همه ما تلخ است. شکی نیست علت اصلی این وضعیت در متشکل نبودن کارگران و عدم وجود تشکل مستقل کارگری است. بدون تشکل مستقل، حمایت بخشهای مختلف کارگری از یکدیگر بسیار بندرت صورت میگیرد و این حمایتها کمتر سازمانیافته است. مورد سندیکای شرکت واحد استثناء نیست. کارگران بهشهر و خاتون آباد و شاهو و نساجی سنندج و پتروشیمی اراک نیز مورد حمایت دیگر کارگران قرار نگرفتند. بر سر یک خواست مانند دستمزدهای معوقه در سال صدها اعتصاب صورت میگیرد که هیچ هماهنگی با یکدیگر ندارند. و نه تنها این، بلکه کارگران اعتصابی که برای یک معضل مشخص مانند پرداخت دستمزدهای معوقه به میدان آمده اند از یکدیگر نیز حمایت نمیکنند. کارگران بهشهر اعتصاب میکنند و یک ماه تمام مبارزه میکنند و تازه وقتی اعتصابشان خاتمه یافته است، بارش اصفهان اعتصاب را شروع میکند. و یا همزمان کارگران چندین کارخانه و مرکز کاری برای دستمزدهای معوقه دست به اعتصاب میزنند، بدون اینکه میان آنها هماهنگی صورت گرفته باشد اصلا ارتباطی میان آنها باشد. اعتصاب در شرکت واحد هم بدون اتصال و همیاری با مراکز دیگر کارگری صورت گرفت و تا آخر هم تنها ماند و از پشتیبانی وسیع هم طبقه ایهای خود در ایران محروم ماند

چگونه میتوان در همین شرائط بر این مشکل فائق آمد؟ نمیتوان حمایت بخشهای مختلف کارگری از مبارزه یکدیگر را به کسب تشکل موکول کرد. حتی نمیتوان آن را به تشکیل مجمع عمومی در کارخانه و محل کار و انتخاب نماینده و در ارتباط قرار گرفتن نماینده ها با یکدیگر موکول کرد. این البته کاری است ممکن و شدنی در حال حاضر. اما پیشروی و پسروی در این کار به خیلی فاکتورهای دیگر وابسته است که همگی با اراده فعالین کارگری در محل که به معضل اشراف دارند هم حل نمیشود. برای همین باید کار دیگری را در دستور قرار داد. شکی نیست که برای جلوگیری از تکرار چنین تجربه ای باید به تشکل یابی وسیع طبقه کارگر یاری رساند. اما آیا تا دستیابی همه بخشهای کارگری به تشکل مستقل و مبارز خود ما باید انتظار چنین تجربه های تلخ را داشته باشیم . آیا راه میانبری وجود ندارد؟

چرا!. چنین راهی وجود دارد. مبارزه و اعتصاب کارگران در ایران خود نشان میدهد که کارگران در بدترین حالت نیز اتمیزه نیستند و مبارزه شان در خلاء صورت نمیگیرد. اگر کارگران از تشکل خود محرومند،  کارگران فعال و مبارز در پیوند و ارتباط با یکدیگر هستند. این کارگران در محافل گوناگون خانوادگی و…با هم در ارتباطند ارتباطات متنوعی با یکدیگر دارند.  نزدیک ساختن و عمیق تر و گسترده تر ساختن رابطه رهبران و فعالین کارگری بخشهای مختلف کارگری با یکدیگر میتواند جلوی تکرار این تجربه تلخ را در همین شرائط کنونی بگیرد. پیوند هر چه  گسترده تر و هر چه سراسری تر شبکه محافل فعالین و رهبران کارگری  راه فائق آمدن بر این مشکل در شرائط امروز است.   تجربه تلخ شرکت واحد یکبار دیگر به ما گوشزد کرد که از طبقه کارگر غیر متشکل نمیتوان زیاد انتظار داشت. نمیتوان به کارگران خرده گرفت که چرا همکاران خود را تنها گذاشتید.

مبارزات جاری و روزمره کارگران در ایران که در سال به هزاران اعتصاب کوچک و بزرگ میرسد،  توسط رهبران عملی کارگری در محل صورت میگیرد. اعتصاب و مبارزات پراکنده کارگری  نشان میدهد که ارتباط میان این رهبران عملی با هم دیگر وسیع نیست. ارتباط این رهبران محدود به فعالین کارگری در محل کار خودشان و یا حداکثر با رهبران عملی هم صنف خود میباشد. پراکندگی در مبارزات و اعتصابات بر سر دستمزدهای معوقه در نساجی ها نشان میدهد که میان رهبران عملی یک صنف هم رابطه ای برقرار نیست و یا رابطه بسیار ضعیفی برقرار است. برای بیرون آوردن مبارزات کارگری از پراکندگی و ایجاد هماهنگی در میان بخشهای مختلف جنبش کارگری و یا حتی ایجاد هماهنگی در مبارزات بر سر مسائل مشخص مانند پرداخت دستمزدهای معوقه و حمایت از سندیکای شرکت واحد، باید فکری برای ایجاد رابطه و پیوند وسیع رهبران عملی با یکدیگر کرد. من قبلا به این معضل در مقاله ام با عنوان عبور از محافل کارگری به نهادهای کارگری سراسری پرداختم. از آن زمان تاکنون نهادهایی در ایران شکل گرفتند که به دلائلی که از حوصله این مقاله خارج است در گام برداشتن در رفع این معضل زیاد موفق نبودند.

با گسترش اعتراضات و اعتصابات کارگرى، مسئله خاتمه دادن به پراکندگى و به ميدان آوردن نيروى متحد و سراسرى کارگران معضل روز هر فعال کارگرى است. به اين مشکل در شرائط کنونى چه پاسخى بايد داد؟ در مقابل تعداد کمی از رهبران و نمایندگان واقعی کارگران که در جامعه شناخته شده هستند، صدها و هزاران فعال و رهبر کارگری، رهبر و فعال صدها و هزاران اعتصاب و اعتراض موفقیت آمیز و غیر موفقیت آمیز را در جامعه کسی نمیشناسد. ارتباط میان رهبران و فعالین کارگری معدود مانده است. دست رهبران و فعالین کارگری در دست صدها فعال و رهبر دیگر نیست. یکی از علل اینکه فعالین و رهبران سندیکای شرکت واحد، علارغم تلاششان نتوانستند، کارگران بخشهای دیگر را به حکایت از خود بکشانند، همین عدم وجود و یا محکم نبودن رابطه فعالین و رهبران کارگری در سطح وسیع با یکدیگر است.

 

تاکنون به جز موارد نادری مانند شرکت واحد که رهبران و فعالین آن موفق به ایجاد تشکل پایدارتر خود در شکل سندیکای کارگری شده اند، مبارزات کارگری در بخشهای عمده و بزرگ صنعتی در ایران عموما از طریق تشکیل مجمع عمومی پیش برده میشود. راه دستیابی گسترده و انبوه به تشکل پایدارتر مانند شورا و سندیکا در ایران امروز، همچنان از کانال تشکيل مجمع عمومى و انتخاب نماينده و يا نمايندگان و ارتقاه و گسترش آن استوار است. سازمانیابی توده ای کارگران در شرائط کنونى از طریق مجمع عمومى منظم و هيئت نمايندگى مجمع عمومى صورت میگیرد.

البته کارگران شرکت واحد نشان دادند که در شرائط کنونی میتوان به تشکل پایدارتر مانند سندیکا و شورا نیز دست یافت و آن را حفظ کرد. اما چیزی که من میخواهم در اینجا به آن بپردازم به مسئله سازمانیابی توده ای کارگران مربوط نیست. بلکه به سازمانیابی فعالین و رهبران کارگری مربوط است. در شرائط نبود تشکل سراسری کارگران، پیوند نزدیکتر و عمیق تر فعالین و رهبران کارگری، در اتحاد سراسری کارگران و سازماندهی اعتراضات سراسری نقش موثری دارد. در صورت وجود یک ارتباط گسترده و عمیق میان فعالین و رهبران کارگری در بخشهای مهم صنعتی، میتوان امیدوار بود که سندیکای شرکت واحد و یا در آینده شورا و یا سندیکای فلان کارخانه و بخش از حمایت کارگران بخشهای دیگر برخوردار میشود. اما چگونه میتوان این پیوند را عمیق و گسترده ساخت. چگونه میتوان دست فعالین و رهبران کارگری اعتصاب بهشهر را در دست فعالین و رهبران خاتون آباد و دست پتروشیمی و بهشهر و خاتون آباد و نساجی سنندج را در دست سندیکای شرکت واحد گذاشت گذاشت.

راه نردیک شدن و پیوند سریع رهبران و فعالین کارگری به یکدیگراین نیست که شبکه های محافل کارگری مانند سالهای دهه 60 و 70 با یکدیگر به تدریج با هم ارتباط بگیرند، بلکه براه انداختن انجمن ها و کانونهایی از فعالین و رهبران کارگری است. باید کانونها و انجمن هایی از فعالین کارگری بر سر مسائل و مطالبات متنوع کارگری باید شکل بگیرد. میتوان بر سر هر مطالبه و مسئله طبقه کارگر و یا یک بخش آن، نهاد و انجمن دایر کرد. انجمن خق آزادی اعتصاب، انجمن پیگیری دستمزدهای معوقه، انجمن همبستگی کارگران، کانون تلاش برای آزادی تشکل و…. این نهادها این امکان را فراهم میسازند که رهبران و فعالین کارگری در سطح وسیع با هم آشنا شوند، پیونشان عمیقتر شود و مبارزات بخشهای مختلف طبقه را  با یکدیگر هماهنگ سازند. این تشکل ها میتوانند مانند یک نهاد سراسری فعالین و رهبران کارگری عمل کنند. در صورت وجود دهها نهاد فعال که هر کدام به مرکزی برای فعالین کارگری تبدیل شده اند، میتوان امیدوار بود که تجربه تلخ شرکت واحد تکرار نخواهد شد و فعالین و رهبران کارگری میتوانند بخشهای مختلف طبقه را به حمایت از یکدیگر بکشانند.

همینجا باید بگویم که تجربه یکی دو نهاد مربوط به کارگران که در سالهای اخیر در ایران اعلام موجودیت کرده اند، چندان موفقیت آمیز نبوده است.  آنها نه اهداف روشنی برای خود داشتند و نه پراتیک روزمره شان توانسته است چاله ای را پر کند و واقعا به مرکزی برای پیوند رهبران عملی کارگران تبدیل شود