12 فوریه 2013، 24 بهمن 91
پس از اطلاعیه دوم بهمن هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد جهت برکناری اسالو، صفی به عنوان مدافع اطلاعیه و عملکرد هیات مدیره ظاهر شده اند که استدلالها و توجیهاتشان از متن اطلاعیه هیات مدیره بدتر است. من و بسیاری دیگر از فعالین جنبش کارگری و سوسیالیستی ایران در نوشته هایی خواهان آن شدیم که هیات مدیره مسئولانه به مسئله برخورد کند و اشتباهات خود را برطرف کند، انرژی خود را صرف سر و سامان دادن تشکل کارگری، حالا چه در چهارچوب سندیکا و یا خارج از آن کند و آن اطلاعیه را برازنده سندیکای کارگران شرکت واحد ندانستیم. من در مقاله ای خوشبینانه نوشتم، هیئت مدیره میتواند بر بحران غلبه کند، اما پیشرفت واقعه دارد خلاف این خوشبینی را نشان میدهد. صفی از مدافعان اطلاعیه سندیکای واحد با استدلالهای عجیب و غریبشان وارد میدان شده اند که دارند به تقویت اشتباه هیات مدیره میپردازند. تقویت این اشتباه هیات مدیره، فعالین سندیکا را در حرکتشان با تناقضات خرد کننده ای روبرو میسازد و آنها را بیشتر پراکنده میکند. روشن است که اتحاد هیات مدیره حول اطلاعیه برکناری اسالو ناپایدار است و به زودی میشکند. در فضایی که سندیکای شرکت واحد در اثر سرکوبهای مداوم از کارکرد خود جهت متحد و متشکل شدن کارگران خارج شده است، همین دفاعیات میتواند بر روحیه هیات مدیره تاثیر بگذارد و آنها به جای رفتن به طرف سر و سامان دادن به اتحاد کارگران و تصحیح اشتباه خود در صدور آن اطلاعیه، به عمیق تر شدن اشتباه شان بپردازند.
معضل پیش آمده در سندیکای شرکت واحد از اختناق جمهوری اسلامی برخاسته است. کافی است تصور شود که اگر ما در ترکیه میزیستیم و فعال کارگری و سیاسی ترک بودیم، آنوقت در میان صدها اتحادیه کوچک و بزرگ، در میان صدها معضل کوچک و بزرگ آنها و در میان صدها اسالو و شهابی و مددی، یک معضل هم شاید شبیه معضل سندیکای شرکت واحد بروز میکرد و ما با نیم نگاهی به آن، تا اندازه لازم به آن میپرداختیم. البته بعید میدانم اطلاعیه شوک آور هیات مدیره سندیکای شرکت واحد میتوانست جایی در میان معضلات سندیکاها در آنجا داشته باشد. چنین اطلاعیه ای نمیتوانست در کشوری که ذره ای آزادی سیاسی در آن وجود دارد سر بر بیاورد. چنین معضلاتی محصول اختناق هستند، در اختناق جمهوری اسلامی همه چیز ممکن است. تشکل توده ای که نتواند تشکل توده ای بودن خود را تولید و بازتولید کند، دیگر از کارکرد یک تشکل توده ای خارج میشود و اگر فعالین و رهبران آن این وضعیت را تشخیص ندهند و برای آن با توجه به وضعیت جدید چاره جویی نکنند، هر چیزی میتواند از آن سر بر بیاورد. و تشکل و فعالین آن، دیگر نه تنها با مسائل و مبارزات روزمره و آتی کارگران درگیر نمیشوند، بلکه درگیر مسائلی میشوند که به ضرر آن تشکل و فعالین آن و کل کارگران میباشد. اطلاعیه هیات مدیره سندیکای واحد نه محصول پیروزی جناح چپ بر راست است و نه محصول عملکردهای اسالو، بلکه محصول اختناق و شرائط روز سندیکاست.
در چنین شرائط ایجاد شده، میتوان بی مهابا سنگین ترین اتهامات را در انظار به افراد وارد کرد و در مقابل سوالات پیش آمده در افکار عمومی هم سکوت کرد. کارگران سندیکای واحد هم که حالا حالا ها فرصت تجمع ندارند تا خواستار پاسخگویی از عملکرد هیات مدیره منتخب 7 سال پیش خود شوند. تازه اختناق به آنها اجازه نمیدهد تا در این موردها فکر کنند. در شرائطی که چند روزنامه نگار ساده به اتهام ارتباط با اجانب و فعالیت برای بی بی سی و مطبوعات خارج از کشور و توطئه برعلیه امنیت ملی در زندان، نه آب خنک، بلکه در سلولهای انفرادی درفش داغ میخورند، فکرسوال و بازخواست در باره اطلاعیه و اتهامات هیات مدیره به رئیس سا بق هیئت مدیره، لوکس و مضحک به نظر میرسد. کسی برای چنین دموکراسی بازی خود و خانواده و اطرافیانش را به درد سر نمیاندازد و به مجمع عمومی نمیرود و اصلا به آن فکر نمیکند. در شرائط اختناق ایران نام چنین پروسه ای را البته میتوان مانند رفقای کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری” دموکراسی شورایی” گذاشت. مگر نه اینکه کارگران شرکت واحد به دلیل سرکوبگری حتی نمیتوانند نام سندیکا را بر زبان جاری سازند، چه برسد به مسئله لوکس اطلاعیه شوک آور هیات مدیره، پس این را فقط میتوان یکنوع “دموکراسی شورایی” متناسب با کشوری دانست که در آن ولایت فقیه حاکم است. اگر در مکان و زمانی ولی فقیه حکم نمیکند، پس حتما دموکراسی شورایی برقرار است.
یک استدلال درخشان دیگر اطلاعیه هیات مدیره سندیکای شرکت واحد را پیروزی جناح چپ سندیکا بر راست سندیکا قلمداد کرده است. فقط در شرائط اختناقی مانند ایران میتوان اطلاعیه شوک آور و ناروشن هیات مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد را، نشانه پیروزی ” جناح چپ جنبش کارگری بر راست ” آن نامید. جناح چپ بر راست پیروز شد و نشانه آن هم همین اطلاعیه درخشان هیات مدیره است که اسالو را به خیانت ابدی متهم کرده است. از این روشنتر نمیتوان در باره مبارزه و پیروزی جناح چپ جنبش کارگری بر راست آن استدلال کرد.
اقای اسالو امروز از کشور خارج شده است و برای ما سوسیالیستها در باره گرایش جنبشی او و اکثریت رهبران سندیکای شرکت واحد جای سوال نبوده است. آنها علارغم فعالیت ارزنده شان به جناح کارگران سوسیالیست رادیکال جنبش تعلق نداشته اند. اینکه اسالو امروز با توجه به فضای آزادی سیاسی در خارج کشور چه سمت و سویی میگیرد، مسئله ای کاملا باز است. چنانکه سرنوشت سیاسی و اجتماعی بقیه هم باز است. اما این ربطی به نبرد جناح چپ و راست در سندیکای شرکت واحد ندارد. تا امروز سندیکا و فعالین آن امکان موضع گیریی در باره مسائل سیاسی استراتژیک را نداشته اند، اما در مبارزات روزمره شان اسالو حداقل در صف طرفداران استفاده از اهرم اعتصاب قرار داشته و رهبران شاخصی که در هیات مدیره هستند، جناح محافظه کار سندیکا را در حرکت اعتصابی تشکیل میداده اند و بنا بر گزارش سالیانه اسالو تحت فشار فعالین و کارگران تن به برگزاری دو باراعتصاب داده اند. معلوم نیست مبارزه جناحها در سندیکا که در پس اطلاعیه بروز کرده است از کجا نشات گرفته است.
یک نشانه دیگر پیروزی چپ بر راست را وجود عناصری در هیات مدیره میدانند که گویا دعوا با سولیداریته سنتر و تاثیرات آن را جدی گرفته اند. همین خود نشانه دیگری از چپ بودن هیات مدیره در مقابل اقای اسالو تلقی میشود. بنا بر افواه جمعی کاشفین توطئه های سولیداریته سنتر در خارج کشور، گویا سولیداریته سنتر میخواهد توسط عناصر ایرانی اش شبانه پولی را به خانواده های فعالین کارگری زندانی برساند که باید با تمام وجود از آن جلوگیری کرد. میگویند رساندن مخفیانه پول به خانواده های کارگران زندانی برای اغفال کارگران بوده است. بنا بر این تئوری، سولیداریته سنتر بدون نام ونشانی از خود میخواست کارگران را اغفال کند! نه دهنده و نه گیرنده این پول که بنا بر سناریوی رابین هودی فقط برای یکبار اتفاق افتاده است هم روشن نیست. سولیداریته سنتر در این سناریو نقش آدم خیرخواه گمنامی مانند رابین هود را بازی میکند.
همه این را میدانند که سولیداریته سنتر جدا از ماهیت آن یک تشکل علنی است و تاثیرگذاری آن هم بدون اهرمهای علنی مانند مطبوعات و رادیو تلویزیون و ارتباطات علنی و شخصیتهایی که علنا و رسما از آن و از کمکهای مالی و غیر مالی و سیاستهای آن دفاع کنند، ممکن نیست. سولیدایته سنتر نمیتواند خوبی کند و در دجله اندازد، کمک مالی کند و حتی اسمی از آن در میان نباشد. اما “مبارزین” خیلی کارگری ما با طرحهای جانی دالری که توسط اقایی به نام وارتان از آلمان کشف شده بود توانستند مدال نمایندگی سولیداریته سنتر را به زور به گردن آقای مهدی کوهستانی آویزان کنند و او بنابر این سناریو گویا یکبار میخواست پولی را مخفیانه از طرف سولیداریته سنتر بدست برخی از فعالین کارگری زندانی برساند و نقش رابین هود در ان سناریو به او واگذار شده بود. برای این سناریو چند سالی است در محافل به اصطلاح کارگری داستان نویسی میشود. آقای مهدی کوهستانی به این دلیل توسط یک محفل که در نشریه شان به راحتی احزاب چپ اپوزیسیون ایرانی را متهم به استفاده از “شکل” اسرائیل برای راه اندازی تلویزیون و فعالیتهایشان کرده اند، عنوان مزدور سولیداریته سنتر را گرفته است. سناریوی دایی جان ناپلئونی آقای وارتان هم به اندازه همان ادعای او حقیقی است که مخالفین خود از احزاب چپ را در همان سخنرانی اش بدون ذره ای شرم متهم کرده که “طبل رسوایی کمک مالی از اسرائیل گرفتنانشان به سر بام افتاده”. ادعایی که وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی برای همه مخالفینش بدون استثناء بکار میبرد. عملیات جن گیری در باره سولیداریته سنتر و بقیه اتهامات این محافل هماهنقدر واقعی است که تئوری نتوتوده ایسم و همکاری با پلیس جمهوری اسلامی توسط محفل مقابلشان به آنها.
البته از آنجا که آقای قراگوزلو که معرف همه است و بیش از دویست مقاله و کتاب در وصف خصائل پیامبران و امامان و مسئولین رژیم و پیروزی جناح چپ و اصلاح طلب رژیم بر راست و محافظه کار و یا برعکس قلمفرسایی کرده است و روحی مانند سنگ پای قزوین دارد، عملیات نفوذی شیطان بزرگ را تایید کرده است، ما هم باید این ادعاها را دربست بپذیریم. با عنوان معاونت دانشگاهی در رژیم اسلامی و با آن مقالات درخشانش در روزنامه ها، فکر میکند قاضی و دادستان خوبی هم برای قضاوت در باره وابستگی جریانات چپ و غیر چپ به شیطان بزرگ و معضل سندیکای شرکت واحد شده است. و واقعا فقط در شرائط اختناق ایران چنین شعبده بازیهایی به نام مبارزه کارگری ممکن است و در این شعبده بازیها آقایانی مانند قراگوزلوها جلودار صحنه هستند.
جای تاسف است، اگر در میان رهبران سندیکای شرکت واحد کسانی باشند که چنین بازیهای برخی محافل در خارج کشور را جدی بگیرند و ذهن و پراتیک خود را مثلا صرف جن گیری عناصر سولیداریته سنتر کنند، قراگوزلوها را میداندار صحنه کنند و این را نشانه رادیکالیسم خود بدانند.
همه ما از فعالین کارگری شرکت واحد و کمیته هماهنگی تا دهها و صدها فعال کارگری و سوسیالیست متشکل و غیر متشکل، باید به جای درگیر شدن در این بازیها، به رهبران سندیکاهای کارگری تونس نگاه کنیم که در مقابل ترور یک عنصر نیمه چپ، آقای شکری بلعید که نشانه بارز او نه دفاع مستقیم از منافع کارگران، بلکه تنها جدایی دین از دولت و خواست سکولاریسم بوده است، جامعه را به ” آشوب” کشیدند و فراخوان اعتصاب عمومی دادند. کارگران تونس منفعت خود را خوب تشخیص داده اند و به عملی بزرگ دست زده اند. قدرتمندی و توان ما نیز امروز در سر و سامان دادن به خود و فکر و نقشه برای فردایی است که حتی از رهبران کارگری تونس پیشقدم تر باشیم و نه صرف انرژی برای مباحث بیحاصل و جن گیریی در باره عناصر سولیداریته سنتر.
اگر در ترکیه میزیستیم، نه از اطلاعیه ای مانند اطلاعیه سندیکای شرکت واحد خبری بود و نه از قراگوزلوها. همان روزنه های کوچک آزادیهای سیاسی در ترکیه موجب میشد تا سندیکا، سندیکا باشد و قراگوزلو، قراگوزلو و اسالو، اسالو. اما در شرائط اختناق ایران همه چیز میتواند رنگی دیگر به خود بگیرد.