مشاور اقتصادی دولت احمدی نژاد یا رئیس سندیکای هفت تپه

سوء استفده از تابلوی خالی سندیکای هفت تپه

اقای اضا رخشان که نام رئیس سندیکای هفت تپه را برای خود محفوظ داشته است با این عنوان مرتب ا

 

محمود قزوینی

 

مشاور اقتصادی دولت احمدی نژاد یا رئیس سندیکای هفت تپه

چند مقاله آقای رضا رخشان، اطلاعیه او زیر عنوان تصحیح خبر، دیدگاه او در یک میزگرد در رابطه با یارانه ها و مصاحبه مطبوعاتی او با ایلنا، سوالات زیادی را برای خوانندگان این مقالات و مصاحبه ها ایجاد کرده است. من در اینجا به آخرین مقاله او  دررابطه با طرح حذف یارانه ها و یک اطلاعیه مطبوعاتی او میپردازم که دیگر نه مانند مقاله های گذشته  در لفافه، بلکه آشکارا در دفاع از جناح احمدی نژاد به عنوان جناح طرفدار کارگر در رژیم اسلامی نوشته شده است. موضع گیری آقای رخشان گرایشی در میان کارگران نیست و هیچ گرایش و نیرویی را در جامعه نمایندگی نمیکند.

مسئله بسیار با اهمیت برخورد رضا رخشان به طرح حذف رایانه ها نیست، بلکه حمایت علنی او از یک جناح رژیم، جناح احمدی نژاد به عنوان جریان طرفدار کارگر در دولت و مجلس است. اگر موضع گیری رضا رخشان در رابطه با حذف یارانه ها دیدگاه عمومی طبقه سرمایه دار در مقابل طبقه کارگر و مردم است، حمایت او از یک جناح رژیم، آنهم جناحی که با کودتایش تمام خونریزیها و کشتارهای این دوره را فقط به نام خود ثبت میکند و حتی از زندانی و ترور و اعدام یاران دیروز خود ابایی ندارد، او در جایگاهی بسیار بدتری قرار میدهد.

در ضمن اقای رخشان مقالات اقتصادی و سیاسی و اطلاعیه های شخصی خود را با امضاء رئیس هیئت مدیره سندیکای کارگران هفت تپه مزین میکند. گویا این نوشته ها به تایید اعضای سندیکا و یا هیئت مدیره آن میرسد که امضای رئیس سندیکا را بر خود دارند. این کار از هیچ منظری درست نیست و یک فرصت طلبی اشکار است.

ابتدا باید بگویم یک فعال اجتماعی در ایران نباید با اسم و رسم خود در باره  مسائلی مانند ماهیت رژیم، انقلاب و سرنگونی و اصلاحات در رژیم ، مسئولین حکومتی و مسائل ماکروی دیگر اظهار نظر کند.  چون صحبت در باره این مسائل ماکرو در شرائط ایران فعالیت بر باد ده و زندگی بر باد ده است. هر فعال اجتماعی، از فعال کارگری و زن و دانشجو و وکیل و هنرمند و.. باید بطور علنی به فعالیت صنفی خود بپردازد و اظهار نظر او محدود به دایره فعالیت او باشد. تازه با همین فعالیت صنفی محدود هم همیشه خود و اعضای خانواده شان با زندان و شکنجه و ازار و اذیت و اخراج از دانشگاه  و حتی خطر اعدام و ترور روبرویند. فعالیت علنی در ایران فقط باید در محدوده مبارزه برای اصلاحات آنهم در چهارچوبی که فعالیت قانونی- علنی اجازه آن را میدهد باشد.

آقای رضا رخشان چه در یک سال و نیم گذشته که بر علیه جنبش توده ای مردم اظهار نظر میکرده است و چه امروز زمانی که در دفاع از دولت احمدی نژاد به عنوان دولت طرفدار کارگر و طرحهای او حرف میزند، از رانتی در سیاست برخوردار است که هیچ عنصر لیبرالی نیز از آن برخوردار نیست. متاسفانه این دیدگاههای او روی فعالیت سندیکایی او هم سایه انداخته است. از رضا رخشان انتظار است تا در دفاع از منافع صنفی کارگران کاری کند. اما او خود را در وضعیت دشواری گرفتار کرده است که خلاصی از آن هم ساده نیست. اگر فرض کنیم که رضا رخشان فردا متوجه شود که دفاع او از دولت احمدی نژاد و طرح یارانه هایش و همچنین موضع او در مقابل جنبش توده ای مردم و تبلیغات او بر علیه ” مایوس کردن مردم” و  سرنگونی و انقلاب و…اشتباه بوده است میخواهد چکار کند؟ آیا میتواند برگردد و بگوید طرفدار انقلاب و سرنگونی است و مردم هم در جنبش توده ای سال گذشته همین را میخواستند؟ مسلما نه. پس مجبور میشود این لباسی که به تن پوشیده است را همیشه با خود حمل کند و حتی اجازه تصحیح ان را نیز نمییابد.

مشاور اقتصادی دولت احمدی نژاد

 

اقای رضا رخشان در مقاله ای با عنوان ” یارانه ها، تلاشی برای یک ارزیابی واقعی” به عنوان یک اقتصاددان متمایل به طرحهای دولت احمدی نژاد و مانند مشاور اقتصادی او در میان کارگران وارد میدان شده است، از طرح حذف یارانه ها دفاع کرده و به هر نیروی مخالف این طرح از هر موضعی تاخته است. نوشته اقتصادی او از خرده ریزه های نوشته های اقتصادی اقتصاددانان رسمی در ایران تشکیل شده است و لحن کلام و فورمولبندیهای او وام گرفته از نوشته های آنان است. با خواندن این مقاله آدم نمیداند با مشاور اقتصادی دولت احمدی نژآد طرف است یا با یک فعال کارگری.

او در این نوشته نگرانی مردم از اجرای این طرح را زائد و آن را نتیجه تبلیغات نیروهای مخالف رژیم و این طرح میداند. رضا رخشان این طرح را گذار از دولت گرایی به بازار ازاد و ان را با این شرط مثبت ارزیابی میکند که اقای احمدی نژاد لطف کند و به قولش وفادار بماند و جناحهای طرفدار سرمایه داران در مجلس نتوانند بر احمدی نژاد پیروز شوند. او مینویسد:  ”  بنظرم بودن یا نبودن یارانه ها زیاد مهم نیست ازاین لحاظ که، نه عدم وجود این طرح موجب خوشبختی و سعادت کارگران و نه وجود آن به تنهایی مایه بدبختی است. بلکه آنچه که مهم است، اینکه این طرح چگونه اجرا می شود و ایا در زمان اجرا دولت طبق شعارهای خود (یعنی حمایت ازدهکهای پایین جامعه) مصالح و منافع کارگران را در نظرمی گیرد. همینطورکه درابتدای بحث گفتیم که ارائه طرحی بنام طرح هدفمندکردن یارانه ها ناشی از تکامل نظام سرمایه داری در تعیین مناسبات اقتصادی درایران است. ودولت گرایی جای خودرا به خصوصی سازی و ازادسازی داده است. …

…..همین الآن هم نیروهای طرفدار طبقه سرمایه دار در مجلس توانسته اند که طرح هدفمند کردن یارانه ها را طوری تغییر دهند که حتی ثروتمندان هم از یارانه برخوردار خواهند بود. یا تبصره هایی به طرح اضافه کرده‌اند که تحت عناوین مختلف حمایت از بنگاهها، حمایت از سرمایه ها را در دستور کار طرح گذاشته اند. در حالی که افزایش قدرت خرید کارگران هم می‌توانست به همین هدف برسد.”

از نظر اقای رخشان رژیم و دولت اسلامی خود پدیده ای خارج از این میدان عمل تاریخی اقتصادی است و دولت میتواند این طرح را که بنا به نظر این اقتصاد دان ما “ضرورت تاریخی تکامل سرمایه داری” آن را ایجاب کرده است به نفع مردم تغییر دهد. فقط  مشکل این است که نیروهای طرفدار سرمایه دار در مجلس بر نیروی طرفدار کارگر یعنی طرفداران دولت احمدی نژاد در مجلس پیروز شده اند و توانسته اند بندهایی را در طرح هدفمند کردن یارانه های اقای احمدی نژاد به ضرر طبقه کارگر و به نفع سرمایه دارن بگنجانند.

باید از اقای رخشان خواهش کنیم که این دسته بندیهای سیاسی که بر اساس منافع سرمایه داران و کارگران در رژیم جمهوری اسلامی تشکیل شده است را تا قوه قضایه و بسیج و سپاه و بیت رهبری و زندانبانان و شکنجه گران و…..پیگیری کند تا مردم بیشتر شیر فهم شوند و با طرفداران ” کارگران” در دولت و مجلس و قوه قضایه و بسیج و….بیشتر آشنا شوند.

اگر رژیم جمهوری اسلامی از ترس اعتراضات مردم و شورششان، خود را مجبور میبیند که بخشی از حذف یارانه ها را به مردم برگرداند تا بتواند از این مرحله عبور کند، آقای رضا رخشان طرفدار همین بخش دادن حق سکوت به مردم برای جلوگیری از اعتراضات مردم است. البته نیروهای سرکوبگر رژیم از قبل اماده باش داده اند و تهدید کرده اند که اعتراضات به طرح حذف یارانه ها بشدت سرکوب خواهد شد و واقعا هم ممکن است که رژیم جمهوری اسلامی با دادن بخشی از یارانه ها به مردم و با تهدید به سرکوب و سرکوب مردم بتواند ازاین مرحله هم عبور کند اما کسی که بر اساس همین به تقسیم بندی جناحهای جمهوری اسلامی به طرفداران کارگر و سرمایه  دار و حمله به جریانات مخالف جمهوری اسلامی از چپ تا راست میپردازد و به آنها میگوید سی سال است دنبال انقلاب و سرنگونی هستید، نشد. پس به همین که است راضی شوید، در کنار مردم و کارگران قرار ندارد.

باید به اطلاع رضا رخشان رساند که چنین تلاشی برای تقسیم بندی جناحهای جمهوری اسلامی حتی در سالهای اول انقلاب که رژیم تلاش داشت با رفرمهای بزرگی توهم توده ها را با خود داشته باشد، نگرفت، احمدی نژادیسم امروز هیچ شانسی برای ایجاد چنین توهمی ندارد.

موضع رضا رخشان موضع یک فعال کارگری سندیکالیست و رفرمیست در مقابل جریان رادیکال و سوسیالیست نیست، موضع او متعلق به موضع یک جناح در جمهوری اسلامی در اجرای طرح یارانه ها است. انتقاد او به “جناحهای سرمایه دار” در مجلس است که در مقابل دولت ایستاده اند و طرح را به نفع سرمایه داران تغییر داده اند. تشکل کارگری مورد نظر او باید در میان جناحهای رژیم طرفداران مستضعفین را شناسایی کرده و با آنها در مجلس و دولت بر علیه جناح مستکبرین اقدام کند.

یک عقیده و یک تاکتیک عجیب تر از آن(  لابی کارگری در مجلس اسلامی)

 

رضا رخشان در ادامه نوشته اش تاکتیک حیرت انگیزی را نیز به کارگران پیشنهاد میکند که بسیار جالبتر از این جناح بندی مجلس و دولت جمهوری اسلامی به طرفداران طبقه سرمایه دار و کارگر و…است.

او مینویسد سوبسیدها و چتر حمایتی دولت مانع تشکل یابی کارگران بود و برداشتن و سپردن همه چیز به دست بازار موجب میشود که کارگران متشکل شوند:”… اما این چتر حمایتی خودش مانعی برای متشکل شدن کارگران هم هست. اگر تشکلهای کارگری جای این چتر حمایتی دولتی را بگیرند، طبقه کارگر خیلی بهتر خواهد توانست از زندگی خود دفاع کند….”

این هم کشف جدید این اقتصادان ما که میفرماید سوبسیدها مانع تشکل یابی کارگران بوده اند و حذف آنها این مانع را از سر راه طبقه کارگر بر میدارد. آدم میماند در مقابل چنین استدلالهایی چه بگوید. در ادامه پیشنهادات آقای رضا رخشان میخوانیم که هدفمند کردن یارانها باید هدفش حمایت از اقشار پایین جامعه بوده باشد و لابی کارفرماها و سرمایه داران در مجلس توانسته است این طرح را به نفع میلیادرها تغییر دهد پس نمایندگان کارگران باید در کمیسیون یارانه ها در مجلس شرکت کنند تا مانع این دست درازیها شوند. و حتما به همراه نمایندگان دولت احمدی نژاد و طرفداران طبقه کارگر در مجلس اسلامی هوای “دهکهای پایین جامعه” را داشته باشند و برایشان لابی کنند و چتر حمایتی برای کارگران ایجاد کنند. این هم وظیفه نمایندگان کارگران از نظر رضا رخشان!

زدن این حرفها توسط کسی که رئیس هیئت مدیره سندیکای کارگران هفت تپه را یدک میکشد حیرت انگیز است. اما ما حاملین چنین تاکتیکهایی را در دهه ٦٠ در ایران تجربه کرده ایم. حزب توده و اکثریت در سطح بسیار ماکروتری از اقای رضا رخشان این تاکتیک را تجربه کرده اند و خودشان هم قربانی تاکتیک اتخاذ شده خود شده اند.

برخلاف اقای رخشان که ایده سرنگونی و انقلاب را به تمسخر میگیرد، مردم ایران خواهان سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی هستند و رژیم فقط با تکیه بر سرکوب توانسته است تاکنون قدرت را نگه دارد و به محض ایجاد کوچکترین روزنه ای مانند درگیریهای جناحی و” ناکارآمد شدن دولت” و….که به تضعیف رژیم بیانجامد، مردم به میدان میایند.  برخلاف اقای رضا رخشان که سعی میکند دولت احمدی نژاد را “دولت کارآ” قلمداد کند و از قبل تبلیغات میکند که درهم ریختگی در اجرای هدفمند کردن یارانه ها در کار نیست، مردم منتظرند تا به هر دلیلی رژیم و دولت و برنامه ها ی اقتصادی و سیاسی اش ” ناکارآمد” و درهم ریخته شود  تا آن را براندازند. برخلاف رضا رخشان که مینویسد: ”  بخشی از کسانی که صرفاً به دنبال بزرگنمائی مشکلات هستند، می خواهند درابتدا با مایوس کردن و سپس با سوار شدن چه از لحاظ فکری و ایدئولوژی برروی خواسته های کارگران به هدف خود که همانا چنگ انداختن برروی قدرت سیاسی است برسند بدون آنکه ازاین فعل و انفعال چیزی بکارگر برسد”

هر فعال کارگری و هر انسان ازادیخواهی میخواهد مردم همیشه از رژیم اسلامی سرمایه  و طرحهایش “مایوس” باشند و برخلاف رضا رخشان وقعی به رژیم و طرحهای اقتصادی و سیاسی آن نگذارند. همان کارگری که تلاش میکند تا در شرائط اختناق به رفرمیستی ترین خواست و مطالبه دست بیابد، همان کارگر از همه رژیم و طرحهای اقتصادی و سیاسی، فرهنگی و سرکوبگرانه و…آن “مایوس” است و راه برون رفت از این رژیم را جستجو میکند. همان مردمی که به اصلاحات در رژیم متوهمند، فکر میکنند اصلاحات در رژیم کلک این رژیم را میکند و به محض روزنه ای خود برای کندن کلک رژیم به میدان میایند. اما سرکوبگری وحشیانه، اعدامها و شکنجه ها و ایجاد ترس و وحشت گسترده مانع این است تا مردم این خواست را عملی سازند. اگر برخلاف تمایل اقای رضا رخشان در اثر رقابتهای انتخاباتی و یا اجرای برنامه حذف یارانه ها،  که آقای رضا رخشان مانند مجریان طرح آن را هدفمند شدن یارانه ها به نفع ” دهکهای پایین جامعه”  میداند، اختلالی ایجاد شود و موقعیتی فراهم شود، مردم علارغم سرکوبکها و کشتارها به میدان میایند. آنوقت رضا رخشان مانند سال گذشته باید قلم بدست بگیرد و بر ضد جنبش مردم قلم فرسایی کند و بنویسد دوران انقلاب گذشته است ، مردم مایوس نشوید، احمدی نژاد رای اکثریت مردم را دارد و به نفع دهکهای پایین جامعه کار میکند.

رضا رخشان مینویسد کسی نباید در فکر تغییر و تحول بنیادی و تغییر رژیم سیاسی باشد. رژیم جمهوری اسلامی و بخصوص دولت احمدی نژاد بهتر از هر کسی به فکر “دهکهای پایین جامعه” است، اگر این طرح آنطور که احمدی نژاد میخواهد  و به دور از “لابی سرمایه داران در مجلس”  یعنی “کمک به دهکهای بالای جامعه” اجرا شود، آن را به نفع کارگران میداند، اما اعتراضات مردم بر علیه کل این طرح را که ممکن است بر اثر در هم ریختگی رژیم در این موقعیت فراهم شود را تبلیغات چپ و راست در خارج کشور و کسانی که میخواهند قدرت را بگیرند نسبت میدهد و میگوید کارگران و مردم باید ارامش را حفظ کنند تا کمیسیون کارگری اقای رضا رخشان با وساطت طرفداران کارگران در دولت و مجلس لابی کنند و چیزی به نفع کارگران در این طرح عوض شود و چتر حمایتی ایجاد شود.

 رضا رخشان که دیدگاهش از محدوده نزاع جناحها در جمهوری اسلامی فراتر نمیرود و در نزاع جناحها همیشه بدنبال ” چیزی”  برای کارگران است، در جریان جنبش توده ای و اعتراضات سال گذشته هم همین موضع را داشته است. تکیه کلام او این است که نباید بدنبال انقلاب و اعتصاب و تظاهرات، بلکه بدنبال ” چیزی” برای کارگران بود. ” چیزی برای کارگر” نزد او شبیه شعار طرفدار مستضعفین حکومت در سالهای اول حکومت میماند که البته این “چیز” باید در همین طرحها و لایحه های رژیم جستجو شود. او میگوید دیکتاتوری باشد، حکومت اسلامی باشد، آپارتاید جنسی و سنگسار و زندان و… برقرار باشد، بهائیان اعدام شوند، تبعیض مذهبی باشد، ازادیهای فردی و اجتماعی سرکوب شود، سوسیالیستها و کمونیستها را هزار هزار قتل عام کنند و….اما ” چیزی” به کارگر برسد. اقای رضا رخشان بدینوسیله کارگران را انسانهای حقیری جلوه میدهد که از همه چیز تهی گشته اند. اگر مردم و کارگران شعار میدهند:  مرگ بر دیکتاتور، زندانی سیاسی ازاد باید گردد، جمهوری ایرانی، مرگ بر خامنه ای و……اقای رضا رخشان قلم برمیدارد و مینویسد که این چیزی برای ” دهکهای پایین جامعه” ندارد. و یا اینکه به انقلاب حمله میکند و میگوید دوران آن گذشته است و باید بدنبال ” کمک به دهکهای پایین جامعه توسط احمدی نژاد و کمیسیونهای کارگری در مجلس باشیم. او که همه چیز را پشت جناحها میبیند و به جناح رژیم یعنی جناح احمدی نژاد متمایل است، نمیتواند اعتراضات مردم را خارج از این جناحها ببیند.

اقای رضا رخشان سندیکاها و تشکلهای کارگری را هم برای انجام چنین وظائفی میخواهد. برای همین به دولت و کارفرماها میگوید ببینید ما سندیکا تشکیل دادیم و دیگر کسی اعتصاب و اعتراض نمیکند و اگر تبلیغات اقای رضا رخشان بگیرد همه کارگران باید در توهم  رضا رخشان در کمیسیون هدفمند کردن یارانه های مجلس روز را شب کنند و منتظر معجرات این طرحها شوند. خاصیت سندیکا نزد رضا رخشان این است که کارگران را از اعتراض و مبارزه بر حذر میدارد. «این تشکل (منظور سندیکای هفت تپه است) از سوی مدیریت کارخانه در رابطه با مسائل مربوط به کارخانه نیشکر هفت تپه مورد مشورت و گفتگو قرار می گیرد… با وجود آن که هنوز مطالبات کارگران هفت تپه با تاخیر دوماهه پرداخت می شود و همچنان بیش از سه هزار کارگر این واحد تولیدی نسبت به آینده و امنیت شغلی خود نگران هستند اما در دو ماه گذشته به واسطه حسن اعتماد کارگران به سندیکا هیچ اعتصاب و حرکت اعتراضی مشاهده نشده است…» (ایلنا، ۳۰ آدر ۱۳۸۷)

اگر این حسن اعتماد کارگران به سندیکای هفت تپه ( البته اگر واقعی و پایدار باشد) و حسن اعتماد رضا رخشان به دولت و طرفداران کارگران در مجلس و دیگر ارگانهای رژیم کمی همه گیر شود، وضعیتی را برای کارگران رقم خواهد زد که نور الی  نور خواهد شد. ما خوشبختانه در ایران با چنین وضعیتی روبرو نیستیم و مبارزه کارگران و مردم برای حقوقشان همیشه و در ابعاد وسیع جریان داشته و خواهد داشت. کارگران هم بهتر از هر کسی بدون اعتنا به این وعده و وعیدها و فراخوانهایی مانند فراخوان رضا رخشان راه خود را میروند. آنها نه بدنبال هدفمند کردن یارانه ها بلکه بدنبال متحد و متشکل شدن برای کسب اهداف بزرگ هستند.  غیر قابل تصور است که کارگر مبارزی مثلا در شرائط اپارتاید نژادی افریقا بلند میشد و میگفت مردم به آپارتاید کاری نداشته باشید بلکه بگردیم ببینیم ” چیزی برای ما است” به نابودی دیکتاتوری کاری نداشته باشید، بلکه ببینید سطح دستمزد ما بیشتر شده یا نه. آنهم به آن شکل ساده لوحانه ای که آقای رخشان آن را طرح میکند. قابل تصور نیست که کارگر مبارزی در زمان رژیم سلطنت پهلوی و یا پینوشه و… چنین حرفهایی میزده است. این اشفته بازار امروز است که به رضا رخشان اجازه میدهد چنین بی مهابا مرزها را قاطی کند و زیر عنوان کارگر، حرفهایی بر علیه مبارزه کارگران و مردم سر دهد.

رضا رخشان نه بیان کننده مبارزه کارگران بلکه بیان کننده توهمات خودش و بخشهای معدودی از عقب مانده ترین کارگران است که حتی نمیتوان آن را کوشش رفرمیستی برای این و یا آن مطالبه دانست. رضا رخشان تلاش میکند تا مبارزه کارگران را وثیقه ای کند تا  بدنبال طرفداران کارگر در دولت و مجلس بگردد. سندیکای هفت تپه هم بدون اینکه استقرار یابد به عنوانی تو خالی برای این توهم  تبدیل شده است.

تابلوی خالی سندیکای هفت تپه جای شورای اسلامی را گرفته است

 

از زمانی که مبارزه کارگران هفت تپه به تشکیل سندیکای هفت تپه ختم شده است، دیگر فاتحه همه آن مبارزات قبل از تشکیل سندیکا خوانده شده است. سندیکای هفت تپه درست پس از تشکیلش و قبل از اینکه استقرار یابد، مورد سرکوب رژیم قرار گرفت، رهبران آن دستگیر شدند و از کار اخراج گردیده اند. از سندیکای هفت تپه نامی مانده است و متاسفانه با این نام دارد بازی میشود. از آن زمان تاکنون هیچ نوع مجمع عمومی اعضاء بر سر هیچ نوع مشکل کارگری برگزار نشده است. این سندیکا به دلیل اینکه استقرار نیافته بود و نتوانسته بود خود را به کارفرما و دولت تحمیل کند،  تاکنون هیچ گونه فعالیت بیرونی از خود بروز نداده است. فعالیتهای بیرونی آن اطلاعیه های آن است که اقای رضا رخشان مینویسد.

اگر سندیکای شرکت واحد پس از تشکیل برای استقرارش دست به مبارزه حیات و ممات زد و توده اعضاء خود را برای استقرارش بسیج نمود و علیرغم مبارزه نتوانست استقرار یابد، از سندیکای کارگران هفت تپه پس از تشکیل فقط عنوانی ماند و بس و ما باید از زبان رئیس این سندیکا مطلع شویم و مفتخر شویم که به دلیل سیاستهای دولت احمدی نژاد شرکت هفت تپه وضعش روبراه شده است و کارگران هم علارغم  وضعیت بد به دلیل اعتماد به سندیکایشان دیگر اعتصاب و اعتراض نمیکنند. کدام دولت و کارفرما است که مخالف این خدمات بزرگ ” سندیکایی” باشد!

شکی نیست که علارغم سرکوب یک تشکل کارگری، رهبران آن تشکل باید تا آنجا که میتوانند به عنوان نمایندگان کارگران و تشکل مزبور اظهار وجود علنی کنند، نام تشکل و سندیکا را زنده نگه دارند تا در اولین فرصت توده اعضاء را گرد آورند و دوباره تشکل را روی پای خود بگذارند. سندیکا یک ارگان علنی و قانونی است که در شرائط ایران فقط در یک توازن قوای خاص میتواند خود را به رژیم تحمیل کند. سندیکا باید بتواند به طور علنی و قانونی خود را به کارفرما و دولت تحمیل کند و مطالبات کارگران را در مواجهه و مبارزه با آنها پیش ببرد. سندیکا باید بتواند اراده کند و کارگران را به مبارزه و اعتصاب و یا عمل دیگری فرابخواند، باید بتواند امورات داخلی خود را به عنوان یک تشکل کارگری به طور علنی و جلوی چشم همه پیش ببرد و… سندیکای هفت تپه، هیچگاه چنین وضعیتی پیدا نکرده است و آقای رضا رخشان تاکنون فقط اعلام کرده است که مدیریت شرکت از مشاوره آنها برای پیشبرد سودآوری شرکت  راضی است و از دو سال پیش تاکنون هم هیچ عمل کوچکی از این سندیکا چه در رابطه با امور داخلی سندیکا و چه در رابطه با کارفرما و دولت سر نزده است. سندیکایی که نمیتواند توده کارگران را حتی برای انجام بحث بر سر مسائل صنفی و از جمله اجرای حذف یارانه ها در شرکت خود جمع کند و حداقل این مسئله حیاتی را مورد بحث قرار دهد، نمیتواند نام سندیکا و تشکل توده ای کارگری بر خود بگذارد. واقعیت این است که آنچه که سندیکای شرکت هفت تپه نامیده میشود، انتخاب یک هیئت نمایندگی در یک مجمع عمومی کارگران در شرکت هفت تپه بوده است و نه موجودیت یک تشکل مستقل کارگری. تلاش پر ارج کارگران و نمایندگانشان برای تبدیل این هیئت نمایندگی به یک هیئت نمایندگی دائم و اعلام یک تشکل مستقل کارگری به جایی نرسید. انسجام مبارزاتی کارگران هفت تپه به آن حد نرسیده بود که بتواند در مقابل سرکوبگری رژیم پا به میدان استقرار یک تشکل دائمی بگذارد و تعداد رهبران و کادرهای کافی برای حفظ سندیکا وجود نداشته است. اگر در شرائط یک ازادی نسبی تشکیل یک تشکل کارگری به این پیش شرطها احتیاج ندارد، در شرائط امروز پا گذاردن یک مرکز کارگری به دستیابی به یک تشکل دائمی باید این پیش شرطها را داشته باشد. با این همه پا پیش گذاشتن کارگران هفت تپه برای سازمان دادن سندیکا یک عمل مهم و پیشرو بوده است، اما اگر سندیکا به سندیکا تبدیل نشده و استقرار نیافته است، هدف نمایندگان و عناصر پیشرو باید تلاش برای استقرار آن و فراهم کردن پیش شرطهای آن و مبارزه برای آن باشد، نه اینکه سندیکای استقرار نیافته را استقرار یافته قلمداد کنند و خود فریبی کنند.  این نوع هیئت های نمایندگی در مراکز کارگری ایران برای پیشبرد این و یا آن موضوع و مذاکره با کارفرما کم و بیش تشکیل میشود و پس از حل مسئله رو به پیش و یا سرکوب خواسته ها و نمایندگان آن، عمر آن هیئت های نمایندگی هم پایان مییابد. چیزی که سندیکای هفت تپه نام گرفته است، بیش از یک هیئت نمایندگی کارگران شرکت هفت تپه نبوده است که تلاش بسیار ارزنده و بزرگشان برای تبدیل این هیئت نمایندگی به یک تشکل دائمی با سرکوب مواجه شده است و موفق نشد.

با شکل نگرفتن این سندیکا و دستگیری رهبران و نمایندگان مبارز و اخراج آنها، برخی از نمایندگان مانند رضا رخشان دوست دارند سندیکا را استقرار یافته اعلام کنند تا با اعلام عنوان سندیکا راه خود را بروند که ربطی به آن مبارزات و  انتخاب آن هیئت نمایندگی ندارد. کاری که امروز ” سندیکای” هفت تپه میکند چیزی بیشتر از مشورت دادن به مدیریت نیست و کارگران مبارز و با تجربه با دستگیری و اخراج جایی در این وظائف جدید ندارند.

به نظر من ممکن است جناح احمدی نژاد برای اینکه از شر شوراهای اسلامی که عموما زیر نفوذ رفسنجانی و جناحهای دیگر رژیم بوده اند و گاها موی دماغ احمدی نژاد میشده اند و بعید هم نیست در درگیریهای جناحی از این اهرم استفاده کنند، عنوان تو خالی  سندیکای هفت تپه را موقتا ترجیح داده باشند، عنوانی که حتی تبلیغ آن هم مجاز نیست، اما وجود آن برای ارامش در هفت تپه موقتا لازم شده است. البته کارفرما و دولت هم میدانند که راحت شدن از این عنوان ساده تر از هرچیز دیگری است. شاید شوراهای اسلامی چه درجدال جناحها و چه برای کسب وجهه ای در میان کارگران گاه به گاه کارهایی کنند و کارگران را دعوت به اعتراض کنند، در عوض سندیکای هفت تپه به دلیل عدم استقرار و سرکوبش قادر به اینکار هم نیست و عنوانش به همراه توهمات رئیس این عنوان، میتواند وسیله خوبی برای ارامش در محل  و سد کردن مبارزات کارگران و تلاششان برای متحد و متشکل شدن باشد. اینکه رضا رخشان اگاهانه و یا ناآگاهانه به این تاکتیک تن داده است و مبلغ آن گشته است تفاوتی در مسئله ایجاد نمیکند. یک کارگر مبارز هم میتواند از چنین موقعیتها یعنی دعواهای جناحی بهره برداری کند بدون اینکه نفعی به هیچ طرف برساند بلکه بار خود و تشکل کارگران را ببندد. اما رضا رخشان بار دولت احمدی نزاد را در هفت تپه و در میان کارگران میکشد و حتی سیاستهای او را تبلیغ میکند.

منظور رضا رخشان از تشکیل سندیکاها و فرستادن آنها برای شرکت در کمیسیون هدفمند کردن یارانه ها در مجلس و تشکیل لابی کارگری در مجلس، چیزی جز بیان توهمات او که حتی نمیتوان آنها را توهمات رفرمیستی نامید، است. رضا رخشان بیان کننده  فرو رفتن سرنوشت سندیکای هفت تپه در ابهام و بیان کننده عقب مانده ترین توهمات در میان قشرهای عقب مانده کارگران است.

منظور رضا رخشان از فراهم بودن شرائط برای فعالیت کارگری در ایران، فراهم بودن شرائط برای چنین نوع فعالیتهایی است و نه مبارزه کارگران برای حقوق همه جانبه حال و فردای خود.

یک شیوه احمدی نژادی در تبلیغات

 

آقای رضا رخشان در پایان مقاله خود اعلام میکند که در ایران شرائط برای تشکل کارگری مهیا است و فقط کمی هزینه دارد که باید آن را پرداخت. حرف رضا رخشان در باره این امادگی نه وضعیت جنبش کارگری و توازن قوا بلکه مرحمت دولت طرفدار کارگر مورد نظر او یعنی احمدی نژاد میباشد که این شرائط را فراهم ساخته است.  البته با این حرفهایی که رضا رخشان دارد امروز میزند بدون هزینه هم میتوان این نوع تشکلها را که بنا بر ادعای رضا رخشان وسیله خوبی برای اجتناب از اعتراض و اعتصاب میباشد، تشکیل داد. رضا رخشان مدعی است وضعیت فعالین کارگری در ایران چندان بد نیست و آن را در مقایسه با کلمبیا و السالوادور بهتر میداند. او در این باره مینویسد : ” من نمی دانم درپس امروز چه می شود ولی انچه که مهم است، این واقعیت که، امروز خوشبختانه هنوز در ایران جان هیچ فعال کارگری در خطر مرگ و ترور نیست و اوضاع ما با کشورهایی مثل کلمبیا و السالوادور قابل مقایسه نیست چرا که دراین کشورها بیشترین آمار ترور فعالین کارگری وجود دارد. امروز هرفعال کارگری بااین ادعا که امکان فعالیت کارگری نیست، بواقع بجنبش کارگری جفا کرده است. “

آقای رضا رخشان مکنونات قلبی خود را هنوز روشن و آشکار نمینویسد. وگرنه او مدعی است که دولت طرفدار کارگر او شرائط را برای فعالیت سندیکایی اماده کرده است و جفاست که به این مسئله توجه نشود. مقایسه جمهوری اسلامی با رژیم کلمبیا و السالوادور هم از نوع همان مقایسه هایی است که رژیم جمهوری اسلامی و بخصوص احمدی نژاد مرتب در مقابل اعتراض جهانی در باره وضعیت حقوق بشر به آن دست میزند. در کلمبیا و السالوادور اتحادیه های کارگری ازادانه تشکیل میشوند و باندهای مافیایی که به دولت و کارفرماها مرطبند دست به ترور رهبران درجه اول کارگران میزنند. این با وضعیت در ایران که تشکیل یک صندوق کارگری مستقل جرم تلقی میشود و افراد برای آن باید زندان و شکنجه شوند زمین تا اسمان فرق دارد. هرگاه تشکل کارگری مستقل در ایران شکل بگیرد ( چنین وضعیتی اساسا مربوط به بعد از رژیم جمهوری اسلامی  و یا مرحله ای که رژیم مجبور به عقب نشینی وسیع در مقابل مردم شده باشد، است) ، آنوقت احتمالا کسانی که کارگر و تشکلهایش را حریف نمیشوند دسته های ترور درست خواهند کرد تا فعالین کارگری و رهبران انها را ترور کنند. وضعیت جمهوری اسلامی با وضعیت رژیم جمهوری اسلامی مقایسه است. اگر کسی در دنیا بخواهد وضعیت بسیار سخت و دیکتاتوری وحشتناک را نشان دهد باید جمهوری اسلامی ایران را نشان دهد. اگر در ایران مانند کلمبیا و السالوادور اتحادیه و سندیکا وجود داشته باشد و کارگران تا حدی متشکل باشند و جمهوری اسلامی بداند با دستگیری رهبران کارگری، کارگران در پشتیبانی از آنها میتوانند دست به اعتصاب و اعتراض بزنند، به جای دستگیری اسانلوها و نجاتی ها و محمود صالحی ها و… به ترور رهبران کارگری روی خواهد آورد. این دیگر کاسه داغ تر از آش شدن است که یک رژیمی که علنا و مخفیانه نقشه ترور مخالفین خود از لیبرال تا رادیکال و حتی نقشه ترور مخالفین درونی خود را میریزد و به عنوان رژیم ترور معرفی شده است را از دست زدن به عمل ترور مبرا میکند. گویا رژیم مستضعفین و دولت طرفدار کارگر  وقتی به مستضعف میرسد روشش عوض میشود.

 

صدرو اعلامیه برای خنثی کردن فشار بر رژیم

 

چندی پیش اقای رضا رخشان در یک اقدام بیسابقه در میان فعالین کارگری و اجتماعی در ایران، به بهانه تصحیح یک خبر در رابطه با کارگران هفت تپه تلاش نمود تا مطبوعات را در باره درج خبرهای مربوط به سرکوب کارگران و دستگیریهایشان محتاط کنداو در یک اعلامیه مطبوعاتی اعلام کرد که دستگیری و محکومیت دو تن از فعالین کارگری هفت تپه را نباید جرم سندیکایی نوشت، چون بنا بر اطلاعیه رضا رخشان انها گویا به رهبر توهین کرده بودند و به این عنوان محکوم شده بودند. و همچنین در باره فشار بر خود هم اعتراض کرد و نوشت که فشاری به خاطر بیان فعالیت سندیکایی در یک مقاله روی او نیست و مطبوعات خارج کشور جنجال نکنند. شان نزول آن اطلاعیه را هر آدم آشنا به سیاست خوب میفهمد. واقعا اعجاب آور است که دو فعال کارگری به جرم توهین به رهبر جمهوری اسلامی دستگیر و محکوم شوند  و یک سندیکا اطلاعیه دهد که جرم ان فعالین کارگری اصلا سندیکایی نبوده است، بلکه توهین به رهبر بوده است. این هم شیوه جدید فعالیت سندیکایی است که دارد توسط رضا رخشان باب میشود. گیریم واقعا جرم آن کارگران فقط توهین به رهبر بوده باشد، چه کسی اجازه دارد به نام یک تشکل کارگری اعلام دارد جرم افراد دستگیر شده سندیکایی نیست و توهین به رهبر است و فشار را از روی رژیم و شکنجه گرانش بردارد. توهین به رهبر و اقدام علیه امنیت ملی و…اتهام همه فعالین کارگری و اجتماعی است. مثل اینکه جمهوری اسلامی تاکنون همه فعالین کارگری را فقط با اتهام فعالیت کارگری زندان و شکنجه و اعدام کرده است که اینبار تحریفی در درج خبر توسط اپوزیسیون روی داده است و رضا رخشان به تصحیح خبر همت گماشته است. اگر تشکل کارگری نمیتواند از اعضایش حمایت کند، حداقل باید سکوت کند نه اینکه تازه اخبار درج شده بر سر دستگیری آنها را تکذیب کند، بر اتهام انها صحه بگذارد و آنها را از هر پناهی محروم کند و اگر فشاری روی رژیم است آن را خنثی کند. این نوع ” جسارتها” حتی در میان لیبرال ترین جریانات سیاسی و اجتماعی جایی ندارد و منسوخ است و نباید هم در میان کارگران جاپایی داشته باشد. فعالین داخل ایران و از جمله فعالین کارگری هفت تپه نمیتوانند به این اعمال رخشان اعتراض کنند. اما همه در ایران و خارج از ایران میفهمند که رضا رخشان دارد چه میکند.

موضع گیریهای رضا رخشان در میان فعالین کارگری و دیگر فعالین اجتماعی در ایران از چپ تا لیبرال یک موضعگیری بی سابقه  میباشد. او قبلا  در مقالات و میزگرد و مصاحبه هایش همین موضع گیری خود را مطرح کرده بود. اما از آنجا که دیدگاه او به روشنی طرح نشده بود، این امید وجود داشت که خود به تصحیح آنها بپردازد. اطلاعیه و مقاله جدید او حاکی از عمیق شدن دیدگاه او میباشد که هیچ جایی در میان کارگران و فعالین کارگری ندارد و به هیچ گرایشی در میان کارگران تعلق ندارد. دیدگاه او نه متعلق به رضا رخشان به عنوان یک فعال کارگری، بلکه رضا رشان به عنوان مشاور اقتصادی احمدی نژاد است.

١١ دی ١٣٨٩، اول ژانویه ٢٠١١