یوسف بهمنی از فعالین کارگری و از رهبران کارگران هفت تپه در گفتگویی با کانال “دیدار نیوز”، مسائل و مشکلات کارگران هفت تپه و مبارزه آنان، چگونگی ورود خود به مبارزه کارگری و سرکوب مبارزه کارگران برای حقوق اولیه خود را شرح داده است و بسیار هم خوب شرح داده است. در این گفتگو او به جنبش عمومی مردم بر علیه رژیم نیز پرداخته است و از حمایتهای خود و دوستان و همکاران خود از مبارزه عمومی مردم و زنان برای ازادی و برابری سخن گفت و به سرکوبگریها و کشتار مردم اعتراض کرد. او همچنین به انتقاد از برخی از همکاران خود پرداخت که در خدمت ارگانها و جناحی از رژیم درآمدند. من آن گفتگو را به اشتراک گذاشتم و از یوسف بهمنی به عنوان یکی از رهبران کارگران هفت تپه تجلیل کردم.. آقای کامران ساختمانگر با به اشتراک گذاشتن یکی از سخنرانیهای قدیمی یوسف بهمنی به من ایراد گرفته است که چرا از نفوذ جریان حکومتی در جنبش کارگری بیمناک نیستم و پاسخم در مقابل انتقاد او و افرادی نظیر او چیست.
پاسخ من این است
اینکه سایت ” دیدار نیوز” چه هدفی از این مصاحبه ها دارد یک چیز است و حرفهایی که یوسف بهمنی زده اس چیز دیگر. اهداف دو سوی این گفتگو یکی نیست. یوسف بهمنی حرفهای خودش را در گفتگو با دیدار نیوز زده است. بنظر من یوسف بهمنی و جنبش کارگری سود بیشتری از این گفتگو برده اند. در این گفتگو تجربه کارگران هفت تپه و تجربه خود آقای بهمنی و آموزشی که در طی مبارزه کسب کرده است، بازگو شده است.
کارگر معترضی که در یک اعتصاب عکس خامنه ای و سلیمانی را با خود میاورد، تا از حمله و سرکوب به صفوف اعتصاب و اعتراض خود جلوگیری کند یک چیز است و “فعال کارگری” رژیمی چیز دیگر. کسی که این دو را از هم تشخیص نمیدهد، دغدغه اش چیز دیگری است. این به معنای تایید عمل آن کارگر فرضی برای آوردن عکس خامنه ای و سلیمانی در اعتراض و اعتصاب نیست. آقای یوسف بهمنی از جمله کارگر معترض و مبارز و از جمله رهبر مبارزه اعتصابی کارگران هفت تپه میباشد که در مواردی شبیه آن کارگر فرضی عمل کرده است. سخنرانیی از یوسف بهمنی که آقای ساختمانگر آن را فیسبوکش منتشر کرده است از جمله این موارد است. من در همان زمان مضرات این نوع حرکت و گفتمان را به کل جنبش کارگری و مردم ایران با اشاره به سخنرانی یوسف بهمنی عزیز نوشتم.
من در سال 89 یقه رضا رخشان را به دلیل حمایت از احمدی نژاد و رژیم و حمله به گروههای چپ گرفتم و چندین مطلب بر سر آن نوشتم و نشان دادم فعالیت او در سندیکایی که او مدعی رئیس هیئت مدیره آن بود، ” فرصت طلبی به زیر یک سندیکای استقرار نیافته” میباشد. اما اگر همین آقای رضا رخشان در رهبری یک مبارزه اعتصابی جاری ده برابر آن حرفها را میزد، من برخورد دیگری با او داشتم. اگر نقدی میکردم حتما نقدی در چهارچوب پیشبرد یک حرکت کارگری میبود. من حتی با اعتصاب و اعتراضی که اینجا و آنجا توسط فعالینی در درون شورای اسلامی شرکتها صورت میگیرد برخورد دیگری دارم. در آنجا و در آن زمان حمله ای به آن فعالین نمیکنم. بنا به تشخیص ممکنه به استفاده از این امکانات هشدار بدهم.
بسیاریها در دشمنی با مبارزه پیشرو کارگران هفت تپه و تخطئه کردن آن بیخود و بیجا زمین و زمان را به هم میبافند تا چیزی از آن دربیاوردند. نقد آنها، نقدی به هفت تپه و رهبران آن نیست. نقد آنها برای این است که میگویند چرا به ما که یکه و تنها هستیم و در فضای مجازی سر و صدا میکنیم توجه نمیشود، چرا به ما و تشکل ما که به نام کارگران اطلاعیه و بیانیه صادر میکنیم، از طرف مردم و مدیا توجه ای نمیشود؟ پاسخ همان چیزی است که در تجلیل از یوسف بهمنی نوشتم:
“رهبران هفت تپه در کوران زندگی و مبارزه واقعی پرورش یافته اند. هیچ جنبه ذهنی و دور از واقعیت زندگی و مبارزه در آنها یافت نمیشود. زمینی و دلچسب حرف میزنند.
گفتگوی اسماعیل بخشی و یوسف بهمنی در خودش بخشی از مبارزه کارگران هفت تپه میباشد. برگشت به کار اسماعیل بخشی در اعماق هفت تپه و شوش طنین انداز است. هیچ جای دیگری در ایران سراغ نداریم که برگشت به کار یک کارگر معترض چنین قوی طرح شده باشد و در اعماق وجود کارگران شرکت و مردم شهر جا گرفته باشد”
صدایی که در طول اعتصاب طولانی هفت تپه همیشه در سنگر طنین انداز بود