“اکس مسلمانان” و کله گردها

اخیرا اعضای رهبری و فعالین حزب کمونیست کارگری ایران در چندین کشور اروپائی سازمانی با نام عجیب و غریب  “اکس مسلمان” بر پا کردند. در زیر این نام عجیب اهداف نوشته شده این سازمان مبارزه با اسلام سیاسی و جریانات اسلامی اعلام  شده است.

اما این نام عجیب میتواند چه چیزی را واقعا بیان کند و کجا میتواند لنگر بیندازد. مبارزه با اسلام سیاسی و جریانات اسلامی یکی از اهداف مهم جریانی است که امروز میخواهد در دنیا کاری و فعالیتی آزادیخواهانه را پیش ببرد و بالطبع برای احزاب کمونیست و مارکسیست که برای رهائی بشریت و ساختن یک زندگی کمی بهتر و اسوده تر برای انسانها در همین دنیای جهنمی سرمایه داری تلاش میکنند، اهمیت به سزائی دارد. اما سازمان “اکس مسلمانان” نمیتواند ظرف چنین مبارزه ای شود. این نام و ارگان شاید برای ظاهر شدن در مطبوعات برای یک دوره کوتاه مفید باشد، اما برای مبارزه با جریانات  اسلامی و نجات زندگی مردمی که در قلب اروپا توسط این جریانات له و لورده میشود نه تنها سودمند نیست، بلکه مضر است. این حرکت، فعالیت و حرکت درست و اصولی تاکنونی دست اندرکاران و فعالین این حرکت بر علیه جریانات اسلامی را تحت پوشش قرار میدهد و آنها را از درون خالی میکند و بر ضد آن تبدیل میکند. از این نظر این نقد من همچنین هشداری  به خود این فعالین و دست اندرکاران آن نیز است.

“اکس مسلمان” نه حرکتی برای مبارزه با اسلام سیاسی است و نه مبارزه روشنگرانه ضد مذهبی. مبارزه روشنگرانه ضد مذهبی و یا مبارزه ضد مذهبی بطور کلی جایگاه خاصی در مبارزه احزاب مارکسیستی دارد. شکی نیست که این وظیفه احزاب کمونیستی در بطن مبارزه با جنبش اسلامی از ویژگی خاصی برخوردار است و برجسته تر از قبل میشود. اما حرکت “اکس مسلمان” بیگانه تر از این حرفها با این وظیفه پایه ای احزاب کمونیستی است. برای همین در باره ادعای احتمالی دست اندرکاران این حرکت در باره مبارزه مارکسیستی با مذهب حرفی نمیتواند سخنی در میان باشد.

از نظر فعالین و دست اندرکاران سازمان “اکس مسلم”، این حرکت در چهارچوب مبارزه با اسلام سیاسی میگنجد و یا میخواهند آن را در این چهارچوب بگنجانند، اما این حرکت، نه تنها در مقابل اسلام سیاسی نیست، بلکه در چهارچوب موش و گربه بازی دولتهای غربی با جریانات اسلامی است و برای حرکت آزادیخواهانه مردم مضر است. این حرکتی در جهت دور کردن دست مذهب و اسلام از سر مردم و جامعه نیست، این حرکت زمین تا آسمان با حرکت مبارزه با سنگسار، مبارزه با دادگاههای شریعه در کانادا، مبارزه برای لغو مدارس و آموزش مذهبی، مبارزه برای ممنوعیت حجاب کودکان، مبارزه برای حقوق و ازادیهای زنان و کودکان در محیطهای اسلام زده در کشورهای اروپائی و آمریکا و…تفاوت دارد.

سازمان اکس مسلمان همانطور که از نامش پیداست، سازمانی است تشکیل شده از مسلمانانی که دینشان را ترک گفته اند. اینکه چطور انسانهای که 20-30 سال است که کمونیست و آته ئیستند، ناگهان اکس مسلمان شده اند، خود حدیثی است که باید از این دوستان پرسید. اما اکس مسلمان ظرفی است برای مسلمانانی که دین اسلام را ترک کرده اند و دینی دیگر مانند مسیحیت، یهودیت، بودیست  و..را انتخاب کرده اند و یا آته ئیست شده اند. سازمان اکس مسلمان به اندازه سازمان مسلمانان ایدئولوزیک و سکتی است. سکت اکس مسلمان در مقابل سکت مسلمان.

بورژوازی ارتجاعی غرب  پروژه تقسیم بندی مذهبی و قومی مردم  در جوامع را تا حد بسیار بالائی جامع عمل پوشانده است. مردم مهاجر خاورمیانه ای مسلمان خوانده شدند و مسلمان به رسمیت شناخته شده اند  و به زیر دست و پای اسلامیون رانده شده و میشوند. “اکس مسلمان” انسانی است که از این جامعه بیرون افتاده است. برای “اکس مسلمان”  فرض است که جامعه از کامونیتی های مسلمان و مسیحی و یهودی و…تشکیل شده است و او از یکی از این کامونیتی ها یعنی مسلمانان بیرون زده است و کامونیتی خودش را دایر کرده است. کامونیتی مسلمانان سابق را. انسان مسلمان و مسیحی و یهودی و…برای اکس مسلمان یک فرض است. با پذیرش این فرض اکس مسلمان میخواهد در جدال با مسلمانان و جامعه مسلمانان آنها را ارشاد کند تا آنها هم اکس مسلمان شوند و به جای جامعه مسلمانان به جامعه اکس مسلمانان بپیوندند. جالب اینکه حتی انتخاب نام اینها بر اساس اضافه کردن کلمه اکس به اول نام این و یا آن ارگان اسلامی در کشورهای محل اقامتشان انتخاب شده است.

چنین تقسیم بندی از انسانها به قدری ارتجاعی است که حتی سوسیالیستها و مارکسیستها و آته ئیست های اروپائی نمیتوانند عضوشان شوند، چون آنها “اکس مسلم” نیستند. اما مسلمان مسیحی و یهودی شده در این جمع جای میگیرد. زن ودختر ” مسلمان” که تحت فشار خانواده، مجبور به ازدواج اجباری، روسری سر کردن، دوری جستن از ورزش و شادی  و…میشود، نمیتواند به سازمان “اکس مسلم” بپیوندد، چون او یک ” مسلمان” است و نمیتواند “اکس مسلم” تلقی شود. بسیاری از مردم که با تبلیغات سازمانها و رسانه های غربی از یک طرف و جریانات اسلامی از طرف دیگر و با یاری سازمانهایی نظیر سازمانهای “اکس مسلمان” “مسلمان” تعریف شده اند و خود را چنین تعریف میکنند، خود را در مقابل “اکس مسلمان” میبینند.

برای یک سوسیالیست و مارکسیست “اکس مسلمان” پدیده عجیبی است. یک سوسیالیست وقتی ملیت را دور میاندازد و شعار کارگران جهان متحد شوید را در دست میگیرد، اکس ایرانی و اکس آلمانی و اکس سوئدی نمیشود و جامعه اکس ایرانیها را دایر نمیکند. او انترناسیونالیست میشود و میگوید کارگران میهن ندارد. در باره مذهب هم همینطور است. کسی اکس مسلمان و اکس یهودی نمیشود. تصور کردنی نیست که اگر تاریخ دو قرن اخیر مانند امروز پیش میرفت و به جای انسان و طبقه، تقسیم بندی انسانها به مذهب و قومیت به این درجه فراگیر میشد ما امروز با چه وضعیتی در همین قلب کشورهای پیشرفته صنعتی مواجه بودیم. تصور کنید که ازادیخواهان و کمونیستهای دنیا هر بار که  میخواستند نام ولتر، دیدرو، ربسپیر، دانتون، مارکس، انگلس، لنین، ترتسکی، مارتینف، مارتف، پلخانف، کائوتسکی، کاسترو، مائو، استالین، صادق هدایت، جواهر لهل نهرو، منصور حکمت و…ببرند، نام آنها را مزین به یک مذهب میکردند. همیشه مارکس و ترتسکی را یهودی سابق، لنین و استالین را کاتولیک سابق و منصور حکمت را مسلمان سابق و..مینامیدند، چه فرهنگ و چه سیاستی گسترش پیدا میکرد. خوشبختانه جهان کنونی با همه عقب ماندگی و گندیدگیش انقدر پیشرف کرده است که ما از مذهب خانواده ای بسیاری از رهبران سیاسی و فکری و علمی جهان معاصر با خبر نباشیم و کسی هم مشتاق دانستن آنها نیست و فقط در زندگینامه های آنها میخوانیم که خانواده آنها دارای چه مذهبی بوده اند. لازم به توضیح نیست که چنین تقسیم بندیهایی در جامعه مختص دوره ارتجاعی جدید است و حتی برای بورژوازی هم تا چندی پیش معمول نبود که انسانها را با پیشینه مذهبی شان تعریف کند. بی سابقه است که کسانی که خود را سوسیالیست مینامند، به جای تلاش برای ایجاد فراموشی در باره تعلق مذهبی و قومی در مردم، تعلق مذهبی و قومی آنها را مرتب به آنها یادآور شوند. مردم را مسلمان تعریف کنند و خودشان اکس مسلمان شوند.

چرا “اکس مسلم” در چهارچوب حرکت ضد اسلامی نمیگنجد؟

سوسیالیستها و مارکسیستها مردم را بدون در نظر گرفتن مذهب و قومیت و ملیتشان متحد و سازماندهی میکنند. توده های وسیع مردم بر اساس این و یا آن منافع مادی زمینی متحد میشوند و مبارزه میکنند. این در مورد هر حرکت اجتماعی و از جمله حرکت ضد اسلامی هم صادق است. مارکسیستها استاد به تعارض کشاندن منافع مادی و زمینی مردم با تصورات مذهبی و قومیشان هستند. تعارضی که به خودی خود هم وجود دارد. مبارزه و حرکت ضد اسلامی، مبارزه مردم نامسلمان و مسلمان سابق با اسلام و بدتر از آن مسلمان و جامعه مسلمانان نیست. حرکت ضد اسلامی، حرکت مردم برای خلاصی از نفوذ، حاکمیت، قوانین و فرهنگ اسلامی است. جنبش ضد اسلامی در مقابل جنبش اسلامی است. جنبش ضد اسلامی یک جنبش توده ای است. به این معنا این جنبش فقط یک حرکت فکری نیست. حرکت نامسلمانان و اکس مسلمانان نیست، بلکه حرکت توده های وسیع مردم در مقابل جنبش اسلامی است. دختری که از ازدواج اجباری و قتل ناموسی فرار میکند، زنی که میخواهد حجاب را دور بیندازد و پوشش خود را خود انتخاب کند و از تبعیضات و ستم وحشیانه اسلامی به تنگ آمده است، زنی که در افغانستان و میخواهد برقعه را دور بیندازد و ازاد زندگی کند و دوست و همسر خود را خود انتخاب کند، مردمی که از فشار و اختناق و قتل و ترور اسلامی به تنگ آمده اند و خواهان پایان دادن به آن هستند، دختری که در خانواده اسلام زده، آرزوی ورزش و بازی با همکلاسهایش را دارد، حتی توده های وسیعی که فقط با این آرزوها زندگی میکنند میکنند و به مبارزه آشکار کشیده نمیشوند، به جنبش ضد اسلامی تعلق دارند. جنبش ضد اسلامی مانند جنبش اسلامی یک حرکت سیاسی و اجتماعی وسیع است. این جنبش انسانهایی که مذهبشان را تغییر داده اند و یا بی مذهبند نیست. این جنبش اجتماعی توده ای که هدفش شکست دادن جنبش اسلامی است. نه نفرت امروز این مردم از آخوند و دم و دستگاه مذهب و نه حمله فردای این مردم به مسجد و اخوند و نابودی دم و دستگاه مذهبی، چیزی در باره مسلمان و اکس مسلمان بودن این  انسانها نمیگوید. ممکن است در صورت پرسش بسیاری از آنها هنوز خود را “مسلمان” تعریف کنند. اما آنها به طور واقعی در جنگ با اسلام و جنبش اسلامی قرار دارند و میگیرند. این توده های وسیع مردم “اکس مسلمان” نمیشوند و جایی در سازمان “اکس مسلمان” ندارند. هر چند با زیر ضرب گرفتن اسلام و جنبش اسلامی، یک جنبش برگشت قوی از مذهب اسلام شروع میشود. اما این با “اکس مسلمان” بازی در آوردن بسیار متفاوت است. جنبش ضد اسلامی مانند هر جنبش مترقی اجتماعی حرکتی در مقابل تقسیم بندی مردم به مسلمان و مسیحی و اکس مسلمان و اکس مسیحی و.. است.

برتولت برشت در نمایشنامه “کله گردها و کله تیزها”، تقسیم بندی قلابی مردم به مذاهب و سکتها و قومیتها را به ریشخند گرفت و تقسیم بندی های قومی و ملی و مذهبی را به تقسیم مردم به کله گرد و کله تیزها تشبیه کرد که به جنگ با یکدیگر فرستاده میشوند. تقسیم بندی مردم به مسلمانان و اکس مسلمانان همان تقسیم مردم به کله گردها و کله تیزها است که برشت آن را به ریشخند گرفت.

سازمان و جامعه اکس مسلمان حتی ارتجاعی تر از حرکت “جامعه سکولاریستهای نروژ” است که پذیرفته اند در مقابل جامعه مسلمانان و مسیحیان و غیره، آنها هم جامعه خودشان را دایر کنند. حرکت ارتجاعی که روشنفکران بورژوازی مشغول راه اندازی آن در دیگر کشورهای اروپائی هم هستند. ایجاد سازمان “اکس مسلمان” مانند هر سکت و سازمان دیگری که بر اساس مذهب و قومیت افراد شکل میگیرد ارتجاعی است و هر مبارز ضد اسلامی باید دست رد به سینه این حرکت بزند. فکر میکنم در هر جا که این بند برنامه یک دنیای بهتر مبنی بر ” ممنوعيت انتساب افراد، فردى يا جمعى، به هر نوع تعلق قومى و مذهبى در اسناد رسمى، رسانه ها و غيره” اجرا شود، این دوستان ما حتی مشکل قانونی پیدا کنند که چگونه مردم را مسلمان و اکس مسلمان تعریف کنند. پیوستن رفقا و دوستان سابقم در حککا به چنین حرکتیجای تاسف دارد.

مه  2007